گریزی از درد نیست اما ...
#علی_فیضی
هدف ACT به زبان ساده خلق یک زندگی غنی، کامل و پرمعنی در حالی است که درد ناگزیر حاضر در آن پذیرفته میشود. چه نوع دردی در زندگی وجود دارد که هیچکدام از ما اگر به مقدار کافی زندگی کنیم گریزی از آن نداریم؟ همگی ما شکست، ناامیدی، طرد شدن و فقدان را تجربه میکنیم و این چیزها دردناک هستند. همۀ ما تعرض و تنش را در روابطمان تجربه میکنیم. فرقی نمیکند که این روابط چقدر عالی باشند دیر یا زود ناراحتی و ناخشنودی را در آنها ملاقات خواهیم کرد. همۀ ما ترس، اضطراب ، شک و سوءظن را تجربه میکنیم. ما با فقدان از همه نوع آن از فقدان پول گرفته تا از دست دادن سلامتی، شغل یا روابط روبهرو میشویم. ما زخمی شدن، آسیبدیدن و بیماری را تجربه میکنیم. پس اگر میخواهیم زندگی غنی، کامل و معناداری داشته باشیم باید در وجود خود فضایی برای همۀ هیجانهای طبیعی زندگی و نه صرفا انواع خوشایند آن باز کنیم. متاسفانه فرهنگ ما به ما خوب نمیآموزد که چطور با درد ناگزیر زندگی کنار بیاییم. یک شیوۀ کارآمد در برابر این درد پذیرش آن است. وقتی از پذیرش صحیت میکنیم منظورم تحمل کردن، تسلیم شدن یا بیخیال شدن یا دوست داشتن و خواستن درد نیست. زندگی پر از درد است و وقتی از پذیرش این درد صحبت میکنم منظورم یک راهحل بنیادین و متفاوت برای پاسخ دادن به افکار، هیجانات و خاطرات دردناک است. نوعی پاسخ دادن که به شما این توانایی را میدهد که بدون درگیر شدن با آن تجربههای دردناک آنها را خوب حس کنید؛ اجازه بدهید بدون این که نشاط زندگی شما را خشک کنند از وجود شما بگذرند و شما را از مسیرهای ارزشمند زندگیتان منحرف نکنند. وقتی این نوع جدید پاسخ دادن به درد خود را یاد گرفتید دست و پا و دهنتان آزادتر میشود تا با ارزشهای خودتان تماس پیدا کنید و بیشتر و بیشتر شبیه آن کسی که دوست دارید بشوید رفتار کنید و مشغول انجام اقداماتی بشوید که واقعا برای شما مهم هستند. این گونه نوعی از زندگی رامیسازید که غنی، کامل و معنادار است.
#Learning_ACT
#Acceptance
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
#علی_فیضی
هدف ACT به زبان ساده خلق یک زندگی غنی، کامل و پرمعنی در حالی است که درد ناگزیر حاضر در آن پذیرفته میشود. چه نوع دردی در زندگی وجود دارد که هیچکدام از ما اگر به مقدار کافی زندگی کنیم گریزی از آن نداریم؟ همگی ما شکست، ناامیدی، طرد شدن و فقدان را تجربه میکنیم و این چیزها دردناک هستند. همۀ ما تعرض و تنش را در روابطمان تجربه میکنیم. فرقی نمیکند که این روابط چقدر عالی باشند دیر یا زود ناراحتی و ناخشنودی را در آنها ملاقات خواهیم کرد. همۀ ما ترس، اضطراب ، شک و سوءظن را تجربه میکنیم. ما با فقدان از همه نوع آن از فقدان پول گرفته تا از دست دادن سلامتی، شغل یا روابط روبهرو میشویم. ما زخمی شدن، آسیبدیدن و بیماری را تجربه میکنیم. پس اگر میخواهیم زندگی غنی، کامل و معناداری داشته باشیم باید در وجود خود فضایی برای همۀ هیجانهای طبیعی زندگی و نه صرفا انواع خوشایند آن باز کنیم. متاسفانه فرهنگ ما به ما خوب نمیآموزد که چطور با درد ناگزیر زندگی کنار بیاییم. یک شیوۀ کارآمد در برابر این درد پذیرش آن است. وقتی از پذیرش صحیت میکنیم منظورم تحمل کردن، تسلیم شدن یا بیخیال شدن یا دوست داشتن و خواستن درد نیست. زندگی پر از درد است و وقتی از پذیرش این درد صحبت میکنم منظورم یک راهحل بنیادین و متفاوت برای پاسخ دادن به افکار، هیجانات و خاطرات دردناک است. نوعی پاسخ دادن که به شما این توانایی را میدهد که بدون درگیر شدن با آن تجربههای دردناک آنها را خوب حس کنید؛ اجازه بدهید بدون این که نشاط زندگی شما را خشک کنند از وجود شما بگذرند و شما را از مسیرهای ارزشمند زندگیتان منحرف نکنند. وقتی این نوع جدید پاسخ دادن به درد خود را یاد گرفتید دست و پا و دهنتان آزادتر میشود تا با ارزشهای خودتان تماس پیدا کنید و بیشتر و بیشتر شبیه آن کسی که دوست دارید بشوید رفتار کنید و مشغول انجام اقداماتی بشوید که واقعا برای شما مهم هستند. این گونه نوعی از زندگی رامیسازید که غنی، کامل و معنادار است.
#Learning_ACT
#Acceptance
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
الگوی نقطه انتخاب ACT برای تبیین و درمان افسردگی (بخش اول)
دکتر راس هریس
مترجم: #علی_فیضی
در هرسال از هر ده نفر بزرگسال یک نفر مبتلا به افسردگی است و یک نفر از هر نفر در طول زندگی خود مبتلا به افسردگی میشود. افسردگی واژهای است که زیاد از آن استفاده میکنیم. خیلی از افراد میگویند من احساس افسردگی میکنم در حالی منظورشان کمی احساس غمگینی است. وقتی از واژه افسردگی بهصورت بالینی استفاده میکنیم منظورمان یک اختلال روانشناختی جدی است و چند مؤلفه اساسی دارد. اول اینکه فرد مقدار زیادی افکار و احساسات و هیجانات دردناک تجربه میکند. هیجاناتی نظیر غصه، اضطراب، احساس گناه، شرم و افکار دردناکی مثل اینها دارد: من بد هستم، بیکفایت هستم، من یک بازنده هستم، من مایه سرافکندگی پدر و مادرم یا همسرم یا بچههایم هستم. فرد افسرده افکاری منفی راجع به آینده و گذشته دارد، احتمالاً خاطراتی درباره رها شدن، مورد بیتوجهی قرار گرفتن، تنبیه شدن زیاد برای اشتباهات و تشویق نشدن برای رفتارهای خوب، نشخوار فکری درباره اشتباهات گذشته، پیشبینی بدترین نتایج در آینده و ترس از شکست خوردن و ادامه دادن یک زندگی خالی و بیمعنی.
وقتی این افکار و احساسات ناخوشایند توجه ما را میدزدند ما انجام اقدامات زندگی خرابکن را شروع میکنیم. مثلاً برای رهایی از درد این تجربهها شروع به غذا خوردن هیجانی، مصرف سیگار، مواد و الکل میکنیم. این کارها البته در کوتاهمدت میتوانند درد و رنج ما را کاهش بدهند اما در طولانیمدت نهتنها مشکل اولیه برطرف نمیشود بلکه به خاطر انجام آنها مشکلات و دردسرهای بیشتری هم به وجود میآید. یک اقدام زندگی خرابکن دیگر این است که موقع افسردگی شروع به دوری و کناره گرفتن از افراد، مکانها، شرایط و فعالیتهایی میکنیم که افکار و احساسات دردناک را در ما راهاندازی میکنند. مثلاً خیلی از افراد مبتلا به افسردگی در موقعیتهایی که افراد زیادی وجود دارند احساس اضطراب زیاد میکنند، این فکر به ذهنشان میرسد که من خستهکننده هستم، من لیاقت بودن در اینجا را ندارم و درنتیجه از موقعیتهای اجتماعی دوری میکنند. یک اقدام زندگی خرابکن دیگر فراموش کردن خود است. افرادی که اسیر چنگ افسردگی شدهاند مراقبت از سلامتی خودشان را رها میکنند؛ غذای آشغال میخورند، از ورزش دوری میکنند، حتی از نظافت خودشان و خانهشان دست برمیدارند. اقدامات زندگی خرابکن در روابط هم خودشان را نشان میدهند. فردی که با افکار و احساسات دردناکش درباره ناامیدی، بیکفایتی و بیارزش بودن آمیخته شده است شروع میکند به نادیدهگیری افراد مهم زندگیاش و عشقورزی به آنها را متوقف میکند و حتی ممکن است دیگر مهربانی و عشقورزی دیگران را هم قبول نکند. ممکن است چنین فردی تبدیل به یک آدم حساس بشود که زود از کوره در میرود و پرخاشگری میکند. چنین فردی وقتی سرکار هم میرود ارتباط خود با ارزشهایی که درباره کار دارد (مثلاً همکاری، همیاری، دقت) را از دست میدهد، کار برای او خستهکننده و پوچ میشود و به این شکل رفتهرفته از آن حالت ایدئالی که دوست دارد باشد دورتر میشود. این وضعیت یک چرخه باطل درست میکند که افکار و احساسات و حسهای بدنی ناخوشایند هرچقدر بیشتر هوش و حواس و توجه فرد را میدزدند او کارهای زندگی خرابکن بیشتری انجام میدهد زندگی برایش در زمینههای کار، سلامتی و روابط مشکلتر میشود و این شرایط او را بیشتر و بیشتر در چنگ توجهدزدها نگه میدارد.
#Learning_ACT
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
دکتر راس هریس
مترجم: #علی_فیضی
در هرسال از هر ده نفر بزرگسال یک نفر مبتلا به افسردگی است و یک نفر از هر نفر در طول زندگی خود مبتلا به افسردگی میشود. افسردگی واژهای است که زیاد از آن استفاده میکنیم. خیلی از افراد میگویند من احساس افسردگی میکنم در حالی منظورشان کمی احساس غمگینی است. وقتی از واژه افسردگی بهصورت بالینی استفاده میکنیم منظورمان یک اختلال روانشناختی جدی است و چند مؤلفه اساسی دارد. اول اینکه فرد مقدار زیادی افکار و احساسات و هیجانات دردناک تجربه میکند. هیجاناتی نظیر غصه، اضطراب، احساس گناه، شرم و افکار دردناکی مثل اینها دارد: من بد هستم، بیکفایت هستم، من یک بازنده هستم، من مایه سرافکندگی پدر و مادرم یا همسرم یا بچههایم هستم. فرد افسرده افکاری منفی راجع به آینده و گذشته دارد، احتمالاً خاطراتی درباره رها شدن، مورد بیتوجهی قرار گرفتن، تنبیه شدن زیاد برای اشتباهات و تشویق نشدن برای رفتارهای خوب، نشخوار فکری درباره اشتباهات گذشته، پیشبینی بدترین نتایج در آینده و ترس از شکست خوردن و ادامه دادن یک زندگی خالی و بیمعنی.
وقتی این افکار و احساسات ناخوشایند توجه ما را میدزدند ما انجام اقدامات زندگی خرابکن را شروع میکنیم. مثلاً برای رهایی از درد این تجربهها شروع به غذا خوردن هیجانی، مصرف سیگار، مواد و الکل میکنیم. این کارها البته در کوتاهمدت میتوانند درد و رنج ما را کاهش بدهند اما در طولانیمدت نهتنها مشکل اولیه برطرف نمیشود بلکه به خاطر انجام آنها مشکلات و دردسرهای بیشتری هم به وجود میآید. یک اقدام زندگی خرابکن دیگر این است که موقع افسردگی شروع به دوری و کناره گرفتن از افراد، مکانها، شرایط و فعالیتهایی میکنیم که افکار و احساسات دردناک را در ما راهاندازی میکنند. مثلاً خیلی از افراد مبتلا به افسردگی در موقعیتهایی که افراد زیادی وجود دارند احساس اضطراب زیاد میکنند، این فکر به ذهنشان میرسد که من خستهکننده هستم، من لیاقت بودن در اینجا را ندارم و درنتیجه از موقعیتهای اجتماعی دوری میکنند. یک اقدام زندگی خرابکن دیگر فراموش کردن خود است. افرادی که اسیر چنگ افسردگی شدهاند مراقبت از سلامتی خودشان را رها میکنند؛ غذای آشغال میخورند، از ورزش دوری میکنند، حتی از نظافت خودشان و خانهشان دست برمیدارند. اقدامات زندگی خرابکن در روابط هم خودشان را نشان میدهند. فردی که با افکار و احساسات دردناکش درباره ناامیدی، بیکفایتی و بیارزش بودن آمیخته شده است شروع میکند به نادیدهگیری افراد مهم زندگیاش و عشقورزی به آنها را متوقف میکند و حتی ممکن است دیگر مهربانی و عشقورزی دیگران را هم قبول نکند. ممکن است چنین فردی تبدیل به یک آدم حساس بشود که زود از کوره در میرود و پرخاشگری میکند. چنین فردی وقتی سرکار هم میرود ارتباط خود با ارزشهایی که درباره کار دارد (مثلاً همکاری، همیاری، دقت) را از دست میدهد، کار برای او خستهکننده و پوچ میشود و به این شکل رفتهرفته از آن حالت ایدئالی که دوست دارد باشد دورتر میشود. این وضعیت یک چرخه باطل درست میکند که افکار و احساسات و حسهای بدنی ناخوشایند هرچقدر بیشتر هوش و حواس و توجه فرد را میدزدند او کارهای زندگی خرابکن بیشتری انجام میدهد زندگی برایش در زمینههای کار، سلامتی و روابط مشکلتر میشود و این شرایط او را بیشتر و بیشتر در چنگ توجهدزدها نگه میدارد.
#Learning_ACT
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
علم و هنر شفقتورزی به خود (بخش سوم)
در این بخش از مصاحبه در موردفوایدی که ترکیب دیدگاه ACT و CFT برای علاقهمندان به هر کدام از دو رویکرد دارد گفتگو میشود.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
در این بخش از مصاحبه در موردفوایدی که ترکیب دیدگاه ACT و CFT برای علاقهمندان به هر کدام از دو رویکرد دارد گفتگو میشود.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
درآمدی کوتاه بر تاریخچه و معنای درمان متمرکز بر شفقت (بخش اول)
دکتر پل گیلبرت
مترجم: #علی_فیضی
درمان متمرکز بر شفقت به صورتی نسبتا ساده و مستقیم در دهه هستاد میلادی متولد شد. من صرفا با دقت به اهمیت فهم آن لحن هیجانی که افراد موقع کمک به خود در ذهنشان ایجاد میکنند شروع کردم. مثلا تصور کنید وقتی که احساس افسردگی میکنید دارید تلاش میکنید که افکار مفیدی در ذهنتان ایجاد کنید اما این افکار را به صورتی بسیار خصمانه میشنوید و تجربه میکنید؛ انگار که حتی وقتی آنها را در ذهن خود میگویید خشمگین و پر از نفرت هستید.در نهایت چه میشود؟ حتی اگر عبارتی نظیر تو میتوانی انجامش بدهی را با خود بگویید این جمله وقتی با لحن خصمانهای در ذهن شنیده شود چیزی سمی خواهد شد. میتوانید این جمله را به صورتی تحقیرآمیز، و به شیوهای خصمانه با خود بگویید و توجه کنید که چه احساسی به شما دست میدهد. دقت کنید که ایا احساس رغبت و دلگرمی شما بیشتر میشود؟ بعد تصور کنید که میتوانید واقعا روی گرما و ملایمت و فهم همدلانه در کلمات تمرکز کنید، روی چنین احساسی متمرکز شوید؛ انگار که دارید این کلمات را از کسی میشنوید که واقعا به شما اهمیت میدهد و از صمیم قلب آرزوی رهایی شما از افسردگی را دارد یا این که صدای خودتان را به صورتی حمایتگر، مهربان و تاییدکننده با همان نیتهای خوش بشنوید. در واقع اگر چنین تمریناتی را انجام بدهید برایتان مفید است چون در CFT کسب تجربۀ شخصی با انجام چنین تمریناتی برای پرورش مهارتهای درمانی ضروری است.
آنچه من بیست سال پیش دریافتم این بود که افراد میگفتند با این که به صورت ”شناختی“ میتوانند چشماندازها و افکار مقابلهای جدید تولید کنند اما اغلب این کار با لحنی تحقیرآمیز یا خصمانه انجام میدهند. در واقع ایشان اغلب درمییافتند که تجربۀ افکار مقابلهای در صورتی که دو ویژگی خاص داشت برایشان بسیار سخت میشد. اکنون میدانیم که این دو جنبۀ مهم برای فهم شفقت نقش کلیدی دارند. اولین ویژگی این بود که برای این افراد سخت بود که با انگیزشی صمیمانه افکار مقابلهای را به سوی خود هدایت کنند. این انگیزش بر اساس دغدغۀ همدلانه برای پرداختن به دلایل عمیقتر مشکلات قرار دارد (انگیزش مشفقانه). بسیاری از بیماران در واقع خود را سرزنش میکنند یا فکر میکنند که لایق شفقت نیستند یا شفقت به نوعی حاکی از ضعف است- یعنی خیلی نرم و لطیف است! بعضی اوقات ایت افراغد از دلایل رنج خود به شدت اجتناب میکنند؛ مثلا نمیخواهند به تجربۀ آسیبزایی که زیربنای افسردگی ایشان است بپردازند یا نمیخواهند با این واقعیت روبهرو بشوند که بایستی زندگی خود را تغییر بدهند. شروع کار با این مسائل دشوار شجاعت میخواهد. نکتۀ دوم این است که این افراد وقتی افکار مقابلهای را در ذهن خود ایجاد میکنند در تولید هیجانات حمایتکننده، مهربان و حاکی از تفاهم و ارزندهسازی مشکل دارند (اقدام مشفقانه).
#شفقت
#CFT
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
دکتر پل گیلبرت
مترجم: #علی_فیضی
درمان متمرکز بر شفقت به صورتی نسبتا ساده و مستقیم در دهه هستاد میلادی متولد شد. من صرفا با دقت به اهمیت فهم آن لحن هیجانی که افراد موقع کمک به خود در ذهنشان ایجاد میکنند شروع کردم. مثلا تصور کنید وقتی که احساس افسردگی میکنید دارید تلاش میکنید که افکار مفیدی در ذهنتان ایجاد کنید اما این افکار را به صورتی بسیار خصمانه میشنوید و تجربه میکنید؛ انگار که حتی وقتی آنها را در ذهن خود میگویید خشمگین و پر از نفرت هستید.در نهایت چه میشود؟ حتی اگر عبارتی نظیر تو میتوانی انجامش بدهی را با خود بگویید این جمله وقتی با لحن خصمانهای در ذهن شنیده شود چیزی سمی خواهد شد. میتوانید این جمله را به صورتی تحقیرآمیز، و به شیوهای خصمانه با خود بگویید و توجه کنید که چه احساسی به شما دست میدهد. دقت کنید که ایا احساس رغبت و دلگرمی شما بیشتر میشود؟ بعد تصور کنید که میتوانید واقعا روی گرما و ملایمت و فهم همدلانه در کلمات تمرکز کنید، روی چنین احساسی متمرکز شوید؛ انگار که دارید این کلمات را از کسی میشنوید که واقعا به شما اهمیت میدهد و از صمیم قلب آرزوی رهایی شما از افسردگی را دارد یا این که صدای خودتان را به صورتی حمایتگر، مهربان و تاییدکننده با همان نیتهای خوش بشنوید. در واقع اگر چنین تمریناتی را انجام بدهید برایتان مفید است چون در CFT کسب تجربۀ شخصی با انجام چنین تمریناتی برای پرورش مهارتهای درمانی ضروری است.
آنچه من بیست سال پیش دریافتم این بود که افراد میگفتند با این که به صورت ”شناختی“ میتوانند چشماندازها و افکار مقابلهای جدید تولید کنند اما اغلب این کار با لحنی تحقیرآمیز یا خصمانه انجام میدهند. در واقع ایشان اغلب درمییافتند که تجربۀ افکار مقابلهای در صورتی که دو ویژگی خاص داشت برایشان بسیار سخت میشد. اکنون میدانیم که این دو جنبۀ مهم برای فهم شفقت نقش کلیدی دارند. اولین ویژگی این بود که برای این افراد سخت بود که با انگیزشی صمیمانه افکار مقابلهای را به سوی خود هدایت کنند. این انگیزش بر اساس دغدغۀ همدلانه برای پرداختن به دلایل عمیقتر مشکلات قرار دارد (انگیزش مشفقانه). بسیاری از بیماران در واقع خود را سرزنش میکنند یا فکر میکنند که لایق شفقت نیستند یا شفقت به نوعی حاکی از ضعف است- یعنی خیلی نرم و لطیف است! بعضی اوقات ایت افراغد از دلایل رنج خود به شدت اجتناب میکنند؛ مثلا نمیخواهند به تجربۀ آسیبزایی که زیربنای افسردگی ایشان است بپردازند یا نمیخواهند با این واقعیت روبهرو بشوند که بایستی زندگی خود را تغییر بدهند. شروع کار با این مسائل دشوار شجاعت میخواهد. نکتۀ دوم این است که این افراد وقتی افکار مقابلهای را در ذهن خود ایجاد میکنند در تولید هیجانات حمایتکننده، مهربان و حاکی از تفاهم و ارزندهسازی مشکل دارند (اقدام مشفقانه).
#شفقت
#CFT
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
درآمدی کوتاه بر تاریخچه و معنای درمان متمرکز بر شفقت (بخش دوم)
دکتر پل گیلبرت
مترجم: #علی_فیضی
پسCFT با سعی برای این سوال شروع شد که چگونه میتوان به درمانجویان کمک کرد انگیزش مشفقانه و هیجانات مراقبت-مدار در خود تولید کرده و همراه این انگیزش انواع خاصی از تعادل هیجانی درون ذهن خود ایجاد کنند. ما از تعریف معیار شفقت: آرزوی صمیمانه برای از بین رفتن رنج، آمادگی برای پرورش ”حساسیت به رنج کشیدن خود و دیگران همراه با تعهد جهت تسکین و پیشگیری این رنج“ استفاده میکنیم. بخش پیشگیری مهم است چون هدف آموزشی که میدهیم کاهش رنج در حال حاضر و آینده است؛ پس روانشناسی اول شفقت در مورد این است که چطور شروع به بررسی رنج خود کرده و واقعا شروع به فهمیدن آن بکنیم. در این فرایند به ظرفیتهای زیادی همچون این که چطور توجه کنیم، چطور با ناراحتی تماس حاصل کنیم، چطور با ناراحتی خود مدارا کنیم و چطور بدون قضاوتگری یا انتقادگری ناراحتی خود را همدلانه درک کنیم نیاز خواهیم داشت.
روانشناسی دوم شفقت فیالواقع دربارۀ پرورش خردمندی دانستن این است که چطور به طور اصیلی مفید باشیم. مفید بودن نیازمند پرورش شفقت است؛ ما قبل از این که برای کار با رنج مجهز بشویم بایستی ماهیت و طبیعت رنج خود را بشناسیم. همچنین هرچند ملایمت و گرما میتواند بخشی از شفقت باشد، شفقت مستلزم استقامت، قاطعیت و مقدار زیادی شجاعت نیز هست. والدین آمادهاند تا با کودکان خود دربارۀ تغذیه و دیر خوابیدن بحث کنند چون هرچند که این کارها ممکن است باعث تعارض بشود میخواهند از ایشان محافظت کنند. در بعضی رودرروییهای درمانی درمانجویان از خشم یا اضطراب یا سوگ خود میترسند. با این که ممکن است برخی اوقات تجربۀ این هیجانات برای درمانجو خوشایند نباشد درمانگران ممکن است این درمانجو را تشویق به این تجربهگری کند چون این کار همان چیزی است که به درمانجو کمک میکند احساسات دشوار خود را تجربه و با آنها کار کند. این خردمندی و مهارت درمانی است که به درمانجو اجازه میدهد بداند که چگونه و کی این کار را بکند. در واقع مطالعات چندسال قبل نشان داند که برخی از گرمترین درمانگران رفتارگرا هستند! این یافته بیدلیلی نیست چون رفتاردرمانی اغلب مستلزم ترغیب درمانجویان به درآمیختن با چیزهایی است که تمایلی به برقراری تماس با آنها ندارند.
#CFT
#شفقت
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
دکتر پل گیلبرت
مترجم: #علی_فیضی
پسCFT با سعی برای این سوال شروع شد که چگونه میتوان به درمانجویان کمک کرد انگیزش مشفقانه و هیجانات مراقبت-مدار در خود تولید کرده و همراه این انگیزش انواع خاصی از تعادل هیجانی درون ذهن خود ایجاد کنند. ما از تعریف معیار شفقت: آرزوی صمیمانه برای از بین رفتن رنج، آمادگی برای پرورش ”حساسیت به رنج کشیدن خود و دیگران همراه با تعهد جهت تسکین و پیشگیری این رنج“ استفاده میکنیم. بخش پیشگیری مهم است چون هدف آموزشی که میدهیم کاهش رنج در حال حاضر و آینده است؛ پس روانشناسی اول شفقت در مورد این است که چطور شروع به بررسی رنج خود کرده و واقعا شروع به فهمیدن آن بکنیم. در این فرایند به ظرفیتهای زیادی همچون این که چطور توجه کنیم، چطور با ناراحتی تماس حاصل کنیم، چطور با ناراحتی خود مدارا کنیم و چطور بدون قضاوتگری یا انتقادگری ناراحتی خود را همدلانه درک کنیم نیاز خواهیم داشت.
روانشناسی دوم شفقت فیالواقع دربارۀ پرورش خردمندی دانستن این است که چطور به طور اصیلی مفید باشیم. مفید بودن نیازمند پرورش شفقت است؛ ما قبل از این که برای کار با رنج مجهز بشویم بایستی ماهیت و طبیعت رنج خود را بشناسیم. همچنین هرچند ملایمت و گرما میتواند بخشی از شفقت باشد، شفقت مستلزم استقامت، قاطعیت و مقدار زیادی شجاعت نیز هست. والدین آمادهاند تا با کودکان خود دربارۀ تغذیه و دیر خوابیدن بحث کنند چون هرچند که این کارها ممکن است باعث تعارض بشود میخواهند از ایشان محافظت کنند. در بعضی رودرروییهای درمانی درمانجویان از خشم یا اضطراب یا سوگ خود میترسند. با این که ممکن است برخی اوقات تجربۀ این هیجانات برای درمانجو خوشایند نباشد درمانگران ممکن است این درمانجو را تشویق به این تجربهگری کند چون این کار همان چیزی است که به درمانجو کمک میکند احساسات دشوار خود را تجربه و با آنها کار کند. این خردمندی و مهارت درمانی است که به درمانجو اجازه میدهد بداند که چگونه و کی این کار را بکند. در واقع مطالعات چندسال قبل نشان داند که برخی از گرمترین درمانگران رفتارگرا هستند! این یافته بیدلیلی نیست چون رفتاردرمانی اغلب مستلزم ترغیب درمانجویان به درآمیختن با چیزهایی است که تمایلی به برقراری تماس با آنها ندارند.
#CFT
#شفقت
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
نقش شفقت در درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
ترجمه: #علی_فیضی
بسیاری از افراد به سادگی درباره شفقت دچار سوءتفاهم شده و آن را عشق ومهربانی به اشتباه یکی میگیرند. در واقع سختترین و قدرتمندترین انواع شفقت به چیزهایی ابراز میشود که نه دوستشان داریم ونه به آنها عشق میورزیم و چیزهای درون خودمان از جمله همانهایی چیزهایی است که چنان شفقتی قرار است نثارشان بشود. در سنت بودیسم ماهایانا هستۀ شفقت، انگیزش است -انگیزشی برای فایده رساندن به دیگران- که بودیسیتا نامیده میشود. این انگیزش فرد را وا میدارد این توانایی را به دست آورد که نسبت به رنج خود و دیگران حساس باشد و به صورت هیجانی و همراه با توجه با آن رنج وفق پیدا کند، بتواند دلایل آن را ببیند و خردمندی و تعهد لازم برای تسکین آن رنج و پیشگیری از آن را به دست بیاورد. بدیهی است که این انگیزش برای روی آوردن به سوی رنج و ایستادن در مسیر بادهای آن است، نه روی گرداندن از آن؛ و نیز برای کسب تمایل جهت پرداختن به رنج و دلایل آن است. در اینجا میتوانیم هماهنگی واضحی را با ACT مشاهده کنیم که از آغاز و به طور ظریفی روی مسئله اجتناب هیجانی و ایجاد تمایل برای تجربه چیزها همانگونه که هستند تمرکز کرده است. با اینحال نکته مهمتر این است که هم در CFT و هم در ACT شفقت نه صرفا برای تسکین رنج که بلکه برای افزایش بهزیستی به کار میرود. تا حدودی به همین خاطر است که CFT به پویاییهای زیرین دلبستگی و رفتار حاکی از پذیرفتن و پذیرفتهشدن توجه زیادی دارد. شفقت به عنوان نقطه تمرکز درمانی بایستی برای افزایش بهزیستی به کار برود نه صرفا برای کاهش رنج.
در حالی که CFT در پی آشکارسازی برخی مولفههای کلیدی شفقت نظیر انگیزش متمرکز بر مراقبت، حساسیت توجه، همدردی، مدارا با پریشانی، همدلی و عدم قضاوتگری و کمک به افراد برای کسب این ویژگیها است، ACT بیشتر روی اصول رهاسازی افراد از بندهایی است که ذهن میبافد تمرکز دارد. این بندها به این خاطر بافته میشود که علاوه بر انگیزشهای بنیادی و هیجانهایی که انسانها به طور مشترک با دیگر موجودات دارند، نزدیک به دو میلیون سال پیش در میان ایشان ظرفیت تصور، نشخوار فکری، حسی از خویشتن و نظارت برخود تکامل پیدا کرد. شیوه یکپارچه شدن و آمیختن این ظرفیتهای شناختی به تازگی تکامل یافته با دیگر سیستمهای انگیزشی هیجان دغدغه اصلی ACT است. برای کمک به افراد جهت قطع آمیختگی با نظارت برخود و برچسبزنی آزارنده به خود که با هیجانهای دردناک آمیختهاند بایستی چیزی کسب شود که در ACT انعطافپذیری روانشناختی نامیده میشود. این مفهوم مثل شفقت یک پیامد سرراست نیست؛ بلکه در واقع محصول زیرفرایندهایی نظیر گسلش، ارزشها، خود به عنوان بافتار، پذیرش، اقدام متعهدانه و توجهآگاهی است.
#Learning_ACT
#شفقت
#CFT
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
ترجمه: #علی_فیضی
بسیاری از افراد به سادگی درباره شفقت دچار سوءتفاهم شده و آن را عشق ومهربانی به اشتباه یکی میگیرند. در واقع سختترین و قدرتمندترین انواع شفقت به چیزهایی ابراز میشود که نه دوستشان داریم ونه به آنها عشق میورزیم و چیزهای درون خودمان از جمله همانهایی چیزهایی است که چنان شفقتی قرار است نثارشان بشود. در سنت بودیسم ماهایانا هستۀ شفقت، انگیزش است -انگیزشی برای فایده رساندن به دیگران- که بودیسیتا نامیده میشود. این انگیزش فرد را وا میدارد این توانایی را به دست آورد که نسبت به رنج خود و دیگران حساس باشد و به صورت هیجانی و همراه با توجه با آن رنج وفق پیدا کند، بتواند دلایل آن را ببیند و خردمندی و تعهد لازم برای تسکین آن رنج و پیشگیری از آن را به دست بیاورد. بدیهی است که این انگیزش برای روی آوردن به سوی رنج و ایستادن در مسیر بادهای آن است، نه روی گرداندن از آن؛ و نیز برای کسب تمایل جهت پرداختن به رنج و دلایل آن است. در اینجا میتوانیم هماهنگی واضحی را با ACT مشاهده کنیم که از آغاز و به طور ظریفی روی مسئله اجتناب هیجانی و ایجاد تمایل برای تجربه چیزها همانگونه که هستند تمرکز کرده است. با اینحال نکته مهمتر این است که هم در CFT و هم در ACT شفقت نه صرفا برای تسکین رنج که بلکه برای افزایش بهزیستی به کار میرود. تا حدودی به همین خاطر است که CFT به پویاییهای زیرین دلبستگی و رفتار حاکی از پذیرفتن و پذیرفتهشدن توجه زیادی دارد. شفقت به عنوان نقطه تمرکز درمانی بایستی برای افزایش بهزیستی به کار برود نه صرفا برای کاهش رنج.
در حالی که CFT در پی آشکارسازی برخی مولفههای کلیدی شفقت نظیر انگیزش متمرکز بر مراقبت، حساسیت توجه، همدردی، مدارا با پریشانی، همدلی و عدم قضاوتگری و کمک به افراد برای کسب این ویژگیها است، ACT بیشتر روی اصول رهاسازی افراد از بندهایی است که ذهن میبافد تمرکز دارد. این بندها به این خاطر بافته میشود که علاوه بر انگیزشهای بنیادی و هیجانهایی که انسانها به طور مشترک با دیگر موجودات دارند، نزدیک به دو میلیون سال پیش در میان ایشان ظرفیت تصور، نشخوار فکری، حسی از خویشتن و نظارت برخود تکامل پیدا کرد. شیوه یکپارچه شدن و آمیختن این ظرفیتهای شناختی به تازگی تکامل یافته با دیگر سیستمهای انگیزشی هیجان دغدغه اصلی ACT است. برای کمک به افراد جهت قطع آمیختگی با نظارت برخود و برچسبزنی آزارنده به خود که با هیجانهای دردناک آمیختهاند بایستی چیزی کسب شود که در ACT انعطافپذیری روانشناختی نامیده میشود. این مفهوم مثل شفقت یک پیامد سرراست نیست؛ بلکه در واقع محصول زیرفرایندهایی نظیر گسلش، ارزشها، خود به عنوان بافتار، پذیرش، اقدام متعهدانه و توجهآگاهی است.
#Learning_ACT
#شفقت
#CFT
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
50 ساعت آموزش تجربی ACT با تنها دانشآموختگان دورههای مدرسین بینالمللی ACT در شمالغرب کشور: علی فیضی دکتر عیسی حکمتی
سرفصلهای دوره پایه
1. مقدمه ای بر مبانی نظری (بافتارگرایی کارکردی، علم رفتار بافتار، نظریه چارچوبهای ارتباطی و ارتباط آنها با درمان)
2. مدل آسیب پذیری HEXAFLEX
3. ارزیابی و ضابطه بندی درمان (case formulation)؛ بررسی وضعیت مراجع در HEXAFLEX و تدوین طرح درمان
4. اصول اولیه درمان ACT
5. نومیدی سازنده و کاهش اجتناب و کنترل
6. پذیرش و تمایل،
7. آشنایی با انوااع آمیختگی و کاربست راهبردهای گسلش شناختی
8. تماس با زمان حال و ذهن آگاهی
9. آشنایی با انواع خود و تضعیف خودداستانی و گسترش خود به مثابه بافتار
10. آشنایی با انواع ارزشها و نحوه شناسایی ارزشهای مراجعان و کمک به تصریح و شفاف سازی آنها
11. ایجاد الگوی عمل متعهدانه در راستای ارزشها و طراحی Action plan
1. مقدمه ای بر مبانی نظری (بافتارگرایی کارکردی، علم رفتار بافتار، نظریه چارچوبهای ارتباطی و ارتباط آنها با درمان)
2. مدل آسیب پذیری HEXAFLEX
3. ارزیابی و ضابطه بندی درمان (case formulation)؛ بررسی وضعیت مراجع در HEXAFLEX و تدوین طرح درمان
4. اصول اولیه درمان ACT
5. نومیدی سازنده و کاهش اجتناب و کنترل
6. پذیرش و تمایل،
7. آشنایی با انوااع آمیختگی و کاربست راهبردهای گسلش شناختی
8. تماس با زمان حال و ذهن آگاهی
9. آشنایی با انواع خود و تضعیف خودداستانی و گسترش خود به مثابه بافتار
10. آشنایی با انواع ارزشها و نحوه شناسایی ارزشهای مراجعان و کمک به تصریح و شفاف سازی آنها
11. ایجاد الگوی عمل متعهدانه در راستای ارزشها و طراحی Action plan
رواندرمانی، صبح شنبه و ترسها و امیدها
مترجم: #علی_فیضی
به کلینیک خود میرسید و خود را همراه خودتان به آنجا میآورید؛ اما چه چیزهای دیگری همراه شماست؟ شاید خوابی ناکافی از دیشب یا استرس صبح شنبه. باید فنجانی قهوه بخورید و به خوب کار کردن متعهد شوید. در حرفۀ خود در نقطهای بالا هستید یا پائین؟ آیا دارید روشی جدید یاد میگیرید یا با همکاران شگفتانگیزی همفکری و مشورت میکنید؟ یا چون هفتههای زیادی است که احساس میکنید صرفا حرف بیخود زدهاید از خود میپرسید که اقدام بعدیتان چه میتواند باشد؟ آیا برای دوست داشتن بعضی از درمانجویانی که این هفته آنها را خواهید دید تقلا میکنید؟
کدام خوشیها و مسرتها را با خود به اتاق درمان میآورید؟ کدام ترسها، کدام امیدها و کدام آسیبپذیریها همراه شمایند؟ کدام شرم را با خود به اتاق درمان میآورید؟ آیا خاطرۀ جلسۀ دردناک پنج شنبه هنوز شما را میآزارد؟ آیا از چیزی وحشت دارید؟
وقتی روز خود را شروع کردید چقدر به آنچه برای شما به عنوان یک درمانگر مهم است متعهد شدید؟ چطور از این ارزشها دور میشوید؟ آیا واقعا به نقطۀ ضعف خود به عنوان یک درمانگر نگریستهاید؟ چطور بسیار سخت تلاش میکنید؟
اکنون از مواجهه با چهچیزی در زندگی اجتناب میکنید؟ نقاط آسیبپذیری شما کجایند؟ و همۀ متغیرهای بالا امروز چطور بر عملکرد شما به عنوان درمانگر اثر خواهند گذاشت؟ این عوامل روی درمانجویان شما چه اثری خواهند داشت؟
درمانجوی شما -شاید درمانجویی جدید که اجازه بدهید او را توانا بنامیم- هم خود و تاریخچۀ زندگیاش را به جلسۀ درمان میآورد. توانا با احساس اضطراب دربارۀ دیدارش با شما بیدار شده است. دستان او موقع ریختن قهوه برای خودش، میلرزد.
او تصور میکند که شما روبهروی او با حرفهایگری اما با ذهنی پر از ارزیابی خواهید نشست؛ خودش را تصور میکند که از ناراحتی پیچ و تاب میخورد، با خود تمرین میکند که چه بگوید تا بتواند حداقل نیمه منسجم به نظر بیاید. او وحشتزدگی فزایندهای را در سینهاش احساس میکند.
توانا مجموعهای از دکترهای بینام را به یاد میآورد که او را به پرسش میگرفتند؛ همگی نیت خوبی داشتند اما او را جان به لب میکردند.
شما و توانا این گونه یکدیگر را ملاقات میکنید. وقتی تاریخچۀ زندگی، آسیبپذیریها و دیدگاههای هردوی شما با هم تلاقی میکنند چه روی میدهد؟ او از تعامل با شما چه چیزی به ارمغان خواهد برد؟ او را چطور ترغیب خواهید کرد؟ چطور با ظرافت او را دلسرد خواهید کرد؟ با شرمنده ساختن او؟ او را چطور دعوت خواهید کرد تا نسبت به تجربههایش وجود خود را بگشاید؟ در عوض او چطور شما را شرمنده خواهد ساخت؟ او چطور شما را مایوس خواهد کرد؟ شما چطور به او خدمت خواهید کرد؟ یا برعکس، چطور برای حفظ احساس متخصص و شایسته بودن خود با ظرافت یا بیظرافت او را نادیده گرفته و از مسائل کلیدی نیازمند توجه او غفلت خواهید کرد؟
هر درمانجو صرفا یک مورد نیست و شما هم صرفا یک درمانگر نیستید. شما و درمانجوی شما دو انسانید که در رقصی دونفره (و امیدواریم شفابخش) شرکت میکنید. این تعامل، بنیادی دارد که شامل صدها هزار سال تکامل آدمیست. صبح شنبه کار زیادی داریم!
#FAP
منبع:
رواندرمانی تحلیلی کارکردی به زبان ساده (2017)
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
مترجم: #علی_فیضی
به کلینیک خود میرسید و خود را همراه خودتان به آنجا میآورید؛ اما چه چیزهای دیگری همراه شماست؟ شاید خوابی ناکافی از دیشب یا استرس صبح شنبه. باید فنجانی قهوه بخورید و به خوب کار کردن متعهد شوید. در حرفۀ خود در نقطهای بالا هستید یا پائین؟ آیا دارید روشی جدید یاد میگیرید یا با همکاران شگفتانگیزی همفکری و مشورت میکنید؟ یا چون هفتههای زیادی است که احساس میکنید صرفا حرف بیخود زدهاید از خود میپرسید که اقدام بعدیتان چه میتواند باشد؟ آیا برای دوست داشتن بعضی از درمانجویانی که این هفته آنها را خواهید دید تقلا میکنید؟
کدام خوشیها و مسرتها را با خود به اتاق درمان میآورید؟ کدام ترسها، کدام امیدها و کدام آسیبپذیریها همراه شمایند؟ کدام شرم را با خود به اتاق درمان میآورید؟ آیا خاطرۀ جلسۀ دردناک پنج شنبه هنوز شما را میآزارد؟ آیا از چیزی وحشت دارید؟
وقتی روز خود را شروع کردید چقدر به آنچه برای شما به عنوان یک درمانگر مهم است متعهد شدید؟ چطور از این ارزشها دور میشوید؟ آیا واقعا به نقطۀ ضعف خود به عنوان یک درمانگر نگریستهاید؟ چطور بسیار سخت تلاش میکنید؟
اکنون از مواجهه با چهچیزی در زندگی اجتناب میکنید؟ نقاط آسیبپذیری شما کجایند؟ و همۀ متغیرهای بالا امروز چطور بر عملکرد شما به عنوان درمانگر اثر خواهند گذاشت؟ این عوامل روی درمانجویان شما چه اثری خواهند داشت؟
درمانجوی شما -شاید درمانجویی جدید که اجازه بدهید او را توانا بنامیم- هم خود و تاریخچۀ زندگیاش را به جلسۀ درمان میآورد. توانا با احساس اضطراب دربارۀ دیدارش با شما بیدار شده است. دستان او موقع ریختن قهوه برای خودش، میلرزد.
او تصور میکند که شما روبهروی او با حرفهایگری اما با ذهنی پر از ارزیابی خواهید نشست؛ خودش را تصور میکند که از ناراحتی پیچ و تاب میخورد، با خود تمرین میکند که چه بگوید تا بتواند حداقل نیمه منسجم به نظر بیاید. او وحشتزدگی فزایندهای را در سینهاش احساس میکند.
توانا مجموعهای از دکترهای بینام را به یاد میآورد که او را به پرسش میگرفتند؛ همگی نیت خوبی داشتند اما او را جان به لب میکردند.
شما و توانا این گونه یکدیگر را ملاقات میکنید. وقتی تاریخچۀ زندگی، آسیبپذیریها و دیدگاههای هردوی شما با هم تلاقی میکنند چه روی میدهد؟ او از تعامل با شما چه چیزی به ارمغان خواهد برد؟ او را چطور ترغیب خواهید کرد؟ چطور با ظرافت او را دلسرد خواهید کرد؟ با شرمنده ساختن او؟ او را چطور دعوت خواهید کرد تا نسبت به تجربههایش وجود خود را بگشاید؟ در عوض او چطور شما را شرمنده خواهد ساخت؟ او چطور شما را مایوس خواهد کرد؟ شما چطور به او خدمت خواهید کرد؟ یا برعکس، چطور برای حفظ احساس متخصص و شایسته بودن خود با ظرافت یا بیظرافت او را نادیده گرفته و از مسائل کلیدی نیازمند توجه او غفلت خواهید کرد؟
هر درمانجو صرفا یک مورد نیست و شما هم صرفا یک درمانگر نیستید. شما و درمانجوی شما دو انسانید که در رقصی دونفره (و امیدواریم شفابخش) شرکت میکنید. این تعامل، بنیادی دارد که شامل صدها هزار سال تکامل آدمیست. صبح شنبه کار زیادی داریم!
#FAP
منبع:
رواندرمانی تحلیلی کارکردی به زبان ساده (2017)
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
تبیین اسکینر از رواندرمانی (بخش اول)
پیتر استورمی
مترجم: علی فیضی
اسکینر مینویسد که روانشناسی بالینی سنتی روی تشخیص بهعنوان شیوه جمعآوری و سازماندهی وقایع تمرکز دارد اما کاری به کار شکاف بین تشخیص و درمان ندارد. برای اسکینر عنصر اصلی که از یاد رفته است عنصر تعیین متغیرهای مستقلی است که رفتار را کنترل میکنند: درمان به معنای کنترل رفتار مشکلساز درمانجو به وسیله درمانگر و دیگر متغیرهای محیطی است.
پس ما چطور میتوانیم رواندرمانی سنتی را که بعضیاوقات موجب تغییر رفتار در خارج از جلسه درمان میشود را تبیین کنیم؟ با توجه به اینکه درمانجو و درمانگر پیشینۀ یادگیری مشترک مختصری با هم دارند درمانگر احتمالاً کنترل کمی روی رفتار درمانجو اعمال میکند. احتمال تسکین یافتن نشانههای درمانجو همان مکانیسم یادگیری اصلی است که درمانگر بهموجب آن روی رفتار درمانجو اعمال کنترل میکند. درمانگران روانپویشی در مقابل درمانجوی خود از کمترین رفتار کلامی استفاده میکنند و نیز تعابیر کمی ارائه میدهند. این مخاطب غیر تنبیهکننده با مخاطبین روزمره درمانجو که با آنها پیشینهای مملو از انواع تنبیهات به شکل انتقاد و تنبیه دارد در تضاد است. درمانجویی که مضطرب است و مشکلات رفتاری درنتیجه پیشینهای پر از تنبیه دارد در حضور چنان مخاطبی (درمانگر ) شروع به نشان دادن رفتاری میکند که مدتهاست مشاهده نشده بود. آنها شروع به حرف زدن درباره مسائل اضطرابآور، مسائل نامعمول، رازهای کهنه میکنند یا به شیوهای سازمان نیافته حرف میزنند. درمانجو ممکن است رفتارهای غیرکلامی سابقاً تنبیهشده نظیر جراتمندی، ابراز ناراحتی یا رفتار جنسی نامتناسب را نیز ممکن است در این فرایند از خود نشان بدهد.
مهمترین منبع کنترل درمانگر روی رفتار درمانجو احتمال تسکین نشانههای آزارنده است. به میزانی که رفتار درمانگر منجر به کاهش محرک آزارنده در زندگی درمانجو بشود بازگشت درمانجو به درمانگر بیشتر تقویت خواهد شد. اگر درمانگر هدایتکننده باشد و توصیه خاصی بکند آنگاه اثربخشی توصیه احتمالاً شروع به اعمال کنترل روی رفتار درمانجو میکند.
افزایش رفتار سابقاً تنبیهشده در درمان منجر به مکانیسم درمانی احتمالی دیگری به نام خاموشی پاسخگر میشود. همچنان که درمانجو شروع به صحبت درباره مسائل گرانبار از هیجان میکند این کلمات –محرک کلامی شرطیشده- رفتارهای هیجانی منفی نظیر ترس یا شرم را فراخوانی میکند اما در عین حال اجتناب همراه با این مشکلات کمتر رخ میدهد. مکانیسم دیگری هم به شکل تقویت ناخواسته یا صریح درمانگر از گزارشی که درمانجو از پیشرفت خود ارائه میدهد نیز ممکن در میان باشد. بهتر است اشارهکنیم که درمانگران –حتی درمانگری نظیر کارل راجرز- ممکن است از استفادهای که از تقویت گزارش درمانجو از پیشرفت خود ناآگاه باشند.
با این حساب برای اسکینر رواندرمانی نوع دیگری از کنترل اجتماعی رفتار است. رواندرمانی اصولاً از طریق قدرت تسکین علامت و خاموشی پاسخگر محرک کلامی عمل میکند.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
پیتر استورمی
مترجم: علی فیضی
اسکینر مینویسد که روانشناسی بالینی سنتی روی تشخیص بهعنوان شیوه جمعآوری و سازماندهی وقایع تمرکز دارد اما کاری به کار شکاف بین تشخیص و درمان ندارد. برای اسکینر عنصر اصلی که از یاد رفته است عنصر تعیین متغیرهای مستقلی است که رفتار را کنترل میکنند: درمان به معنای کنترل رفتار مشکلساز درمانجو به وسیله درمانگر و دیگر متغیرهای محیطی است.
پس ما چطور میتوانیم رواندرمانی سنتی را که بعضیاوقات موجب تغییر رفتار در خارج از جلسه درمان میشود را تبیین کنیم؟ با توجه به اینکه درمانجو و درمانگر پیشینۀ یادگیری مشترک مختصری با هم دارند درمانگر احتمالاً کنترل کمی روی رفتار درمانجو اعمال میکند. احتمال تسکین یافتن نشانههای درمانجو همان مکانیسم یادگیری اصلی است که درمانگر بهموجب آن روی رفتار درمانجو اعمال کنترل میکند. درمانگران روانپویشی در مقابل درمانجوی خود از کمترین رفتار کلامی استفاده میکنند و نیز تعابیر کمی ارائه میدهند. این مخاطب غیر تنبیهکننده با مخاطبین روزمره درمانجو که با آنها پیشینهای مملو از انواع تنبیهات به شکل انتقاد و تنبیه دارد در تضاد است. درمانجویی که مضطرب است و مشکلات رفتاری درنتیجه پیشینهای پر از تنبیه دارد در حضور چنان مخاطبی (درمانگر ) شروع به نشان دادن رفتاری میکند که مدتهاست مشاهده نشده بود. آنها شروع به حرف زدن درباره مسائل اضطرابآور، مسائل نامعمول، رازهای کهنه میکنند یا به شیوهای سازمان نیافته حرف میزنند. درمانجو ممکن است رفتارهای غیرکلامی سابقاً تنبیهشده نظیر جراتمندی، ابراز ناراحتی یا رفتار جنسی نامتناسب را نیز ممکن است در این فرایند از خود نشان بدهد.
مهمترین منبع کنترل درمانگر روی رفتار درمانجو احتمال تسکین نشانههای آزارنده است. به میزانی که رفتار درمانگر منجر به کاهش محرک آزارنده در زندگی درمانجو بشود بازگشت درمانجو به درمانگر بیشتر تقویت خواهد شد. اگر درمانگر هدایتکننده باشد و توصیه خاصی بکند آنگاه اثربخشی توصیه احتمالاً شروع به اعمال کنترل روی رفتار درمانجو میکند.
افزایش رفتار سابقاً تنبیهشده در درمان منجر به مکانیسم درمانی احتمالی دیگری به نام خاموشی پاسخگر میشود. همچنان که درمانجو شروع به صحبت درباره مسائل گرانبار از هیجان میکند این کلمات –محرک کلامی شرطیشده- رفتارهای هیجانی منفی نظیر ترس یا شرم را فراخوانی میکند اما در عین حال اجتناب همراه با این مشکلات کمتر رخ میدهد. مکانیسم دیگری هم به شکل تقویت ناخواسته یا صریح درمانگر از گزارشی که درمانجو از پیشرفت خود ارائه میدهد نیز ممکن در میان باشد. بهتر است اشارهکنیم که درمانگران –حتی درمانگری نظیر کارل راجرز- ممکن است از استفادهای که از تقویت گزارش درمانجو از پیشرفت خود ناآگاه باشند.
با این حساب برای اسکینر رواندرمانی نوع دیگری از کنترل اجتماعی رفتار است. رواندرمانی اصولاً از طریق قدرت تسکین علامت و خاموشی پاسخگر محرک کلامی عمل میکند.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
تبیین اسکینر از رواندرمانی (بخش دوم)
پیتر استورمی
مترجم: #علی_فیضی
ایجاد خزانۀ رفتاری جدید
مهمترین کاربرد مدل اسکینر برای رواندرمانی ایجاد خزانۀ رفتاری جدید با تقویت مجموعۀ موجود یا اضافه کردن رفتار نو است؛ پس درمانگر در مورد یک درمانجوی افسرده میتواند تحقیق کند که در چه زمانی از گذشته خوشحال بوده و برای خوشحال بودن چهکار میکرده است یا در طول ماه گذشته چه کاری انجام داده است که او را خوشحال کرده است. اگر درمانگر تشخیص داد که تعامل با افراد ناراحت و بدعنق درمانجو را افسرده میکند میتواند تصمیم بگیرد که درمانجو نیازمند یادگیری شیوه تعامل مؤثرتر با چنین افرادی است تا احساس شادی و کارآمدی بیشتری بکند. راهبرد دیگری که شامل بهبود و غنیسازی خزانه رفتاری درمانجو نیست آموزش درمانجو برای دور شدن از موقعیتهایی است که احتمال رفتار مشکلساز در آنها زیاد است؛ مثلاً درمانجو یاد بگیرد که از مناطق و افرادی که مصرف مواد، پرخوری یا نوشیدن الکل را برای او تداعی میکنند دوری کند.
حوزۀ دیگر مداخله سعی برای تصحیح آن دسته از همایندیهای محیطی است که از رفتار مؤثر حمایت میکنند. با توجه به محیط تنبیهکننده کنونی درمانجو و تاریخچه طولانی یادگیری اجتناب که مقدار زیادی از اثرات جانبی منفی را با خود دارد بایستی محیط کنونی اصلاح شود. در بسیاری از موارد والدین، همسر، همکار یا همسالان درمانجو خواسته یا ناخواسته که به رفتار نامتناسب او از طریق تقویت یا خاموشی افتراقی تداوم میبخشند. اگر همایندیهای تنبیهکننده دیگری وجود داشت در صورت امکان بایستی آنها را نیز اصلاح کرد. در صورت امکان بایستی از درد و رنج مشکلات سلامتی دردناک کاسته شود؛ شغلهای تنبیهکننده با شغلهای پاداشدهنده تعویض بشوند و محیطهای زندگی با محیطهای پاداشدهنده عوض بشوند.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
پیتر استورمی
مترجم: #علی_فیضی
ایجاد خزانۀ رفتاری جدید
مهمترین کاربرد مدل اسکینر برای رواندرمانی ایجاد خزانۀ رفتاری جدید با تقویت مجموعۀ موجود یا اضافه کردن رفتار نو است؛ پس درمانگر در مورد یک درمانجوی افسرده میتواند تحقیق کند که در چه زمانی از گذشته خوشحال بوده و برای خوشحال بودن چهکار میکرده است یا در طول ماه گذشته چه کاری انجام داده است که او را خوشحال کرده است. اگر درمانگر تشخیص داد که تعامل با افراد ناراحت و بدعنق درمانجو را افسرده میکند میتواند تصمیم بگیرد که درمانجو نیازمند یادگیری شیوه تعامل مؤثرتر با چنین افرادی است تا احساس شادی و کارآمدی بیشتری بکند. راهبرد دیگری که شامل بهبود و غنیسازی خزانه رفتاری درمانجو نیست آموزش درمانجو برای دور شدن از موقعیتهایی است که احتمال رفتار مشکلساز در آنها زیاد است؛ مثلاً درمانجو یاد بگیرد که از مناطق و افرادی که مصرف مواد، پرخوری یا نوشیدن الکل را برای او تداعی میکنند دوری کند.
حوزۀ دیگر مداخله سعی برای تصحیح آن دسته از همایندیهای محیطی است که از رفتار مؤثر حمایت میکنند. با توجه به محیط تنبیهکننده کنونی درمانجو و تاریخچه طولانی یادگیری اجتناب که مقدار زیادی از اثرات جانبی منفی را با خود دارد بایستی محیط کنونی اصلاح شود. در بسیاری از موارد والدین، همسر، همکار یا همسالان درمانجو خواسته یا ناخواسته که به رفتار نامتناسب او از طریق تقویت یا خاموشی افتراقی تداوم میبخشند. اگر همایندیهای تنبیهکننده دیگری وجود داشت در صورت امکان بایستی آنها را نیز اصلاح کرد. در صورت امکان بایستی از درد و رنج مشکلات سلامتی دردناک کاسته شود؛ شغلهای تنبیهکننده با شغلهای پاداشدهنده تعویض بشوند و محیطهای زندگی با محیطهای پاداشدهنده عوض بشوند.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
50 ساعت آموزش تجربی ACT با تنها دانشآموختگان دورههای مدرسین بینالمللی ACT در شمالغرب کشور: علی فیضی دکتر عیسی حکمتی
سرفصلهای بخش پیشرفته دورۀ مهارتآموزی جامع ACT در تبریز
1. استفاده از تحلیل کارکردی در مفهومسازی مشکلات درمانی
2. مدیریت مقاومت درمانجو
3. کار با درمانجوی بی تمایل
4. افزایش انگیزه درمانجو برای انجام تکالیف خانگی
5. کاربرد ACT در کار با درمانجویان خودکشیگرا
6. پرورش شفقت به خود در چهارچوب ACT
1. استفاده از تحلیل کارکردی در مفهومسازی مشکلات درمانی
2. مدیریت مقاومت درمانجو
3. کار با درمانجوی بی تمایل
4. افزایش انگیزه درمانجو برای انجام تکالیف خانگی
5. کاربرد ACT در کار با درمانجویان خودکشیگرا
6. پرورش شفقت به خود در چهارچوب ACT
تبیین اسکینر از رواندرمانی (بخش سوم)
پیتر استورمی
مترجم: #علی_فیضی
کنترل خود
این راهبرد بهتنهایی ممکن است ناکافی باشد چون درمانگر هیچگاه بهطور کامل نمیتواند موقعیتهای دشوار درمانجو در آینده را پیشبینی کند؛ بنابراین درمانجو و درمانگر بایستی با همدیگر برای ساختن خزانه رفتاری برای کنترل خود در درمانجو تلاش کنند تا درمانجو بتواند هم بهطور مناسبی به محیط پاسخ بدهد و هم محیط را بهنوعی تنظیم کند که از مهارتهای کنترل خود او حمایت کند.
تحلیل اسکینر از کنترل خود شامل دو مجموعه از پاسخها است: پاسخهای کنترلکننده و پاسخهای کنترلشده. پاسخهای کنترلکننده احتمال بروز رفتار کنترلشده در آینده را تغییر میدهند. مثلاً یک فرد میتواند احتمال پرخوری عصبی (پاسخ کنترلشده) را با بردن چند لقمه غذا به محل کار (پاسخ کنترلکننده) تغییر بدهد. در تبیین اسکینر از راهبردهای سازنده و مؤثر کنترل خود او بر آموزش دادن شیوه سازماندهی مناسب محیط جسمانی و اجتماعی به درمانجو تأکید زیادی میکند تا درمانجو با سازماندهی چنین محیطهایی بتواند احتمال حضور پاسخهای کنترلکنندهای که رفتارهای سالم را کنترل میکنند را بیشتر کند.
کاوش در فرمولبندی
اسکینر توصیه میکند که درمانگر نبایستی طرح فرمولبندی –تحلیل متغیرهای کنترلکننده رفتار مشکلساز- را به درمانجو ارائه بدهد. او دو دلیل را برای این ممانعت ذکر میکند. اول اینکه درمانجو ممکن است بهترین توصیهها را هم رد بکند. دلیل دوم و مهمتر این است که اگر درمانجو فرمولبندی مورد خود را کشف کند با اکتشاف ارتباط بین رفتار خود و محیط تغییر رفتاری قابلتوجهی در او رخ میدهد. وقتی درمانجو با یادگیری مشاهده و توصیف رفتار خود به شیوههای جدید و یادگیری توصیف ارتباط رفتار مشکلساز خود با متغیرهای محیطی کنترلکننده آن، به طور آزمایشی برخی رفتارهای جدید را انجام داده و اثرات آن روی رفتارهای کنونیاش را تمییز داده و گزارش میدهد میتوان گفت رفتار درمانجو همان زمان تغییریافته است. بهاینترتیب وقتی با درمانجو برای ارزیابی کارکردی مشکلات آنها کار میکنیم این کار منجر به تغییر رفتار قابلتوجهی میشود که میتواند مبنایی برای تغییر رفتار بیشتر به سمت یک زندگی سالمتر و شادتر باشد.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
پیتر استورمی
مترجم: #علی_فیضی
کنترل خود
این راهبرد بهتنهایی ممکن است ناکافی باشد چون درمانگر هیچگاه بهطور کامل نمیتواند موقعیتهای دشوار درمانجو در آینده را پیشبینی کند؛ بنابراین درمانجو و درمانگر بایستی با همدیگر برای ساختن خزانه رفتاری برای کنترل خود در درمانجو تلاش کنند تا درمانجو بتواند هم بهطور مناسبی به محیط پاسخ بدهد و هم محیط را بهنوعی تنظیم کند که از مهارتهای کنترل خود او حمایت کند.
تحلیل اسکینر از کنترل خود شامل دو مجموعه از پاسخها است: پاسخهای کنترلکننده و پاسخهای کنترلشده. پاسخهای کنترلکننده احتمال بروز رفتار کنترلشده در آینده را تغییر میدهند. مثلاً یک فرد میتواند احتمال پرخوری عصبی (پاسخ کنترلشده) را با بردن چند لقمه غذا به محل کار (پاسخ کنترلکننده) تغییر بدهد. در تبیین اسکینر از راهبردهای سازنده و مؤثر کنترل خود او بر آموزش دادن شیوه سازماندهی مناسب محیط جسمانی و اجتماعی به درمانجو تأکید زیادی میکند تا درمانجو با سازماندهی چنین محیطهایی بتواند احتمال حضور پاسخهای کنترلکنندهای که رفتارهای سالم را کنترل میکنند را بیشتر کند.
کاوش در فرمولبندی
اسکینر توصیه میکند که درمانگر نبایستی طرح فرمولبندی –تحلیل متغیرهای کنترلکننده رفتار مشکلساز- را به درمانجو ارائه بدهد. او دو دلیل را برای این ممانعت ذکر میکند. اول اینکه درمانجو ممکن است بهترین توصیهها را هم رد بکند. دلیل دوم و مهمتر این است که اگر درمانجو فرمولبندی مورد خود را کشف کند با اکتشاف ارتباط بین رفتار خود و محیط تغییر رفتاری قابلتوجهی در او رخ میدهد. وقتی درمانجو با یادگیری مشاهده و توصیف رفتار خود به شیوههای جدید و یادگیری توصیف ارتباط رفتار مشکلساز خود با متغیرهای محیطی کنترلکننده آن، به طور آزمایشی برخی رفتارهای جدید را انجام داده و اثرات آن روی رفتارهای کنونیاش را تمییز داده و گزارش میدهد میتوان گفت رفتار درمانجو همان زمان تغییریافته است. بهاینترتیب وقتی با درمانجو برای ارزیابی کارکردی مشکلات آنها کار میکنیم این کار منجر به تغییر رفتار قابلتوجهی میشود که میتواند مبنایی برای تغییر رفتار بیشتر به سمت یک زندگی سالمتر و شادتر باشد.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
تبیین اسکینر از رواندرمانی (بخش چهارم)
پیتر استورمی
مترجم: #علی_فیضی
کاربردهای کلی
توصیف اسکینر از آسیبشناسی روانی پر از کاربردهایی برای فهم آسیبشناسی، رواندرمانی، فرمولبندی مورد و مداخله است. تحلیل رفتار پیشینهای طولانی در گرفتن مفاهیمی از رواندرمانی و تشخیص مکانیسم یادگیری احتمالی در انواع مختلف رواندرمانی است. خاموشی پاسخگر پاسخدهی هیجانی به محرک شرطی از طریق حرف زن یا مواجه کردن درمانجو با محرک شرطی احتمالاً عنصر اصلی درمانی در بسیاری از انواع رواندرمانی است. تقویت افتراقی گزارش تغییر رفتار درمانجو ممکن است فرایند تغییر عمومی دیگر باشد. همچنان که شکلهای جدیدی از رواندرمانی توسع یافته و مؤثر نشان داده میشود تحلیل رفتاری آنها را بررسی کرده و مکانیسم یادگیری مؤثر در آن را تعیین میکند. مثلاً جیکوبسن و همکارانش در سال 1996 با انجام پژوهشی به تحلیل مؤلفهای رفتاردرمانی شناختی برای افسردگی پرداختند. آنها این رویکرد را به دو مؤلفه رفتاری فعالسازی رفتاری و مؤلفه شناختی آن تقسیم کردند. هرچند درمانگران حاضر در این پژوهش گرایش به درمان شناختی را گزارش دادند این مؤلفه فعالسازی رفتاری CBT بود که مؤثرتر از مؤلفه شناختی برای افسردگی و تفکر منفی از آب درآمد.
مفهومسازی اسکینر از آسیبشناسی روانی بهعنوان شکست در کنترل خود در حضور محرک قبلا آزارنده تداعی شده با تاریخچه تنبیه هم کاربردهای کاملاً مفیدی برای فرمولبندی مورد و درمان دارد. این مفهومسازی نشان میدهد که یکی از اهداف گرفتن تاریخچه شناسایی تاریخچه تنبیه و مهارتهای خودگردانی درمانجو قبل از شروع اختلال و نیز شناسایی مهارتهای خودگردانی درمانجو است. این اطلاعات اگر صحیح باشند میتوانند تبدیل به مبنایی برای فرمولبندی و مداخله بشوند. مفهومسازی اسکینر بهعلاوه پیشنهاد میکند که مداخلات درمانی بایستی شامل آموزش خودگردانی باشد.
اجتناب آشکار اسکینر از پاسخهای فنسالارانه به روشهای مداخلهای بارزش و قابلتوجه است. رفتاردرمانگران تکنیکگرای معاصر که تکنیکها را مطابق با تشخیصها آموخته و از شناخت مبنای مفهومی کار خود به دور هستند مورد انتقاد تحلیلگران رفتاری معاصر هستند. رویکرد اسکینر نشان میدهد که تحلیلگران رفتاری بایستی نسبت به کاربرد دسته گستردهای از مداخلات که برخی از آنها در نظر اول غیر رفتاری به نظر میرسند موضعی پذیرا داشته باشند چون میتوان استفاده از همین مداخلات را بر اساس فرمولبندی رفتاری توجیه کرد.
اسکینر پیشنهاد میکند که خاموشی پاسخگر فرایند مهمی در رواندرمانی است. اگر این فرض درست باشد آنگاه یک تکلیف مهم درمانگر این است که محرک شرطیشده مرتبط را شناسایی کرده و خاموشی پاسخگر را از طریق مواجهه به وجود بیاورد؛ بنابراین یک درمانگر مؤثر بایستی بهطور دقیق دستهای از رویدادها و موضوعات را که درمانجو از گفتگو درباره آنها اجتناب میکند را تشخیص داده و مواجهه با این محرکها را از طریق گفتگو، نوشتن یا مواجهه مستقیم با محرک شرطیشده به کار ببندد. این کار بایستی تا وقوع خاموشی پاسخگر ادامه پیدا کند یعنی دیگر در حضور محرک شرطیشده هیچ پاسخ هیجانی منفی از سوی درمانجو ابراز نشود.
اگر آسیب روانی به سبب شکست در کنترل خود در حضور محرک متداعی با تاریخچه تنبیه به وجود آمده باشد آنگاه یکی از تکالیف بسیار مهم درمانگر بازسازی یا آموزش مهارتهای کنترل خود است. این کار بایستی بخشی از تلاش گستردهتر برای استفاده از تاکتیکهای سازندهای باشد که خزانه رفتاری درمانجو را ارتقا میبخشد.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
پیتر استورمی
مترجم: #علی_فیضی
کاربردهای کلی
توصیف اسکینر از آسیبشناسی روانی پر از کاربردهایی برای فهم آسیبشناسی، رواندرمانی، فرمولبندی مورد و مداخله است. تحلیل رفتار پیشینهای طولانی در گرفتن مفاهیمی از رواندرمانی و تشخیص مکانیسم یادگیری احتمالی در انواع مختلف رواندرمانی است. خاموشی پاسخگر پاسخدهی هیجانی به محرک شرطی از طریق حرف زن یا مواجه کردن درمانجو با محرک شرطی احتمالاً عنصر اصلی درمانی در بسیاری از انواع رواندرمانی است. تقویت افتراقی گزارش تغییر رفتار درمانجو ممکن است فرایند تغییر عمومی دیگر باشد. همچنان که شکلهای جدیدی از رواندرمانی توسع یافته و مؤثر نشان داده میشود تحلیل رفتاری آنها را بررسی کرده و مکانیسم یادگیری مؤثر در آن را تعیین میکند. مثلاً جیکوبسن و همکارانش در سال 1996 با انجام پژوهشی به تحلیل مؤلفهای رفتاردرمانی شناختی برای افسردگی پرداختند. آنها این رویکرد را به دو مؤلفه رفتاری فعالسازی رفتاری و مؤلفه شناختی آن تقسیم کردند. هرچند درمانگران حاضر در این پژوهش گرایش به درمان شناختی را گزارش دادند این مؤلفه فعالسازی رفتاری CBT بود که مؤثرتر از مؤلفه شناختی برای افسردگی و تفکر منفی از آب درآمد.
مفهومسازی اسکینر از آسیبشناسی روانی بهعنوان شکست در کنترل خود در حضور محرک قبلا آزارنده تداعی شده با تاریخچه تنبیه هم کاربردهای کاملاً مفیدی برای فرمولبندی مورد و درمان دارد. این مفهومسازی نشان میدهد که یکی از اهداف گرفتن تاریخچه شناسایی تاریخچه تنبیه و مهارتهای خودگردانی درمانجو قبل از شروع اختلال و نیز شناسایی مهارتهای خودگردانی درمانجو است. این اطلاعات اگر صحیح باشند میتوانند تبدیل به مبنایی برای فرمولبندی و مداخله بشوند. مفهومسازی اسکینر بهعلاوه پیشنهاد میکند که مداخلات درمانی بایستی شامل آموزش خودگردانی باشد.
اجتناب آشکار اسکینر از پاسخهای فنسالارانه به روشهای مداخلهای بارزش و قابلتوجه است. رفتاردرمانگران تکنیکگرای معاصر که تکنیکها را مطابق با تشخیصها آموخته و از شناخت مبنای مفهومی کار خود به دور هستند مورد انتقاد تحلیلگران رفتاری معاصر هستند. رویکرد اسکینر نشان میدهد که تحلیلگران رفتاری بایستی نسبت به کاربرد دسته گستردهای از مداخلات که برخی از آنها در نظر اول غیر رفتاری به نظر میرسند موضعی پذیرا داشته باشند چون میتوان استفاده از همین مداخلات را بر اساس فرمولبندی رفتاری توجیه کرد.
اسکینر پیشنهاد میکند که خاموشی پاسخگر فرایند مهمی در رواندرمانی است. اگر این فرض درست باشد آنگاه یک تکلیف مهم درمانگر این است که محرک شرطیشده مرتبط را شناسایی کرده و خاموشی پاسخگر را از طریق مواجهه به وجود بیاورد؛ بنابراین یک درمانگر مؤثر بایستی بهطور دقیق دستهای از رویدادها و موضوعات را که درمانجو از گفتگو درباره آنها اجتناب میکند را تشخیص داده و مواجهه با این محرکها را از طریق گفتگو، نوشتن یا مواجهه مستقیم با محرک شرطیشده به کار ببندد. این کار بایستی تا وقوع خاموشی پاسخگر ادامه پیدا کند یعنی دیگر در حضور محرک شرطیشده هیچ پاسخ هیجانی منفی از سوی درمانجو ابراز نشود.
اگر آسیب روانی به سبب شکست در کنترل خود در حضور محرک متداعی با تاریخچه تنبیه به وجود آمده باشد آنگاه یکی از تکالیف بسیار مهم درمانگر بازسازی یا آموزش مهارتهای کنترل خود است. این کار بایستی بخشی از تلاش گستردهتر برای استفاده از تاکتیکهای سازندهای باشد که خزانه رفتاری درمانجو را ارتقا میبخشد.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
چگونه از توجهآگاهی برای مقابله با افسردگی استفاده کنیم؟
لورا مایر
مترجم: علی فیضی
این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است.
پرورش یک زندگی شادمانه مثل پرورش یک باغچه است. هردو با خطر آفت روبهرو هستند و ما میتوانیم انتخاب کنیم که چگونه با آفتها مبارزه کنیم. در زندگی هیجانی، توجهآگاهی راهحلی برای مبارزه با آفت افسردگی است:
1. نوشتن با توجهآگاهی: ما تمایل داریم که بعضی ناراحتیهای مشخص را در زندگی خود نادیده بگیریم. بعضی وقتها بهتر است باغچه هیجانی خود را شخم بزنیم و همهچیز را ببینیم تا برای راهحل مناسب تصمیم بگیریم. نوشتن با توجهآگاهی به افزایش آگاهی کمک میکند. یکتکه کاغذ بردارید و بنویسید: من آگاهم که... حالا توقف کنید و ببینید چه چیزی به ذهنتان میآید. بعضی وقتها چیزهای ناراحتکنندهای به ذهنتان میآید اما سعی در مورد خودتان تندوتیز قضاوت نکرده و نسبت به خودتان شفقت داشته باشید.
2. کنجکاوی: افسردگی ممکن است مثل علف هرز رشد کند و نگذارد که ببینیم در زندگی چه چیزی خوب و لذتبخش است. همین حالا به دوروبر خود نگاه کنید، توقف کنید، نفس عمیقی بکشید و دوباره به دوروبر نگاه کنید. حالا با کنجکاوی چیزی لذتبخش مثل یک رنگ، یک کتاب یا یک صدا پیدا کنید. به همهچیزهای دوروبر خود دقت کنید تا چیزی لذتبخش پیدا کنید. وقتی پیدایش کردید با کنجکاوی آن را برانداز کنید و از خود بپرسید که چه چیز جالبی در آن وجود دارد. آیا این چیز خاطره خوبی را در ذهن شما زنده میکند؟ کنجکاوی میتواند به شما کمک کند تا لذتهای نامنتظره و دور از توجهی را در زندگی روزمره خود کشف کنید.
3. شکرگزاری: آیا امروز شکرگزاری کردهاید؟ لحظهای توقف کنید و درباره سه چیز خوبی که امروز برای شما اتفاق افتاده است تأملکنید. شکرگزاری باعث رشد گشودگی نسبت به قدرشناسی و مهربانی و دریافت آنها میشود. افسردگی توجه ما را میدزدد و ما را مجبور میکند فقط چیزهای ناخوشایند زندگی خود را ببینیم؛ اما با تمرین شکرگزاری میتوانیم توجه خود را پرورش بدهیم تا چیزهای خوب، واقعی و صحیح زندگی خود را هم ببینیم. شکرگزاری با تغییر عمدی توجه و آگاهی، تبدیل به ابزاری برای توجهآگاهی میشود. پژوهشها هم نشان میدهد که شکرگزاری تمرینی معتبر برای افزایش بهزیستی هیجانی است.
4. مراقبه کوهستان: ما نمیتوانیم وضعیت آبوهوا را کنترل کنیم اما میتوانیم بهقدر نیاز مراقب باشیم. چشمان خود را چند لحظه ببندید و تصور کنید که داخل یک کوه هستید. تغییر فصلها و وقوع طوفانها را ببینید. حالا تغییرات آبوهوا را در زندگی خود مشاهده کنید. آیا بارانی است؟ طوفانی است یا در آن گردباد میوزد؟ آیا در دل طوفان هستید یا آمدنش را پیشبینی میکنید. حالا ببینید چه چیزهایی در دسترس دارید که از شما محافظت میکنند؟ ما نمیتوانیم الگوهای آبوهوای زندگی خود را تغییر بدهیم اما میتوانیم یاد بگیریم تا از باغچه زندگی خود تا حد امکان محافظت کنیم.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
منبع:
مایر، لورا. (1393). چگونه از توجهآگاهی برای مقابله با افسردگی استفاده کنیم؟ علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز 3 تیر سال 1396 از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR
لورا مایر
مترجم: علی فیضی
این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمهشده است.
پرورش یک زندگی شادمانه مثل پرورش یک باغچه است. هردو با خطر آفت روبهرو هستند و ما میتوانیم انتخاب کنیم که چگونه با آفتها مبارزه کنیم. در زندگی هیجانی، توجهآگاهی راهحلی برای مبارزه با آفت افسردگی است:
1. نوشتن با توجهآگاهی: ما تمایل داریم که بعضی ناراحتیهای مشخص را در زندگی خود نادیده بگیریم. بعضی وقتها بهتر است باغچه هیجانی خود را شخم بزنیم و همهچیز را ببینیم تا برای راهحل مناسب تصمیم بگیریم. نوشتن با توجهآگاهی به افزایش آگاهی کمک میکند. یکتکه کاغذ بردارید و بنویسید: من آگاهم که... حالا توقف کنید و ببینید چه چیزی به ذهنتان میآید. بعضی وقتها چیزهای ناراحتکنندهای به ذهنتان میآید اما سعی در مورد خودتان تندوتیز قضاوت نکرده و نسبت به خودتان شفقت داشته باشید.
2. کنجکاوی: افسردگی ممکن است مثل علف هرز رشد کند و نگذارد که ببینیم در زندگی چه چیزی خوب و لذتبخش است. همین حالا به دوروبر خود نگاه کنید، توقف کنید، نفس عمیقی بکشید و دوباره به دوروبر نگاه کنید. حالا با کنجکاوی چیزی لذتبخش مثل یک رنگ، یک کتاب یا یک صدا پیدا کنید. به همهچیزهای دوروبر خود دقت کنید تا چیزی لذتبخش پیدا کنید. وقتی پیدایش کردید با کنجکاوی آن را برانداز کنید و از خود بپرسید که چه چیز جالبی در آن وجود دارد. آیا این چیز خاطره خوبی را در ذهن شما زنده میکند؟ کنجکاوی میتواند به شما کمک کند تا لذتهای نامنتظره و دور از توجهی را در زندگی روزمره خود کشف کنید.
3. شکرگزاری: آیا امروز شکرگزاری کردهاید؟ لحظهای توقف کنید و درباره سه چیز خوبی که امروز برای شما اتفاق افتاده است تأملکنید. شکرگزاری باعث رشد گشودگی نسبت به قدرشناسی و مهربانی و دریافت آنها میشود. افسردگی توجه ما را میدزدد و ما را مجبور میکند فقط چیزهای ناخوشایند زندگی خود را ببینیم؛ اما با تمرین شکرگزاری میتوانیم توجه خود را پرورش بدهیم تا چیزهای خوب، واقعی و صحیح زندگی خود را هم ببینیم. شکرگزاری با تغییر عمدی توجه و آگاهی، تبدیل به ابزاری برای توجهآگاهی میشود. پژوهشها هم نشان میدهد که شکرگزاری تمرینی معتبر برای افزایش بهزیستی هیجانی است.
4. مراقبه کوهستان: ما نمیتوانیم وضعیت آبوهوا را کنترل کنیم اما میتوانیم بهقدر نیاز مراقب باشیم. چشمان خود را چند لحظه ببندید و تصور کنید که داخل یک کوه هستید. تغییر فصلها و وقوع طوفانها را ببینید. حالا تغییرات آبوهوا را در زندگی خود مشاهده کنید. آیا بارانی است؟ طوفانی است یا در آن گردباد میوزد؟ آیا در دل طوفان هستید یا آمدنش را پیشبینی میکنید. حالا ببینید چه چیزهایی در دسترس دارید که از شما محافظت میکنند؟ ما نمیتوانیم الگوهای آبوهوای زندگی خود را تغییر بدهیم اما میتوانیم یاد بگیریم تا از باغچه زندگی خود تا حد امکان محافظت کنیم.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
منبع:
مایر، لورا. (1393). چگونه از توجهآگاهی برای مقابله با افسردگی استفاده کنیم؟ علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز 3 تیر سال 1396 از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR
🔔وقتی درمانجویان در مقابل انجام تمرین توجهآگاهی (mindfulness) مقاومت میکنند چه باید کرد؟
دکتر دانیل مورن
تلخیص و ترجمه: #علی_فیضی
بااینکه بسیاری از درمانگران توجهآگاهی را هم در زندگی شخصی به کار میبرند و هم از آن بهعنوان رویکرد درمانی استفاده میکنند ، درمانجویان همیشه برای تمرین آن مشتاق نیستند. من در طول بیست سال انجام درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و نظارت بر کار بالینی درمانگران ACT شنیدهام که بسیاری از درمانجویان در مقابل ایده انجام منظم تمرینات توجهآگاهی مقاومت میکنند. اخیراً موقع نظارت بر کار درمانگران تازهکار ACT صدای ضبطشده درمانجویانی را شنیدم که درباره مقاومت خود نسبت به شروع انجام چنان تمریناتی بحث میکردند. یکی از درمانجویان میگفت: من مسیحی هستم و نمیخواهم یک تمرین بودائی انجام بدهم. دیگری میگفت من برای کاهش وزن خودم آمدهام. واقعاً فکر میکنید یک ساعت چهارزانو نشستن و تمرکز کردن به دردم میخورد؟ یکی دیگر از درمانگران تحت نظارت من درمانجویی داشت که با عصبانیت میگفت: من نمیخواهم این کارهای مزخرف را انجام بدهم.
ویژگی مشترک همه این شکایتها و دیگر مخالفتها با توجهآگاهی از سوءتفاهمهایی درباره هدف تمرینهای توجهآگاهی نشأت میگیرد. تجربه من نشان میدهد که هنگام آشنا کردن درمانجویان با تمرین توجهآگاهی باید سه نکته مهم را در نظر گرفت.
1️⃣مراقب تزئینات مربوط به فلسفه شرقی باشید. من درمانگرانی را تحت نظارت قرار دادهام که نقش یین و یانگ روی کارت ویزیت آنها وجود دارد یا اینکه در اتاق خود از نقوش و مجسمههای مربوط به بودیسم در اتاق خود استفاده میکنند. بااینکه شخصاً فکر نمیکنم این کارها مشکلی داشته باشد اما بعضی درمانجویان درباره این چیزها دچار سوءتفاهم میشوند. ما میتوانیم توجهآگاهی را بهعنوان یک مهارت علمی و نه مذهبی معرفی کنیم که به افراد کمک میکند تا به زمان حال زندگی خود توجه کرده و به شیوه بهتری افکار و احساسات مشکلساز خود را مدیریت کنند.
2️⃣ تمرین توجهآگاهی نیازی به حالتها بدنی خاصی ندارد. برای این تمرین لازم نیست که درمانجویان به حالت نیلوفری بنشینند. درواقع روی یک صندلی هواپیما هم میشود این مهارت را تمرین کرد. بهجای تجویز بیانعطاف تمرینها، با درمانجوی خود درباره اینکه چه اقداماتی را میشود با توجهآگاهی انجام داد گفتگو کنید.
3️⃣ به یاد داشته باشید که درمان یک فرایند شکلدهی است. ما در رواندرمانی تلاش میکنیم تا خزانه رفتاری درمانجو قویتر و مفیدتر بشود. در آغاز از تمرینهای کوچک استفاده کنید. اگر درمانجویان در برابر ایده انجام تمرین پنجدقیقهای توجهآگاهی مقاومت کردند از آنها دعوت کنید تا تمرین یکدقیقهای را امتحان کنند.
در کل، نکته این است که به درمانجوی خود کمک کنید تا ارزش توجهآگاهی را بداند و تمرینهای این مهارت را بهنوعی تجویز کنید که متناسب هر درمانجو باشد. اگر موفق بشوید درمانجویان هم به تمرین کافی و مفید توجهآگاهی ادامه خواهند داد.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
دکتر دانیل مورن
تلخیص و ترجمه: #علی_فیضی
بااینکه بسیاری از درمانگران توجهآگاهی را هم در زندگی شخصی به کار میبرند و هم از آن بهعنوان رویکرد درمانی استفاده میکنند ، درمانجویان همیشه برای تمرین آن مشتاق نیستند. من در طول بیست سال انجام درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) و نظارت بر کار بالینی درمانگران ACT شنیدهام که بسیاری از درمانجویان در مقابل ایده انجام منظم تمرینات توجهآگاهی مقاومت میکنند. اخیراً موقع نظارت بر کار درمانگران تازهکار ACT صدای ضبطشده درمانجویانی را شنیدم که درباره مقاومت خود نسبت به شروع انجام چنان تمریناتی بحث میکردند. یکی از درمانجویان میگفت: من مسیحی هستم و نمیخواهم یک تمرین بودائی انجام بدهم. دیگری میگفت من برای کاهش وزن خودم آمدهام. واقعاً فکر میکنید یک ساعت چهارزانو نشستن و تمرکز کردن به دردم میخورد؟ یکی دیگر از درمانگران تحت نظارت من درمانجویی داشت که با عصبانیت میگفت: من نمیخواهم این کارهای مزخرف را انجام بدهم.
ویژگی مشترک همه این شکایتها و دیگر مخالفتها با توجهآگاهی از سوءتفاهمهایی درباره هدف تمرینهای توجهآگاهی نشأت میگیرد. تجربه من نشان میدهد که هنگام آشنا کردن درمانجویان با تمرین توجهآگاهی باید سه نکته مهم را در نظر گرفت.
1️⃣مراقب تزئینات مربوط به فلسفه شرقی باشید. من درمانگرانی را تحت نظارت قرار دادهام که نقش یین و یانگ روی کارت ویزیت آنها وجود دارد یا اینکه در اتاق خود از نقوش و مجسمههای مربوط به بودیسم در اتاق خود استفاده میکنند. بااینکه شخصاً فکر نمیکنم این کارها مشکلی داشته باشد اما بعضی درمانجویان درباره این چیزها دچار سوءتفاهم میشوند. ما میتوانیم توجهآگاهی را بهعنوان یک مهارت علمی و نه مذهبی معرفی کنیم که به افراد کمک میکند تا به زمان حال زندگی خود توجه کرده و به شیوه بهتری افکار و احساسات مشکلساز خود را مدیریت کنند.
2️⃣ تمرین توجهآگاهی نیازی به حالتها بدنی خاصی ندارد. برای این تمرین لازم نیست که درمانجویان به حالت نیلوفری بنشینند. درواقع روی یک صندلی هواپیما هم میشود این مهارت را تمرین کرد. بهجای تجویز بیانعطاف تمرینها، با درمانجوی خود درباره اینکه چه اقداماتی را میشود با توجهآگاهی انجام داد گفتگو کنید.
3️⃣ به یاد داشته باشید که درمان یک فرایند شکلدهی است. ما در رواندرمانی تلاش میکنیم تا خزانه رفتاری درمانجو قویتر و مفیدتر بشود. در آغاز از تمرینهای کوچک استفاده کنید. اگر درمانجویان در برابر ایده انجام تمرین پنجدقیقهای توجهآگاهی مقاومت کردند از آنها دعوت کنید تا تمرین یکدقیقهای را امتحان کنند.
در کل، نکته این است که به درمانجوی خود کمک کنید تا ارزش توجهآگاهی را بداند و تمرینهای این مهارت را بهنوعی تجویز کنید که متناسب هر درمانجو باشد. اگر موفق بشوید درمانجویان هم به تمرین کافی و مفید توجهآگاهی ادامه خواهند داد.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
دوره درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش ACT
مدرس: #علی_فیضی
از ۴ مرداد ۹۶
۵ جلسه ۱۵ ساعت
اطلاعات بیشتر با ارسال کد ۹۰۳۶ به ۰۲۱۸۸۳۲۲۶۳۰
مدرس: #علی_فیضی
از ۴ مرداد ۹۶
۵ جلسه ۱۵ ساعت
اطلاعات بیشتر با ارسال کد ۹۰۳۶ به ۰۲۱۸۸۳۲۲۶۳۰
آیا میتوان با استفاده از توجهآگاهی، درد و رنج را واقعاً کمتر کرد؟ (بخش اول)
دکتر دنی پنمن
دکتر مارک ویلیامز
مترجم: #علی_فیضی
توجه آگاهی میتواند درد مزمن را تا 90 درصد کاهش بدهد. در سه مقاله نشان خواهیم داد که چطور این اتفاق میافتد.
زندگی با درد مزمن و بیماری وحشتناک است. حتی بعد از مصرف مقدار زیاد مسکن، درد دوباره برمیگردد و انتقام خودش را میگیرد. شما میخواهید هر کاری که بشود انجام بدهید تا از دست درد خلاص بشوید اما انگار هر کاری که میکنید شکست میخورد. حرکت کردن دردناک است. حرکت نکردن دردناک است. نادیده گرفتن درد هم دردناک است.
اما فقط درد نیست که آسیب میزند؛ ذهن شما هم از همان موقع که ناامیدانه تلاش میکنید تا راهی برای فرار پیدا کنید شروع به رنج کشیدن میکند. سؤالات نیش و کنایهدار شروع به زخمی کردن روح شما میکند: اگر دوباره سالم نشوم چه میشود؟ اگر اوضاع بدتر بشود چی؟ نمیتوانم با این اوضاع مقابله کنم. لطفاً! میخواهم این وضعیت تمام بشود.
البته طبیعی است که میخواهید در این مواقع با درد خود مبارزه کنید اما توجه کنید که این مبارزه رنج شما را بدتر میکند. توجه داشته باشید که کار مؤثرتر و بهتر این است که حس درد خود را همانطور که در بدنتان بالا و پایین میشود کاوش کنید. این کار ممکن است به نظرتان بدترین کار ممکن بیاید اما آخرین پیشرفتهای پزشکی نشان میدهد که این کار ممکن است از بسیاری از داروهای مسکن قویتر باشد.
این رویکرد درد دل درمان جدیدی برای درد مزمن قرار دارد که بر اساس نوع کهنی از مراقبه به نام توجهآگاهی قرار دارد. پژوهشها نشان میدهد که توجهآگاهی درد مزمن را 57 درصد کاهش میدهد. مراقبه کنندگان موفق درد خود را تا 90 درصد کاهش میدهند.
تصویربرداری مغزی نشان میدهد که توجهآگاهی مجموعه اعصاب مسئول درد را ساکت میکند و در طول زمان این تغییرات در مغز ریشه میدواند و ساختار مغز را تغییر میدهد پس بیماران دیگر بهاندازه قبل درد نمیکشند.
کلینیکهای بیمارستانی درد حالا استفاده از توجهآگاهی را برای مقابله با انواع دردهای ناشی از سرطان (و اثرات جانبی شیمیدرمانی)، بیماریهای قلبی، دیابت و آرتروزها توصیه میکنند. توجهآگاهی برای درد کمر، میگرن، فیبرومیالژیا، خستگی مزمن، اختلال روده تحریکپذیر و حتی MS مفید است.
منبع:
پنمن، دنی؛ ویلیامز، مارک. (1393). آیا میتوان با استفاده از توجهآگاهی درد و رنج را واقعاً کمتر کرد؟ علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز چهارم تیر سال 1396 از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
دکتر دنی پنمن
دکتر مارک ویلیامز
مترجم: #علی_فیضی
توجه آگاهی میتواند درد مزمن را تا 90 درصد کاهش بدهد. در سه مقاله نشان خواهیم داد که چطور این اتفاق میافتد.
زندگی با درد مزمن و بیماری وحشتناک است. حتی بعد از مصرف مقدار زیاد مسکن، درد دوباره برمیگردد و انتقام خودش را میگیرد. شما میخواهید هر کاری که بشود انجام بدهید تا از دست درد خلاص بشوید اما انگار هر کاری که میکنید شکست میخورد. حرکت کردن دردناک است. حرکت نکردن دردناک است. نادیده گرفتن درد هم دردناک است.
اما فقط درد نیست که آسیب میزند؛ ذهن شما هم از همان موقع که ناامیدانه تلاش میکنید تا راهی برای فرار پیدا کنید شروع به رنج کشیدن میکند. سؤالات نیش و کنایهدار شروع به زخمی کردن روح شما میکند: اگر دوباره سالم نشوم چه میشود؟ اگر اوضاع بدتر بشود چی؟ نمیتوانم با این اوضاع مقابله کنم. لطفاً! میخواهم این وضعیت تمام بشود.
البته طبیعی است که میخواهید در این مواقع با درد خود مبارزه کنید اما توجه کنید که این مبارزه رنج شما را بدتر میکند. توجه داشته باشید که کار مؤثرتر و بهتر این است که حس درد خود را همانطور که در بدنتان بالا و پایین میشود کاوش کنید. این کار ممکن است به نظرتان بدترین کار ممکن بیاید اما آخرین پیشرفتهای پزشکی نشان میدهد که این کار ممکن است از بسیاری از داروهای مسکن قویتر باشد.
این رویکرد درد دل درمان جدیدی برای درد مزمن قرار دارد که بر اساس نوع کهنی از مراقبه به نام توجهآگاهی قرار دارد. پژوهشها نشان میدهد که توجهآگاهی درد مزمن را 57 درصد کاهش میدهد. مراقبه کنندگان موفق درد خود را تا 90 درصد کاهش میدهند.
تصویربرداری مغزی نشان میدهد که توجهآگاهی مجموعه اعصاب مسئول درد را ساکت میکند و در طول زمان این تغییرات در مغز ریشه میدواند و ساختار مغز را تغییر میدهد پس بیماران دیگر بهاندازه قبل درد نمیکشند.
کلینیکهای بیمارستانی درد حالا استفاده از توجهآگاهی را برای مقابله با انواع دردهای ناشی از سرطان (و اثرات جانبی شیمیدرمانی)، بیماریهای قلبی، دیابت و آرتروزها توصیه میکنند. توجهآگاهی برای درد کمر، میگرن، فیبرومیالژیا، خستگی مزمن، اختلال روده تحریکپذیر و حتی MS مفید است.
منبع:
پنمن، دنی؛ ویلیامز، مارک. (1393). آیا میتوان با استفاده از توجهآگاهی درد و رنج را واقعاً کمتر کرد؟ علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز چهارم تیر سال 1396 از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی HTTP://WWW.MRMZ.IR
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
چگونه در جلسات ACT رفتار کارآمد درمانجو را تقویت کنیم؟ (بخش اول)
جسیکا دور
ترجمه: #علی_فیضی
.
الگوی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر مبنای مفهوم کارآمدی قوامیافته است. یک درمانگر ACT میپرسد: آیا آنچه انجام میدهید به شما یک زندگی غنی، کامل و معنیدار میدهد؟ اگر جواب بله باشد رفتار کارآمد است. اگر جواب نه باشد آن رفتار ناکارآمد است.
برای یک درمانگر ACT تفکر، احساس و یادآوری هم رفتارند چون همه این چیزها را یک موجود زنده انجام میدهد. در طول جلسات ما به دنبال رفتارهای کارآمد و ناکارآمد هستیم. ما رفتارهای کارآمد را تقویت میکنیم. به این معنا که به آن رفتارها نوعی واکنش نشان میدهیم که منجر به تداوم یا افزایش آن رفتار شود. از سوی دیگر رفتار ناکارآمد بایستی قطعشده و بهجای آن رفتار کارآمد تقویت شود. در هر جلسه ACT هدف این است که درمانگر بهطور مداوم شش فرایند اصلی ACT (پذیرش، گسلش، تماس با لحظهلحظه زندگی، بافتار انگاری خویشتن، روشنسازی ارزشها و اقدام متعهدانه) را الگوسازی کند، برانگیزد و تقویت کند؛ اما چطور؟
پیشنهاد راس هریس این است که درمانگر شش فرایند اصلی ACT را با تجسم دادن این درمان در اتاق کلینیک الگوسازی کند:
1. میتواند با نگرشی هشیارانه، مشفقانه و متجانس با ارزشهایش در اتاق درمان حضورداشته باشد
2. با گشودگی و کنجکاوی توجه کند
3. از افکار ناسودمندش بگسلد
4. با هدف خدمت به درمانجویش به ناراحتی خود فضایی برای حضور در ذهن بدهد (آنها را بپذیرد)
5. با ارزشهایش بهعنوان یک درمانگر یا مشاور- شفقت، احترام، صداقت، اصالت، مراقبت و همکاری- در تماس باشد.
ما بهعنوان درمانگر میخواهیم که فعالانه انعطافپذیری روانشناختی را در هر جلسه ایجاد و تقویت کنیم. ما میخواهیم در هر جلسه درمانجوی خود را ترغیب کنیم تا توجهآگاهی را تمرین کند، با ارزشهایش تماس پیدا کند، هدفگزینی کرده و اقدام کند. دو راه عمده برای انجام این کار وجود دارد که اغلب با یکدیگر همپوشی دارند: تمرینات ساختاریافته؛ و توجه کردن درمانگر به رفتار حاکی از انعطافپذیری و اظهارنظر در مورد آن.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
منبع:
دور، جسیکا. (1393). چگونه در جلسات ACT رفتار کارآمد درمانجو را تقویت کنیم؟ علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز چهارم تیر سال 1396 از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی mrmz.ir
جسیکا دور
ترجمه: #علی_فیضی
.
الگوی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر مبنای مفهوم کارآمدی قوامیافته است. یک درمانگر ACT میپرسد: آیا آنچه انجام میدهید به شما یک زندگی غنی، کامل و معنیدار میدهد؟ اگر جواب بله باشد رفتار کارآمد است. اگر جواب نه باشد آن رفتار ناکارآمد است.
برای یک درمانگر ACT تفکر، احساس و یادآوری هم رفتارند چون همه این چیزها را یک موجود زنده انجام میدهد. در طول جلسات ما به دنبال رفتارهای کارآمد و ناکارآمد هستیم. ما رفتارهای کارآمد را تقویت میکنیم. به این معنا که به آن رفتارها نوعی واکنش نشان میدهیم که منجر به تداوم یا افزایش آن رفتار شود. از سوی دیگر رفتار ناکارآمد بایستی قطعشده و بهجای آن رفتار کارآمد تقویت شود. در هر جلسه ACT هدف این است که درمانگر بهطور مداوم شش فرایند اصلی ACT (پذیرش، گسلش، تماس با لحظهلحظه زندگی، بافتار انگاری خویشتن، روشنسازی ارزشها و اقدام متعهدانه) را الگوسازی کند، برانگیزد و تقویت کند؛ اما چطور؟
پیشنهاد راس هریس این است که درمانگر شش فرایند اصلی ACT را با تجسم دادن این درمان در اتاق کلینیک الگوسازی کند:
1. میتواند با نگرشی هشیارانه، مشفقانه و متجانس با ارزشهایش در اتاق درمان حضورداشته باشد
2. با گشودگی و کنجکاوی توجه کند
3. از افکار ناسودمندش بگسلد
4. با هدف خدمت به درمانجویش به ناراحتی خود فضایی برای حضور در ذهن بدهد (آنها را بپذیرد)
5. با ارزشهایش بهعنوان یک درمانگر یا مشاور- شفقت، احترام، صداقت، اصالت، مراقبت و همکاری- در تماس باشد.
ما بهعنوان درمانگر میخواهیم که فعالانه انعطافپذیری روانشناختی را در هر جلسه ایجاد و تقویت کنیم. ما میخواهیم در هر جلسه درمانجوی خود را ترغیب کنیم تا توجهآگاهی را تمرین کند، با ارزشهایش تماس پیدا کند، هدفگزینی کرده و اقدام کند. دو راه عمده برای انجام این کار وجود دارد که اغلب با یکدیگر همپوشی دارند: تمرینات ساختاریافته؛ و توجه کردن درمانگر به رفتار حاکی از انعطافپذیری و اظهارنظر در مورد آن.
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy
منبع:
دور، جسیکا. (1393). چگونه در جلسات ACT رفتار کارآمد درمانجو را تقویت کنیم؟ علی فیضی (مترجم). برگرفته در روز چهارم تیر سال 1396 از سایت مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی mrmz.ir
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
الگوی نقطه انتخاب ACT برای تبیین و درمان افسردگی (بخش اول) دکتر راس هریس مترجم: #علی_فیضی در هرسال از هر ده نفر بزرگسال یک نفر مبتلا به افسردگی است و یک نفر از هر نفر در طول زندگی خود مبتلا به افسردگی میشود. افسردگی واژهای است که زیاد از آن استفاده میکنیم.…
الگوی نقطه انتخاب ACT برای تبیین و درمان افسردگی (بخش دوم)
دکتر راس هریس
مترجم: #علی_فیضی
در این شرایط ما بر اساس ACT میخواهیم چکار کنیم؟ میخواهیم از مهارتهای کمککننده استفاده کنیم تا این چرخه باطل را بشکنیم. مثلاً از ارزشهایمان کمک بگیریم تا دوباره به این سؤال جواب بدهیم که میخواهیم چطور آدمی باشیم؟ دوست داریم در مواجهه با همه این مشکلات و چالشهایی که داریم رفتار و کردارمان نماد و سمبل چه چیزی باشد؟ دوست داریم چطور همسر، والد، فرزند، برادر، خواهر، همسایه، شهروند دانشجو یا کارمندی باشیم؟ دوست داریم با خودمان، بدنمان، همسرمان، فرزندمان، دوستمان چطور رفتار کنیم؟ دوست داریم از با راهنمایی گرفتن از ارزشهایمان از وقتیکه روی این کره خاکی نصیبمان شده چطور استفاده کنیم؟ با جواب دادن به این سؤالات میتوانیم طوری رفتار کنیم که در حالت ایدئال خود میخواهیم رفتار کنیم، اقدامات زندگیساز را انتخاب میکنیم تا زندگیمان را غنیتر، بهتر و معنادارتر بکنیم. برای این کارها نیازمند پس گرفتن توجهمان از توجهدزدها هستیم. برای این کار هیچ عصای جادویی وجود ندارد که باآنهمه افکار و احساسات دردناک را از بین ببریم اما میتوانیم یاد بگیریم که با تمرین توجهآگاهی هوش و حواس و توجه خودمان را از دست توجهدزدها نجات بدهیم و یاد بگیریم که بدون مبارزه با آن افکار و احساسات دردناک یا فرار کردن از دستشان آنها را رها کنیم تا از ذهن و بدن ما بگذرند. وقتی توجه آگاهانه داشتیم آنوقت میتوانیم به ارزشهای خودمان رجوع کنیم و مشغول زندگی بشویم و شروع به رفتار کردن شبیه آن فردی که دوست داریم باشیم و مؤثر و کارآمد اقدام کنیم. اینطور زندگی کردن درواقع متضاد افسردگی است، ما را از افسردگی نجات میدهد و کمکمان میکند تا از افسردگی بهبود پیدا کنیم.
#Learning_ACT
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy/478
دکتر راس هریس
مترجم: #علی_فیضی
در این شرایط ما بر اساس ACT میخواهیم چکار کنیم؟ میخواهیم از مهارتهای کمککننده استفاده کنیم تا این چرخه باطل را بشکنیم. مثلاً از ارزشهایمان کمک بگیریم تا دوباره به این سؤال جواب بدهیم که میخواهیم چطور آدمی باشیم؟ دوست داریم در مواجهه با همه این مشکلات و چالشهایی که داریم رفتار و کردارمان نماد و سمبل چه چیزی باشد؟ دوست داریم چطور همسر، والد، فرزند، برادر، خواهر، همسایه، شهروند دانشجو یا کارمندی باشیم؟ دوست داریم با خودمان، بدنمان، همسرمان، فرزندمان، دوستمان چطور رفتار کنیم؟ دوست داریم از با راهنمایی گرفتن از ارزشهایمان از وقتیکه روی این کره خاکی نصیبمان شده چطور استفاده کنیم؟ با جواب دادن به این سؤالات میتوانیم طوری رفتار کنیم که در حالت ایدئال خود میخواهیم رفتار کنیم، اقدامات زندگیساز را انتخاب میکنیم تا زندگیمان را غنیتر، بهتر و معنادارتر بکنیم. برای این کارها نیازمند پس گرفتن توجهمان از توجهدزدها هستیم. برای این کار هیچ عصای جادویی وجود ندارد که باآنهمه افکار و احساسات دردناک را از بین ببریم اما میتوانیم یاد بگیریم که با تمرین توجهآگاهی هوش و حواس و توجه خودمان را از دست توجهدزدها نجات بدهیم و یاد بگیریم که بدون مبارزه با آن افکار و احساسات دردناک یا فرار کردن از دستشان آنها را رها کنیم تا از ذهن و بدن ما بگذرند. وقتی توجه آگاهانه داشتیم آنوقت میتوانیم به ارزشهای خودمان رجوع کنیم و مشغول زندگی بشویم و شروع به رفتار کردن شبیه آن فردی که دوست داریم باشیم و مؤثر و کارآمد اقدام کنیم. اینطور زندگی کردن درواقع متضاد افسردگی است، ما را از افسردگی نجات میدهد و کمکمان میکند تا از افسردگی بهبود پیدا کنیم.
#Learning_ACT
https://tttttt.me/thirdwaveofBehaviorTherapy/478
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
الگوی نقطه انتخاب ACT برای تبیین و درمان افسردگی (بخش اول)
دکتر راس هریس
مترجم: #علی_فیضی
در هرسال از هر ده نفر بزرگسال یک نفر مبتلا به افسردگی است و یک نفر از هر نفر در طول زندگی خود مبتلا به افسردگی میشود. افسردگی واژهای است که زیاد از آن استفاده میکنیم.…
دکتر راس هریس
مترجم: #علی_فیضی
در هرسال از هر ده نفر بزرگسال یک نفر مبتلا به افسردگی است و یک نفر از هر نفر در طول زندگی خود مبتلا به افسردگی میشود. افسردگی واژهای است که زیاد از آن استفاده میکنیم.…