گياه وحشی كوهم
نه لالهی گلدان
مرا به بزم خوشیهای خودسرانه مبر
به سردی خشن سنگ، خو گرفته دلم
مرا به خانه مبر
زادگاه من كوه است
ز زير سنگی
يك روز سر زدم بيرون
به زير سنگی
يك روز میشوم مدفون
سرشت سنگی من آشيان اندوه است
جدا ز يار و ديارم دلم نمیخندد
ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه
گياه وحشی كوهم
در انتظار بهار
مرا نوازش و گرمی به گريه میآرد
مرا به گريه ميار...
#ژاله_اصفهانی
https://telegram.me/nimaasakk
نه لالهی گلدان
مرا به بزم خوشیهای خودسرانه مبر
به سردی خشن سنگ، خو گرفته دلم
مرا به خانه مبر
زادگاه من كوه است
ز زير سنگی
يك روز سر زدم بيرون
به زير سنگی
يك روز میشوم مدفون
سرشت سنگی من آشيان اندوه است
جدا ز يار و ديارم دلم نمیخندد
ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه
گياه وحشی كوهم
در انتظار بهار
مرا نوازش و گرمی به گريه میآرد
مرا به گريه ميار...
#ژاله_اصفهانی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
چون زاهدان که باده ز مردم نهان خورند
چشمان نیممست تو خونم چنان خورند!
#نظام_دستغیب_شیرازی
https://telegram.me/nimaasakk
چشمان نیممست تو خونم چنان خورند!
#نظام_دستغیب_شیرازی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
چو بینم مست در مجلس تو را از حال میگردم
زِ خون دل به رنگ جام مالامال میگردم
#وحید_قزوینی
https://telegram.me/nimaasakk
زِ خون دل به رنگ جام مالامال میگردم
#وحید_قزوینی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
کجا پروای مردم هست چشم میپرستش را؟
به غیر از خواب، شبگردی نگیرد چشم مستش را
#دانش_مشهدی
https://telegram.me/nimaasakk
به غیر از خواب، شبگردی نگیرد چشم مستش را
#دانش_مشهدی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
کو عاشقآزاری چو او تا عاشق زارش کند؟
شاید که درد عاشقی، با عاشقان یارش کند
خواهم بتی چون یار من، دل گیرد از دلدار من
تا آنچه او در کار من، کردهست، در کارش کند
غارت کند از یک نظر، صبرش زِ دل، هوشش ز سر
سازد زِ خویشش بیخبر، از من خبردارش کند
بیرون کند آن دلرُبا، از خاطرش جور و جفا
آموزدَش مهر و وفا، عاشقنگهدارش کند
تا آن بت پیمانشکن، قدری فزاید قدر من
یک چند پیش خویشتن، بیقدرومقدارش کند
از چشم خوابآلود خویش، از لعل میآلود خویش
خواب است بیدارش کند، مست است هشیارش کند
گردد رفیقِ مُمتَحَن، خوشنغمه چون مرغ چمن
گر آن بت غنچهدهن، گوشی به گفتارش کند
#رفیق_اصفهانی
https://telegram.me/nimaasakk
شاید که درد عاشقی، با عاشقان یارش کند
خواهم بتی چون یار من، دل گیرد از دلدار من
تا آنچه او در کار من، کردهست، در کارش کند
غارت کند از یک نظر، صبرش زِ دل، هوشش ز سر
سازد زِ خویشش بیخبر، از من خبردارش کند
بیرون کند آن دلرُبا، از خاطرش جور و جفا
آموزدَش مهر و وفا، عاشقنگهدارش کند
تا آن بت پیمانشکن، قدری فزاید قدر من
یک چند پیش خویشتن، بیقدرومقدارش کند
از چشم خوابآلود خویش، از لعل میآلود خویش
خواب است بیدارش کند، مست است هشیارش کند
گردد رفیقِ مُمتَحَن، خوشنغمه چون مرغ چمن
گر آن بت غنچهدهن، گوشی به گفتارش کند
#رفیق_اصفهانی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
اسیرم کرده جادویی، جهان زو کافرستانی
خرابم کرده ظالممشربی، صحبتگریزانی
#سیدای_نسفی
https://telegram.me/nimaasakk
خرابم کرده ظالممشربی، صحبتگریزانی
#سیدای_نسفی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
بگرفته خواب چشمم غم چشم نیمخوابی
بربوده صبر و تابم رخ بهْ ز آفتابی
#صغیر_اصفهانی
https://telegram.me/nimaasakk
بربوده صبر و تابم رخ بهْ ز آفتابی
#صغیر_اصفهانی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
شعری از شهریار
که در دیوانهای چاپ شده از او بعد از انقلاب حذف شده است:
🍁🍁🍁🍁🍁
بفکن ز آتشین رُخَت ای مه نقاب را
تا از خجالت آب کنی آفتاب را
ای خفته زیر پرچم زلف تو، انقلاب
برخیز و برفراز عَلَمِ انقلاب را
زینتفروشِ زشت، نقابش، نهفته عیب
ای گل! بپوش زینت و بفکن نقاب را
شیخ از سیاهرختی زن شد سپیدبخت
عنوان روسیاهی از آن شد حجاب را
از گریهی سحاب غرض خندهی گل است
تا تیغ آفتاب بِدرّد سحاب را
روزی که زن سوال کند از حقوق خویش
آن شیرمرد کیست که گوید جواب را
با شیخ از شراب حکایت مکن که شیخ
تا خون خلق هست ننوشد شراب را
#شهریار
https://telegram.me/nimaasakk
که در دیوانهای چاپ شده از او بعد از انقلاب حذف شده است:
🍁🍁🍁🍁🍁
بفکن ز آتشین رُخَت ای مه نقاب را
تا از خجالت آب کنی آفتاب را
ای خفته زیر پرچم زلف تو، انقلاب
برخیز و برفراز عَلَمِ انقلاب را
زینتفروشِ زشت، نقابش، نهفته عیب
ای گل! بپوش زینت و بفکن نقاب را
شیخ از سیاهرختی زن شد سپیدبخت
عنوان روسیاهی از آن شد حجاب را
از گریهی سحاب غرض خندهی گل است
تا تیغ آفتاب بِدرّد سحاب را
روزی که زن سوال کند از حقوق خویش
آن شیرمرد کیست که گوید جواب را
با شیخ از شراب حکایت مکن که شیخ
تا خون خلق هست ننوشد شراب را
#شهریار
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
اگرچه باغ در آغوش باد پرپر شد
بگو به اهل محل، حال باغبان خوب است
#محمدابراهیم_لگزیان
https://telegram.me/nimaasakk
بگو به اهل محل، حال باغبان خوب است
#محمدابراهیم_لگزیان
https://telegram.me/nimaasakk
بگو که حال تمام پرندگان خوب است
ستاره خوب و خدا خوب و آسمان خوب است
زمانه چون سرِ ناسازگاریاش گُل کرد
پناه بردنِ مردان به شوکران خوب است
اگرچه باغ در آغوش باد پرپر شد
بگو به اهل محل، حال باغبان خوب است
برای من که گرفتار آسمان شدهام
پریدن و نرسیدن به آشیان خوب است
تمام عقربهها را به هم بچسبانید
که این معامله، با گردش زمان خوب است
اگرچه قصهی ما، بد شروع شد اما
صبور باش که پایانِ داستان خوب است
#محمدابراهیم_لگزیان
https://telegram.me/nimaasakk
ستاره خوب و خدا خوب و آسمان خوب است
زمانه چون سرِ ناسازگاریاش گُل کرد
پناه بردنِ مردان به شوکران خوب است
اگرچه باغ در آغوش باد پرپر شد
بگو به اهل محل، حال باغبان خوب است
برای من که گرفتار آسمان شدهام
پریدن و نرسیدن به آشیان خوب است
تمام عقربهها را به هم بچسبانید
که این معامله، با گردش زمان خوب است
اگرچه قصهی ما، بد شروع شد اما
صبور باش که پایانِ داستان خوب است
#محمدابراهیم_لگزیان
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
مبادا این بیابان باد را از پا بیندازد
مبادا بیستون فرهاد را از پا بیندازد
صدا پشت صدا در دشت میپیچد، چرا باید
سکوت بیمحل، فریاد را از پا بیندازد
مبادا این، مبادا آن، دراین بحبوحه میترسم
نگاهی هرچه باداباد را از پا بیندازد
مگر از غیب دستی وا کند بال و پر ما را
مگر این دادها، بیداد را از پا بیندازد
مباش آسوده از افسون بیدردی که این صحرا
به آهوبرهای، صیاد را از پا بیندازد!
خودت کوتاه کن دست مرا از آسمان، مگذار
نسیم این مرغ آتشزاد را از پا بیندازد
کمک کن تا کمی با مرگ امشب مهربان باشم
بمان، تا گردنم جلاد را از پا بیندازد!
#محمدابراهیم_لگزیان
https://telegram.me/nimaasakk
مبادا بیستون فرهاد را از پا بیندازد
صدا پشت صدا در دشت میپیچد، چرا باید
سکوت بیمحل، فریاد را از پا بیندازد
مبادا این، مبادا آن، دراین بحبوحه میترسم
نگاهی هرچه باداباد را از پا بیندازد
مگر از غیب دستی وا کند بال و پر ما را
مگر این دادها، بیداد را از پا بیندازد
مباش آسوده از افسون بیدردی که این صحرا
به آهوبرهای، صیاد را از پا بیندازد!
خودت کوتاه کن دست مرا از آسمان، مگذار
نسیم این مرغ آتشزاد را از پا بیندازد
کمک کن تا کمی با مرگ امشب مهربان باشم
بمان، تا گردنم جلاد را از پا بیندازد!
#محمدابراهیم_لگزیان
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
از من امروز، هلالی، مطلب خاطر جمع
که دل آشفتهی آن زلف مشوش دارم...!
#هلالی_جغتایی
https://telegram.me/nimaasakk
که دل آشفتهی آن زلف مشوش دارم...!
#هلالی_جغتایی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
به خواب از آن نرود چشم خستهام تا صبح
که همچو مرغ شب افسانهگوی خویشتنم!
#رهی_معیری
https://telegram.me/nimaasakk
که همچو مرغ شب افسانهگوی خویشتنم!
#رهی_معیری
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak