Hassan kashavarz
63 subscribers
2.89K photos
86 videos
3.57K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

هنوز چشم مرادم رخ تو سیر ندیده
هوا گرفتی و رفتی ز کف چو مرغ پریده
تو را به روی زمین دیدم و شکفتم و گفتم
که این فرشته برای من از بهشت رسیده

بیا که چشم و چراغم تو بودی از همه عالم
خدای را به کجا رفتی ای فروغ دو دیده
هزار بار گذشتی به ناز و هیچ نگفتی
که چونی ای به سر راه انتظار کشیده

چه خواهی از سر من ای سیاهی شب هجران
سپید کردی چشمم در انتظار سپیده
به دست کوته من دامن تو کی رسد ای گل
که پای خسته ی من عمری از پی تو دویده

ترانه ی غزل دلکشم مگر نشنفتی
که رام من نشدی آخر ای غزال رمیده
خموش سایه که شعر تو را دگر نپسندم
که دوش گوش دلم شعر شهریار شنیده

📚 #سایه - سیاه مشق - غزل - مرغ پریده

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
معجون عسل شراب و گز لبهايت
بر نعش دلم پر از رجز لبهايت

روياي دم قنوت انگشتان بود
يك بوسه دسته جمعي از لبهايت

📚 #احمد_پروين

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ای چرخ بسی لیل و نهار آوردی
گه فصل خزان و گه بهار آوردی

مردان جهان را همه بردی به زمین
نامردان را بروی کار آوردی

📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۴۶

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
گیرم که خلق را به فریب فریفتی
با دست انتقام طبیعت چه میکنی

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

امروز مبارکست فالم
کافتاد نظر بر آن جمالم
الحمد خدای آسمان را
کاختر به درآمد از وبالم

خوابست مگر که می‌نماید
یا عشوه همی‌دهد خیالم
کاین بخت نبود هیچ روزم
وین گل نشکفت هیچ سالم

امروز بدیدم آن چه دل خواست
دید آن چه نخواست بدسگالم
اکنون که تو روی باز کردی
رو باز به خیر کرد حالم

دیگر چه توقعست از ایام
چون بدر تمام شد هلالم
بازآی کز اشتیاق رویت
بگرفت ز خویشتن ملالم

آزرده‌ام از فراق چونانک
دل باز نمی‌دهد وصالم
وز غایت تشنگی که بردم
در حلق نمی‌رود زلالم

بیچاره به رویت آمدم باز
چون چاره نماند و احتیالم
از جور تو هم در تو گیرم
وز دست تو هم بر تو نالم

چون دوست موافقست سعدی
سهلست جفای خلق عالم

📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۴۰۸

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

چوعکس روی تو در ساغر شراب افتاد
چه جای تاب که آتش در آفتاب افتاد
بجام باده کنون دست می پرستان گیر
چرا که کشتی دریا کشان درآب افتاد

بسی بکوی خرابات بیخود افتادند
ولی که دید که چون من کسی خراب افتاد
چو کرد مطرب عشاق نوبتی آغاز
خروش و ناله من در دل رباب افتاد

بب چشم قدح کو کسی که دریابد
مرا که خون جگر در دل کباب افتاد
دل رمیدهٔ دعد آنزمان برفت از چنگ
که پرده از رخ رخشندهٔ رباب افتاد

خدنگ چشم تو در جان خاص و عام نشست
کمند زلف تو درحلق شیخ وشاب افتاد
نسیم صبح چودر گیسوی تو تاب افکند
دل شکستهٔ خواجو در اضطراب افتاد

📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۴۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

یوسف رویی، کزو فغان کرد دلم
چون دست زنان مصریان کرد دلم

ز آغاز به بوسه مهربان کرد دلم
امروز نشانه غمان کرد دلم

📚 #رودکی - رباعیات - رباعی شماره ۲۰

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من گمان می کردم
دوستی همچو سروی سر سبز

چار فصلش همه آراستگی است !
من چه می دانستم

هیبت باد زمستانی هست !
من چه می دانستم

سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی ِ دی !

من چه می دانستم
دل هر کس ، دل نیست !

قلبها زآهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند ....

📚 #حمید_مصدق _ من گمان می کردم    دوستی همچو سروی سر سبز...........

🆔
https://tttttt.me/manotanhaih
1
درود

بامداد خوش

او را که دل از عشق مشوش باشد
هر قصه که گوید همه دلکش باشد

تو قصه عاشقان، همی کم شنوی
بشنو، بشنو که قصه شان خوش باشد

📚 #شیخ بهایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۳۲

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دم مزن گر همدمی می بایدت
خسته شو گر مرهمی می بایدت
تا در اثباتی تو بس نامحرمی
محو شو گر محرمی می بایدت

همچو غواصان دم اندر سینه کش
گر چو دریا همدمی می بایدت
از عبادت غم کشی و صد شفیع
پیشوای هر غمی می بایدت

اشک لایق تر شفیع تو از آنک
هر عبادت را نمی می بایدت
تنگدل ماندی، که دل یک قطره خونست
عالمی در عالمی می بایدت

تا که این یک قطره صد دریا شود
صبر صد عالم همی می بایدت
هر دو عالم گر نباشد گو مباش
در حضور او دمی می بایدت

در غم هر دم که نبود در حضور
تا قیامت ماتمی می بایدت
در حضورش عهد کردی ای فرید
عهد خود مستحکمی می بایدت

📚 #عطار - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱۸

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
👍1
درود

بامداد خوش

صف مژگان تو بشکست چنان دل ها را
که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن
کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را

گر ستاند ز صبا گرد رهت را نرگس
ای بسا نور دهد دیده نابینا را
بی بها جنس وفا ماند هزاران افسوس
که ندانست کسی قیمت این کالا را

حالیا گر قدح باده تو را هست بنوش
که نخورده ست کس امروز غم فردا را
کسی از شمع در این جمع نپرسد آخر
کز چه رو سوخته پروانه بی پروا را

عشق پیرانه سرم شیفته طفلی کرد
که به یک غمزه زند راه دو صد دانا را
سیلی از گریه من خاست ولی می ترسم
که بلایی رسد آن سرو سهی بالا را

به جز از اشک فروغی که ز چشم تو فتاد
قطره دیدی که نیارد به نظر دریا را

📚 #فروغی بسطامی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل شماره ۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
ای بینوا ، که فقر تو ، تنها گناه توست!
در گوشه ای بمیر! که این راه، راه توست

این گونه گداخته ، جز داغ ننگ نیست
وین رخت پاره، دشمن حال تباه توست

در کوچه های یخ زده، بیمار و دربدر
جان می دهی و مرگ تو تنها پناه توست

باور مکن که در دل شان می کند اثر
این قصه های تلخ که در اشک و آه توست

اینجا لباس فاخر و پول کلان بیار
تا بنگری که چشم همه عذرخواه توست

در حیرتم که از چه نگیرد درین بنا
این شعله های خشم که در هر نگاه توست!

📚 #فریدون مشیری - ابر و کوچه - فقیر

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

از غیب رسد، بدل سروشی هر دم
دلراست بدان سروش گوشی هردم

گه نغمه حزن میرسد گاه طرب
نیشی است بهر دمی و نوشی هر دم

📚 #فیض کاشانی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۲۹

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
آن بیشه های الماس
باز ازکرانه ی صبح
شب را به آب دادند
شاد آن خجسته صبحی

کان روشنان جاری
در بستر سکوت و شط نظاره ی من
هر سنگ و صخره ای را
موج و شتاب دادند

وان لحظه ای که مرغان
در دوردست خواندند
و این سوی رودباران
گل ها جواب دادند

📚 #محمدرضا_شفیعی_کدکنی - مثل درخت در شب باران - از خلیج شب

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
تودردهای دلم را چه خوب فهمیدی
وزخم های غرور شکسته را دیدی

به دوش خویش کشیدی تمام دردم را
شبی که زندگی ات را به عشق بخشیدی

و پا به پای دلم مثل یک ترانه شدی
دوباره زنده شدی در تنم درخشیدی

شبیه رقص کبوتر به دور گنبد عشق!
ومثل قاصدکی در بهار رقصیدی

چقدر تازه شدم با نگاه تو ای خوب!
اگرچه با رگ خواب دلم تو خوابیدی

هنوز در شب من رد پای توست به جا
بیا که درد دلم را تو خوب فهمیدی

📚 #شیوا فرازمند - وقتی تو هستی من آسمانم - رگ خواب

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

در وصف لبت نطق زبان بسته بود
پیش دهنت پسته زبان بسته بود

ابروی تو آن سیاه پیشانی دار
پیوسته به قصد سرمیان بسته بود

📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۵۷

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

با گل گفتم شکوفه در خاک بخفت
گل دیده پر آب کرد از باران گفت

آری نتوان گرفت با گیتی جفت
بنمای گلی که ریختن را نشکفت

📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۸۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

هر روز مرا با تو نیازی دگرست
با دو لب نوشین تو رازی دگرست

هر روز ترا طریق و سازی دگرست
جنگی دگر و عتاب و نازی دگرست

📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۵۸

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

من که هر لحظه زار می‌گریم
از غم روزگار می‌گریم
دلبری بود در کنار مرا
کرد از من کنار، می‌گریم

از غم غمگسار می‌نالم
وز فراق نگار می‌گریم
دوش با شمع گفتم از سر سوز
که: من از عشق یار می‌گریم

ماتم بخت خویش می‌دارم
زان چنین سوکوار می‌گریم
با چنین خنده گریهٔ تو ز چیست؟
کز تو بس دل فگار می‌گریم

داشتم، گفت: دلبری شیرین
زو شدم دور، زار می‌گریم
چون عراقی حدیث او بشنید
زارتر من ز پار می‌گریم

📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۹۳

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

غمش تا در دلم ماوا گرفته است
سرم چون زلف او سودا گرفته است
لب چون آتشش آب حیات است
از آن آب آتشی در ما گرفته است

همای همتم عمری است کز جان
هوای آن قد و بالا گرفته است
شدم عاشق به بالای بلندش
که کار عاشقان بالا گرفته است

چو ما در سایه الطاف اوییم
چرا او سایه از ما وا گرفته است؟
نسیم صبح، عنبر بوست امروز
مگر یارم ره صحرا گرفته است؟

ز دریای دو چشمم گوهر اشک
جهان در لولو لالا گرفته است
حدیث حافظ ای سرو سمن بوی
به وصف قد تو بالا گرفته است

📚 #حافظ - غمش تا در دلم ماوا گرفته است.

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih