Hassan kashavarz
63 subscribers
2.89K photos
86 videos
3.57K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
درود

بامداد خوش

دلم صید تواست دامت بیفکن
به چشمانت قسم صیدت منم من

نگاهت لحظه ای بر من مکن دور
که صید دام صیاد است این تن

📚 #ح_حاجیان

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت...
غیر از تو من به هیچ کس انگار هیچ وقت...

اینجا دلم برای تو هی شور می زند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ وقت...

اخبار گفت شهر شما امن و ناراحت است
من باورم نمی شود، اخبار هیچ وقت...

حیفند روزهای جوانی، نمی شوند
این روزها دو مرتبه تکرار هیچ وقت

من نیستم بیا و فراموش کن مرا
کی بوده ام برات سزاوار؟... هیچ وقت!

بگذار من شکسته شوم تو صبور باش
جوری بمان همیشه که انگار هیچ وقت...

📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۱۹

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ای آنکه از دیار من آخر گریختی
چون شد که از تو باز نیامد نشانه ای

از بعد رفتنت نشناسم جز این دو حال
رنج زمانه ای و گذشت زمانه ای

در کوره راه زندگیم جای پای تست
پایی که بی گمان نتوانم بدو رسید

پایی که نقش هر قدمش نقش آرزوست
کی می توانم اینکه به هر آرزو رسید

افسوس ! ای که عشق من از خاطرت گریخت
چون شد که یک نظر نفکندی به سوی من

می خواستم که دوست بدارم ترا هنوز
زیرا به غیر عشق نبود آرزوی من

بیچاره من ، بلازده من ، بی پناه من
کز ماجرای عشق توام جز بلا نماند

از من گریختی و دلم سخت ناله کرد
کان آشنا برفت و مرا آشنا نماند

📚 #نادر_نادرپور - دختر جام - بی پناه)

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
👍1
درود

بامداد خوش

چندی ست به احساسم، خورشید، نمی باری
سردست هوای من، ای لحظه بیداری

پائیز شدم بی تو، من منتظرم ای عشق
یک معجزه با من باش، تا فصل سبک باری

ای عشق اساطیری، در من غزلی بنواز
با شعبده خواهش، این بازی تکراری...

بگذار مرا در من، با شط زلال نور!
تو معنی خورشیدی، از حوصله سرشاری

در حجم خیال من، ادراک تو روئیده
ای عطر بهارانت در کالبدم جاری!

لبریز تمنایم، ای خوب مرا دریاب!
چندی ست به احساسم خورشید، نمی باری

📚 #شیوا_فرازمند - غزلیات - احساس

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دی دیده به دل گفت که چرا پر خونی؟
ز آن سلسله زلف چرا مجنونی؟

من دیده ام از برای او پر خونم
آخر تو ندیده ای، چرا پر خونی؟

📚 #سلمان ساوجی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۲۸

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دل بر سر عهد استوار خویش است
جان در غم تو بر سر کار خویش است

از دل هوس هر دو جهانم برخاست
الا غم تو که بر قرار خویش است

📚 #انوری - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۴۰

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

از روی تو و زلف تو روز آمد و شب
ای روز و شب تو روز و شب کرده عجب

تا عشق مرا روز و شبت هست سبب
چون روز و شبت کنم شب و روز طلب

📚 #سنایی - دیوان اشعار - رباعیات - رباعی شماره ۲۴

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

تا کی از دست تو خونابه خورم؟
رحمتی، کز غم خون شد جگرم

لحظه لحظه بترم، دور از تو
دم به دم از غم تو زارترم

نه همانا که درین واقعه من
از کف انده تو جان ببرم

چه شود گر بگذری تا من
چون سگان بر سر کویت گذرم؟

آمدم بر درت از دوستیت
دشمن آسا مکن از در، بدرم

دم به دم گرد درت خواهم گشت
تا مگر بر رخت افتد نظرم

خود چنین غرقه به خون در، که منم
کی توانم که به رویت نگرم؟

تا من از خاک درت دور شدم
نامد از تو که بپرسی خبرم؟

کرمت نیز نگفت از سر لطف
که: غم کار عراقی بخورم

📚 #عراقی - غزلیات - غزل شماره ۱۷۱

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

خلق می‌جنبند مانا روز شد
روز را جان بخش جانا روز شد

چند شب گشتیم ما و چند روز
در غم و شادی تو تا روز شد

در جهان بس شهرها کان جا شبست
اندر این ساعت که این جا روز شد

در شب غفلت جهانی خفته‌اند
ز آفتاب عشق ما را روز شد

هر که عاشق نیست او را روز نیست
هر که را عشقست و سودا روز شد

صبح را در کنج این خانه مجوی
رو به بالا کن به بالا روز شد

بر تو گر خارست بر ما گل شکفت
بر تو گر شامست بر ما روز شد

گر تو از طفلی ز روز آگه نه‌ای
خیز با ما جان بابا روز شد

روز را منکر مشو لا لا مگو
چند لا لا جان لالا روز شد

آفتاب آمد که انشق القمر
بشنو این فرمان اعلا روز شد

پاسبانا بس دگر چوبک مزن
پاسبان و حارس ما روز شد

📚 #مولوی - غزلیات - غزل شماره ۸۱۶

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

شکفتی چون گل و پژمرده ای از من
خزانم دیدی و آزردی از من

به آوردی، وگرنه با چنین ناز
اگر دل داشتم می بردی از من

📚 #سایه - سیاه مشق - دو بیتی ها - بی دل)

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

در شعر اگر من را مسلط ميشناسند
يعني در عشقت آخر خط ميشناسند

بايد بيايي رو كني لبهاي خود را
اينجا خدايان را به زحمت ميشناسند

هر روز در دل دارم از تكرار نامت
آن را كه با نام قيامت ميشناسند

يعني چه باد از موج گيسوي تو رد شد
وقتي مرا اوج حسادت ميشناسند

بر چشم من بگذار پا بر خاك هرگز
اين خاكها چون من نه قيمت ميشناسند

📚 #احمد_پروين

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
چشمم که سرشک لاله گون آورده
وز هر مژه قطرهای خون آلوده

نی نی به نظاره‌ات دل خون شده‌ام
از روزن سینه سر برون آورده

📚 #ابوسعید ابوالخیر - رباعیات - رباعی شماره ۶۰۹

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

منم این بی تو که پروای تماشا دارم
کافرم گر دل باغ و سر صحرا دارم

بر گلستان گذرم بی تو و شرمم ناید
در ریاحین نگرم بی تو و یارا دارم

که نه بر ناله مرغان چمن شیفته‌ام
که نه سودای رخ لاله حمرا دارم

بر گل روی تو چون بلبل مستم واله
به رخ لاله و نسرین چه تمنا دارم

گر چه لایق نبود دست من و دامن تو
هر کجا پای نهی فرق سر آن جا دارم

گر به مسجد روم ابروی تو محراب منست
ور به آتشکده زلف تو چلیپا دارم

دلم از پختن سودای وصال تو بسوخت
تو من خام طمع بین که چه سودا دارم

عقل مسکین به چه اندیشه فرادست کنم
دل شیدا به چه تدبیر شکیبا دارم

سر من دار که چشم از همگان دردوزم
دست من گیر که دست از دو جهان وادارم

با توام یک نفس از هشت بهشت اولیتر
من که امروز چنینم غم فردا دارم

سعدی خویشتنم خوان که به معنی ز توام
که به صورت نسب از آدم و حوا دارم

📚 #سعدی - غزلیات - غزل شماره ۳۸۸

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت
جگرم را هدف تیر بلا کرد و برفت

چون سر زلف پریشان من سودائی را
داد بر باد و فرو هشت و رها کرد و برفت

خلعت وصل چو بر قامت من راست ندید
برتنم پیرهن صبر قباکرد و برفت

عهد می‌کرد که از کوی عنایت نروم
عاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفت

هدهد ما دگر امروز نه بر جای خودست
باز گوئی مگر آهنگ سبا کرد و برفت

ما نه آنیم که از کوی وفایش برویم
گر چه آن ترک ختا ترک وفا کرد و برفت

چون مرا دید که بگداختم از آتش مهر
همچو ماه نوم انگشت نما کرد و برفت

می‌زدم در طلبش داو تمامی لیکن
مهرهٔ مهر برافشاند و دغا کرد و برفت

آن ختائی بچه چون از برخواجو برمید
همچو آهوی ختن عزم ختا کرد و برفت

📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۲۲۰

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

دو گیسو را به دوش انداختی تو
ز ملک دل دو لشکر ساختی تو

به استمداد چشم و زلف و رخسار
به یکدم کار فایز ساختی تو

📚 #فایز - دوبیتی ها - دو بیتی شماره ۹۹

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

نوشته ام به دل شعرهای غیر مجاز
که دوست دارمت ای آشنای غیر مجاز

هوا بد است، بکش شیشه ی حسادت را
که دور باشد از اینجا هوای غیر مجاز

به کوچه پا نگذاریم تا نفرمایند:
جدا شوند ز هم این دو تای غیر مجاز

دل است، من به تو تجویز می کنم - دیگر
مباد پک بزنی بر دوای غیر مجاز

ترا نگاه کنم هرچه روز تعطیل است
مرا ببر به همین سینمای غیر مجاز

تو - صحنه های رمانتیک و جمله های قشنگ
که حفظ کرده ای از فیلمهای غیر مجاز

زبان به کام بگیر و شبیه مردم باش
مباد دم بزنی از خدای غیر مجاز

📚 #نجمه_زارع - عشق قابیل است (باید دوباره زاده شوم ...) - غزل شماره ۲۰

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

گر بایدم گشود دری را
وقت است و صبر بیشترم نیست

خواهم رها کنم قفسم را
بدبخت من که بال و پرم نیست

دل زانچه هست و نیست بریدم
تنها غم گریختنم هست

خواهم سفر کنم به دیاری
کانجا امید زیستنم هست

تنها و بی پناه و سبکبار
سرگشته در سیاهی شب ها

گاهی به دل امید تکاپوی
گاهی سرود تازه بلبل ها :

گویم منم رها شده از عشق
گویم منم جدا شده از یار

خواهم که از تو هم بگریزم
ای شعر ، ای امید دل آزار

بر چنگ من نمانده سرودی
کز مرگ و غم نشانه ندارد

چنگم شکسته به که همه عمر
یک بانگ شادمانه ندارد

زین پس به چنگی ار فکنم دست
جز نغمه ی نشاط نسازم

بیهوده نقد زندگیم را
در پیشگاه مرگ نبازم

دیگر بس است این همه ماندن
بر لب ترانه ی سفرم هست

خواهم رها کنم قفسم را
خوشبخت من که بال و پرم هست !

📚 #نادر_نادرپور - دختر جام - گریز)

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih