🌹بسم رب الشهداء و الصديقين🌹
🔴 «حُرّ و شهادت»
سلام بر #شهید #چمران و سلام بر شهید #رضا و سلام بر همه #شهیدان و #امام شهیدان؛
🔻رضا سگه ... یه لات بود تو #مشهد ... هم سگ خرید و فروش میکرد و هم دعواهاش از نوع ... بود ... یه روز داشت میرفت سمت #کوهسنگی برای دعوا و #غذا خوردن ... دید یه #ماشین داره تعقیبش میکنه ... آرم ماشین: «#ستاد جنگهای نامنظم» راننده، شهید چمران ... شهید چمران از ماشین پیاده شد و #دست اونو گرفت: «#فکر کردی خیلی مردی؟!»
- برو بچهها اینجور میگن!!
- اگه #مردی بیا بریم #جبهه ...
به غیرتش برخورد ... #راضی شد ... بردش جبهه ...
********************************
🔸شهید #چمران تو اتاق نشسته بود ... یه دفعه دید که صدای #دعوا میاد! ...
با دستبند، رضا رو آوردن تو اتاق ... رضا رو انداختنش رو #زمین ...
- «این کیه آوردید جبهه؟! ...»
🔹رضا شروع کرد به فحش دادن ... چه فحشای رکیکی ... اما چمران مشغول نوشتن بود ... دید که #شهید چمران توجه نمیکنه ... یه دفه داد زد: «کچل با توام ...!!!!»
🔸یکدفعه شهید #چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد: «بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟»
🔹قضیه این بود ... آقا رضا داشت میرفت بیرون ... بره #سیگار بگیره و برگرده ... با #دژبان دعواش شده بود ...
شهید چمران: «آقا #رضا چی میکشی؟!! ... برید براش بخرید و بیارید ...!»
شهید چمران و آقا رضا ... تنها تو #سنگر ...
🔸آقا رضا: میشه یه دو تا #فحش بهم بدی؟! کشیدهای، چیزی !!
شهید #چمران: چرا؟!
آقا رضا: من یه #عمر به هر کی بدی کردم، بهم بدی کرده ... تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...
شهید چمران: #اشتباه فکر میکنی ...! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم #جواب میده ... هی #آبرو بهم میده ... تو هم یکیو داشتی که هی بهش #بدی میکردی بهت #خوبی میکرده ...! گفتم بذار یه بار یکی بهم #فحش بده بگم بله عزیزم ... یکم مثل اون شم ...!
🔸آقا رضا جا خورد ... #تلنگر خورد به #شخصیت معنویش ... رفت تو #سنگر نشست ... آدمی که #مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت زار زار #گریه میکرد ... عجب! یکی بوده هر چی #بدی کردم بهم #خوبی کرده؟
#اذان شد ... آقا رضا اولین #نماز عمرش بود ... رفت #وضو گرفت ... سر نماز، موقع #قنوت صدای گریهاش بلند بود ...
وسط نماز، صدای سوت #خمپاره اومد ... صدای افتادن یکی روی #زمین شنیده شد ...
🔹آقا رضا رو خدا واسه خودش #جدا کرد ... فقط چند #لحظه بعد از توبه کردنش ...
🔸«#توبه واقعی و یه #نماز واقعی» ...
🔹با #خدا چی #معامله کرد که خدا اونو برای #شهادت #انتخاب کرد؟ ... در #لحظه انتخاب، درست و #مخلصانه #انتخاب کرد و خدا این #اخلاص و این «#لحظهشناسی» را که «عرضه خود بر مقاطع #نفحات الهی» است، دوست دارد ... قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نََفَحاتٌ فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ» (بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۲۲۱- در ایام #زندگی شما نسیمهای #روحبخش ربوبی میوزد پس #مواظب باشید آنها را از دست ندهید و خودتان را در #مسیر آنها قرار دهید باشد که نسیمی به شما برخورَد و #تیرهروز نشوید). «ان لله في ایام دهرکم نفحات الا فترصدوا لها» (همان، ج ٧٧، ص ١٦٨)؛ در #ایام زندگی شما نسیمهای #الهی میوزد و مترصد این #لحظهها باشید [و از آنها #هوشیارانه بهرهبرداری کنید])
🔺#گذشت داشته باشید تا #خدا از شما بگذرد. اینهمه #کینه به #دل نگیرید ... اثرش #انسان سازه ... اگر در قبال بدی #بدی کردید و در قبال خوبی #خوبی که هنر نیست ... #هنر خوبی کردن در برابر بدی و گذشت از بدیهاست ... اینطور «#حُر» ساخته میشود ... در کربلای جبههها هم شاگرد پاکباز #سیدالشهداء، #چمران عزیز بر قلبها فرماندهی میکرد و اینطور آقا رضا یک «حُر» شد ... و #عاقبت_بخیر ... البته بگویم همانطور که نخبه و آقازادهای چون #عمرسعد جذب سیدالشهداء علیهالسلام نشد - و #قابلیت و #سعادت #هدایت و همراهی با #امام را نداشت - و به قول آیتالله مجتهدی «در #کربلا داش مشتیها رفتند به کمک #امام_حسین و #شهید شدند و مقدسها #استخاره کردند و استخارههاشون بد اومد!» در زمان ما هم همینطور شد ... حُرّ شدن #حریت جبلی و #سجایای حُر مآبی و #سعادت طینتی هم #لازم دارد و یک #جرقه برای ...
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🔴 «حُرّ و شهادت»
سلام بر #شهید #چمران و سلام بر شهید #رضا و سلام بر همه #شهیدان و #امام شهیدان؛
🔻رضا سگه ... یه لات بود تو #مشهد ... هم سگ خرید و فروش میکرد و هم دعواهاش از نوع ... بود ... یه روز داشت میرفت سمت #کوهسنگی برای دعوا و #غذا خوردن ... دید یه #ماشین داره تعقیبش میکنه ... آرم ماشین: «#ستاد جنگهای نامنظم» راننده، شهید چمران ... شهید چمران از ماشین پیاده شد و #دست اونو گرفت: «#فکر کردی خیلی مردی؟!»
- برو بچهها اینجور میگن!!
- اگه #مردی بیا بریم #جبهه ...
به غیرتش برخورد ... #راضی شد ... بردش جبهه ...
********************************
🔸شهید #چمران تو اتاق نشسته بود ... یه دفعه دید که صدای #دعوا میاد! ...
با دستبند، رضا رو آوردن تو اتاق ... رضا رو انداختنش رو #زمین ...
- «این کیه آوردید جبهه؟! ...»
🔹رضا شروع کرد به فحش دادن ... چه فحشای رکیکی ... اما چمران مشغول نوشتن بود ... دید که #شهید چمران توجه نمیکنه ... یه دفه داد زد: «کچل با توام ...!!!!»
🔸یکدفعه شهید #چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد: «بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟»
🔹قضیه این بود ... آقا رضا داشت میرفت بیرون ... بره #سیگار بگیره و برگرده ... با #دژبان دعواش شده بود ...
شهید چمران: «آقا #رضا چی میکشی؟!! ... برید براش بخرید و بیارید ...!»
شهید چمران و آقا رضا ... تنها تو #سنگر ...
🔸آقا رضا: میشه یه دو تا #فحش بهم بدی؟! کشیدهای، چیزی !!
شهید #چمران: چرا؟!
آقا رضا: من یه #عمر به هر کی بدی کردم، بهم بدی کرده ... تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...
شهید چمران: #اشتباه فکر میکنی ...! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم #جواب میده ... هی #آبرو بهم میده ... تو هم یکیو داشتی که هی بهش #بدی میکردی بهت #خوبی میکرده ...! گفتم بذار یه بار یکی بهم #فحش بده بگم بله عزیزم ... یکم مثل اون شم ...!
🔸آقا رضا جا خورد ... #تلنگر خورد به #شخصیت معنویش ... رفت تو #سنگر نشست ... آدمی که #مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت زار زار #گریه میکرد ... عجب! یکی بوده هر چی #بدی کردم بهم #خوبی کرده؟
#اذان شد ... آقا رضا اولین #نماز عمرش بود ... رفت #وضو گرفت ... سر نماز، موقع #قنوت صدای گریهاش بلند بود ...
وسط نماز، صدای سوت #خمپاره اومد ... صدای افتادن یکی روی #زمین شنیده شد ...
🔹آقا رضا رو خدا واسه خودش #جدا کرد ... فقط چند #لحظه بعد از توبه کردنش ...
🔸«#توبه واقعی و یه #نماز واقعی» ...
🔹با #خدا چی #معامله کرد که خدا اونو برای #شهادت #انتخاب کرد؟ ... در #لحظه انتخاب، درست و #مخلصانه #انتخاب کرد و خدا این #اخلاص و این «#لحظهشناسی» را که «عرضه خود بر مقاطع #نفحات الهی» است، دوست دارد ... قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نََفَحاتٌ فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ» (بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۲۲۱- در ایام #زندگی شما نسیمهای #روحبخش ربوبی میوزد پس #مواظب باشید آنها را از دست ندهید و خودتان را در #مسیر آنها قرار دهید باشد که نسیمی به شما برخورَد و #تیرهروز نشوید). «ان لله في ایام دهرکم نفحات الا فترصدوا لها» (همان، ج ٧٧، ص ١٦٨)؛ در #ایام زندگی شما نسیمهای #الهی میوزد و مترصد این #لحظهها باشید [و از آنها #هوشیارانه بهرهبرداری کنید])
🔺#گذشت داشته باشید تا #خدا از شما بگذرد. اینهمه #کینه به #دل نگیرید ... اثرش #انسان سازه ... اگر در قبال بدی #بدی کردید و در قبال خوبی #خوبی که هنر نیست ... #هنر خوبی کردن در برابر بدی و گذشت از بدیهاست ... اینطور «#حُر» ساخته میشود ... در کربلای جبههها هم شاگرد پاکباز #سیدالشهداء، #چمران عزیز بر قلبها فرماندهی میکرد و اینطور آقا رضا یک «حُر» شد ... و #عاقبت_بخیر ... البته بگویم همانطور که نخبه و آقازادهای چون #عمرسعد جذب سیدالشهداء علیهالسلام نشد - و #قابلیت و #سعادت #هدایت و همراهی با #امام را نداشت - و به قول آیتالله مجتهدی «در #کربلا داش مشتیها رفتند به کمک #امام_حسین و #شهید شدند و مقدسها #استخاره کردند و استخارههاشون بد اومد!» در زمان ما هم همینطور شد ... حُرّ شدن #حریت جبلی و #سجایای حُر مآبی و #سعادت طینتی هم #لازم دارد و یک #جرقه برای ...
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
Telegram
"دم عشق،دمشق"
@Abooali0412