"دم عشق،دمشق"
📹 تصوير نوشت: زنجيرزنى شهيد مدافع حرم حاج حميد مختاربند، عصر روز تاسوعا، شهرستان شوشتر 🔘 @labbaykeyazeinab
شهيد مدافع حرم حاج حميد مختاربند به روايت دختر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"پرچم عباس [ع] تا بالاست در شهر دمشق، سینه چاکانِ حرم آسودهتر میايستند؛ (بخش بيست و دوم)، قرار محرم" ...
🔻به همه گفته بود #اول_محرم برمیگردد.
به رسم هرسال روز تاسوعا به شوشتر میرفت و با پای برهنه #زنجیر میزد و روز عاشورا به اهواز میآمد و در مراسم مسجد چهارده معصوم شرکت میکرد. مسجدی که سالها پیش، بانی ساخت آن شده بود و برای راه اندازی پایگاه بسیج و هیئت عزاداریاش زحمت زیادی کشیده بود.
🔸کم کم شهر داشت رنگ و بوی ماتم به خود میگرفت و مساجد و هیئتها مهیای برگزاری عزای سیدالشهدا میشدند. برای دیدن پدر روزشماری میکردیم که دو روز مانده به محرم خبر رسید عباس زینب در شام آسمانی شده است. پدر به آرزویش رسیده بود، آرزویی که سالها برای رسیدن به آن دویده بود. سالها در شلمچه و فکه و مجنون به دنبال آن گشته بود؛ ولی دستخالی برگشته بود. اما ناامید نشد و از پا ننشست و بعد از جنگ شد سردار #جبهه_فرهنگی و سالها از جان و مال و آبرویش مایه گذاشت تا سهمی در تربیت سربازانی برای امام زمانش داشته باشد.
🔺اول محرم فرا رسید؛ پدر به #وعده خود وفا کرد و #پیکر پاک و مطهرش به ایران رسید. میعادگاه ما شد معراج شهدا؛ با دیدن چهره آرام و نورانی ایشان؛ آرامش جای دلتنگی را پر کرد. آن روز پدر با دستان پر مهرش مرهمی بر زخمهای قلبمان گذاشت. پیکر پاک سردار ابتدا در مسجد ولی عصر و نیروی زمینی سپاه در تهران تشییع شد و بعد از سه روز به اهواز آمد. عاشقان شهادت در فرودگاه اهواز به استقبال آمدند و بعد هم در مسجد چهارده معصوم با حاج حمید وداع کردند و چه باشکوه پذیرای ایشان شدند همسایگان و دوستان و شاگردانش.
صفحه ٢٢
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#محرم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"پرچم عباس [ع] تا بالاست در شهر دمشق، سینه چاکانِ حرم آسودهتر میايستند؛ (بخش بيست و دوم)، قرار محرم" ...
🔻به همه گفته بود #اول_محرم برمیگردد.
به رسم هرسال روز تاسوعا به شوشتر میرفت و با پای برهنه #زنجیر میزد و روز عاشورا به اهواز میآمد و در مراسم مسجد چهارده معصوم شرکت میکرد. مسجدی که سالها پیش، بانی ساخت آن شده بود و برای راه اندازی پایگاه بسیج و هیئت عزاداریاش زحمت زیادی کشیده بود.
🔸کم کم شهر داشت رنگ و بوی ماتم به خود میگرفت و مساجد و هیئتها مهیای برگزاری عزای سیدالشهدا میشدند. برای دیدن پدر روزشماری میکردیم که دو روز مانده به محرم خبر رسید عباس زینب در شام آسمانی شده است. پدر به آرزویش رسیده بود، آرزویی که سالها برای رسیدن به آن دویده بود. سالها در شلمچه و فکه و مجنون به دنبال آن گشته بود؛ ولی دستخالی برگشته بود. اما ناامید نشد و از پا ننشست و بعد از جنگ شد سردار #جبهه_فرهنگی و سالها از جان و مال و آبرویش مایه گذاشت تا سهمی در تربیت سربازانی برای امام زمانش داشته باشد.
🔺اول محرم فرا رسید؛ پدر به #وعده خود وفا کرد و #پیکر پاک و مطهرش به ایران رسید. میعادگاه ما شد معراج شهدا؛ با دیدن چهره آرام و نورانی ایشان؛ آرامش جای دلتنگی را پر کرد. آن روز پدر با دستان پر مهرش مرهمی بر زخمهای قلبمان گذاشت. پیکر پاک سردار ابتدا در مسجد ولی عصر و نیروی زمینی سپاه در تهران تشییع شد و بعد از سه روز به اهواز آمد. عاشقان شهادت در فرودگاه اهواز به استقبال آمدند و بعد هم در مسجد چهارده معصوم با حاج حمید وداع کردند و چه باشکوه پذیرای ایشان شدند همسایگان و دوستان و شاگردانش.
صفحه ٢٢
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#محرم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
Forwarded from عکس نگار
روايتى از شهيد مدافع حرم ستار عباسى؛
🔻شهيد ستار عباسى، بسيار به #نماز_اول_وقت اهميت مىداد. محل كار كه بوديم، سريع آماده ميشد و میرفتيم نماز!
حتى تو شرايط جنگى، تو #جبهه هم نمازش رو عقب نمىانداخت ...
🔸شهيد ستار، هر موقع میخواست براى ديدبانى، بره ديدگاه با #وضو بود و حتماً قبل رفتن دو ركعت #نماز میخوند.
وقتى میخواست بره، جلو میرفتم و پيشونيش رو مىبوسيدم میگفتم: بده من جاى تير، #قناصه رو ببوسم!!!
كه در جواب با خنده بعد بوسيدن مىگفت: "فعلاً وقتش نرسيده خيالتون راحت" ...
🔺امثال ما به علت #خستگى نبرد، يكی دو ساعت بعد نماز میخوندیم.
شهيدمون نماز اول وقتش رو به تأخير نمىانداخت و #مزد خودش رو گرفت ...
🔘 @labbaykeyazeinab
🔻شهيد ستار عباسى، بسيار به #نماز_اول_وقت اهميت مىداد. محل كار كه بوديم، سريع آماده ميشد و میرفتيم نماز!
حتى تو شرايط جنگى، تو #جبهه هم نمازش رو عقب نمىانداخت ...
🔸شهيد ستار، هر موقع میخواست براى ديدبانى، بره ديدگاه با #وضو بود و حتماً قبل رفتن دو ركعت #نماز میخوند.
وقتى میخواست بره، جلو میرفتم و پيشونيش رو مىبوسيدم میگفتم: بده من جاى تير، #قناصه رو ببوسم!!!
كه در جواب با خنده بعد بوسيدن مىگفت: "فعلاً وقتش نرسيده خيالتون راحت" ...
🔺امثال ما به علت #خستگى نبرد، يكی دو ساعت بعد نماز میخوندیم.
شهيدمون نماز اول وقتش رو به تأخير نمىانداخت و #مزد خودش رو گرفت ...
🔘 @labbaykeyazeinab
🌹بسم رب الشهداء و الصديقين🌹
🔴 «حُرّ و شهادت»
سلام بر #شهید #چمران و سلام بر شهید #رضا و سلام بر همه #شهیدان و #امام شهیدان؛
🔻رضا سگه ... یه لات بود تو #مشهد ... هم سگ خرید و فروش میکرد و هم دعواهاش از نوع ... بود ... یه روز داشت میرفت سمت #کوهسنگی برای دعوا و #غذا خوردن ... دید یه #ماشین داره تعقیبش میکنه ... آرم ماشین: «#ستاد جنگهای نامنظم» راننده، شهید چمران ... شهید چمران از ماشین پیاده شد و #دست اونو گرفت: «#فکر کردی خیلی مردی؟!»
- برو بچهها اینجور میگن!!
- اگه #مردی بیا بریم #جبهه ...
به غیرتش برخورد ... #راضی شد ... بردش جبهه ...
********************************
🔸شهید #چمران تو اتاق نشسته بود ... یه دفعه دید که صدای #دعوا میاد! ...
با دستبند، رضا رو آوردن تو اتاق ... رضا رو انداختنش رو #زمین ...
- «این کیه آوردید جبهه؟! ...»
🔹رضا شروع کرد به فحش دادن ... چه فحشای رکیکی ... اما چمران مشغول نوشتن بود ... دید که #شهید چمران توجه نمیکنه ... یه دفه داد زد: «کچل با توام ...!!!!»
🔸یکدفعه شهید #چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد: «بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟»
🔹قضیه این بود ... آقا رضا داشت میرفت بیرون ... بره #سیگار بگیره و برگرده ... با #دژبان دعواش شده بود ...
شهید چمران: «آقا #رضا چی میکشی؟!! ... برید براش بخرید و بیارید ...!»
شهید چمران و آقا رضا ... تنها تو #سنگر ...
🔸آقا رضا: میشه یه دو تا #فحش بهم بدی؟! کشیدهای، چیزی !!
شهید #چمران: چرا؟!
آقا رضا: من یه #عمر به هر کی بدی کردم، بهم بدی کرده ... تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...
شهید چمران: #اشتباه فکر میکنی ...! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم #جواب میده ... هی #آبرو بهم میده ... تو هم یکیو داشتی که هی بهش #بدی میکردی بهت #خوبی میکرده ...! گفتم بذار یه بار یکی بهم #فحش بده بگم بله عزیزم ... یکم مثل اون شم ...!
🔸آقا رضا جا خورد ... #تلنگر خورد به #شخصیت معنویش ... رفت تو #سنگر نشست ... آدمی که #مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت زار زار #گریه میکرد ... عجب! یکی بوده هر چی #بدی کردم بهم #خوبی کرده؟
#اذان شد ... آقا رضا اولین #نماز عمرش بود ... رفت #وضو گرفت ... سر نماز، موقع #قنوت صدای گریهاش بلند بود ...
وسط نماز، صدای سوت #خمپاره اومد ... صدای افتادن یکی روی #زمین شنیده شد ...
🔹آقا رضا رو خدا واسه خودش #جدا کرد ... فقط چند #لحظه بعد از توبه کردنش ...
🔸«#توبه واقعی و یه #نماز واقعی» ...
🔹با #خدا چی #معامله کرد که خدا اونو برای #شهادت #انتخاب کرد؟ ... در #لحظه انتخاب، درست و #مخلصانه #انتخاب کرد و خدا این #اخلاص و این «#لحظهشناسی» را که «عرضه خود بر مقاطع #نفحات الهی» است، دوست دارد ... قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نََفَحاتٌ فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ» (بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۲۲۱- در ایام #زندگی شما نسیمهای #روحبخش ربوبی میوزد پس #مواظب باشید آنها را از دست ندهید و خودتان را در #مسیر آنها قرار دهید باشد که نسیمی به شما برخورَد و #تیرهروز نشوید). «ان لله في ایام دهرکم نفحات الا فترصدوا لها» (همان، ج ٧٧، ص ١٦٨)؛ در #ایام زندگی شما نسیمهای #الهی میوزد و مترصد این #لحظهها باشید [و از آنها #هوشیارانه بهرهبرداری کنید])
🔺#گذشت داشته باشید تا #خدا از شما بگذرد. اینهمه #کینه به #دل نگیرید ... اثرش #انسان سازه ... اگر در قبال بدی #بدی کردید و در قبال خوبی #خوبی که هنر نیست ... #هنر خوبی کردن در برابر بدی و گذشت از بدیهاست ... اینطور «#حُر» ساخته میشود ... در کربلای جبههها هم شاگرد پاکباز #سیدالشهداء، #چمران عزیز بر قلبها فرماندهی میکرد و اینطور آقا رضا یک «حُر» شد ... و #عاقبت_بخیر ... البته بگویم همانطور که نخبه و آقازادهای چون #عمرسعد جذب سیدالشهداء علیهالسلام نشد - و #قابلیت و #سعادت #هدایت و همراهی با #امام را نداشت - و به قول آیتالله مجتهدی «در #کربلا داش مشتیها رفتند به کمک #امام_حسین و #شهید شدند و مقدسها #استخاره کردند و استخارههاشون بد اومد!» در زمان ما هم همینطور شد ... حُرّ شدن #حریت جبلی و #سجایای حُر مآبی و #سعادت طینتی هم #لازم دارد و یک #جرقه برای ...
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🔴 «حُرّ و شهادت»
سلام بر #شهید #چمران و سلام بر شهید #رضا و سلام بر همه #شهیدان و #امام شهیدان؛
🔻رضا سگه ... یه لات بود تو #مشهد ... هم سگ خرید و فروش میکرد و هم دعواهاش از نوع ... بود ... یه روز داشت میرفت سمت #کوهسنگی برای دعوا و #غذا خوردن ... دید یه #ماشین داره تعقیبش میکنه ... آرم ماشین: «#ستاد جنگهای نامنظم» راننده، شهید چمران ... شهید چمران از ماشین پیاده شد و #دست اونو گرفت: «#فکر کردی خیلی مردی؟!»
- برو بچهها اینجور میگن!!
- اگه #مردی بیا بریم #جبهه ...
به غیرتش برخورد ... #راضی شد ... بردش جبهه ...
********************************
🔸شهید #چمران تو اتاق نشسته بود ... یه دفعه دید که صدای #دعوا میاد! ...
با دستبند، رضا رو آوردن تو اتاق ... رضا رو انداختنش رو #زمین ...
- «این کیه آوردید جبهه؟! ...»
🔹رضا شروع کرد به فحش دادن ... چه فحشای رکیکی ... اما چمران مشغول نوشتن بود ... دید که #شهید چمران توجه نمیکنه ... یه دفه داد زد: «کچل با توام ...!!!!»
🔸یکدفعه شهید #چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد: «بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟»
🔹قضیه این بود ... آقا رضا داشت میرفت بیرون ... بره #سیگار بگیره و برگرده ... با #دژبان دعواش شده بود ...
شهید چمران: «آقا #رضا چی میکشی؟!! ... برید براش بخرید و بیارید ...!»
شهید چمران و آقا رضا ... تنها تو #سنگر ...
🔸آقا رضا: میشه یه دو تا #فحش بهم بدی؟! کشیدهای، چیزی !!
شهید #چمران: چرا؟!
آقا رضا: من یه #عمر به هر کی بدی کردم، بهم بدی کرده ... تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه ...
شهید چمران: #اشتباه فکر میکنی ...! یکی اون بالاست، هر چی بهش بدی میکنم، نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم #جواب میده ... هی #آبرو بهم میده ... تو هم یکیو داشتی که هی بهش #بدی میکردی بهت #خوبی میکرده ...! گفتم بذار یه بار یکی بهم #فحش بده بگم بله عزیزم ... یکم مثل اون شم ...!
🔸آقا رضا جا خورد ... #تلنگر خورد به #شخصیت معنویش ... رفت تو #سنگر نشست ... آدمی که #مغرور بود و زیر باز کسی نمیرفت زار زار #گریه میکرد ... عجب! یکی بوده هر چی #بدی کردم بهم #خوبی کرده؟
#اذان شد ... آقا رضا اولین #نماز عمرش بود ... رفت #وضو گرفت ... سر نماز، موقع #قنوت صدای گریهاش بلند بود ...
وسط نماز، صدای سوت #خمپاره اومد ... صدای افتادن یکی روی #زمین شنیده شد ...
🔹آقا رضا رو خدا واسه خودش #جدا کرد ... فقط چند #لحظه بعد از توبه کردنش ...
🔸«#توبه واقعی و یه #نماز واقعی» ...
🔹با #خدا چی #معامله کرد که خدا اونو برای #شهادت #انتخاب کرد؟ ... در #لحظه انتخاب، درست و #مخلصانه #انتخاب کرد و خدا این #اخلاص و این «#لحظهشناسی» را که «عرضه خود بر مقاطع #نفحات الهی» است، دوست دارد ... قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «اِنَّ لِرَبِّکُمْ فی ایامِ دَهْرِکُمْ نََفَحاتٌ فَتَعَرَّضُوا لَها لَعَلَّهُ اَن یصیبَکُمْ نَفْحَةٌ مِنْها فَلا تَشْقَوْنَ» (بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۲۲۱- در ایام #زندگی شما نسیمهای #روحبخش ربوبی میوزد پس #مواظب باشید آنها را از دست ندهید و خودتان را در #مسیر آنها قرار دهید باشد که نسیمی به شما برخورَد و #تیرهروز نشوید). «ان لله في ایام دهرکم نفحات الا فترصدوا لها» (همان، ج ٧٧، ص ١٦٨)؛ در #ایام زندگی شما نسیمهای #الهی میوزد و مترصد این #لحظهها باشید [و از آنها #هوشیارانه بهرهبرداری کنید])
🔺#گذشت داشته باشید تا #خدا از شما بگذرد. اینهمه #کینه به #دل نگیرید ... اثرش #انسان سازه ... اگر در قبال بدی #بدی کردید و در قبال خوبی #خوبی که هنر نیست ... #هنر خوبی کردن در برابر بدی و گذشت از بدیهاست ... اینطور «#حُر» ساخته میشود ... در کربلای جبههها هم شاگرد پاکباز #سیدالشهداء، #چمران عزیز بر قلبها فرماندهی میکرد و اینطور آقا رضا یک «حُر» شد ... و #عاقبت_بخیر ... البته بگویم همانطور که نخبه و آقازادهای چون #عمرسعد جذب سیدالشهداء علیهالسلام نشد - و #قابلیت و #سعادت #هدایت و همراهی با #امام را نداشت - و به قول آیتالله مجتهدی «در #کربلا داش مشتیها رفتند به کمک #امام_حسین و #شهید شدند و مقدسها #استخاره کردند و استخارههاشون بد اومد!» در زمان ما هم همینطور شد ... حُرّ شدن #حریت جبلی و #سجایای حُر مآبی و #سعادت طینتی هم #لازم دارد و یک #جرقه برای ...
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
Telegram
"دم عشق،دمشق"
@Abooali0412
🌹روايتى از شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)؛
«واسه چى مىرى #جبهه؟»
🔸گفت: «ما براى #خدا مىريم. حالا اگر #شهادت رو داد، كه داد. اگرم نداد كه، نداد ديگه، #افوض_امري_إلى_الله. هر چى خدا بخواد».
🔸بعد ادامه داد: «آدم هر كسى رو كه مىبينه از محبوبش يه بويى داره؛ #ابراهيم_هادى يا دوستاى ديگه يا شهداى ديگه، هر كى رو مىبينى يك بويى از #محبوب دارن، آدم محبتش بهشون بيشتر مىشه».
🔸لبخندى زد و گفت: «شما يه بچهاى كه خيلى دوسش دارى؛ بچه خودتون [بهش مىگى] الهى قربونت بشم، الهى فدات بشم. حالا #آرزوى_شهادت مىكنى به #خدا مىگى: قربونت بشم. دوستت دارم. عاشقتم، خدايا».
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
«واسه چى مىرى #جبهه؟»
🔸گفت: «ما براى #خدا مىريم. حالا اگر #شهادت رو داد، كه داد. اگرم نداد كه، نداد ديگه، #افوض_امري_إلى_الله. هر چى خدا بخواد».
🔸بعد ادامه داد: «آدم هر كسى رو كه مىبينه از محبوبش يه بويى داره؛ #ابراهيم_هادى يا دوستاى ديگه يا شهداى ديگه، هر كى رو مىبينى يك بويى از #محبوب دارن، آدم محبتش بهشون بيشتر مىشه».
🔸لبخندى زد و گفت: «شما يه بچهاى كه خيلى دوسش دارى؛ بچه خودتون [بهش مىگى] الهى قربونت بشم، الهى فدات بشم. حالا #آرزوى_شهادت مىكنى به #خدا مىگى: قربونت بشم. دوستت دارم. عاشقتم، خدايا».
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab