در لینک بالا می توانید متن کامل کتاب را دانلود کنید.
خداوند خیر جزیل عنایت کند به فرزندان برومند مرحوم محقق طباطبائی (ره) که با سخاوت، تصاویر نسخ میکروفیلم و چاپی کمیاب کتابخانه ایشان را در سایت بارگذاری می کنند.
امید که این روش سرمشقی باشد برای بازماندگان دیگر محققین که موجبات رضایت روح درگذشتگان خود را فراهم کنند.
خداوند خیر جزیل عنایت کند به فرزندان برومند مرحوم محقق طباطبائی (ره) که با سخاوت، تصاویر نسخ میکروفیلم و چاپی کمیاب کتابخانه ایشان را در سایت بارگذاری می کنند.
امید که این روش سرمشقی باشد برای بازماندگان دیگر محققین که موجبات رضایت روح درگذشتگان خود را فراهم کنند.
به مناسبت کتاب طب الائمه علیهم السلام خوبست به عنوان نمونه یکی از فوائد آن بیان شود:
مرحوم کلینی در ابواب دعاء این حدیث را ذکر می کند:
علي بن إبراهيم عن أبيه عن حماد بن عيسى عن حريز عن زرارة عن أبي جعفر علیه السلام قال: قال لي أ لا أدلك على شيء لم يستثن فيه رسول الله صلی الله علیه وآله؟ قلت بلى قال الدعاء يرد القضاء و قد أبرم إبراما و ضم أصابعه. (2/470)
در نگاه اول کاملا مشخص است که حدیث تقطیع شده و فرمایش امام علیه السلام مربوط به کلام دیگریست. هنگامی که به طب الائمه علیهم السلام مراجعه می کنیم قسمت محذوف حدیث را می یابیم:
عن زرارة بن أعين قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام و قد سئل عن قول رسول الله صلی الله علیه وآله في الحبة السوداء فقال أبو جعفر نعم قال ذلك رسول الله صلی الله علیه وآله و استثنى فيه فقال إلا السام 👉🏻 و لكن أ لا أدلك على ما هو أبلغ منها و لم يستثن النبي صلی الله علیه وآله؟ قلت بلى يا ابن رسول الله قال الدعاء يرد القضاء و قد أبرم إبراما و الصدقة تطفئ الغضب و ضم أصابعه.
بنابراین مشخص می شود در حدیث کافی قسمت (الحبة السوداء) حذف شده و خواننده دچار ابهام می شود، اما با مراجعه به کتاب طب الائمه علیهم السلام ابهام حدیث مرتفع خواهد شد.متأسفانه محقق چاپ دار الحدیث نیز ارجاعی به این حدیث نداده است.
مرحوم کلینی در ابواب دعاء این حدیث را ذکر می کند:
علي بن إبراهيم عن أبيه عن حماد بن عيسى عن حريز عن زرارة عن أبي جعفر علیه السلام قال: قال لي أ لا أدلك على شيء لم يستثن فيه رسول الله صلی الله علیه وآله؟ قلت بلى قال الدعاء يرد القضاء و قد أبرم إبراما و ضم أصابعه. (2/470)
در نگاه اول کاملا مشخص است که حدیث تقطیع شده و فرمایش امام علیه السلام مربوط به کلام دیگریست. هنگامی که به طب الائمه علیهم السلام مراجعه می کنیم قسمت محذوف حدیث را می یابیم:
عن زرارة بن أعين قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام و قد سئل عن قول رسول الله صلی الله علیه وآله في الحبة السوداء فقال أبو جعفر نعم قال ذلك رسول الله صلی الله علیه وآله و استثنى فيه فقال إلا السام 👉🏻 و لكن أ لا أدلك على ما هو أبلغ منها و لم يستثن النبي صلی الله علیه وآله؟ قلت بلى يا ابن رسول الله قال الدعاء يرد القضاء و قد أبرم إبراما و الصدقة تطفئ الغضب و ضم أصابعه.
بنابراین مشخص می شود در حدیث کافی قسمت (الحبة السوداء) حذف شده و خواننده دچار ابهام می شود، اما با مراجعه به کتاب طب الائمه علیهم السلام ابهام حدیث مرتفع خواهد شد.متأسفانه محقق چاپ دار الحدیث نیز ارجاعی به این حدیث نداده است.
آثار کهن شیعه
مسائل في بسم الله.pdf
ان شاء الله تعالی این رساله توسط پژوهشگر ارجمند حجة الاسلام اسلامی تصحیح خواهد شد.
گنجینه های شیعه، بازیچه ی دست نسخه بازان
در انتقاد از پدیده ی «نسخه بازی» و جماعت «نسخه بازان» زیاد گفته و نوشته اند. و با گذشت زمان نیز، همچنان لایه های پنهان و نهفته ی بیشتری از آلودگی ها موجود در این قضیه برملا می شود.تا زمانی که نسخه بازان تنها مشغول ارضای شهوت پرکردن هاردهای خود باشند -هر چند ده ها نقاب و عنوان کار مفید فرهنگی یدک بکشند- به جز اتلاف عمری که برای خود دارند و نفرین های محققین که بر دوش خود حمل می کنند، زیان بیشتری نخواهد داشت. اما متأسفانه برخی از این جماعت به این مقدار هم قانع نیستند، مگر حرص و طمع داشتن نسخ منحصر به فرد، آنان را به حال خود می گذارد؟!
خبر بسیار اسفناکی که تازگی دیدم حاکی از این بود...هزاران نسخه ی ارزشمند و گنجینه های فرهنگی اسلام و شیعه، در خارج کشور و در اختیار افرادی همچون مشرف الشهری، وهابی پلید نسخه باز ، که مفتخرانه در صفحه توییتر خود مژده ی وصول آن ها را می دهد...تعداد زیای از این نسخ، از کتابخانه هاییست که محققین شیعه آرزوی داشتن یک برگه از مخطوطات آن را دارند، کتابخانه ها – و یا محبس الکتاب هایی- همچون مرعشی و ملک!
دیگر نیازی نیست تشریح کنم هدف این وهابیان برای دستیابی این نسخ چه چیزهایی می تواند باشد...
https://twitter.com/ktbdros/status/1188898007686766592
در انتقاد از پدیده ی «نسخه بازی» و جماعت «نسخه بازان» زیاد گفته و نوشته اند. و با گذشت زمان نیز، همچنان لایه های پنهان و نهفته ی بیشتری از آلودگی ها موجود در این قضیه برملا می شود.تا زمانی که نسخه بازان تنها مشغول ارضای شهوت پرکردن هاردهای خود باشند -هر چند ده ها نقاب و عنوان کار مفید فرهنگی یدک بکشند- به جز اتلاف عمری که برای خود دارند و نفرین های محققین که بر دوش خود حمل می کنند، زیان بیشتری نخواهد داشت. اما متأسفانه برخی از این جماعت به این مقدار هم قانع نیستند، مگر حرص و طمع داشتن نسخ منحصر به فرد، آنان را به حال خود می گذارد؟!
خبر بسیار اسفناکی که تازگی دیدم حاکی از این بود...هزاران نسخه ی ارزشمند و گنجینه های فرهنگی اسلام و شیعه، در خارج کشور و در اختیار افرادی همچون مشرف الشهری، وهابی پلید نسخه باز ، که مفتخرانه در صفحه توییتر خود مژده ی وصول آن ها را می دهد...تعداد زیای از این نسخ، از کتابخانه هاییست که محققین شیعه آرزوی داشتن یک برگه از مخطوطات آن را دارند، کتابخانه ها – و یا محبس الکتاب هایی- همچون مرعشی و ملک!
دیگر نیازی نیست تشریح کنم هدف این وهابیان برای دستیابی این نسخ چه چیزهایی می تواند باشد...
https://twitter.com/ktbdros/status/1188898007686766592
أسعد الله أیامکم 🌹🌺🍉🌶
قبلا در مورد عالم شیعه گمنام قرن ششم، محمد بن محمد بن الجعفریة مطالبی نگاشته و اخیرا نیز مقاله ای در خصوص شخصیّت وی منتشر کرده
بودم.
https://tttttt.me/kotob_sh/529
از کرامات این دانشمند بزرگوار علاقه خاص ایشان به برائت و نقل حدیث معروف در فضائل روز نهم ربیع است😉.
البتّه این نقل با دیگر نقل های متعارف یک تفاوت عمده دارد و آن اینکه مستقیماً از حذیفه نقل شده و توسط امام هادی علیه السلام نیست.
این نسخه خطی در مجموعه ی شماره 483کتابخانه دفتر تبلیغات موجود است.
قبلا در مورد عالم شیعه گمنام قرن ششم، محمد بن محمد بن الجعفریة مطالبی نگاشته و اخیرا نیز مقاله ای در خصوص شخصیّت وی منتشر کرده
بودم.
https://tttttt.me/kotob_sh/529
از کرامات این دانشمند بزرگوار علاقه خاص ایشان به برائت و نقل حدیث معروف در فضائل روز نهم ربیع است😉.
البتّه این نقل با دیگر نقل های متعارف یک تفاوت عمده دارد و آن اینکه مستقیماً از حذیفه نقل شده و توسط امام هادی علیه السلام نیست.
این نسخه خطی در مجموعه ی شماره 483کتابخانه دفتر تبلیغات موجود است.
شایان ذکر است که نقل این حدیث تنها به عنوان نکته ای تاریخی بوده و به معنای صحه گذاشتن بر اعتبار آن نیست.
(اگر نکته سنجان به همین عذر ما را رها کنند😂)
(اگر نکته سنجان به همین عذر ما را رها کنند😂)
چند استدراک:
1- اشتباها به جای (امام هادی علیه السلام) (امام حسن عسکری علیه السلام) نوشته شده بود که با تذکر جناب آقای حسین عزیزپور اصلاح گردید.
2- در این نقل در واقع قسمت مقدمه ی گزارش، یعنی ورود راوی بر احمد بن اسحاق و... حذف شده است که از مطلب سوم معلوم خواهد شد.
3- سید حسین کرکی (ره) در رساله فضل روز قتل عمر که در کتابخانه مجلس به ش 3988 موجود است همین گزارش را با سند محمد بن الجعفریة نقل نموده و در آن نقل مقدمه ی حدیث نیز موجود است. از محقق فاضل جناب آقای عزیزپوریان جهت تذکر این نکته بسیار متشکرم.
1- اشتباها به جای (امام هادی علیه السلام) (امام حسن عسکری علیه السلام) نوشته شده بود که با تذکر جناب آقای حسین عزیزپور اصلاح گردید.
2- در این نقل در واقع قسمت مقدمه ی گزارش، یعنی ورود راوی بر احمد بن اسحاق و... حذف شده است که از مطلب سوم معلوم خواهد شد.
3- سید حسین کرکی (ره) در رساله فضل روز قتل عمر که در کتابخانه مجلس به ش 3988 موجود است همین گزارش را با سند محمد بن الجعفریة نقل نموده و در آن نقل مقدمه ی حدیث نیز موجود است. از محقق فاضل جناب آقای عزیزپوریان جهت تذکر این نکته بسیار متشکرم.
بسم الله الرحمن الرحيم
عالم سني ينقل أنّ الأول والثاني أضلّا الخلائق!
كتاب (سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي) أثر هام في تاريخ مكة، لعبدالملك بن حسين بن عبدالملك العاصمي الشافعي المكي (م 1111). وقد عرف به مفصلا بندر الهمزاني في كتاب (المنهج التاريخي لمورخي مكة المكرمة في القرن الحادي عشر) وترجم هذا القسم منه رسول جعفريان في مجلة (آئينه پژوهش) الرقم 52.
فمن فوائد هذا الكتاب نقله عن مصادر مفقودة لدينا حتی أنه ينقل كثيراً من روايات الإمامية، وأعتقد أن هذه المنقولات يتطلب دراسة واسعة.
وهو مع ذلك يرد علی الشيعة ويذهب إلی أن أهل البيت عليهم السلام كانوا يوالون الخلفاء! (لاحظ 2/ 390)
ولكن مما يضحك الثكلی أنه بنفسه نقل في الكتاب ما يدل علی طعن عظيم علی الشيخين، إلا أنه لم يلتفت إلی معنی الرواية فتركه علی حاله! وكذا المحقق والناشر للكتاب، وإلا فلم يكن يفوت مثل هذا الطعن الشنيع عمن لا يبالي من الدس والتحريف في الصحاح والسنن لأجل إشارة خفيفة إلی مثالبهما!
والنقل المذكور هو ما يلي:
«وَفِيه [يعني في قابيل] وفى إِبْلِيس [نزلت:] {رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلاَّنَا مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الأَسْفَلِينَ} لِأَن قابيل أول من سنّ الْقَتْل فَلَا يقتل مقتول إِلَى يَوْم الْقِيَامَة إِلَّا كَانَ شَرِيكه فِيهِ👈🏻. وَسُئِلَ جَعْفَر الصَّادِق بن مُحَمَّد الباقر عَن هَذِه الْآيَة فَقَالَ : هما هما » (1/ 115)
ومن الواضح لمن له أدنی معرفة بلسان روايات الإمامية أن مقصود الإمام عليه السلام من قوله:«هما» الإشارة إلی الأول والثاني وأنهما اللذان كانا السبب الرئيسي في ضلال الجنّ والإنس!!
والذي يؤكد ذلك روايات أخر ورد من طريق الشيعة، منها ما رواه الكليني: عن محمد بن أحمد القمي عن عمه عبد الله بن الصلت عن يونس بن عبد الرحمن عن عبد الله بن سنان عن حسين الجمال عن أبي عبد الله ع في قول الله تبارك و تعالى: (ربنا أرنا الذين أضلانا من الجن و الإنس نجعلهما تحت أقدامنا ليكونا من الأسفلين) قال : «هما» ثم قال :و كان فلان شيطانا. 8/ 334
عالم سني ينقل أنّ الأول والثاني أضلّا الخلائق!
كتاب (سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي) أثر هام في تاريخ مكة، لعبدالملك بن حسين بن عبدالملك العاصمي الشافعي المكي (م 1111). وقد عرف به مفصلا بندر الهمزاني في كتاب (المنهج التاريخي لمورخي مكة المكرمة في القرن الحادي عشر) وترجم هذا القسم منه رسول جعفريان في مجلة (آئينه پژوهش) الرقم 52.
فمن فوائد هذا الكتاب نقله عن مصادر مفقودة لدينا حتی أنه ينقل كثيراً من روايات الإمامية، وأعتقد أن هذه المنقولات يتطلب دراسة واسعة.
وهو مع ذلك يرد علی الشيعة ويذهب إلی أن أهل البيت عليهم السلام كانوا يوالون الخلفاء! (لاحظ 2/ 390)
ولكن مما يضحك الثكلی أنه بنفسه نقل في الكتاب ما يدل علی طعن عظيم علی الشيخين، إلا أنه لم يلتفت إلی معنی الرواية فتركه علی حاله! وكذا المحقق والناشر للكتاب، وإلا فلم يكن يفوت مثل هذا الطعن الشنيع عمن لا يبالي من الدس والتحريف في الصحاح والسنن لأجل إشارة خفيفة إلی مثالبهما!
والنقل المذكور هو ما يلي:
«وَفِيه [يعني في قابيل] وفى إِبْلِيس [نزلت:] {رَبَّنَا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلاَّنَا مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ نَجْعَلْهُمَا تَحْتَ أَقْدَامِنَا لِيَكُونَا مِنَ الأَسْفَلِينَ} لِأَن قابيل أول من سنّ الْقَتْل فَلَا يقتل مقتول إِلَى يَوْم الْقِيَامَة إِلَّا كَانَ شَرِيكه فِيهِ👈🏻. وَسُئِلَ جَعْفَر الصَّادِق بن مُحَمَّد الباقر عَن هَذِه الْآيَة فَقَالَ : هما هما » (1/ 115)
ومن الواضح لمن له أدنی معرفة بلسان روايات الإمامية أن مقصود الإمام عليه السلام من قوله:«هما» الإشارة إلی الأول والثاني وأنهما اللذان كانا السبب الرئيسي في ضلال الجنّ والإنس!!
والذي يؤكد ذلك روايات أخر ورد من طريق الشيعة، منها ما رواه الكليني: عن محمد بن أحمد القمي عن عمه عبد الله بن الصلت عن يونس بن عبد الرحمن عن عبد الله بن سنان عن حسين الجمال عن أبي عبد الله ع في قول الله تبارك و تعالى: (ربنا أرنا الذين أضلانا من الجن و الإنس نجعلهما تحت أقدامنا ليكونا من الأسفلين) قال : «هما» ثم قال :و كان فلان شيطانا. 8/ 334
اثری به زبان ترکی از حمید بن زیاد کوفی 😳
در فهرستهای نسخ خطی اشتباهات فراوانی مشاهده می شود که برخی از آنها واقعا خنده دار و نشان دهنده ی عدم تخصص فهرستنویس است.
اما این موردی را که هم اکنون به آن اشاره می کنم باید به عنوان رکوردی در اغلاط مضحکه ثبت کرد.
چندی پیش به مناسبتی در (خزانة التراث) اطلاعات نسخه ای به چشمم خورد که مرا از خود بیخود کرد:
فضائل العلم والعلماء، اثر حمید بن زیاد بن حماد کوفی دهقان، مرکز ملک فیصل، شماره 2986
می دانیم که حمید بن زیاد از روات پرکار و بزرگ امامیه در قرن سوم و صاحب فهرستی مهم بوده است. نجاشی در ترجمه اش کتاب (فضل العلم و العلماء) را به او نسبت می دهد.
طبیعتا یافتن نسخه ای از اثر یک راوی متقدم مژده ی دل انگیزی بود و بنده هم به سرعت برای دست یافتن نسخه دست بکار شدم.
تا این که امروز نسخه به دستم رسید و با باز کردن فایل آن کاملا جا خوردم!
نسخه مربوط به یک کتاب ترکی متأخر بود که تنها عنوانش به عنوان کتاب حمید بن زیاد شباهت داشت!
حالا این معماییست که فهرستنگار این کتابخانه - که طبیعتا سنی هم بوده- حمید بن زیاد بدبخت را از کجا یافته و این کتاب ترکی زبان را به او نسبت داده است!
در فهرستهای نسخ خطی اشتباهات فراوانی مشاهده می شود که برخی از آنها واقعا خنده دار و نشان دهنده ی عدم تخصص فهرستنویس است.
اما این موردی را که هم اکنون به آن اشاره می کنم باید به عنوان رکوردی در اغلاط مضحکه ثبت کرد.
چندی پیش به مناسبتی در (خزانة التراث) اطلاعات نسخه ای به چشمم خورد که مرا از خود بیخود کرد:
فضائل العلم والعلماء، اثر حمید بن زیاد بن حماد کوفی دهقان، مرکز ملک فیصل، شماره 2986
می دانیم که حمید بن زیاد از روات پرکار و بزرگ امامیه در قرن سوم و صاحب فهرستی مهم بوده است. نجاشی در ترجمه اش کتاب (فضل العلم و العلماء) را به او نسبت می دهد.
طبیعتا یافتن نسخه ای از اثر یک راوی متقدم مژده ی دل انگیزی بود و بنده هم به سرعت برای دست یافتن نسخه دست بکار شدم.
تا این که امروز نسخه به دستم رسید و با باز کردن فایل آن کاملا جا خوردم!
نسخه مربوط به یک کتاب ترکی متأخر بود که تنها عنوانش به عنوان کتاب حمید بن زیاد شباهت داشت!
حالا این معماییست که فهرستنگار این کتابخانه - که طبیعتا سنی هم بوده- حمید بن زیاد بدبخت را از کجا یافته و این کتاب ترکی زبان را به او نسبت داده است!
بسم الله الرحمن الرحیم
«خواجه مگر بنده سیاه ندارد...!»
غلامی اهل بیت علیهم السلام و بندگی آنان را کردن مقام و منزلتی بس رفیع است، ما را کجا رسد که ادّعای بندگی آنان را کنیم در جایی که امیر المؤمنین علیه السلام خود را اینگونه می شناساند: «أنا عبد من عبید محمّد صلی الله علیه وآله».
بله می توان دل به این خوش داشت که غلام سیاه آنان باشیم و مترنّم به این اشعار:
گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم
خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد
یا:
بی امتحان مرا به غلامی قبول کن
رسوا شوم اگر دل من امتحان دهد
ولی خدا نکند که وضعیّت ما به گونه ای باشد که قابلیّت همین مرحله را هم نداشته باشیم...چه این که برخی افعال هستند که به طور کلّی رابطه ی میان عبد و مولی را منقطع میسازد.
نقل شده حریز بن عبد الله سجستانی در منطقه ی سجستان فعالیت های چریکی علیه خوارج انجام می داد و البته این گونه اقدامات مورد رضایت امام صادق علیه السلام واقع نشده و به جایی رسید که امام علیه السلام او را به حضور نمی پذیرفتند. (رجال نجاشی/145، الاختصاص/207)
این برخورد سختگیرانه برای برخی از اصحاب گران آمد، ابو العباس فضل بن عبد الملک بقباق، بعد از این که حریز اذن حضور خواست و پذیرفته نشد، از امام صادق علیه السلام میپرسد: مولی تا چه مقدار می تواند عبدش را مجازات کند؟ پاسخ دادند: «به مقدار لغزشی که مرتکب شده است». آنگاه فضل معترضانه گفت: به خدای سوگند که حریز را بیش از مقدار جرمش مجازات نمودی!
امام صادق عليه السلام در پاسخ صريحشان، خطوط قرمز ميان عبد و مولي را به روشني ترسيم نمودند: «واي بر تو! او مملوك من است؟! به درستي كه حريز شمشير كشيده، و كسي كه شمشير بكشد از من نيست».
اگر اين وضعيّت شخصي باشد كه عليه خوارج شمشير بكشد، حال آن كه اسباب خونریزی شیعیان را فراهم کند چه خواهد بود...!
◀️متن گزارش:
حمدويه، قال حدثنا محمد بن عيسى، عن صفوان، عن عبد الرحمن بن الحجاج، قال: استأذن فضل البقباق لحريز على أبي عبد الله علیه السلام فلم يأذن له، فعاوده فلم يأذن له، فقال له: أيّ شيء للرجل أن يبلغ من عقوبة غلامه؟ قال:«على قدر جريرته»، فقال:قد عاقبت و الله حريزا بأعظم مما صنع! فقال:«ويحك! أنا فعلت ذاك أن حريزا جرد السيف»، قال، ثم قال: لو كان حذيفة، ما عاودني فيه بعد أن قلت له. (رجال الکشی،373، ح 717)
علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن حماد عن الحلبي عن أبي العباس قال: قلت لأبي عبد الله علیه السلام: ما للرجل يعاقب به مملوكه؟ فقال:«على قدر ذنبه» قال: فقلت: فقد عاقبت حريزاً بأعظم من جرمه! فقال:«ويلك! هو مملوك لي؟! و إنّ حريزاً شهر السيف، و ليس منّي من شهر السيف». (کافی، ج 7 ، 370)
#أین_الناصر_والمنتقم
«خواجه مگر بنده سیاه ندارد...!»
غلامی اهل بیت علیهم السلام و بندگی آنان را کردن مقام و منزلتی بس رفیع است، ما را کجا رسد که ادّعای بندگی آنان را کنیم در جایی که امیر المؤمنین علیه السلام خود را اینگونه می شناساند: «أنا عبد من عبید محمّد صلی الله علیه وآله».
بله می توان دل به این خوش داشت که غلام سیاه آنان باشیم و مترنّم به این اشعار:
گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم
خواجه مگر بنده ی سیاه ندارد
یا:
بی امتحان مرا به غلامی قبول کن
رسوا شوم اگر دل من امتحان دهد
ولی خدا نکند که وضعیّت ما به گونه ای باشد که قابلیّت همین مرحله را هم نداشته باشیم...چه این که برخی افعال هستند که به طور کلّی رابطه ی میان عبد و مولی را منقطع میسازد.
نقل شده حریز بن عبد الله سجستانی در منطقه ی سجستان فعالیت های چریکی علیه خوارج انجام می داد و البته این گونه اقدامات مورد رضایت امام صادق علیه السلام واقع نشده و به جایی رسید که امام علیه السلام او را به حضور نمی پذیرفتند. (رجال نجاشی/145، الاختصاص/207)
این برخورد سختگیرانه برای برخی از اصحاب گران آمد، ابو العباس فضل بن عبد الملک بقباق، بعد از این که حریز اذن حضور خواست و پذیرفته نشد، از امام صادق علیه السلام میپرسد: مولی تا چه مقدار می تواند عبدش را مجازات کند؟ پاسخ دادند: «به مقدار لغزشی که مرتکب شده است». آنگاه فضل معترضانه گفت: به خدای سوگند که حریز را بیش از مقدار جرمش مجازات نمودی!
امام صادق عليه السلام در پاسخ صريحشان، خطوط قرمز ميان عبد و مولي را به روشني ترسيم نمودند: «واي بر تو! او مملوك من است؟! به درستي كه حريز شمشير كشيده، و كسي كه شمشير بكشد از من نيست».
اگر اين وضعيّت شخصي باشد كه عليه خوارج شمشير بكشد، حال آن كه اسباب خونریزی شیعیان را فراهم کند چه خواهد بود...!
◀️متن گزارش:
حمدويه، قال حدثنا محمد بن عيسى، عن صفوان، عن عبد الرحمن بن الحجاج، قال: استأذن فضل البقباق لحريز على أبي عبد الله علیه السلام فلم يأذن له، فعاوده فلم يأذن له، فقال له: أيّ شيء للرجل أن يبلغ من عقوبة غلامه؟ قال:«على قدر جريرته»، فقال:قد عاقبت و الله حريزا بأعظم مما صنع! فقال:«ويحك! أنا فعلت ذاك أن حريزا جرد السيف»، قال، ثم قال: لو كان حذيفة، ما عاودني فيه بعد أن قلت له. (رجال الکشی،373، ح 717)
علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن حماد عن الحلبي عن أبي العباس قال: قلت لأبي عبد الله علیه السلام: ما للرجل يعاقب به مملوكه؟ فقال:«على قدر ذنبه» قال: فقلت: فقد عاقبت حريزاً بأعظم من جرمه! فقال:«ويلك! هو مملوك لي؟! و إنّ حريزاً شهر السيف، و ليس منّي من شهر السيف». (کافی، ج 7 ، 370)
#أین_الناصر_والمنتقم
❤1
بسم الله الرحمن الرحيم
«تعامل محدثین با مستثیات نوادر الحکمة»
مواردی که مرحوم صدوق و ابن ولید از کتاب نوادر الحکمة محمد بن احمد بن یحیی اشعری استثنا کرده اند سخن های زیادی را به دنبال داشته است.
اما در مقام عمل، به نظر می رسد خود محدثین این استثناها را خیلی هم جدی نگرفته اند!
گرچه مرحوم بهبودی بر روی جناب کلینی انگشت نهاده و از خرده گرفته که وی از این «لیست سیاه!» (=مستثنیات ابن ولید) بی خبر بوده و از احادیث مردود آن اجتناب نورزیده است، حال آن که شاگردان ابن الولید نقادی ابن الولید را قاطعانه پذیرفتند و این رشته احادیث را استثنا نمودند. (کیهان فرهنگی، ش 35، آخرین کلام در عرصه ی روایت درایت حدیث) اما ایشان توجه نداشته که حتی خود صدوق و ابن الولید نیز ابائی از نقل روایات این «لیست سیاه» نداشتند! موارد مختلفی از نقل های آنان یافت می شود که از محمد بن احمد بن یحیی و از همان افرادی که استثنا شده بودند، روایت شده است.
بعضی از این موارد عبارتند از :
-أحمد بن هلال: الخصال/283 (عن محمد بن الحسن بن الولید عن أحمد بن إدریس عن محمد بن أحمد بن یحیی)، ثواب الاعمال/128 (عن أبیه، عن محمد بن یحیی)، کمال الدین/75 (همان سند)
-أبو عبد الله محمد بن أحمد الجامورانی: التوحید/363 (عن أبیه، عن أحمد بن إدریس)، الخصال/9 (أبیه، عن محمد بن یحیی)
-أحمد بن محمد السياري: التوحيد/281(عن ابن الوليد، عن أحمد بن إدريس)، الخصال/249 (همان)
تهيه ليست كامل و تحلیل تمام موارد خود نیازمند پژوهش مستقلیست. البته پیش از این در مورد نقل های مرحوم کلینی از مستثنیات ابن الولید این مقاله نوشته شده است:«روایت شیخ کلینی از مستثنیات ابن ولید در نوادر الحکمة»، علوم حدیث، ش 64.
«تعامل محدثین با مستثیات نوادر الحکمة»
مواردی که مرحوم صدوق و ابن ولید از کتاب نوادر الحکمة محمد بن احمد بن یحیی اشعری استثنا کرده اند سخن های زیادی را به دنبال داشته است.
اما در مقام عمل، به نظر می رسد خود محدثین این استثناها را خیلی هم جدی نگرفته اند!
گرچه مرحوم بهبودی بر روی جناب کلینی انگشت نهاده و از خرده گرفته که وی از این «لیست سیاه!» (=مستثنیات ابن ولید) بی خبر بوده و از احادیث مردود آن اجتناب نورزیده است، حال آن که شاگردان ابن الولید نقادی ابن الولید را قاطعانه پذیرفتند و این رشته احادیث را استثنا نمودند. (کیهان فرهنگی، ش 35، آخرین کلام در عرصه ی روایت درایت حدیث) اما ایشان توجه نداشته که حتی خود صدوق و ابن الولید نیز ابائی از نقل روایات این «لیست سیاه» نداشتند! موارد مختلفی از نقل های آنان یافت می شود که از محمد بن احمد بن یحیی و از همان افرادی که استثنا شده بودند، روایت شده است.
بعضی از این موارد عبارتند از :
-أحمد بن هلال: الخصال/283 (عن محمد بن الحسن بن الولید عن أحمد بن إدریس عن محمد بن أحمد بن یحیی)، ثواب الاعمال/128 (عن أبیه، عن محمد بن یحیی)، کمال الدین/75 (همان سند)
-أبو عبد الله محمد بن أحمد الجامورانی: التوحید/363 (عن أبیه، عن أحمد بن إدریس)، الخصال/9 (أبیه، عن محمد بن یحیی)
-أحمد بن محمد السياري: التوحيد/281(عن ابن الوليد، عن أحمد بن إدريس)، الخصال/249 (همان)
تهيه ليست كامل و تحلیل تمام موارد خود نیازمند پژوهش مستقلیست. البته پیش از این در مورد نقل های مرحوم کلینی از مستثنیات ابن الولید این مقاله نوشته شده است:«روایت شیخ کلینی از مستثنیات ابن ولید در نوادر الحکمة»، علوم حدیث، ش 64.
مرحوم آیة الله سید محمد حجت کوهکمری از مراجع نادری بود که به علم حدیث اهتمام زیادی می ورزید و بر خلاف رویه ی رائج حوزه -به خصوص در زمان ایشان که بحثهای حدیثی کمتر مطرح بود- به مصادر متعارف اکتفا نمی کرد.
وی در نظر داشت مستدرکی بر مستدرک الوسائل بنگارد که متأسفانه موفق به انجام این کار نشد.
در یادداشتی که به خط شریف ایشان مشاهده می کنید ایشان تلاش نموده احادیث مربوط به قاعده ی لا ضرر را جمع آوری کند که نشان دهنده ی تتبع فراوان ایشان در ابواب مختلف است.
وی در نظر داشت مستدرکی بر مستدرک الوسائل بنگارد که متأسفانه موفق به انجام این کار نشد.
در یادداشتی که به خط شریف ایشان مشاهده می کنید ایشان تلاش نموده احادیث مربوط به قاعده ی لا ضرر را جمع آوری کند که نشان دهنده ی تتبع فراوان ایشان در ابواب مختلف است.
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازیابی_میراث
دیروز در این نشست شرکت کردم.قبلا کارهایی موردی در مورد بازیابی تراث امامیه از مصادر زیدیه انجام شده بود، اما این اولین طرح جامعی است که در این زمینه کلید می خورد.(ممکن است برخی طرح های شخصی هم وجود داشته که من اطلاع ندارم).با وجود اهمیت فراوان این بازیابی ها، که پیش از این نیز در کانال به آن پرداخته شده بود، متأسفانه این طرح کارایی لازم را نداشت.عمده اشکال آن این بود که مقصود از (معصومان علیهم السلام) در این طرح، اعم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام است، حال آنکه می دانیم عمده روایات نبوی زیدیه، در واقع از احادیث و سنت عامه است.
پس این طرح بر خلاف ظاهر عنوانش، در واقع طرحی برای پیشبرد و توسعه احادیث زیدیه است نه کمک به امامیه! به قول آقای طباطبایی -ناقد اول نشست- با این کار ما بحار الانواری برای زیدیه خواهیم ساخت!
گرچه آقای رحمان ستایش به تفصیل در مورد فوائد مراجعه به کتب دیگر مذاهب و روایات آنان سخن گفتند، اما به نظر می رسد بازهم این توجیهات کافی نیست.زیرا اگر هدف تجمیع تمام نصوص اسلامی است، به گونه ای که محقق نیازمند مراجعات خسته کننده و مکرر به کتابهای گوناگون نداشته باشد؛ خب در این صورت مصادر زیدیه چه مرجحی دارد، بلکه جمع آوری و تبویب مصادر عامه نیز باید در دستور کار قرار بگیرد! اگر بگویند این کار در مورد کتب عامه انجام شده، پاسخ می دهیم که اولا کار جامعی انجام نشده، و ثانیا: اگر انجام شده پس تجمیع روایات نبوی مصادر زیدیه که به جز تعداد اندکی در همان مصادر عامه موجودند فایده ی جدیدی ندارد.
در مجموع در این طرح، تفکیک صحیحی میان (تراث زیدیه) و (مصادر زیدیه) انجام نشده بود، نکته ای که دکتر موسوی نژاد هم به آن اشاره نمودند.
در نهایت یک پژوهش مناسب در عرصه آثار زیدیه، باید به یکی از این دو صورت انجام شود: موسوعه تراث زیدیه (اعم از منقولات در مصادر امامیه، عامه و زیدیه)؛ و یا بازیابی تراث امامیه از منابع زیدیه (مانند مقاله ی مفید آقای حسین پوری: بازمانده هایی از میراث کهن حدیثی امامیه)
#بازیابی_میراث
دیروز در این نشست شرکت کردم.قبلا کارهایی موردی در مورد بازیابی تراث امامیه از مصادر زیدیه انجام شده بود، اما این اولین طرح جامعی است که در این زمینه کلید می خورد.(ممکن است برخی طرح های شخصی هم وجود داشته که من اطلاع ندارم).با وجود اهمیت فراوان این بازیابی ها، که پیش از این نیز در کانال به آن پرداخته شده بود، متأسفانه این طرح کارایی لازم را نداشت.عمده اشکال آن این بود که مقصود از (معصومان علیهم السلام) در این طرح، اعم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام است، حال آنکه می دانیم عمده روایات نبوی زیدیه، در واقع از احادیث و سنت عامه است.
پس این طرح بر خلاف ظاهر عنوانش، در واقع طرحی برای پیشبرد و توسعه احادیث زیدیه است نه کمک به امامیه! به قول آقای طباطبایی -ناقد اول نشست- با این کار ما بحار الانواری برای زیدیه خواهیم ساخت!
گرچه آقای رحمان ستایش به تفصیل در مورد فوائد مراجعه به کتب دیگر مذاهب و روایات آنان سخن گفتند، اما به نظر می رسد بازهم این توجیهات کافی نیست.زیرا اگر هدف تجمیع تمام نصوص اسلامی است، به گونه ای که محقق نیازمند مراجعات خسته کننده و مکرر به کتابهای گوناگون نداشته باشد؛ خب در این صورت مصادر زیدیه چه مرجحی دارد، بلکه جمع آوری و تبویب مصادر عامه نیز باید در دستور کار قرار بگیرد! اگر بگویند این کار در مورد کتب عامه انجام شده، پاسخ می دهیم که اولا کار جامعی انجام نشده، و ثانیا: اگر انجام شده پس تجمیع روایات نبوی مصادر زیدیه که به جز تعداد اندکی در همان مصادر عامه موجودند فایده ی جدیدی ندارد.
در مجموع در این طرح، تفکیک صحیحی میان (تراث زیدیه) و (مصادر زیدیه) انجام نشده بود، نکته ای که دکتر موسوی نژاد هم به آن اشاره نمودند.
در نهایت یک پژوهش مناسب در عرصه آثار زیدیه، باید به یکی از این دو صورت انجام شود: موسوعه تراث زیدیه (اعم از منقولات در مصادر امامیه، عامه و زیدیه)؛ و یا بازیابی تراث امامیه از منابع زیدیه (مانند مقاله ی مفید آقای حسین پوری: بازمانده هایی از میراث کهن حدیثی امامیه)
قرائت شیعه از قرآن در پرتو کتاب الانتصار باقلانی
ابوبکر محمد بن طیب باقلانی، از متکلمان مشهور اشعری سده ی چهارم، عنایت فراوانی به مسأله ی امامت نشان داد و در کتب مختلفش به این مسأله پرداخت. (مطالعه ی این مقاله توصیه می شود: http://ansari.kateban.com/post/847)
از کتب مهم او کتاب الانتصار است که برای دفاع از قرآن و پاسخگویی به شبهات مختلف مربوط به تحریف و اختلافات قرائات و مشکلات مصحف عثمانی نوشته است.
یک هدف عمده ی کتاب الانتصار، ابطال نظرات شیعه و روایات آنان در زمینه ی تحریف قرآن است. وی در مقدمه نیز به اهتمامش به نقض شیعه اشاره میکند: «ونذكر ما يتعلق به من ادعاء نقصان القرآن وتغيير نظمه وتحريفه من الرويات الشاذة الباطلة عن عمر وعثمان وعلي وأبيّ وعبد الله بن مسعود، وما يرويه قومٌ من الرافضة في ذلك عن أهل البيت [علیهم السلام] خاصة، ونكشف عن كذب هذه الروايات»
البته همچنان که از یک متکلم اشعری انتظار می رود، در سراسر کتاب جانب انصاف رعایت نشده و اقوال ناروایی به شیعیان نسبت داده شده است. اما در عین حال کتاب الانتصار منبع متقدمی برای بررسی نگاه برون دینی به تشیع و باورهای شیعیان به شمار می رود، که طبعا بازتاب دهنده ی حداقل بخشی از عقائد متعارف شیعه در آن دوران نیز خواهد بود.
کتاب الانتصار سه بار منتشر شده است: یک بار با تحقیق دکتور محمد عصام القضاة در دو مجلد، و بار دیگر توسط عمر حسن القيام در دو مجلد، و نيز توسط محمد السيد عثمان. تحقيق اول بر اساس تنها يك نسخه خطي ناقص كه جزء اول كتاب را برداشته انجام گرفته، اما تحقيق سوم از نسخه خطي ديگري استفاده نموده كه چند باب از جزء دوم كتاب را هم داشته اما همچنان ناقص است. تحقيق مياني را نديده ام ولي ظاهرا مانند اولي باشد. گفته شده تحقيقي از كتاب بر اساس نسخه خطي كامل هر دو جزء نيز در حال انجام است.
همچنین ابو عبد الله محمد بن عبد الله الصیرفی کل کتاب را مختصر نموده که با نام (نکت الانتصار) منتشر شده است.
@kotob_sh
ابوبکر محمد بن طیب باقلانی، از متکلمان مشهور اشعری سده ی چهارم، عنایت فراوانی به مسأله ی امامت نشان داد و در کتب مختلفش به این مسأله پرداخت. (مطالعه ی این مقاله توصیه می شود: http://ansari.kateban.com/post/847)
از کتب مهم او کتاب الانتصار است که برای دفاع از قرآن و پاسخگویی به شبهات مختلف مربوط به تحریف و اختلافات قرائات و مشکلات مصحف عثمانی نوشته است.
یک هدف عمده ی کتاب الانتصار، ابطال نظرات شیعه و روایات آنان در زمینه ی تحریف قرآن است. وی در مقدمه نیز به اهتمامش به نقض شیعه اشاره میکند: «ونذكر ما يتعلق به من ادعاء نقصان القرآن وتغيير نظمه وتحريفه من الرويات الشاذة الباطلة عن عمر وعثمان وعلي وأبيّ وعبد الله بن مسعود، وما يرويه قومٌ من الرافضة في ذلك عن أهل البيت [علیهم السلام] خاصة، ونكشف عن كذب هذه الروايات»
البته همچنان که از یک متکلم اشعری انتظار می رود، در سراسر کتاب جانب انصاف رعایت نشده و اقوال ناروایی به شیعیان نسبت داده شده است. اما در عین حال کتاب الانتصار منبع متقدمی برای بررسی نگاه برون دینی به تشیع و باورهای شیعیان به شمار می رود، که طبعا بازتاب دهنده ی حداقل بخشی از عقائد متعارف شیعه در آن دوران نیز خواهد بود.
کتاب الانتصار سه بار منتشر شده است: یک بار با تحقیق دکتور محمد عصام القضاة در دو مجلد، و بار دیگر توسط عمر حسن القيام در دو مجلد، و نيز توسط محمد السيد عثمان. تحقيق اول بر اساس تنها يك نسخه خطي ناقص كه جزء اول كتاب را برداشته انجام گرفته، اما تحقيق سوم از نسخه خطي ديگري استفاده نموده كه چند باب از جزء دوم كتاب را هم داشته اما همچنان ناقص است. تحقيق مياني را نديده ام ولي ظاهرا مانند اولي باشد. گفته شده تحقيقي از كتاب بر اساس نسخه خطي كامل هر دو جزء نيز در حال انجام است.
همچنین ابو عبد الله محمد بن عبد الله الصیرفی کل کتاب را مختصر نموده که با نام (نکت الانتصار) منتشر شده است.
@kotob_sh