آثار کهن شیعه
2.6K subscribers
348 photos
4 videos
172 files
161 links
سیری در آثار متقدمین شیعه
تبیین احادیث مهمی که کمتر مطرح می شود
رجال و بزرگان شیعه
@sayed_msadegh
Download Telegram
برخی منفردات شیعه به زعم باقلانی
برخی از قرائتهای منسوب به ائمه علیهم السلام که مورد نقد باقلانی قرار گرفته اند. بعضی از این روایات در کتب شیعه یافت می شوند.
بسم الله الرحمن الرحیم
به جای خدا داوری نکن...حتی اگر شهید باشد!

بر اساس نقل های تاریخی، سعد بن معاذ از اصحاب قدیم پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و شخصی است که در غزوات بدر و احد هم شرکت داشته است.وی در قضیه ی بنی قریظه از ناحیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، میان یهود و مسلمانان داور شد و حکمش را پذیرفتند.
سعد بن معاذ در اثر حراحتی كه در جنگ خندق به او وارد آمده بود، شهید شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ضمن تشییع جنازه ی وی از حضور ملائکه هم خبر دادند. در برخی از روایات تعداد آنان هفتاد هزار نفر هم رسیده: «لقد وافى من الملائكة سبعون ألفا و فيهم جبرئيل علیه السلام يصلّون عليه»‏ (الكافي 2/ 622)

در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام، جزئيات و احترامات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در تجهيز سعد را چنين مي خوانيم: « أُتي رسول الله صلي الله عليه و آله فقيل له: إن سعد بن معاذ قد مات، فقام رسول الله صلي الله عليه و آله و قام أصحابه معه فأمر بغسل سعد و هو قائم على عضادة الباب، فلما أن حنّط و كفن و حمل على سريره تبعه رسول الله صلي الله عليه و آله بلا حذاء و لا رداء، ثم كان يأخذ يمنة السرير مرة و يسرة السرير مرة حتى انتهى به إلى القبر، فنزل رسول الله صلي الله عليه و آله حتى لحّده و سوّى اللبن عليه و جعل يقول: ناولوني حجرا ناولوني ترابا رطبا، يسد به ما بين اللبن...».‏ (امالی صدوق، مجلس شصت و یکم، حدیث دوم)

در این میان، مادر سعد بن معاذ که داغدار فرزندش بود ندا داد: «یا سعد! هنیئا لک الجنة!/ ای سعد بهشت گوارایت باد!».
این جمله برای ما خیلی طبیعی است، آن هم در مورد شخصیّتی مانند سعد و با این همه احترامات و تشریفاتی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مورد وی رعایت نمودند! ما اگر بودیم این جمله ی کوتاه را برای مقام سعد کم می شماردیم!
در تمام کوچه های مدینه از فضائل سعد جار می زدیم...
در مورد دیدارش با ارواح شهدای بدر و احد داستان ها می پرداختیم...
اگر کسی می گفت بالای چشمش ابروست، بی برو برگرد تکفیرش می کردیم...
و..........

✳️ اما واکنش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چه بود؟!
«یا أمّ سعد! لا تجزمی [لا تحتّمی] علی الله....!»
ای مادر سعد! آن چه دانسته نیست بر خدای مبند...

(الكافي ۳: ۳۲۶)

https://tttttt.me/kotob_sh
👍2
🗞وقفنامه شاه سلطان حسین صفوی برای کتابهای کتابخانه ی مدرسه ی چهارباغ اصفهان

(ابتدای نسخه ی شماره ۳۵۹۶۳ کتابخانه ملی، فروع کافی)

🔸 شنیده شده هنوز بقایایی از این کتابخانه ی نفیس چهارباغ موجود بوده و دست یکی از احفاد متولی نگاهداری می شود، متأسفانه هنوز اقدام اثر بخشی جهت احیاء و فهرست آن ها انجام نشده است.
بسم الله الرحمن الرحیم

رکنیت تعقل در اعتقادات و نگاهی به یک تصحیف شنیداری

می‌دانیم که دین مبین اسلام و آئین راستین تشیع، بیشترین تأکید را بر تعقّل و تفکر نموده و انسان را از تقلید کورکورانه در عقائد باز می دارد. آیات شریفه و روایات فراوانی که در این موضوع وارد شده به خوبی گواه این حقیقت هستند.
گرچه از دیرباز میان متکلمین مختلف فرق اسلامی این موضوع محل نزاع بوده که وضعیت مکلف مقلدی که اتفاقاً تقلیدش مطابق آئین صحیح درآید چه خواهد شد، اما شکی نیست که بیشترین تأکید روایات بر عقیدتی است که در پی‌تعقل و تفکر صحیح برآمده باشد، نه بر اثر تبلیغات و تقلید و ....
اما برخی علما تلاش نموده اند تا از روایتی حجیت تقلید در عقائد را برای عوام و ضعفاء العقول ثابت نموده و به این برسند که چنین افرادی مکلف به تعقل و استدلال نیستند.
مرحوم کلینی این روایت معتبره را اوائل کتاب عقل کافی نقل نموده (ح 5):

✳️ أحمد بن محمد عن ابن فضال عن الحسن بن الجهم قال: قلت لأبي الحسن علیه السلام: إن عندنا قوما لهم محبة و ليست لهم تلك العزيمة يقولون بهذا القول؟ فقال: ليس أولئك ممن عاتب الله، إنما قال الله: فاعتبروا يا أولي الأبصار.

اگر بخواهیم به ظاهر حدیث توجه کنیم، نتیجه ی آن این خواهد شد که افرادی که محبت اهل بیت علیهم السلام دارند و آن چنان عزیمتی هم ندارند مورد عتاب و سرزنش نیستند، چرا که خداوند تکلیفش را فقط به (اولی الابصار) و صاحبان تعقل متوجه ساخته و غیر آنان خارج از محدوده ی تکلیفند.

🔸مرحوم مجلسی در شرح حدیث گوید:
« قوله: و ليست لهم تلك العزيمة، أي الرسوخ في الدين أو الاعتقاد الجازم بالإمامة، اعتقادا ناشئا من الحجة و البرهان، و على التقديرين المراد بهم المستضعفون الذين لا يمكنهم التميز التام بين الحق و الباطل.
قوله: ممن عاتب الله، أي عاتبه الله على ترك الاستدلال و العمل بالتقليد، و المراد بالاعتبار الاستدلال، و بالأبصار هنا العقول كما يظهر من كلامه عليه السلام.»

🔸ملا صدرا نیز در ذیل حدیث چنین گفته:
«ان قوما لهم محبة، اى للائمة صلوات الله عليهم، و ليست لهم تلك العزيمة، المعهودة بين الشيعة الموالى و الرسوخ فى المحبة بحيث يسهل معها بذل المهج و الاولاد و الاموال فى طريق مودة اولى القربى و موالاتهم، يقولون بهذا القول، اعترافا باللسان تقليدا و تعصبا لا بحسب البصيرة و البرهان، فقال: (ليس اولئك ممن عاتب الله عز و جل)، مفعول عاتب ضمير راجع الى الموصول، اى اولئك ليسوا ممن كلفهم الله بهذا العرفان او عاتبهم بالقصور عن دركه، و لا من الذين عوقبوا فى القيامة بعدم بلوغهم الى نيل رتبة الموالاة و حقيقة المحبة لهم عليهم السلام»

اما همین حدیث در حدیث 25 همین باب به صورت دیگری مجددا ذکر شده:
✳️ أبو عبد الله العاصمي عن علي بن الحسن عن علي بن أسباط عن الحسن بن الجهم عن أبي الحسن الرضا علیه السلام قال: ذُكر عندَه أصحابنا و ذُكر العقل، قال فقال علیه السلام: «لا يُعبأ بأهل الدين ممن لا عقل له».
قلت: جعلت فداك! إن ممن يصف هذا الأمر قوما لا بأس بهم عندنا و ليست لهم تلك العقول؟
فقال:«ليس هؤلاء ممن خاطب الله، إن الله خلق العقل فقال له أقبل فأقبل و قال له أدبر فأدبر فقال و عزتي و جلالي ما خلقت شيئا أحسن منك أو أحب إلي منك بك آخذ و بك أعطي».

در این حدیث که مشخص است تفصیل بیشتری از روایت اول است به جای تعبیر (عاتب)، (خاطَبَ) ذکر شده و قرائن صدر و ذیل حدیث بیشتر در فهم آن کمک می کند.

🔸اولا: معلوم می شود منظور از (لیست لهم تلک العزیمة) که در روایت اول آمده بود، بهره نداشتن از تعقّل و استحکام در امر عقائد است. (با توجه به: لیست لهم تلک العقول)
🔸ثانیا: امام علیه السلام از ابتدا تکلیف چنین افرادی را روشن نمودند که:(لا یعبأ بأهل الدین ممن لا عقل له). یعنی به افرادی که عقل ندارند هرجند اهل دین هم باشند اعتنایی نمی شود.
🔸نکته ی دیگر این که همین حدیث را برقی در محاسن به صورت مرسل نقل نموده و تفاوت مختصری دارد. از جمله در قسمت ( لیس اولئک ممن خاطب الله) این عبارت را افزوده: (ممن خاطب الله في قوله:یا اولی الألباب).

از مجموع این نکات به نظر می رسد تبدیل (خاطب) به (عاتب) در حدیث اول، ناشی از یک تصحیف شنیداری بوده و مقصود امام رضا علیه السلام این است که چنین افرادی که دینشان همراه با تعقل نیست قابل اعتنا نیستند و خطاب خداوند به آنان بیهوده خواهد بود. همچنان که خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُون‏» و : «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب‏» و...
بديهي است مقصود این آیات این نیست که افرادی که عقل ندارند پس دیگر نیازی نیست در مورد آیات اندیشه کنند! بلکه مقصود تأکید بر این است که تذکر و عبرت از این ایات و براهین تنها در صورتی حاصل خواهد شد که انسان تعقل خود را به کار اندازد. به عبارت دیگر (عقل) شرط واجب است و لازم التحصیل و نه شرط وجوب.
عجب این که با وجود قرائن مختلفی که در نقل دوم روایت ذکر شده، باز هم ملا صدرا در ذیل همین روایت گوید:«قوله عليه السلام: ليس هؤلاء ممن خاطب الله، معناه: ان مدار التكليف و الخطاب من الله تعالى بالاوامر و النواهى على العقل و كذا الثواب و العقاب انما يترتبان على الاعمال الصادرة عن ذوى العقول دون الاغبياء »
هنگامی که دو سال پیش، کانال آثار کهن شیعه ایجاد شد، شاید جز کانال آقای موسوی بروجردی (میراث مکتوب شیعه، که متأسفانه مدتهاست فعالیتی ندارد) کانالی وجود نداشت که به صورت اختصاصی به مباحث مربوط به نسخ خطی شیعه بپردازد. اما جای خوشوقتی است که بحمد الله تعالی عده ای از فعلان عرصه نسخ خطی به کوشش آمده و کانال های مختلفی در این زمینه تأسیس نمودند.
در این میان، بنده به علل مختلفی علائق و اولویتهایم را از نسخ خطی تغییر داده و سعی نمودم تأکید بیشتری بر محتوای متون داشته باشم، و حتما افرادی که از ابتدای تأسیس کانال همراهمان بوده اند متوجه این سیر تدریجی گشته اند.
بنابراین در اینجا تعدادی از کانال های مرتبط به میراث مخطوط شیعه را نام می برم تا علاقه مندان این عرصه، بهره ی بیشتری برده باشند:

❇️ أنيسُ القُلوب فِي التُراثِ المَكتوب

❇️ مخطوطات مكتبة جامعة ليدن - هولندا (با توجه به این که نسخ خطی شیعی زیادی در این کتابخانه موجود هستند)

❇️ مخطوطات | Manuscripts

❇️ تراث الشیعی

❇️ میراث خطی شیعه

❇️Ehya-e-nosakh Research Group

❇️ المخطوطات الشيعية في المكتبة الوطنية الفرنسية
من أخلاق العلماء الماضين — خط الشیخ البهائی (ظاهراً)

بعدما نقل الجباعي (ره) في مجموعته حديث «المؤمن يأكل بشهوة أهله...» كتب الشيخ البهائي ره في الحاشية:

«كان والدي طاب ثراه إذا استشير في طبخ طعام جعل الخيرة إلی المستشير. ولم أذكر أمر بطعام يشتهيه أبداً»!

وقد بعث هذه المجموعة المهمة الأخ الكريم أبوالحسن الحميري جزاه الله خيرا
◾️ عرض تسليت شهادت حضرت امام هادي عليه السلام...

(اشعار مرحوم شيخ محمد حسين اصفهانی)
بسم الله الرحمن الرحیم
✳️ نکاتی در مورد وصیت امام کاظم علیه السلام به هشام بن الحکم

روایتی طولانی از امام کاظم علیه السلام موجود است که متضمن وصایای ارزنده ای به هشام بن الحکم است. موضوع اساسی این توصیه نامه «عقل» و منزلت «عقلاء» است و به مناسبت به دیگر موضوعات هم پرداخته می شود. مطالعه و تدبر این وصیت بلندبالا بسیار لازم است و بلکه خوبست به صورت فشرده ای ترجمه و شرح داده شده و منتشر شود.

در میان مصادر متقدم، این وصیت فقط در کافی 1/ 20 و تحف العقول/390 نقل شده و بعدها مصادر متأخر تر قسمتهایی از آن را نقل نموده اند که احتمالا مصدرشان یکی از این دو منبع باشد.[لازم به ذکر است نقل تحف العقول شامل زیادات فراوانی است که توسط پژوهشگر محترم آقای عادلزاده در وبلاگ آثار نقد شده] سند کافی بدین صورت است: «أبو عبد الله الأشعری [احمد بن ادریس] عن بعض اصحابنا رفعه عن هشام بن الحکم».

🔸مضامین این وصیت را می توان به چند دسته تقسیم نمود:
1-استشهاد به آیات قرآنی که در مدح عقل و ذم جهل وارد شده و توضیح مختصر آن ها. این قسمت در واقع حدود نصف وصیت را در بر می گیرد.
2-ذکر کلمات امیر المؤمنین، امام حسن، امام زین العابدین علیهم السلام در مورد عقل و عقلا، که با افزودن سخنی از لقمان حکیم مجموعا پنج فراز می شود.
3-توصیه های مستقلی که خود امام علیه السلام فرموده اند.

عمده ی مضامین وصیت بسیار بلند بوده و مفاهیم آن در روایات دیگر هم به چشم می خورد، هر چند کمتر فرازی از آن را می توان به الفاظ مشابه در مصادر دیگر یافت. این مسأله، به خصوص در مورد دسته ی دوم، شایان تأمل است.
🔸تنها قسمتی که در مصدر دیگر یافتیم این فراز است: « يا هشام إن العقلاء زهدوا في الدنيا و رغبوا في الآخرة لأنهم علموا أن الدنيا طالبة مطلوبة و الآخرة طالبة و مطلوبة فمن طلب الآخرة طلبته الدنيا حتى يستوفي منها رزقه و من طلب الدنيا طلبته الآخرة فيأتيه الموت فيفسد عليه دنياه و آخرته‏». كه مرحوم صدوق آن را چنين نقل نموده: « و روى علي بن الحكم عن هشام بن سالم عن الصادق جعفر بن محمد علیهما السلام قال: الدنيا طالبة و مطلوبة فمن طلب الدنيا طلبه الموت حتى يخرجه منها و من طلب الآخرة طلبته الدنيا حتى توفيه رزقه».
این سند می تواند تا حدودی، این وصیت را از حالت ارسال خارج کند، هر چند بعید می نماید علی بن الحکم تمام این وصیت را نقل کرده باشد.

همچنین این عبارت از وصیت را:
«يا هشام إن العاقل لا يحدث من يخاف تكذيبه و لا يسأل من يخاف منعه و لا يعد ما لا يقدر عليه و لا يرجو ما يعنف برجائه و لا يقدم على ما يخاف فوته بالعجز عنه»
مقایسه کنید با نقل محاسن:
«عنه عن بعض أصحابنا رفعه قال: قال العاقل لا يحدث من يخاف تكذيبه و لا يسأل من يخاف منعه و لا يتقدم على ما يخاف العذر منه و لا يرجو من لا يوثق برجائه».
و حکمتی در الأدب الصغیر ابن المقفع/47:
« لا تجد العاقل يحدث من يخاف تكذيبه، ولا يسأل من يخاف منعه، ولا يعد بما لا يجد إنجازه، ولا يرجو ما يعنف برجائه، ولا يقدم على من يخاف العجز عنه.»

🔸ممکن است چنین تشابهی ما را به این رهنمون کند که این وصیت پرداخته ی یکی از روات متأخر تر و با هدف گردآوری حکمتهای رسیده در مورد عقل باشد؛ ولی هنوز نمی توان نتیجه قطعی گرفت، چرا که وجود فراوان این قبیل حکمتهای کهن در کلمات معصومین علیهم السلام ، که مأخوذ از آداب پیشینیان یا روایات نبویست، قضاوت را مشکل می کند و خود نیازمند پژوهش مستقلی است که جای خالی آن مشهود است.
اشتباه الدر النظیم در نقل وصیت هشام

یوسف بن حاتم شامی از محدثین قرن هفتم در کتاب الدر النظیم، هنگامی که سخنان درر بار امام سجاد علیه السلام را نقل می کند به این روایت می رسد:

و قال عليه السلام: مجالس الصالحين داعية الى الصلاح، و أدب العلماء زيادة في العقل، و طاعة ولاة العدل تمام العز، و استتمام المال تمام العقل، و إرشاد المستشير قضاء لحق النعمة، و كف الأذى من كمال العقل و فيه راحة البدن عاجلا و آجلاً.
👈🏻 يا هشام إن العاقل لا يحدث من يخاف تكذيبه، و لا يسأل من يخاف منعه، و لا يعد ما لا يقدر عليه، و لا يرجو ما يعنف برجائه، و لا يقدم على ما يخاف بفوته العجز عنه. (الدر النظیم/ 587)

🔸 مشاهده می کنیم که قسمت دوم این سخن، دچار مشکلیست؛ زیرا پیش از این اسمی از (هشام) نیامده بود و کلا از اصحاب امام سحاد علیه السلام شخصی به این نام نمی شناسیم.

✔️ اما با مراجعه به کتاب کافی، وجه این اشتباه روشن می شود. این کلام شریف در واقع تقطیعی از روایت طولانی وصیت امام کاظم علیه السلام به هشام بن حکم بوده که در ضمن آن به سخن امام سجاد علیه السلام هم استشهاد کرده بودند. بنابراین، از جمله (یا هشام) به بعد در واقع مربوط به همان وصیت است که معلوم نیست چه طور صاحب الدر النظیم متوجه نشده و آن را ادامه ی سخن امام زین العابدین علیه السلام آورده است.
کانال (کتابخانه تخصصی اهل البیت علیهم السلام) در ماه مبارک رجب، به حضرت امام جواد و حضرت امام هادی صلوات الله علیهما اختصاص داده شده است. علاقه مندان نیز می توانند در این عرض ادب مشارکت داشته باشند.
Forwarded from فهم دین
بسم الله الرحمن الرحیم
«عقل، حجّت نهایی در کلام امام هادی علیه السلام»

🔷 این حديث مشهور از امام هادي عليه السلام بسيار آموزنده است و نكات مهمي در بر دارد:

❇️ كليني (ره) و ديگران از ابن السكيت -نحوي مشهور- نقل كرده اند كه از امام هادي عليه السلام پرسيد:‌
چرا خداوند عز و جل موسى بن عمران عليه السلام را با معجزه ی عصا و يد بيضا و ابطال سحر فرستاد، ولى عيسى عليه السلام را با معجزه طب و شفاى امراض، و محمد صلى الله عليه و آله را با كلام و خطبه ‏ها (يعنى فصاحت و بلاغت )؟

امام علیه السلام در پاسخش فرمود: ـ«آنگاه که خداوند تبارك و تعالى وقتى موسى را مبعوث فرمود، بیشتر مردم اهل سحر بودند؛ برای همین موسى علیه السلام از جانب خداوند سحرشان را به گونه ای ابطال نمود که در توانشان نبود مثل آن انجام دهند و بدین صورت حجت را بر آنان ثابت کرد.
و خداى تعالى عيسى عليه السلام را هنگامى فرستاد كه بیماری و زمینگیری شيوع داشت، و مردم نيازمند طب بودند، پس عیسی علیه السلام از جانب خداوند [درمان هایی] آورد که نزد آنان نظیر نداشت و این چنین حجت را بر آنان ثابت نمود.
و خداوند متعال حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را زمانی مبعوث نمود که عمده ی مردمان اهل سخنوری و خطبه خوانی بودند، پس از نزد خداوند برای آنان مواعظ و حکمتهایی آورد که سخنان آنان را سست می کرد و حجت بر آنان استوار شد».

ابن السکیت شگفتزده از این کلام پر مغز عرض کرد: به خدای سوگند که تاکنون مانند شما ندیده بودم! حال حجت در این زمان چیست؟
امام علیه السلام پاسخ دادند: «عقل است که با آن، راستگوی بر خداوند شناخته و تصدیق می شود؛ و دروغگوی بر خداوند شناخته و تکذیب می شود». کافی/ کتاب العقل/ح ۲۰
#احادیث #امام_هادی_علیه_السلام
Forwarded from فهم دین
✳️ نکات مهم این حدیث شریف:

🔸 تأثیر گذاری و تبلیغ در یک جامعه زمانی اثر سودمندی خواهد داشت که مبلّغ به خوبی جامعه و جهان اطراف خود را شناخته و پاسخگوی نیازهای مختلف آنان باشد.

🔸 اولین قدم برای شناخت سخن درست از نادرست تعقل و اندیشه است. البته این حکم عام است و شامل تمام زمان ها می شود. اما جهت این که امام هادی علیه السلام حجیت عقل را فقط در زمان پس از پیامبر صلی الله علیه و آله بیان نمودند گویا از این جهت است که در زمان انبیاء گذشته (صلوات الله علی نبینا و آله و علیهم اجمعین) به همراه عقل حجت های دیگری هم اقامه می شده، اما پس از ختم نبوت -شاید به علت تکمیل نسبی عقول- دیگر باب معجزات بسته شده و دیوان نبوت ختم شده است، و تنها ابزار تشخیص حق گویان از اهل باطل، عقل سلیم است.

🔸 باید توجه داشت که منظور امام علیه السلام این نیست که فقط به عقل تکیه نموده و از امام معصوم مستغنی شویم. بلکه به نظر می رسد امام علیه السلام به زیرکی و با ادبیات دقیقی که به کار برده اند به مسأله ی امامت اشاره می فرمایند؛ چه این که در عبارت حدیث چنین بود: «العقل يعرف به الصادق على الله فيصدّقه و الكاذب على الله فيكذّبه‏». امام علیه السلام نفرمودند به وسیله ی عقل خود مطالب درست روشن می شود، بلکه فرمودند به وسیله ی عقل، (صادق علی الله) را می شناسیم. یعنی کسی که بر خداوند مطلب راست می بندد، که اگر نگوییم تنها مصداقش، مصداق بارزش حجت معصوم خداوند است.
به خصوص با توجه به این که طبق نقل مناقب ابن شهرآشوب، این پرسش و پاسخ در حضور متوکل (لعنه الله) و با هدف اهانت به امام علیه السلام صورت گرفته، بیشتر اهمیت این اشاره ی دقیق را در می یابیم.

🔸ممکن است سؤال شود عقلی که سخن راست را به تنهایی نمی تواند تشخیص دهد چگونه می تواند راستگو را تشخیص دهد؟
در پاسخ باید گفت شخصی که کردار و گفتارش آئینه ی راستی باشد: اول از همه خود به آنچه می گوید باور قلبی دارد و عمل می کند، متناقض و خلاف مسلمات فطری سخن نمی گوید، و کلامش را برهان و حجت استوار می کند.
اما افراد مدعی، اول از همه در پی جمع کردن هوادار بوده و تنها مطالبی را مطرح می کنند که خوشایند مردم باشد و برای نفوذشان ابایی از هیچگونه دروغ و فریب ندارند. تاریخ به خوبی گفتار و کردار هر دو گروه را گزارش نموده و اندیشمندان با اندکی تأمل، تفاوت میان سیره ی مدعیان صادق و کاذب را درخواهند یافت.