کانال صنفی معلمان ایران
6.3K subscribers
16.3K photos
2.57K videos
401 files
8.2K links
#این_کانال_مستقل_است

حقوق دانش آموزان و معلمان
قوانین اداری
بخشنامه ها
یادداشت های صنفی و آموزشی
پلی بین معلمان و فعالان صنفی.
شعر ، داستان ، یادداشت خود را از طریق آی دی زیر برای ما ارسال نمایید.
@Ertebat_ba_kasenfe
Download Telegram
💠 با که گویم این درد *

آسیه سپهری

♦️- امیر ولش کن، ولش کن پسرم.
- خاله آخه زور میگه، دوتا از دستمال کاغذیامو برداشته نمیده. اذیت میکنه.
و بغضی که میدانم از ترس حساب پس دادن به رییسشان هست.
دستی به سر کودکی اش میکشم و چیزی از بساطش میخواهم. نگاهش را دزدیده، میگوید: نه خاله از شما پول نمیگیرم مهمونید. به غروری که در پس این جمله کودکانه اش هست لبخند میزنم و تاکید میکنم: نه دستمال کاغذی میخوام، مگه نمیفروشی؟!
و اصرار او که؛ نه خاله شما معلم ما بودی، خجالت میکشم ازتون پول بگیرم. بغض فرو میخورم و میبوسمش.
احوال برادرش را میپرسم که میگوید: صبح ها مدرسه میره و عصرها تا شب اونم دستفروشی میکنه.
پس جمال هنوز ترک تحصیل نکرده! آن نوجوان ۱۵ ساله ای که اولین بار، در کلاس کوچکی در میدان شوش دیدمش که با لحن طنز و چهره خندانش جواب سوالاتم را میداد و در جملاتی که بکار میبرد براحتی میتوانستی رد هوش را ببینی از عمق نگاه خسته و دستان سیاه و گونه های لاغرش.

♦️دخترکی زیبا و غمگین، حدودا ۱۰ ساله، حوالی مترو تجریش؛ بی سخن، لب بسته با نگاهی غمناک و اضطرابی که از چشمان روشن و کودکانه اش میبارد.
شکلاتی تعارف میکنم. با نگرانی به اطراف نگاه میکند و دست پس میکشد.
دو قدم نگذشته ام که صدای گریه اش را میشنوم با ترس و تعجب برمیگردم و میبینم پسر جوانی حدودا ۳۰ ساله که گویی برادر یا صاحب اوست!!! در حال نیشگون گرفتن از اوست.
شاید بخاطر اینکه نزدیک بود با غریبه ای هم کلام شود!
و یا محتمل تر اینکه گریه های او دل رهگذران را به دست در جیب کردن و بخشیدن اسکناسی ترغیب کند.

 ♦️پارک لاله و دختر ۱۰- ۱۲ ساله ای که دود اسپند را به سمت هر فردی که میبیند فوت کرده و دعایی می خواند و طلب اسکناسی می کند.
هر از گاهی دستی با اسکناسی هزاری به سمتش دراز میشود. و او با آن چهره نمکین لبخندی حواله به دست روزی رسان!
 محو دود اسپند و لبخندش هستم که یکی از آن دستها به سمت بدن دخترک میرود و جسم نحیف دختر را ...
 هزار تومانی به زمین می افتد و صدای کشیده شدن دمپایی های دخترک بر سنگفرش پارک همراه با تپش قلب هر دوی ما، در گوشم می پیچد.
با خشم به صاحب آن دست کثیف نگاه میکنم و به این می اندیشم که؛
چه میتوانم بگویم؟!
کجا میتوانم اعتراض کنم؟!
اصلا به چه کسی؟
بهزیستی؟
پلیس ؟
اورژانس اجتماعی؟
... چه کسی!!!
آیا قانونی هست که واقعا بتواند حامی این کودکان در برابر "انواع خشونت ها" باشد؟!
نه نیست و حتی لایحه حمایت از حقوق کودکان، حتی حتی در لیست انتظار هم نیست!

♦️به یاد احد و صمد می افتم.
دو کودک کار، که زنده در آتش زباله های بازیافتی سوختند؛ تا همچنان لایحه حمایت از حقوق کودکان مسکوت بماند و نمایندگان مردم! فوریت ها را ارزانی مصوبات مهمتری کنند!
 و ما همچنان در انتظار حرکتی قانونی-اجتماعی برای پیشگیری از تاول های بیشتر و عمیقتر
در دست و پای کودکان کار
و در جسم و روح همه کودکان.

🔹🔹🔹

📌 *به مناسبت ۱۲ ژوئن( ۲۲ خرداد)
روز جهانی #مبارزه_با_کار_کودکان

🆔 @kasenfi