کانال صنفی معلمان ایران
6.28K subscribers
16.2K photos
2.57K videos
401 files
8.19K links
#این_کانال_مستقل_است

حقوق دانش آموزان و معلمان
قوانین اداری
بخشنامه ها
یادداشت های صنفی و آموزشی
پلی بین معلمان و فعالان صنفی.
شعر ، داستان ، یادداشت خود را از طریق آی دی زیر برای ما ارسال نمایید.
@Ertebat_ba_kasenfe
Download Telegram
💠 قانونی برای تحقیر مادران

ثریا نور - معلم

به عنوان یک زن، یک مادر، که اتفاقا #معلم هم هست٬ و مهمتر از همه این موارد، یک #انسان احساس خشم٬ بی عدالتی٬ تبعیض٬ نابرابری و تحقیر کردم؛
وقتی به مدرسهٔ پسرم رفتم و مسئولین مدرسه در برابر تقاضای تحویل پرونده برای مقطع بالاتر، بدلیل زن بودن! مادر بودن، مرا شایسته تحویل مدارک ندانستند.
🔹مدرسه ای که بارها و بارها پیش از این، به حکم وظیفه مادری -با عشق و با افتخار- برای شرکت در جلسات آموزش خانواده، انتخاب رشته، تبادل نظر با معاون و معلم مدرسه، و بررسی مسائل آموزشی- تربیتی فرزندم، مراجعه کرده بودم و هیچوقت و هرگز!!! صحبتی از مراجعه پدر به میان نیامد. هیچ گاه از من نخواستند که به پدرش بگو بیاید.
نگفتند تو مادری و در این دوندگی ها باید پدرش بیاید
نگفتند برای مسائل آموزشی- تربیتی صلاحیت نداری.
نگفتند برای جلسات اولیا ٕ حضور پدر الزامیست.
نگفتند برای تبادل نظر و انتخاب رشته پدرش نیز باید باشد.
ولی اکنون که برای گرفتن پرونده فرزندم جهت ثبت نام در مقطع بالاتر مراجعه کردم به #جرم_مادر_بودن٬ #زن_بودن
از تحویل پرونده فرزندم به من، خودداری کردند و طوری با من برخورد شد که گویی زیاده خواهی میکنم! یا مشکلی با همسرم دارم!!!
بعد از پافشاری من که با بغض و خشم میگفتم: تا الان من دنبال همه کارهای پسرم بودم حالا چه شده که باید پدرش حتما برای گرفتن پرونده بیاید؟!
فقط پاسخی غیرمنطقی میشنیدم که: خانم اگه مشکلی ندارید فوقش همسرتون یه ساعت مرخصی بگیره بیاد ببره تموم بشه دیگه. اینقدر کشش ندید. و تنها جوابی که در تایید کارشان میدادند این بود: «این یک قانون است و بخشنامه استانی. و برای همه لازم الاجرا است».

🔹نمیدانم قانون برای رفاه و زندگی بهتر توأم با نظم و زیست انسانی است یا برای تبعیض و نابرابری و فرودست قرار دادن عده ای از افراد جامعه؟!
آیا قانونی که یک #مادر را حتی لایق تحویل پرونده فرزندش نمی داند، قانونی عادلانه و انسانی است؟!
قانونی که نیمی از جامعه را، و یک رکن اصلی نهاد خانواده را شایسته و دارای حق برابر در امور مرتبط با فرزندش نمیداند!
حال چگونه میتوانید از من، از ما زنان، مادران بخواهید پا به پای فرزندانمان باشیم و نهاد خانواده را با وجودمان گرم کنیم و با سخن و جلسه و روز تکریممان می کنید در حالیکه از آنسو، با وضع قوانینی اینچنین ضد زن، ضد مادر!!! تکریمتان را به صورتمان می کوبید.

🆔 @kasenfi
البته که من بشخصه، از این جواب ها و توجیه های مسئولین مدرسه، قانع نشده و نخواهم شد. و می دانم تعداد مادرانی که این موضوع را تجربه کرده اند و بسیار رنج برده اند، کم نیستند؛ ولی متأسفانه افراد پیگیر اندکند.
من اما با نوشتن و اشتراک این تجربهٔ تلخ و حس غم انگیز و توهینی که به من دست داد، امیدوارم به شنیدن صدای مادرانی که در سکوت و بی هیچ چشمداشتی برای فرزندانشان و فرزندان این خاک سنگ تمام میگذارند - و با وجود قوانینی تبعیض آمیز، همچنان خود را مسئول استحکام خانواده میدانند دوشادوش همسرانشان- و تنها خواسته شان احترام به #حقوق_زن_بودن ، #مادر_بودنشان است.

🔻🔺🔻
https://tttttt.me/kasenfi
🔴حاشیه ای بر داستان پر غصه ی شکایت وزارت آموزش وپرورش از یک معلم وصدور حکم شلاق برای معلم

وحید گودرزی

🔹پس از فشار فضای مجازی و معلمان کشور بر اقدامی نابخردانه، وزارت آپ در اطلاعیه ای شتاب زده‌، که کاملا نگاه از بالا در آن مشهود بود، اعلام گذشت نمود.

🔹در این اتفاق، موارد گوناگونی چون
عدم تحمل نقد و نبود تساهل و تسامح در ارکان اصلی ترین سازمان فرهنگی کشور، استفاده از معاونت حقوقی برای شکایت شخصی(استفاده از امکانات دولتی) و..... دیده می شد که همکاران محترم تا حدی به آنها پرداخته اند.

🔹اما نکته ی ظریف و بسیار مهمی که از چشمان جامعه به دور مانده و یا احتمالا، متاسفانه مسئله ای عادی به نظر آمده است، قسمتی از متن حکم صادره و موارد مطرح شده در دادنامه ی ارائه گردیده توسط دادگستری محترم است.

🔹یکی از مواردی که توسط قاضی محترم، مصداق توهین شناخته شده(بر اساس متن دادنامه منتشر شده) پوشاندن چیزی شبیه #چادر، در کاریکاتور مزبور بر سر یکی از معاونین غیر آموزش وپرورشیِ وزارت آموزش و پرورش بود.

🔹هرچند که آقای نهضت در دفاعیاتش گفته بود چادر نبوده بلکه حوله حمام بوده است
اما
آیا چادر بر سر کردن مصداق توهین است؟
آیا #زن بودن، نوعی تحقیر است؟
آیا در قوانین موجود، چنین موردی توهین محسوب می شود؟
این نگاه #جنسیت زده ی فسیل شده، تا چه سطحی در مسئولین وجود دارد؟
و
متاسفانه این تفکر تا چه حد در جامعه پذیرفته شده است که، هیچگونه نقدی تا کنون ندیده ایم؟

🔻🔻🔻🔻🔻
شعر، داستان، یادداشت خود را از طریق آی دی زیر برای ما ارسال نمایید.


#ارتباط_با_کانال
@Ertebat_ba_kasenfi

🔻🔻🔻
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان

🆔 @kasenfi
👇👇👇
https://tttttt.me/kasenfi
#داستانک

سال هاست گوشی تلفن سرجاش نیست.
از وقتی بخاطر تو؛ بخاطر تو زیور خانوم من خودم رو به انزوا و تاریکی و سکوت فروختم.
به دیدارهای نیم ساعته در هفته و یا شاید حتی در ماه.
به تماس های بی وقت و بی موقع که با شوق در هر شرایطی جواب میدادم.
به دیده نشدن و هر چه بیشتر محو شدن.
به سنگ صبور شدن.

تا وقتی آرامش به زندگیت برگشت.
دیگه غُرهات کمتر شده بود.
به بچه ها بیشتر می رسیدی.
کمتر بهونه می گرفتی
و به زندگی زناشوییت امیدوارتر شده بودی.
بی آنکه بدونی دلیل این آرامشت چیه.
اینا رو اون می گفت. من که میدونی هیچ وقت نبودم.
همیشه #دیگری بودم. یک دیگری که تو خیابون ی لحظه زیر طاق خونه ها زیر بارون وایساده.
 تا اینکه یبار در خونه ای باز شد و دیگری رو کشوند تو و بهش گفت: بیا تو خیس نشی دختر.
                          ***
...
صدای کفشاش رو می شنیدم. حتی صدای محکم پلک زدناش رو.
آدامس جویدنش رو. شونه بالا انداختنشو و در نهایت #رفتنش رو.

همشون صدا داشتن.
یک صدای بلند با یک فرکانس قوی که انگار داشت زیر ذره ذره خاطرات این دوسال آشنایی رو خط می کشید تا توی تنهایی ازم امتحان بگیره.
من.
من که تا حالا دختر سر‌ به زیری بودم.
من که فقط سرم به کارگاه خیاطی گرم بود تا سربار کسی نباشم.
من که تا قبل این دوسال، حتی چشم تو چشم یک غریبه نشده بودم.
حالا میان میدان مین،
توی یک بیابون خالی خالی، تک و تنها ایستاده بودم و باید امتحان پس میدادم.
امتحان الهی نه؛ امتحانی دوزخی.
بخاطر پایان دوره برزخی دوسال زندگی در تاریکی.
در محو بودن و در نیست شدن.
دوسال همراهی بی دریغ کسی که از زندگی زناشوییش بریده بود.
دوسال برگردوندن آرامش تو زندگی دوتا بچه که تو دعوای هرروزه پدرمادرشون قد کشیده بودن.
 و دوسال در تنهایی زیستن و در توهم زندگی توامان با عشق دیگری، رؤیا بافتن.
دوسال خودت رو در جای دیگری تصور کردن.
فقط نگاه کردن و ... در نهایت باختن.

حالا گرسنگی م رو با کلمات درمان می کنم.
کلماتی که نباید از دهان بیرون بیاد که مبادا هیچ گوشی بشنوه.
باید یجور هضم کرد این همه حرف رو.
این همه خاطره رو.
این همه سکوت رو و این همه خواهش فریاد رو.
ذهنم درد میکنه.
بوی عطر مریم های هرگز نخریده از مشامم خارج نمیشه.

روی زخم هام دست می کشم.
باورم نمیشه حتی اشکی ندارم که بریزم!
از این همه آرامش خودم در تعجبم.
اما میدونم جسمم در اختیار خودم نیست.

میرم داروخونه.
دارم خون گریه میکنم.
انگار برای #زن_بودن هیچ درمانی نیست.

آسیه سپهری
خرداد ۰۰

#رؤیا
#زنان
#دیگری
#قضاوت
#زن_بودن
#گفتگوهای_درمانگری
#حرف_زدن
#نوشتن
#سالها

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان

🆔 @kasenfi
‍ ‍🔴مرثیه‌ای برای ناهید و کیمیا

✍🏻بهروز کاظمی

🔹ابتدا فکر می‌کردم که چون سالها کاراته را به شکل حرفه‌ای کار می‌کردم این‌گونه سرشار از استرس مبارزه کیمیا و ناهید شده‌ام اما هر چه بیشتر فکر کردم دیدم ابعاد سوگواری فراتر از این حرفهاست.

🔹قصه تنها قصه‌ی یک مبارزه ورزشی نیست. ماجرای داستان امروز ما قصه‌ی دختر جوانی‌ست که می‌داند میلیون‌ها نفر از هموطنانش امروز دوست داشتند که او برنده شود و از سوی دیگر احتمالا تعداد زیادی از هم‌وطنانش اینبار دوست داشتند که او ببازد.
دختر جوانی که باید رودرروی دوست قدیمی خودش بایستد.
باید بعد از پیروزی مربی سابقش را که او را بزرگ کرده به آغوش بکشد اما اینبار به عنوان مربی حریف!
وقتی برنده می‌شود بیش از اینکه خوشحال شود سوگوار است.
تازه بازی اینجا تمام نمی‌شود.

🔹از حالا باید به دو دلیل بجنگد:
اول به خاطر رویای خودش و دوم به خاطر رویای رفیقش.
او باید به فینال برود تا ناهید این شانس را پیدا کند که بتواند بالا بیاید و مدال برنز بگیرد.

🔹باخت کیمیا دیگر فقط باخت خودش نیست. باخت ناهید است.
باخت همه‌ی ماست.
مایی که تمام اتفاقات دور و برمان شده تراژدی! آنقدر سوگوار و غمگینیم که حتی وقتی برنده هم می‌شویم گریه می‌کنیم و غصه‌ داریم.

🔹کیمیا بار سنگینی بر دوش دارد.
او در گام دوم موفق شد ابرستاره‌ انگلیسی را شکست بدهد و سپس حریف قدرتمند چینی خود را شکست داد.

🔹امروز کیمیای علیزاده بودن سخت است.
این بار سنگین هر کمری را خم می‌کند اما امیدوارم کیمیا قوی‌تر از این حرفها باشد.
او نماد مصیبتی‌ست که بر سر ما آوار کرده‌اند اما نه تنها نمی‌تواند بشکند بلکه باید آنقدر بجنگد که ما هم بیش از این نشکنیم.
او امروز به خاطر خودش؛ به خاطر دوست قدیمی‌اش ناهید؛ به خاطر مربی سابقش؛ به خاطر مردمش؛ به خاطر تمام پناهندگان و آوارگان جهان می‌جنگد.
ما چاره‌ای نداریم جز گریستن به حال این روزگار که یک دختر جوان تنها به جرم #زن بودن باید این بار سنگین را به دوش بکشد.

ما مصیبت‌زدگانیم...

🔸🔸🔸

📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @kasenfi
🛑 #پیکر_زنان_زمین_جنگ


علی قلی‌پور:
«مریم کاظم‌زاده ( #عکاس_جنگ ) درگذشت.
او راوی یکی از خشن‌ترین رویدادهای جنگ ایران و عراق بود؛ زیرا گوری بی نام و نشان می‌شناخت که گفته‌اند از آن زنانی بود که مورد #تجاوز بعثی‌ها قرار گرفتند.
سال ۶۳ گور‌ را یافت، سال ۶۵ که بار دیگر به آن منطقه رفت، اثری از آن نبود.» !


🔗 حتی از تاریخ جنگ هم شما را حذف می کنند؛ به جرم #زن_بودن !!!
زنان تنها در پشت صحنه نبودند؛ در خط مقدم جبهه، در خانه هایشان، شهرشان که تبدیل شد به میدان جنگ؛ حضور داشتند.
#ایستاده_وسط_میدان


#جنگ
#تاریخ_جنگ
#واقعیت
#سانسور_تاریخ
#زنان_در_جنگ
#عراق
#ایران
#زنان


🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @kasenfi