This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌀 #درگذشت
پدر نقد ادبی ایران درگذشت
رضا براهنی چهار وجه شخصیتی دارد. براهنیِ شاعر، داستاننویس،منتقد ادبی و فعال اجتماعی. بیشک وی در هر حوزه دارای آرای درخشانی است که جامعه فرهنگی ایران را تحت تاثیر قرار داده است. شعرِ دهه هفتاد که از آن به جنبشِ سوم شعر معاصر پس از شعر نیمایی و شعر سپید یاد میکنند حاصلِ نظرات و کارگاههای براهنی بودهاست. مباحثی که وی در تقابل تاریخ و ادبیات کلاسیک و مدرن ایران و غرب در دهه چهل مطرح مینماید، بیانگر دانش و نبوغِ ادبی وی بوده و همچنان در فضای فکری ادبیات به بحث گذاشتهمیشود. براهنی اولین منتقد ادبی ایرانِ معاصر است که از نظریه ادبی، نقد ادبی و نگاه انتقادی به صورت آکادميک و کارگاهی صحبت به میان میآورد. قریب به پنجاه اثر حاصل شش دهه فعالیت اوست.
محسن الوانساز
#فرهنگ
#ادبیات
#رضا_براهنی
#کانون_نویسندگان_ایران
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
پدر نقد ادبی ایران درگذشت
رضا براهنی چهار وجه شخصیتی دارد. براهنیِ شاعر، داستاننویس،منتقد ادبی و فعال اجتماعی. بیشک وی در هر حوزه دارای آرای درخشانی است که جامعه فرهنگی ایران را تحت تاثیر قرار داده است. شعرِ دهه هفتاد که از آن به جنبشِ سوم شعر معاصر پس از شعر نیمایی و شعر سپید یاد میکنند حاصلِ نظرات و کارگاههای براهنی بودهاست. مباحثی که وی در تقابل تاریخ و ادبیات کلاسیک و مدرن ایران و غرب در دهه چهل مطرح مینماید، بیانگر دانش و نبوغِ ادبی وی بوده و همچنان در فضای فکری ادبیات به بحث گذاشتهمیشود. براهنی اولین منتقد ادبی ایرانِ معاصر است که از نظریه ادبی، نقد ادبی و نگاه انتقادی به صورت آکادميک و کارگاهی صحبت به میان میآورد. قریب به پنجاه اثر حاصل شش دهه فعالیت اوست.
محسن الوانساز
#فرهنگ
#ادبیات
#رضا_براهنی
#کانون_نویسندگان_ایران
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️رضا براهنی
روزی که با خبر مرگ شاعر آغاز شود،
روز نیست! شب مطلق است 🥀
۲۱ آذر ۱۳۱۴
۵ فروردین ۱۴۰۱
#فرهنگ
#ادبیات
#شعرخوانی
#رضا_براهنی
#کانون_نویسندگان_ایران
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
روزی که با خبر مرگ شاعر آغاز شود،
روز نیست! شب مطلق است 🥀
۲۱ آذر ۱۳۱۴
۵ فروردین ۱۴۰۱
#فرهنگ
#ادبیات
#شعرخوانی
#رضا_براهنی
#کانون_نویسندگان_ایران
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
01چشمهایش,نویسنده بزرگ علوی,گوینده ناصر زراعتی
@naserzeraatiketabsoti
🌀 #کتاب_صوتی
📚 رمان «چشمهایش»
نویسنده: #بزرگ_علوی
با صدا و اجرای #ناصر_زراعتی
قسمت اول
چشمهایش از آثار معروف بزرگ علوی است که در سال ۱۳۳۱ نوشته شده است.
این اثر متفاوت از سایر آثار آن دوران است؛ زیرا نویسنده در میان داستانی پرکشش و جذاب عواطف و احساسات یک زن را به تصویر میکشد.
نویسنده در این اثر وضعیت نابسامان حکومت آن زمان را حول محور داستان یک زن روایت میکند و زوایای روانی و ذهنی شخصیت زن داستان را نشان میدهد. از شخصیتهای دیگر این اثر شخصیت «استاد ماکان» است که نویسنده آن را با الهام از زندگی «کمالالملک» خلق کرده است.
داستان چشمهایش در بیست قسمت هر شب در کانال صنفی معلمان ارائه می شود
#فرهنگ
#ادبیات
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
📚 رمان «چشمهایش»
نویسنده: #بزرگ_علوی
با صدا و اجرای #ناصر_زراعتی
قسمت اول
چشمهایش از آثار معروف بزرگ علوی است که در سال ۱۳۳۱ نوشته شده است.
این اثر متفاوت از سایر آثار آن دوران است؛ زیرا نویسنده در میان داستانی پرکشش و جذاب عواطف و احساسات یک زن را به تصویر میکشد.
نویسنده در این اثر وضعیت نابسامان حکومت آن زمان را حول محور داستان یک زن روایت میکند و زوایای روانی و ذهنی شخصیت زن داستان را نشان میدهد. از شخصیتهای دیگر این اثر شخصیت «استاد ماکان» است که نویسنده آن را با الهام از زندگی «کمالالملک» خلق کرده است.
داستان چشمهایش در بیست قسمت هر شب در کانال صنفی معلمان ارائه می شود
#فرهنگ
#ادبیات
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
02چشمهایش,نویسنده بزرگ علوی,گوینده ناصر زراعتی
@naserzeraatiketabsoti
🌀 #کتاب_صوتی
📚 رمان «چشمهایش»
نویسنده: #بزرگ_علوی
با صدا و اجرای #ناصر_زراعتی
قسمت دوم
چشمهایش از آثار معروف بزرگ علوی است که در سال ۱۳۳۱ نوشته شده است.
این اثر متفاوت از سایر آثار آن دوران است؛ زیرا نویسنده در میان داستانی پرکشش و جذاب عواطف و احساسات یک زن را به تصویر میکشد.
نویسنده در این اثر وضعیت نابسامان حکومت آن زمان را حول محور داستان یک زن روایت میکند و زوایای روانی و ذهنی شخصیت زن داستان را نشان میدهد. از شخصیتهای دیگر این اثر شخصیت «استاد ماکان» است که نویسنده آن را با الهام از زندگی «کمالالملک» خلق کرده است.
داستان چشمهایش در بیست قسمت هر شب در کانال صنفی معلمان ارائه می شود
#فرهنگ
#ادبیات
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
📚 رمان «چشمهایش»
نویسنده: #بزرگ_علوی
با صدا و اجرای #ناصر_زراعتی
قسمت دوم
چشمهایش از آثار معروف بزرگ علوی است که در سال ۱۳۳۱ نوشته شده است.
این اثر متفاوت از سایر آثار آن دوران است؛ زیرا نویسنده در میان داستانی پرکشش و جذاب عواطف و احساسات یک زن را به تصویر میکشد.
نویسنده در این اثر وضعیت نابسامان حکومت آن زمان را حول محور داستان یک زن روایت میکند و زوایای روانی و ذهنی شخصیت زن داستان را نشان میدهد. از شخصیتهای دیگر این اثر شخصیت «استاد ماکان» است که نویسنده آن را با الهام از زندگی «کمالالملک» خلق کرده است.
داستان چشمهایش در بیست قسمت هر شب در کانال صنفی معلمان ارائه می شود
#فرهنگ
#ادبیات
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
خانههای دم کرده
حسین منزوی
♦️ شعرخوانی
خانههای دمکرده، کوچههای بغضآلود
طرح شهر خاکستر در زمینهای از دود
شعر و صدای #حسین_منزوی، در شبهای شعر گوته
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
خانههای دمکرده، کوچههای بغضآلود
طرح شهر خاکستر در زمینهای از دود
شعر و صدای #حسین_منزوی، در شبهای شعر گوته
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🖋 در سوگ غزالهی قصهخوان
#هوشنگ_گلشیری در سوگ #غزاله_علیزاده
از سر خاک غزاله علیزاده برگشتهام. داستانی از او، «جزیره»، از مجموعهی چهارراه خواندم و سعی کردم که مثلاً طبق معمول بخوابم. نشد. مرگ غزاله گرفتارم کرده. حالتی غریب است: هم عصبانی هستم و هم فکر میکنم راحت شد. اما خشونتی که در این خودکشی هست، آدم را ذله میکند. احتمالاً سهشنبه از مشهد راه افتاده. شاید چهارشنبه را در ساری گذرانده. بعد هم سری به گور درویشی زده. بعد رفته رامسر. پنج تا ده دقیقه در جنگل راه رفته، رسیده به دو تختهسنگ که در شیب تپهای بودهاند. خودش را از یکی از تختهسنگها بالا کشیده. حسابی قرص خورده، بعد هم طناب را به شاخهای که بر فراز دو تختهسنگ بوده گره زده، حلقهای درست کرده، به گردن انداخته و سریده پایین. روز جمعه خانوادهای از سر اتفاق پیدایش کردهاند و به پلیس خبر دادهاند. پلیس رامسر محبت کرده که باید تشکر کرد. از جسد عکس انداخته و با استفاده از شمارههایی که در کیفش بوده، کسانی را خبر کرده.
متشکریم، جناب سرهنگ!
✍️ غزاله درویشمسلک بود. پشت عکس حضرت علی یادداشتی نوشته که من سرطان دارم و چون نمیخواستم دیگران را پریشان کنم، خودکشی کردم. از دخترهایش هم خداحافظی کرده: «هزار دفعه میبوسمتان. مادرتان را ببخشید.» میگویند قرآنی را آیه به آیه چیده و دوروبر خودش ریخته. میبینیم که این اعمال تظاهر نبوده که مثلاً کتابش را اجازه بدهند و یا نخواسته به کسی باجی بدهد تا اجازهی چیزی یا کاری پیدا کند. غزاله یکی از امضاکنندگان متن ۱۳۴ نویسنده بود و از کسانی هم نبود که پس گرفتند. با مرگ او و با کسر پنجشش نفری که امضاهایشان را پس گرفتند و با مرگ میرعلایی، زریابخویی و غزاله، مانده است یکصد و بیست و چند نفر. زریاب بارها گفته بود که من پس نگرفتم. میرعلایی را کنار کوچهای پیدا کردند. مرگ غزاله مسلماً خودکشی بوده. اما من یکی فکر میکنم با این وضعیت خفتباری که ما نویسندگان گرفتارش شدهایم، هر مرگی داغ ننگی است بر چهرهی این روزگاری که ما داریم.
✍️ به من خبر دادهاند که کتابِ اجازهگرفتهی من را در نمایشگاه نمیفروشند چون کسی از ارشاد دستور داده که دست تاریک، دست روشن را نفروشید. کجاست کسی که بپرسد چرا؟ وقتی از تلویزیون مملکت با اسمورسم چند تایی را به سیا و نمیدانم اسرائیل و صهیونیسم میبندند و اگر در کتابی نوشته باشند «برگها رقصکنان بر زمین میریزد»، باید «رقصکنان» را حذف کرد و کار به جایی کشیده که باید جملاتی از چهار مقاله را حذف کرد، کو کسی که بگوید دست از این مسخرهبازیها بردارید؟ وقتی نویسندگان با این برنامهی «هویت» و این روزنامههای فحاش امنیت جانی نداشته باشند، وقتی جایی نباشد که دور هم جمع شوند، وقتی نشود بر شانهای سر گذاشت و گریست، حتی اجازهی بستنشستن نباشد، مرگ ارزان میشود؛ دری میشود باز بهسوی آنجا که دیگر از اینهمه باد و مباد خبری نیست. مرگ غزاله حتی اگر خودخواسته باشد، آدم را پریشان میکند.
#فرهنگ
#ادبیات
#درگذشت
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
#هوشنگ_گلشیری در سوگ #غزاله_علیزاده
از سر خاک غزاله علیزاده برگشتهام. داستانی از او، «جزیره»، از مجموعهی چهارراه خواندم و سعی کردم که مثلاً طبق معمول بخوابم. نشد. مرگ غزاله گرفتارم کرده. حالتی غریب است: هم عصبانی هستم و هم فکر میکنم راحت شد. اما خشونتی که در این خودکشی هست، آدم را ذله میکند. احتمالاً سهشنبه از مشهد راه افتاده. شاید چهارشنبه را در ساری گذرانده. بعد هم سری به گور درویشی زده. بعد رفته رامسر. پنج تا ده دقیقه در جنگل راه رفته، رسیده به دو تختهسنگ که در شیب تپهای بودهاند. خودش را از یکی از تختهسنگها بالا کشیده. حسابی قرص خورده، بعد هم طناب را به شاخهای که بر فراز دو تختهسنگ بوده گره زده، حلقهای درست کرده، به گردن انداخته و سریده پایین. روز جمعه خانوادهای از سر اتفاق پیدایش کردهاند و به پلیس خبر دادهاند. پلیس رامسر محبت کرده که باید تشکر کرد. از جسد عکس انداخته و با استفاده از شمارههایی که در کیفش بوده، کسانی را خبر کرده.
متشکریم، جناب سرهنگ!
✍️ غزاله درویشمسلک بود. پشت عکس حضرت علی یادداشتی نوشته که من سرطان دارم و چون نمیخواستم دیگران را پریشان کنم، خودکشی کردم. از دخترهایش هم خداحافظی کرده: «هزار دفعه میبوسمتان. مادرتان را ببخشید.» میگویند قرآنی را آیه به آیه چیده و دوروبر خودش ریخته. میبینیم که این اعمال تظاهر نبوده که مثلاً کتابش را اجازه بدهند و یا نخواسته به کسی باجی بدهد تا اجازهی چیزی یا کاری پیدا کند. غزاله یکی از امضاکنندگان متن ۱۳۴ نویسنده بود و از کسانی هم نبود که پس گرفتند. با مرگ او و با کسر پنجشش نفری که امضاهایشان را پس گرفتند و با مرگ میرعلایی، زریابخویی و غزاله، مانده است یکصد و بیست و چند نفر. زریاب بارها گفته بود که من پس نگرفتم. میرعلایی را کنار کوچهای پیدا کردند. مرگ غزاله مسلماً خودکشی بوده. اما من یکی فکر میکنم با این وضعیت خفتباری که ما نویسندگان گرفتارش شدهایم، هر مرگی داغ ننگی است بر چهرهی این روزگاری که ما داریم.
✍️ به من خبر دادهاند که کتابِ اجازهگرفتهی من را در نمایشگاه نمیفروشند چون کسی از ارشاد دستور داده که دست تاریک، دست روشن را نفروشید. کجاست کسی که بپرسد چرا؟ وقتی از تلویزیون مملکت با اسمورسم چند تایی را به سیا و نمیدانم اسرائیل و صهیونیسم میبندند و اگر در کتابی نوشته باشند «برگها رقصکنان بر زمین میریزد»، باید «رقصکنان» را حذف کرد و کار به جایی کشیده که باید جملاتی از چهار مقاله را حذف کرد، کو کسی که بگوید دست از این مسخرهبازیها بردارید؟ وقتی نویسندگان با این برنامهی «هویت» و این روزنامههای فحاش امنیت جانی نداشته باشند، وقتی جایی نباشد که دور هم جمع شوند، وقتی نشود بر شانهای سر گذاشت و گریست، حتی اجازهی بستنشستن نباشد، مرگ ارزان میشود؛ دری میشود باز بهسوی آنجا که دیگر از اینهمه باد و مباد خبری نیست. مرگ غزاله حتی اگر خودخواسته باشد، آدم را پریشان میکند.
#فرهنگ
#ادبیات
#درگذشت
🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🌀 شعر
برتولت برشت
راستی که در دوره تیره و تاری زندگی میکنم.
در دوران آشوب به شهرها آمدم
زمانی که گرسنگی بیداد میکرد.
در زمان شورش به میان مردم آمدم
و به همراهشان فریاد زدم.
عمری که مرا داده شده بود
بر زمین چنین گذشت.
خوراکم را میان معرکهها خوردم
خوابم را کنار قاتلها خفتم
عشق را جدی نگرفتم
و به طبیعت دل ندادم
عمری که مرا داده شده بود
بر زمین چنین گذشت.
در روزگار من، همه راهها به مرداب ختم میشدند
زبانم مرا به جلادان لو میداد
زورم زیاد نبود، اما امید داشتم
عمری که مرا داده شده بود
بر زمین چنین گذشت.
توش و توان ما زیاد نبود
مقصد در دوردست بود
از دور دیده میشد اما
من آن را در دسترس نمیدیدم.
عمری که مرا داده شده بود
بر زمین چنین گذشت.
آهای آیندگان، شما که از دل توفانی بیرون میجهید
که ما را بلعیده است.
وقتی از ضعفهای ما حرف میزنید
یادتان باشد
از زمانه سخت ما هم چیزی بگویید
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
برتولت برشت
راستی که در دوره تیره و تاری زندگی میکنم.
در دوران آشوب به شهرها آمدم
زمانی که گرسنگی بیداد میکرد.
در زمان شورش به میان مردم آمدم
و به همراهشان فریاد زدم.
عمری که مرا داده شده بود
بر زمین چنین گذشت.
خوراکم را میان معرکهها خوردم
خوابم را کنار قاتلها خفتم
عشق را جدی نگرفتم
و به طبیعت دل ندادم
عمری که مرا داده شده بود
بر زمین چنین گذشت.
در روزگار من، همه راهها به مرداب ختم میشدند
زبانم مرا به جلادان لو میداد
زورم زیاد نبود، اما امید داشتم
عمری که مرا داده شده بود
بر زمین چنین گذشت.
توش و توان ما زیاد نبود
مقصد در دوردست بود
از دور دیده میشد اما
من آن را در دسترس نمیدیدم.
عمری که مرا داده شده بود
بر زمین چنین گذشت.
آهای آیندگان، شما که از دل توفانی بیرون میجهید
که ما را بلعیده است.
وقتی از ضعفهای ما حرف میزنید
یادتان باشد
از زمانه سخت ما هم چیزی بگویید
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مهدی اخوانثالث
@katibehchannel
🔹 #شعرخوانی
به عزای عاجلت، ای بینجابت باغ!
بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد
هرچه هرجا ابرِ خشم از اشک نفرت، باد آبستن!
همچو ابر حسرت خاموشبارِ من
ای درختانِ عقیمِ ریشهتان
در خاکهای هرزگی مستور!!!
یک جوانهیْ ارجمند از هیچ جاتان رُست نتواند
ای گروهی برگ چرکینتارِ چرکینپود!
یادگار خشکسالیهای گردآلود
هیچ بارانی شما را شست نتواند.
▪️بخش پایانی شعر « پیوندها و باغها »
▪️شعر و دکلمه: #مهدی_اخوان_ثالث
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
به عزای عاجلت، ای بینجابت باغ!
بعد از آنکه رفته باشی جاودان بر باد
هرچه هرجا ابرِ خشم از اشک نفرت، باد آبستن!
همچو ابر حسرت خاموشبارِ من
ای درختانِ عقیمِ ریشهتان
در خاکهای هرزگی مستور!!!
یک جوانهیْ ارجمند از هیچ جاتان رُست نتواند
ای گروهی برگ چرکینتارِ چرکینپود!
یادگار خشکسالیهای گردآلود
هیچ بارانی شما را شست نتواند.
▪️بخش پایانی شعر « پیوندها و باغها »
▪️شعر و دکلمه: #مهدی_اخوان_ثالث
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
چه اشباحیست در گردش
احسان طبری و محمدرضالطفی
🌀 #شعرخوانی
شعر و صدای #احسان_طبری و ساز #محمدرضا_لطفی
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
شعر و صدای #احسان_طبری و ساز #محمدرضا_لطفی
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🌀 شعر
بیا وانمود کنیم عدالتی هست
بچه ها شادند
آب هست
نان هست
آبرو هست
کسی، کُلیه نمی فروشد
و نیاز نیست هیچ کودکی
کنار خیابان
ترازو بگذارد...
بیا وانمود کنیم عدالتی هست
روزنامه ها دروغ نمی نویسند
تریبون ها دروغ نمی گویند
صندوق ها، درستکارند
میانِ مسجد و میخانه
انتخاب با خودمان است
و مردم،
خیلی دچارِ خوشبختی اند
و خیلی در فراوانی ی بیش از اندازه اند...
بیا وانمود کنیم عدالتی هست
اینجا، شِعب نیست
روی شکم هایمان، سنگ نگذاشته اند
و استخوان ها،
به مرگِ طبیعی مُرده اند
مثلن بر اثرِ پیری
یا نقصی مادرزاد
نه بخاطرِ خوردنِ آمونیاک
نه از تزریقِ هوا
و نه بخاطرِ فرو کردنِ تریاک در پُشت...
بیا وانمود کنیم عدالتی هست
خداها خوبند
کدخداها خوبند
ما،
بر دشمنانی که برایمان ساخته اند
پیروز می شویم
و در بهشت،
دست بر کِشاله های اُرگانیک و پاکت های چیپس
به خوشبختی های ابدی لبخند می زنیم
پهلو به پهلوی هم
شکم به شکم...
بیا وانمود کنیم عدالتی هست
و این ها
که از ترسِ گلوله
و دیگر ندیدنِ عزیزانشان
به کُنج ها می گُریزند
ما، نیستیم...
بیا وانمود کنیم، عدالتی هست...
م_حسین_امیری
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
بیا وانمود کنیم عدالتی هست
بچه ها شادند
آب هست
نان هست
آبرو هست
کسی، کُلیه نمی فروشد
و نیاز نیست هیچ کودکی
کنار خیابان
ترازو بگذارد...
بیا وانمود کنیم عدالتی هست
روزنامه ها دروغ نمی نویسند
تریبون ها دروغ نمی گویند
صندوق ها، درستکارند
میانِ مسجد و میخانه
انتخاب با خودمان است
و مردم،
خیلی دچارِ خوشبختی اند
و خیلی در فراوانی ی بیش از اندازه اند...
بیا وانمود کنیم عدالتی هست
اینجا، شِعب نیست
روی شکم هایمان، سنگ نگذاشته اند
و استخوان ها،
به مرگِ طبیعی مُرده اند
مثلن بر اثرِ پیری
یا نقصی مادرزاد
نه بخاطرِ خوردنِ آمونیاک
نه از تزریقِ هوا
و نه بخاطرِ فرو کردنِ تریاک در پُشت...
بیا وانمود کنیم عدالتی هست
خداها خوبند
کدخداها خوبند
ما،
بر دشمنانی که برایمان ساخته اند
پیروز می شویم
و در بهشت،
دست بر کِشاله های اُرگانیک و پاکت های چیپس
به خوشبختی های ابدی لبخند می زنیم
پهلو به پهلوی هم
شکم به شکم...
بیا وانمود کنیم عدالتی هست
و این ها
که از ترسِ گلوله
و دیگر ندیدنِ عزیزانشان
به کُنج ها می گُریزند
ما، نیستیم...
بیا وانمود کنیم، عدالتی هست...
م_حسین_امیری
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🌀 #شعر
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند
لنگه کفش خونیات باشد
روی پیاده رو
وقتی تن ات را
روی دست میبردند.
سراینده #حامد_ابراهیم_پور
تصویر از مجموعه نقاشی «آبان ۹۸»
اثر #صنم_صالحی
#فرهنگ
#ادبیات
#نقاشی
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند
لنگه کفش خونیات باشد
روی پیاده رو
وقتی تن ات را
روی دست میبردند.
سراینده #حامد_ابراهیم_پور
تصویر از مجموعه نقاشی «آبان ۹۸»
اثر #صنم_صالحی
#فرهنگ
#ادبیات
#نقاشی
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🌀 #یادآر
با تاخیر برای سالروز درگذشت هوشنگ گلشیری
🖋 این متنی است که #حسین_آبکنار در سالمرگ #هوشنگ_گلشیری نوشت و در مجلۀ «شهروند امروز» (تیر ۱۳۸۷) منتشر کرد.
◼️هزار کلمه دربارۀ گلشیری
🖋حسین آبکنار
گنج و گوهر کِی میان خانههاست
گنجها پیوسته در ویرانههاست
در یکی از شبهای خردادماه سال هزار و سیصد و هفتاد و نُه، پائولو کوئیلو، نویسندۀ مشهور و متوسطِ آمریکای لاتینی، مهمانِ ایرانیها بود و ضیافتِ شامی بهافتخار او در کاخ نیاوران تدارک دیده بودند. خیلیها را دعوت کرده بودند. حتی برای من هم کارتِ دعوت آمد: دیدار با پائولو کوئیلو در کاخِ نیاوران بهصرف شام.
کوئیلو متولد سال ۱۹۴۷ ریودوژانیرو برزیل است. کشوری که فوتبالش مهمتر از ادبیاتش است. در مقدمۀ یکی از کتابهایش آمده است که او در خانوادهای نیمهمرفه از پدری مهندس و مادری عمیقاً مذهبی به دنیا آمد. والدینش او را در کالج ژزوئیتها نامنویسی کردند، کالجی که به سختگیری شهرت داشت. پائولو در آنجا انضباط و تحمل سختی را فرا گرفت، اما ایمان مسیحیاش را از دست داد. بعدها به دانشکدۀ حقوق رفت، اما خیلی زود آن را رها کرد. علاقۀ شدیدش به هنر موجب شد تا بهخواستِ پدرومادرش سه بار در بیمارستان روانی بستری شود.
ولی او عاقبت از آنجا گریخت. بعد به مارکس و انگلس و چهگوارا علاقهمند شد و در تظاهراتهای خیابانی فعالانه شرکت کرد. همزمان با این تغییر و تحولات، او دچار بحرانی معنوی شد که بیایمانیاش را زیر سؤال میبُرد. از این رو، به جستوجوی تجربیات معنوی تازهای پرداخت: به مواد مخدر و توهمزا و به فرقههای متعدد رو آورد و تمام قارۀ آمریکای لاتین را در جستوجوی گامهای کارلوس کاستاندا طی کرد و با جادوگران گوناگون آشنا شد. سپس به انگلستان رفت و در آنجا به نوشتن ماجراهای زندگیاش پرداخت. این کار یک سال وقت او را گرفت تا اینکه روزی دستنوشتهاش را در یک کافهرستوران جا گذاشت. او، پس از سه ازدواج ناموفق، در سال ۱۹۸۱ با کریستینا ازدواج کرد. کوئیلو در سیوچهارسالگی ایمان کاتولیکیاش را باز یافت؛ ایمانی که سالها پیش از دست داده بود. آنگاه به سفر هفتصدکیلومتری در جادۀ سنژاک دو کمپوستل پرداخت، راهی را که زائران بیشماری در قرونوسطی طی کرده بودند. از این سفر، که به نوعی سیروسلوک میمانست، نخستین متن ادبی او بهنام «زائر کمپوستل» پدید آمد. کتاب «کیمیاگر» را پس از آن نوشت و سپس کتابهای دیگر و دیگرترش را. «کیمیاگر» حکایت چوپانی است بهنام سانتیگو که شبی در ویرانهای به خواب میرود و در خواب نشانههایی از گنجی پنهان به او داده میشود. او، بهجستوجوی گنج، سفری را آغاز میکند و در نهایت گنج را در همان ویرانه مییابد. البته نظیر این مضمون بهکرّات در ادبیات ایران آمده است؛ مثلاً در اشعار مولانا عین همین داستان به چشم میخورد. کتابهای کوئیلو در ایران طرفداران زیادی دارد و بسیار پُرفروش است؛ با چاپهای متعدد و قطعهای کوچک و بزرگ و نفیس. کوئیلو میگوید که برای سه بار زندگی بعدی هم بهاندازۀ کافی پول دارد، ولی ترجیح میدهد که سالی چهارصدهزار دلار حق تألیفی را که دریافت میکند خرج بنیادی کند که به نام خودش است و همسرش کریستینا آن را اداره میکند.
آنشب گویا ضیافت باشکوهی برقرار شده بود. خیلیها آمده بودند. وزیر ارشاد وقت هم بوده. مهمانها کوئیلو را که دیدهاند حتماً برایش کف زدهاند و او همانطورکه لیوان نوشابهاش دستش بوده در باغ قدم میزده و با بعضیها دست میداده…
آنشب گلشیری در بیمارستان ایرانمهر در کُما بود.
آنچه تو گنجش توهم میکنی
زان توهم، گنج را گم میکنی
#فرهنگ
#ادبیات
#داستان
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
با تاخیر برای سالروز درگذشت هوشنگ گلشیری
🖋 این متنی است که #حسین_آبکنار در سالمرگ #هوشنگ_گلشیری نوشت و در مجلۀ «شهروند امروز» (تیر ۱۳۸۷) منتشر کرد.
◼️هزار کلمه دربارۀ گلشیری
🖋حسین آبکنار
گنج و گوهر کِی میان خانههاست
گنجها پیوسته در ویرانههاست
در یکی از شبهای خردادماه سال هزار و سیصد و هفتاد و نُه، پائولو کوئیلو، نویسندۀ مشهور و متوسطِ آمریکای لاتینی، مهمانِ ایرانیها بود و ضیافتِ شامی بهافتخار او در کاخ نیاوران تدارک دیده بودند. خیلیها را دعوت کرده بودند. حتی برای من هم کارتِ دعوت آمد: دیدار با پائولو کوئیلو در کاخِ نیاوران بهصرف شام.
کوئیلو متولد سال ۱۹۴۷ ریودوژانیرو برزیل است. کشوری که فوتبالش مهمتر از ادبیاتش است. در مقدمۀ یکی از کتابهایش آمده است که او در خانوادهای نیمهمرفه از پدری مهندس و مادری عمیقاً مذهبی به دنیا آمد. والدینش او را در کالج ژزوئیتها نامنویسی کردند، کالجی که به سختگیری شهرت داشت. پائولو در آنجا انضباط و تحمل سختی را فرا گرفت، اما ایمان مسیحیاش را از دست داد. بعدها به دانشکدۀ حقوق رفت، اما خیلی زود آن را رها کرد. علاقۀ شدیدش به هنر موجب شد تا بهخواستِ پدرومادرش سه بار در بیمارستان روانی بستری شود.
ولی او عاقبت از آنجا گریخت. بعد به مارکس و انگلس و چهگوارا علاقهمند شد و در تظاهراتهای خیابانی فعالانه شرکت کرد. همزمان با این تغییر و تحولات، او دچار بحرانی معنوی شد که بیایمانیاش را زیر سؤال میبُرد. از این رو، به جستوجوی تجربیات معنوی تازهای پرداخت: به مواد مخدر و توهمزا و به فرقههای متعدد رو آورد و تمام قارۀ آمریکای لاتین را در جستوجوی گامهای کارلوس کاستاندا طی کرد و با جادوگران گوناگون آشنا شد. سپس به انگلستان رفت و در آنجا به نوشتن ماجراهای زندگیاش پرداخت. این کار یک سال وقت او را گرفت تا اینکه روزی دستنوشتهاش را در یک کافهرستوران جا گذاشت. او، پس از سه ازدواج ناموفق، در سال ۱۹۸۱ با کریستینا ازدواج کرد. کوئیلو در سیوچهارسالگی ایمان کاتولیکیاش را باز یافت؛ ایمانی که سالها پیش از دست داده بود. آنگاه به سفر هفتصدکیلومتری در جادۀ سنژاک دو کمپوستل پرداخت، راهی را که زائران بیشماری در قرونوسطی طی کرده بودند. از این سفر، که به نوعی سیروسلوک میمانست، نخستین متن ادبی او بهنام «زائر کمپوستل» پدید آمد. کتاب «کیمیاگر» را پس از آن نوشت و سپس کتابهای دیگر و دیگرترش را. «کیمیاگر» حکایت چوپانی است بهنام سانتیگو که شبی در ویرانهای به خواب میرود و در خواب نشانههایی از گنجی پنهان به او داده میشود. او، بهجستوجوی گنج، سفری را آغاز میکند و در نهایت گنج را در همان ویرانه مییابد. البته نظیر این مضمون بهکرّات در ادبیات ایران آمده است؛ مثلاً در اشعار مولانا عین همین داستان به چشم میخورد. کتابهای کوئیلو در ایران طرفداران زیادی دارد و بسیار پُرفروش است؛ با چاپهای متعدد و قطعهای کوچک و بزرگ و نفیس. کوئیلو میگوید که برای سه بار زندگی بعدی هم بهاندازۀ کافی پول دارد، ولی ترجیح میدهد که سالی چهارصدهزار دلار حق تألیفی را که دریافت میکند خرج بنیادی کند که به نام خودش است و همسرش کریستینا آن را اداره میکند.
آنشب گویا ضیافت باشکوهی برقرار شده بود. خیلیها آمده بودند. وزیر ارشاد وقت هم بوده. مهمانها کوئیلو را که دیدهاند حتماً برایش کف زدهاند و او همانطورکه لیوان نوشابهاش دستش بوده در باغ قدم میزده و با بعضیها دست میداده…
آنشب گلشیری در بیمارستان ایرانمهر در کُما بود.
آنچه تو گنجش توهم میکنی
زان توهم، گنج را گم میکنی
#فرهنگ
#ادبیات
#داستان
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌀 #زادروز
🖋۲۶ ژوئن سالروز تولد #جرج_اورول
🎞 ویدیو به معرفی شاعر،روزنامهنگار،منتقد ادبی و داستاننویس بزرگ انگلیسی و نویسنده رمانهای #قلعه_حیوانات و #۱۹۷۴ می پردازد.
#فرهنگ
#ادبیات
#همه_برابرند_بعضیها_برابرترند
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🖋۲۶ ژوئن سالروز تولد #جرج_اورول
🎞 ویدیو به معرفی شاعر،روزنامهنگار،منتقد ادبی و داستاننویس بزرگ انگلیسی و نویسنده رمانهای #قلعه_حیوانات و #۱۹۷۴ می پردازد.
#فرهنگ
#ادبیات
#همه_برابرند_بعضیها_برابرترند
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
Radio Tragedy 17 Mirzadeh Eshghi: The Poet’s Blood
Radio Tragedy Team
🌀 به یاد میرزاده عشقی
قسمت هفدهم رادیو تراژدی را با نام میرزاده عشقی؛ خون شاعر بشنویم
🔻این پادکست به زندگی میرزاده عشقی میپردازد، شاعر و نویسندهای که در راه آزادی بیان شهید شد. او کسی بود که اولین اپرا را در ایران اجرا کرد و در روزنامهاش، قرن بیستم، تندترین مقالات را دربارهی مشروطهخواهان رانتخوار نوشت. عشقی را در خانهاش ترور کردند و آنقدر درمانش را به تأخیر انداختند که به دلیل خونریزی درگذشت.
#فرهنگ
#میرزاده_عشقی
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
قسمت هفدهم رادیو تراژدی را با نام میرزاده عشقی؛ خون شاعر بشنویم
🔻این پادکست به زندگی میرزاده عشقی میپردازد، شاعر و نویسندهای که در راه آزادی بیان شهید شد. او کسی بود که اولین اپرا را در ایران اجرا کرد و در روزنامهاش، قرن بیستم، تندترین مقالات را دربارهی مشروطهخواهان رانتخوار نوشت. عشقی را در خانهاش ترور کردند و آنقدر درمانش را به تأخیر انداختند که به دلیل خونریزی درگذشت.
#فرهنگ
#میرزاده_عشقی
#ادبیات
#شعر
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🌀 #زادروز
▪️پابلو نرودا Pablo Neruda
زادهٔ ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۴
درگذشتهٔ ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۳ دیپلمات، سناتور و شاعر نوگرای شیلیایی و برنده جایزه ادبیات نوبل میباشد. وی نام مستعار خود را از یان نرودا شاعر اهل چک انتخاب کرده بود.در ۱۹۷۱ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
#فرهنگ
#ادبیات
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
▪️پابلو نرودا Pablo Neruda
زادهٔ ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۴
درگذشتهٔ ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۳ دیپلمات، سناتور و شاعر نوگرای شیلیایی و برنده جایزه ادبیات نوبل میباشد. وی نام مستعار خود را از یان نرودا شاعر اهل چک انتخاب کرده بود.در ۱۹۷۱ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
#فرهنگ
#ادبیات
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🌀 آثار #پابلو_نرودا
•پستچی
•من هستم
•خاطرات من
•ما بسیاریم
•اشعار تکمیلی
•اقامت بر روی زمین
•سرودهای همگانی
•بیست سرود عاشقانه و یک غم آوا
•آوای جهانی
•تاریک و روشنا
•یادبودهای جزیره سیاه
▪️ترجمه آثار به فارسی
•مجموعه اشعار پابلو نرودا، ترجمه سیروس شاملو، تهران،انتشارات نگاه، ۱۳۹۱.
•بلندیهای ماچوپیچو، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، اصفهان: نشر زمان نو، ۱۳۶۱
•سرود اعتراض، فرامرز سلیمانی، تهران: انتشارات دماوند،۱۳۶۱
•اسپانیا در قلب ما، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، تهران: انتشارات گویا،۱۳۶۳
•انگیزهٔ نیکسونکشی و جشن انقلاب شیلی، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، تهران: نشر چشمه، ۱۳۶۴
•عاشقانهها، فرامرز سلیمانی و احمد محیط، تهران: نشر یوشیج، ۱۳۶۴
•هوا را از من بگیر خندهات را نه: گزینه شعر عاشقانه، احمد پوری، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۴
•۲۰۰۰ و کتاب عشق و شعرهای دیگر، فرامرز سلیمانی، گرگان: آژینه، ۱۳۸۲
•جهان در بوسههای ما زاده میشود: گزیدهای از اشعار ده شاعر معاصر، یغما گلرویی، تهران: دارینوش، ۱۳۸۲
•پایان جهان، فرهاد غبرایی، تهران: انتشارات نیلوفر،۱۳۸۸
•پرسشها (ترجمه اشعار پابلو نرودا) مهناز بدیهیان – ۲۰۰۳
•از خودت برایم بگو، ۵۲ قطعهٔ عاشقانه از پابلو نرودا، بابک زمانی، با همکاری ۱۷ عکاس برجسته ایرانی، نشر کتاب کوله پشتی ۱۳۹۴
#فرهنگ
#ادبیات
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
•پستچی
•من هستم
•خاطرات من
•ما بسیاریم
•اشعار تکمیلی
•اقامت بر روی زمین
•سرودهای همگانی
•بیست سرود عاشقانه و یک غم آوا
•آوای جهانی
•تاریک و روشنا
•یادبودهای جزیره سیاه
▪️ترجمه آثار به فارسی
•مجموعه اشعار پابلو نرودا، ترجمه سیروس شاملو، تهران،انتشارات نگاه، ۱۳۹۱.
•بلندیهای ماچوپیچو، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، اصفهان: نشر زمان نو، ۱۳۶۱
•سرود اعتراض، فرامرز سلیمانی، تهران: انتشارات دماوند،۱۳۶۱
•اسپانیا در قلب ما، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، تهران: انتشارات گویا،۱۳۶۳
•انگیزهٔ نیکسونکشی و جشن انقلاب شیلی، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، تهران: نشر چشمه، ۱۳۶۴
•عاشقانهها، فرامرز سلیمانی و احمد محیط، تهران: نشر یوشیج، ۱۳۶۴
•هوا را از من بگیر خندهات را نه: گزینه شعر عاشقانه، احمد پوری، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۴
•۲۰۰۰ و کتاب عشق و شعرهای دیگر، فرامرز سلیمانی، گرگان: آژینه، ۱۳۸۲
•جهان در بوسههای ما زاده میشود: گزیدهای از اشعار ده شاعر معاصر، یغما گلرویی، تهران: دارینوش، ۱۳۸۲
•پایان جهان، فرهاد غبرایی، تهران: انتشارات نیلوفر،۱۳۸۸
•پرسشها (ترجمه اشعار پابلو نرودا) مهناز بدیهیان – ۲۰۰۳
•از خودت برایم بگو، ۵۲ قطعهٔ عاشقانه از پابلو نرودا، بابک زمانی، با همکاری ۱۷ عکاس برجسته ایرانی، نشر کتاب کوله پشتی ۱۳۹۴
#فرهنگ
#ادبیات
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
@koronmusic-saz o avz nava(concert online)
shahram nazeri
💠 #نوای_کانون
🎼 عشق آن باشد که حیرانت کند
بی نیاز از کفر و ایمانت کند
مولانا
ساز و آواز نوا
❇️بخشی از کنسرت آنلاین شهرام ناظری و گروه مولانا در لنز
❇️تار : صابر نظرگاهی
❇️کمانچه : سینا جهان آبادی
❇️کمانچه آلتو : توحید وحید
❇️ عود : بابک باربد
❇️سنتور : جمشید صفرزاده
#هنر
#شعر
#ادبیات
#موسیقی
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🎼 عشق آن باشد که حیرانت کند
بی نیاز از کفر و ایمانت کند
مولانا
ساز و آواز نوا
❇️بخشی از کنسرت آنلاین شهرام ناظری و گروه مولانا در لنز
❇️تار : صابر نظرگاهی
❇️کمانچه : سینا جهان آبادی
❇️کمانچه آلتو : توحید وحید
❇️ عود : بابک باربد
❇️سنتور : جمشید صفرزاده
#هنر
#شعر
#ادبیات
#موسیقی
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi