📌 بررسی دو دهه اعتراضات معلمان- بخش اول
🔴جنبش معلمان رو به جامعه حرکت میکند
📌گفتگو با «جعفر ابراهیمی» فعال صنفی معلمان
🔹#بیدارزنی
در سالهای گذشته یکی از جنبشهای اجتماعی پر فراز و نشیب در ایران جنبش معلمان بوده؛ جنبشی که بهویژه از دهه ۸۰ مسیر پرتلاطمی را طی و رشد بسیاری کرده است.
در درون این جنبش گروههای مختلفی به اعتراض برخاستهاند؛ معلمان رسمی (استخدامی)، معلمان حقالتدریس، معلمان ضمن خدمت، مربیان پیشدبستانی، آموزشیاران نهضت سوادآموزی و درنهایت معلمان بازنشسته.
هرکدام نیز خواستههای خود را دارند اما در کلیت جنبش میتوان دید که خواستههای صنفی معلمان بهتدریج از مطالبات معیشتی فراتر رفته و نابرابری نظام آموزشی و خصوصیسازی آموزش را نیز هدف قرار داده است.
🔹این جنبش چه ویژگیهایی دارد؟
اکنون چه خواستههایی دارد و از چه طریقی در پی رسیدن به این مطالبات است؟
در این راه با چه چالشها و موانعی روبرو بوده و چطور در شرایط سرکوب سیاسی راه خود را پیموده است؟
نهادهای درون آن تا چه حد توانستهاند دربرگیرنده ذینفعان گوناگون آن باشند؟
و بهطور خاص زنان که بیش از نیمی از جمعیت معلمان را تشکیل میدهند چه جایگاهی در سازماندهی و تصمیمگیری دارند؟
این سؤالها ما را بر آن داشت تا به بهانه خروش معلمان در سال ۱۴۰۰ با جعفرابراهیمی بازرس شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران به گفتگو بنشینیم.
🔹این گفتگو که در ۲۵ دیماه انجام شده است، در دو قسمت منتشر میشود.
این بخش از گفتگو عمدتا به مطالبات جنبش معلمان، تنوع و دربرگیرندگی این مطالبات و ارتباط آن با مطالبات جنبشهای دیگر اختصاص دارد.
در بخش دوم نیز به مکانیزمهای تصمیمگیری درون نهادهای این جنبش، اشکال اعتراضات و پیگیری خواستهها، تهدیدها و مقاومتها میپردازیم.
#اعتراضات_سراسری_معلمان
#ملغی_سازی_آموزش_خصوصی #حق_تحصیل_رایگان #نابرابری_و_تبعیض
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43303
@bidarzani
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
🔴جنبش معلمان رو به جامعه حرکت میکند
📌گفتگو با «جعفر ابراهیمی» فعال صنفی معلمان
🔹#بیدارزنی
در سالهای گذشته یکی از جنبشهای اجتماعی پر فراز و نشیب در ایران جنبش معلمان بوده؛ جنبشی که بهویژه از دهه ۸۰ مسیر پرتلاطمی را طی و رشد بسیاری کرده است.
در درون این جنبش گروههای مختلفی به اعتراض برخاستهاند؛ معلمان رسمی (استخدامی)، معلمان حقالتدریس، معلمان ضمن خدمت، مربیان پیشدبستانی، آموزشیاران نهضت سوادآموزی و درنهایت معلمان بازنشسته.
هرکدام نیز خواستههای خود را دارند اما در کلیت جنبش میتوان دید که خواستههای صنفی معلمان بهتدریج از مطالبات معیشتی فراتر رفته و نابرابری نظام آموزشی و خصوصیسازی آموزش را نیز هدف قرار داده است.
🔹این جنبش چه ویژگیهایی دارد؟
اکنون چه خواستههایی دارد و از چه طریقی در پی رسیدن به این مطالبات است؟
در این راه با چه چالشها و موانعی روبرو بوده و چطور در شرایط سرکوب سیاسی راه خود را پیموده است؟
نهادهای درون آن تا چه حد توانستهاند دربرگیرنده ذینفعان گوناگون آن باشند؟
و بهطور خاص زنان که بیش از نیمی از جمعیت معلمان را تشکیل میدهند چه جایگاهی در سازماندهی و تصمیمگیری دارند؟
این سؤالها ما را بر آن داشت تا به بهانه خروش معلمان در سال ۱۴۰۰ با جعفرابراهیمی بازرس شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران به گفتگو بنشینیم.
🔹این گفتگو که در ۲۵ دیماه انجام شده است، در دو قسمت منتشر میشود.
این بخش از گفتگو عمدتا به مطالبات جنبش معلمان، تنوع و دربرگیرندگی این مطالبات و ارتباط آن با مطالبات جنبشهای دیگر اختصاص دارد.
در بخش دوم نیز به مکانیزمهای تصمیمگیری درون نهادهای این جنبش، اشکال اعتراضات و پیگیری خواستهها، تهدیدها و مقاومتها میپردازیم.
#اعتراضات_سراسری_معلمان
#ملغی_سازی_آموزش_خصوصی #حق_تحصیل_رایگان #نابرابری_و_تبعیض
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43303
@bidarzani
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
بیدارزنی
جنبش معلمان رو به جامعه حرکت میکند -گفتگو با جعفر ابراهیمی - بیدارزنی
در این بخش از گفتگو به مطالبات جنبش معلمان، تنوع و دربرگیرندگی این مطالبات و ارتباط آن با مطالبات جنبشهای دیگر پرداختهایم.
📌بررسی دو دهه اعتراضات معلمان - (بخش دوم)
🔴جنبش معلمان رو به جامعه حرکت میکند
📌گفتگو با «جعفر ابراهیمی» فعال صنفی معلمان
🔹#بیدارزنی
این گفتگو که در ۲۵ دیماه انجام شده است، در دو قسمت منتشر میشود.
بخش اول گفتگو عمدتا به مطالبات جنبش معلمان، تنوع و دربرگیرندگی این مطالبات و ارتباط آن با مطالبات جنبشهای دیگر اختصاص داشت.
در این بخش نیز به مکانیسمهای تصمیمگیری درون نهادهای این جنبش، اشکال اعتراضات و پیگیری خواستهها، تهدیدها و مقاومتها میپردازیم.
🔹مکانیسمهای تصمیمگیری در کانونهای صنفی معلمان
🔹برگردم به سؤال ابتداییتر برای فهم ما از اعتراضات معلمان.
تعریف خود را از جنبش معلمان بگو، آن را به چه شکل میبینی و اساساً چرا آن را با لفظ جنبش خطاب میکنی؟
🔹اگر نخواهم خیلی وارد تحلیل دانشگاهی شوم، هر جنبشی چند وجه دارد؛ نیروی بسیجکننده، نیروی رهبری و مطالبات مشخص و معین که هرکدام از جنبشی به جنبش دیگر متفاوت است.
اگر یک نگاه کلی به جنبش معلمان بیندازیم، یک شبکه اجتماعی گسترده در سراسر ایران داریم که قائم به هیچ فردی هم نیست.
هر فردی که نقطه اتصال این شبکه است اگر حذف شود فرد دیگری جایگزین او میشود.
جالب است که ما تنها قشری هستیم که در تمام نقاط کشور حضور داریم.
در مناطق سردسیر و گرمسیر، با مردم کوچ میکنیم و همیشه یک پایگاهی در بین مردم داریم.
این شبکه اجتماعی معلمان بسیار گسترده است و هیچ صنفی چنین جایگاهی در میان مردم ندارد.
🔹در این شبکهی گسترده، شبکهای وجود دارد که یک سری مطالبات معین را نمایندگی میکند. پیشازاین به مطالبات اشاره کردم، الآن مطالبات فوری رتبهبندی، همسانسازی، حق تشکلیابی، آموزش رایگان و آزادی معلمان زندانی است.
این مطالبات مورد وفاق و نقطه مشترک راستترین تا چپترین دیدگاهها در میان تشکلها و فعالان صنفی معلمان و شورای هماهنگی است.
🔹نیروی بسیجکننده و رهبریکننده هم مشخص است.
نیروی بسیجکننده گاهی از پایین شکل میگیرد و گاهی از بالا.
مثلاً در برخی مواقع ما شاهد این هستیم که یک موضوعی از پایین، طرح و سازماندهی میشود و شورای هماهنگی بهعنوان نیروی رهبریکننده آن را پوشش میدهد.
برخی اوقات هم شورای هماهنگی آغازگر یک حرکت میشود و با توجه به این شبکه اجتماعی و تشکلهایی که در شهرها و استانهای مختلف دارد یک خواسته را مطرح و عمومی میکند و پیش میبرد.
بنابراین یک ارتباط ارگانیک بین اینها وجود دارد به این معنا که باهم تعامل دارند و بر هم تأثیر میگذارند.
🔹یکچیزی که جنبش معلمان را از سایر جنبشهای اجتماعی و احزاب و گروههای سیاسی متمایز میکند این است که درعینحالی که رهبری دارد اما رهبری آن جمعی است، در عین داشتن شبکه افقی جاهایی هم سلسله مراتبی است. ساختار تشکلهای صنفی دارای مجمع عمومی، هیئتمدیره، دبیرکل است.
وقتی همین ساختار داخل شورا میآید تبدیل به یک شبکه با رهبری جمعی میشود.
#اعتصاب_سراسری_معلمان #ملغی_سازی_آموزش_خصوصی #حق_تحصیل_رایگان #نابرابری_و_تبعیض
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43330
@bidarzani
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
🔴جنبش معلمان رو به جامعه حرکت میکند
📌گفتگو با «جعفر ابراهیمی» فعال صنفی معلمان
🔹#بیدارزنی
این گفتگو که در ۲۵ دیماه انجام شده است، در دو قسمت منتشر میشود.
بخش اول گفتگو عمدتا به مطالبات جنبش معلمان، تنوع و دربرگیرندگی این مطالبات و ارتباط آن با مطالبات جنبشهای دیگر اختصاص داشت.
در این بخش نیز به مکانیسمهای تصمیمگیری درون نهادهای این جنبش، اشکال اعتراضات و پیگیری خواستهها، تهدیدها و مقاومتها میپردازیم.
🔹مکانیسمهای تصمیمگیری در کانونهای صنفی معلمان
🔹برگردم به سؤال ابتداییتر برای فهم ما از اعتراضات معلمان.
تعریف خود را از جنبش معلمان بگو، آن را به چه شکل میبینی و اساساً چرا آن را با لفظ جنبش خطاب میکنی؟
🔹اگر نخواهم خیلی وارد تحلیل دانشگاهی شوم، هر جنبشی چند وجه دارد؛ نیروی بسیجکننده، نیروی رهبری و مطالبات مشخص و معین که هرکدام از جنبشی به جنبش دیگر متفاوت است.
اگر یک نگاه کلی به جنبش معلمان بیندازیم، یک شبکه اجتماعی گسترده در سراسر ایران داریم که قائم به هیچ فردی هم نیست.
هر فردی که نقطه اتصال این شبکه است اگر حذف شود فرد دیگری جایگزین او میشود.
جالب است که ما تنها قشری هستیم که در تمام نقاط کشور حضور داریم.
در مناطق سردسیر و گرمسیر، با مردم کوچ میکنیم و همیشه یک پایگاهی در بین مردم داریم.
این شبکه اجتماعی معلمان بسیار گسترده است و هیچ صنفی چنین جایگاهی در میان مردم ندارد.
🔹در این شبکهی گسترده، شبکهای وجود دارد که یک سری مطالبات معین را نمایندگی میکند. پیشازاین به مطالبات اشاره کردم، الآن مطالبات فوری رتبهبندی، همسانسازی، حق تشکلیابی، آموزش رایگان و آزادی معلمان زندانی است.
این مطالبات مورد وفاق و نقطه مشترک راستترین تا چپترین دیدگاهها در میان تشکلها و فعالان صنفی معلمان و شورای هماهنگی است.
🔹نیروی بسیجکننده و رهبریکننده هم مشخص است.
نیروی بسیجکننده گاهی از پایین شکل میگیرد و گاهی از بالا.
مثلاً در برخی مواقع ما شاهد این هستیم که یک موضوعی از پایین، طرح و سازماندهی میشود و شورای هماهنگی بهعنوان نیروی رهبریکننده آن را پوشش میدهد.
برخی اوقات هم شورای هماهنگی آغازگر یک حرکت میشود و با توجه به این شبکه اجتماعی و تشکلهایی که در شهرها و استانهای مختلف دارد یک خواسته را مطرح و عمومی میکند و پیش میبرد.
بنابراین یک ارتباط ارگانیک بین اینها وجود دارد به این معنا که باهم تعامل دارند و بر هم تأثیر میگذارند.
🔹یکچیزی که جنبش معلمان را از سایر جنبشهای اجتماعی و احزاب و گروههای سیاسی متمایز میکند این است که درعینحالی که رهبری دارد اما رهبری آن جمعی است، در عین داشتن شبکه افقی جاهایی هم سلسله مراتبی است. ساختار تشکلهای صنفی دارای مجمع عمومی، هیئتمدیره، دبیرکل است.
وقتی همین ساختار داخل شورا میآید تبدیل به یک شبکه با رهبری جمعی میشود.
#اعتصاب_سراسری_معلمان #ملغی_سازی_آموزش_خصوصی #حق_تحصیل_رایگان #نابرابری_و_تبعیض
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43330
@bidarzani
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
بیدارزنی
جنبش معلمان رو به جامعه حرکت میکند- گفتگو با جعفر ابراهیمی - بیدارزنی
در این بخش از گفتگو به مکانیسمهای تصمیمگیری درون نهادهای جنبش معلمان، اشکال اعتراضات و پیگیری خواستهها، تهدیدها و مقاومتها میپردازیم.
🌀 #غزل_شدن
هی چاقویِ کُندِ کهنسال!
زيرِ بارانِ اين همه پَر
رَدِ گلویِ چند پرنده را
پنهان خواهی کرد!؟
تو که تا اَبَد نمیتوانی
تمام کبوترانِ آن همه پاييز را
دستْآموزِ دانه و دلهره کنی!
(سیدعلی صالحی)
✍ لیلا حسین زاده
"اگر خودمان بعنوان یک زن شانس آوردهایم و هنوز "غزل" نشدیم، سرنوشتهای احتمالی دیگر غزل را پیش چشممان دیدهایم:
ستاره پنجهطلا سرکلیدی عادلآباد بود، در ۱۲ سالگی خرج خونبس شده بود، داده بودندش به پسرعمویش؛ کلمه نداشت تا بگوید ازدواج اجباری، کلمه نداشت تا بگوید کودکهمسری
بهجایش میگفت سر شوهرش ویار کرده بود، از شوهرش بخاطر ویار دوری میکرد، ویاری که از حاملگی تا همین الان پابرجا بود؛ بهجایش میگفت بچه بودم شوهرم که میرفت سر کار میرفتم پیش دخترهای همسایه،بازی میکردیم. دزدی را از دختر همسایه یاد گرفته بود، مواد را با دختر همسایه اول بار زده بود.
بعد که از خانه فرار کرده بود، تنفروشی را خودش تنهایی امتحان کرده بود. بچهاش را که در بچگی زاییده بود، گاهی که میرفت مرخصی موفق میشد از دور ببیند. زندانبان داد میزد متادونیا و او میدوید؛ زندانبان داد میزد قرص اعصابیا و او میدوید...
سمیرا تازه سزارین کرده بود که بازداشتش کردند؛ 14 ساله بوده که به پسرعمهاش داده بودندش؛ عمهاش شاکیاش بود. شوهرش اعتیاد داشته، میگفت خودش اوردوز کرد؛ میگفت در آگاهی به بخیههای سزارینم لگد زدند اعتراف دادم؛ امید داشت حکم قصاص بشکند. امید داشت و میگفت عمهام است.
پشت سر قتلیها همیشه حرف هست، نازنین میگفت خب فرار میکرد؛ گفتم از کجا میتوانسته؟ نگفتم از کجا میدانی سرنوشتش بعد فرار چه بود؟ نگفتم چون غزل را نمیشناختم. شاید نازنین اخبار سر بریده غزل را حالا شنیده باشد و وقتی با سمیرا دعوایش شد دیگر نگوید، خب فرار میکردی.
مریم را بیش از همه دوست داشتم. از بچه ناخواستهاش بیزار بود. بچه میچسبید بهش او زیر لب فحش میداد. از پسرخالهاش متنفر بوده میخواستند به او بدهندش؛ رفته التماس مردی دیگر کرده که بگیردش تا از شر پسرخاله خلاص شود. مرد شوهرش شده و دیگر طلاقش نداده. طلا دزدیده بود که
با دوستش فرار کند به افغانستان. شوهرش گزارش دزدی برایش میدهد و حالا نشسته در گوشه بند، زیر لب به بچهاش فحش میداد.
صحرا معاونت در قتل خورده بود؛ خودش انکار میکرد که با پسرعموی شوهرش ارتباطی داشته، پسرعمو حکم قصاصش اجرا شده بود؛ خودش گمانم ۲۵ سال گرفته بود.
کمکم یاد گرفتم وقت صحبت یک سوال ثابت را از همه همبندیها بپرسم: اولین پریودت را در خانه شوهر شدی؟ جواب اکثریت مطلق مثبت بود. فرقی نداشت قتلی یا موادی یا سرقتی...
آرزو را قبلا گفتهام، آرزو دیگر اسم مستعار نیست، همبندیم نیست، آرزو عزیزم بود، جگرگوشهام بود
آرزو وقتی مرد هنوز جای بخیه پارگی پای چشمش، جای سگک کمربند پدرش بر صورتش بود. آرزو جنگید همه عمر جنگید، جنگید و از خانه فرار کرد تا به عشقش برسد؛ جنگید و دوید و جنگید تا بالاخره توانست مهرش را حلال کند جان خودش و بچهاش را از دست شوهرش، عشق سابقش نجات دهد، آرزو
جنگید، در فقر جنگید، در بیکسی جنگید، مجبور به ازدواج مجدد شد، جنگید و باز طلاق گرفت و بعدش هرجور که بود خودش را دوباره از خانه پدرش بیرون کشید و یک اتاق از آن خودش دستوپا کرد، اتاقی که کشتش که قاتلش بود و نبود؛ وقتی از سگدو برگشته بود با گاز بخاری برای همیشه به خواب رفت.
ما همهی سرنوشتهای غزل را دیدهایم.بخشی از سرنوشتش را زیستهایم و خوب که ببینیم بدنمان کبود است،از گردنمان خون میچکد،سرمان در دستان سجاد است و تف به کلمه تف به کلمه.ما بر مرگ و زندگی خواهرانمان و خودمان،در جمهوری زنکش اسلامی زار میزنیم.
زار میزنیم و شیونمان سلیطگی یا جرم است."
#ازدواج_کودکان
#قتل_های_ناموسی
#نابرابری_و_تبعیض
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#قوانین_ضد_انسانی
#نابرابری
#اعتراض
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
هی چاقویِ کُندِ کهنسال!
زيرِ بارانِ اين همه پَر
رَدِ گلویِ چند پرنده را
پنهان خواهی کرد!؟
تو که تا اَبَد نمیتوانی
تمام کبوترانِ آن همه پاييز را
دستْآموزِ دانه و دلهره کنی!
(سیدعلی صالحی)
✍ لیلا حسین زاده
"اگر خودمان بعنوان یک زن شانس آوردهایم و هنوز "غزل" نشدیم، سرنوشتهای احتمالی دیگر غزل را پیش چشممان دیدهایم:
ستاره پنجهطلا سرکلیدی عادلآباد بود، در ۱۲ سالگی خرج خونبس شده بود، داده بودندش به پسرعمویش؛ کلمه نداشت تا بگوید ازدواج اجباری، کلمه نداشت تا بگوید کودکهمسری
بهجایش میگفت سر شوهرش ویار کرده بود، از شوهرش بخاطر ویار دوری میکرد، ویاری که از حاملگی تا همین الان پابرجا بود؛ بهجایش میگفت بچه بودم شوهرم که میرفت سر کار میرفتم پیش دخترهای همسایه،بازی میکردیم. دزدی را از دختر همسایه یاد گرفته بود، مواد را با دختر همسایه اول بار زده بود.
بعد که از خانه فرار کرده بود، تنفروشی را خودش تنهایی امتحان کرده بود. بچهاش را که در بچگی زاییده بود، گاهی که میرفت مرخصی موفق میشد از دور ببیند. زندانبان داد میزد متادونیا و او میدوید؛ زندانبان داد میزد قرص اعصابیا و او میدوید...
سمیرا تازه سزارین کرده بود که بازداشتش کردند؛ 14 ساله بوده که به پسرعمهاش داده بودندش؛ عمهاش شاکیاش بود. شوهرش اعتیاد داشته، میگفت خودش اوردوز کرد؛ میگفت در آگاهی به بخیههای سزارینم لگد زدند اعتراف دادم؛ امید داشت حکم قصاص بشکند. امید داشت و میگفت عمهام است.
پشت سر قتلیها همیشه حرف هست، نازنین میگفت خب فرار میکرد؛ گفتم از کجا میتوانسته؟ نگفتم از کجا میدانی سرنوشتش بعد فرار چه بود؟ نگفتم چون غزل را نمیشناختم. شاید نازنین اخبار سر بریده غزل را حالا شنیده باشد و وقتی با سمیرا دعوایش شد دیگر نگوید، خب فرار میکردی.
مریم را بیش از همه دوست داشتم. از بچه ناخواستهاش بیزار بود. بچه میچسبید بهش او زیر لب فحش میداد. از پسرخالهاش متنفر بوده میخواستند به او بدهندش؛ رفته التماس مردی دیگر کرده که بگیردش تا از شر پسرخاله خلاص شود. مرد شوهرش شده و دیگر طلاقش نداده. طلا دزدیده بود که
با دوستش فرار کند به افغانستان. شوهرش گزارش دزدی برایش میدهد و حالا نشسته در گوشه بند، زیر لب به بچهاش فحش میداد.
صحرا معاونت در قتل خورده بود؛ خودش انکار میکرد که با پسرعموی شوهرش ارتباطی داشته، پسرعمو حکم قصاصش اجرا شده بود؛ خودش گمانم ۲۵ سال گرفته بود.
کمکم یاد گرفتم وقت صحبت یک سوال ثابت را از همه همبندیها بپرسم: اولین پریودت را در خانه شوهر شدی؟ جواب اکثریت مطلق مثبت بود. فرقی نداشت قتلی یا موادی یا سرقتی...
آرزو را قبلا گفتهام، آرزو دیگر اسم مستعار نیست، همبندیم نیست، آرزو عزیزم بود، جگرگوشهام بود
آرزو وقتی مرد هنوز جای بخیه پارگی پای چشمش، جای سگک کمربند پدرش بر صورتش بود. آرزو جنگید همه عمر جنگید، جنگید و از خانه فرار کرد تا به عشقش برسد؛ جنگید و دوید و جنگید تا بالاخره توانست مهرش را حلال کند جان خودش و بچهاش را از دست شوهرش، عشق سابقش نجات دهد، آرزو
جنگید، در فقر جنگید، در بیکسی جنگید، مجبور به ازدواج مجدد شد، جنگید و باز طلاق گرفت و بعدش هرجور که بود خودش را دوباره از خانه پدرش بیرون کشید و یک اتاق از آن خودش دستوپا کرد، اتاقی که کشتش که قاتلش بود و نبود؛ وقتی از سگدو برگشته بود با گاز بخاری برای همیشه به خواب رفت.
ما همهی سرنوشتهای غزل را دیدهایم.بخشی از سرنوشتش را زیستهایم و خوب که ببینیم بدنمان کبود است،از گردنمان خون میچکد،سرمان در دستان سجاد است و تف به کلمه تف به کلمه.ما بر مرگ و زندگی خواهرانمان و خودمان،در جمهوری زنکش اسلامی زار میزنیم.
زار میزنیم و شیونمان سلیطگی یا جرم است."
#ازدواج_کودکان
#قتل_های_ناموسی
#نابرابری_و_تبعیض
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#قوانین_ضد_انسانی
#نابرابری
#اعتراض
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi