📃 سقوط
✍️ #محسن_رنانی
چکیده:
سقوط هر شرکت، سازمان یا ساختار سیاسی و اجتماعی چهار مرحله دارد؛ وقتی مرحله چهارم رخ دهد «رخداد سقوط» پایان می یابد. جمهوری اسلامی سه مرحله اول سقوط را طی کرده است، نمیدانم تا کی و تا چه حد میتواند، با مقاومت، خشونت و امنیتی کردن جامعه، مانع تحقق مرحله چهارم شود؛ اما میتواند با تغییر رویه، پیش از آن که با «انقلاب از پایین»، مرحله چهارم سقوط نیز رخ دهد، از طریق «انقلاب از بالا»، احتمال فروپاشی را کاهش دهد.
مقدمه:
این متن را حدود دو ماه پیش نوشتم. واقعش مردد بودم که منتشر کنم یا فقط برای مقامات بفرستم. همه ما میدانیم که بالاخره کشور از شرایط فروبسته کنونی گذر خواهد کرد، اما تلاش همه ما باید این باشد که حکومت کمهزینهترین راه را برای گذار کشور انتخاب کند. این که ایران به سوی تجربه شیلی و آفریقای جنوبی برود یا به سوی تجربه لیبی و سوریه، ابتدا به رفتار حکومت بستگی دارد و پساز آن به رفتار جامعه. منافع ملی ایران اقتضا میکند که هر دو طرف (حکومت و جامعه) تمامی راههای کمهزینهتر را تجربه کنند. یعنی تحول انقلابی و خشونتآمیز باید آخرین راه حل باشد. با این نگاه بود که ابتدا نسخه اولیه این متن را برای آقای دکتر محمدجواد ظریف فرستادم و خواهش کردم اگر میتوانند آن را به دست مقام رهبری برسانند. هنوز هم گمانم بر این است اگر مقامات به صورت عریان با واقعیت روبهرو شوند، ناخودآگاه بر تصمیماتشان اثر میگذارد. اما پس از دو ماه ایشان پیام داد که تلاشش ناموفق بوده است. چنین شد که تصمیم گرفتم آن نوشته را با شرح و تفصیل بیشتر و بیانی بیپردهتر، برای انتشار عمومی بازنویسی کنم؛ که همین متنی است که میخوانید.
من این نوشته را منتشر میکنم تا از یکسو خانواده کشتگان و جوانان آسیبدیده و معترضِ جنبش مهسا غمناک نباشند و بدانند که اعتراضشان چه دستاورد عظیمی داشته است و در همین چند ماه توانستهاند یک مرحله از چهار مرحله سقوط را رقم بزنند؛ و از سویدیگر اگر هنوز در درون نظام سیاسی هستند کسانی که از سطح هیجان و ترس روانشناختی عبور کردهاند و قدرت نگریستن عقلانی به تحولات را دارند، واقعیت را دقیقتر ببینند و به مراکز قدرت منتقل کنند؛ شاید هنوز فرصت بازگشت و همگرایی از دست نرفته باشد. چون معتقدم فرصت «اصلاح از بالا» از دست رفته است، اما تا زمانی که مرحله چهارم سقوط رخ نداده است، امکان «انقلاب از بالا» منتفی نیست. و البته اکنون تنها با «انقلاب از بالا» است که میتوان «انقلاب از پایین»، را منتفی کرد؛ وگرنه «انقلاب از پایین» بهطور طبیعی رخ خواهد داد. حکومت باید بداند که با ثبات کنونی اوضاع، غره نشود و رجز نخواند، که فرصتش اندکتر از آنی است که گمان می کند؛ و بداند که حتی اگر با روشهای سرکوب خشن این نسل را از نظر روانشناختی ناامید کند، اما این نسل بهمرحله «امید وجودی» رسیده است و هر لحظه میتواند افقهای امیدبخش تازهای را خلق کند، پس به جای درافتادن و سرکوب و تحقیر این نسل، آن را درک کند و سخنش را ارج بگذارد و با او گفتوگو کند.
تجربه یک قرن اخیر به من میگوید که اگر قاجاران برنیفتاده بلکه اصلاح شده بودند، و انقلابیان به جای .....
جهت مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
✍️ #محسن_رنانی
چکیده:
سقوط هر شرکت، سازمان یا ساختار سیاسی و اجتماعی چهار مرحله دارد؛ وقتی مرحله چهارم رخ دهد «رخداد سقوط» پایان می یابد. جمهوری اسلامی سه مرحله اول سقوط را طی کرده است، نمیدانم تا کی و تا چه حد میتواند، با مقاومت، خشونت و امنیتی کردن جامعه، مانع تحقق مرحله چهارم شود؛ اما میتواند با تغییر رویه، پیش از آن که با «انقلاب از پایین»، مرحله چهارم سقوط نیز رخ دهد، از طریق «انقلاب از بالا»، احتمال فروپاشی را کاهش دهد.
مقدمه:
این متن را حدود دو ماه پیش نوشتم. واقعش مردد بودم که منتشر کنم یا فقط برای مقامات بفرستم. همه ما میدانیم که بالاخره کشور از شرایط فروبسته کنونی گذر خواهد کرد، اما تلاش همه ما باید این باشد که حکومت کمهزینهترین راه را برای گذار کشور انتخاب کند. این که ایران به سوی تجربه شیلی و آفریقای جنوبی برود یا به سوی تجربه لیبی و سوریه، ابتدا به رفتار حکومت بستگی دارد و پساز آن به رفتار جامعه. منافع ملی ایران اقتضا میکند که هر دو طرف (حکومت و جامعه) تمامی راههای کمهزینهتر را تجربه کنند. یعنی تحول انقلابی و خشونتآمیز باید آخرین راه حل باشد. با این نگاه بود که ابتدا نسخه اولیه این متن را برای آقای دکتر محمدجواد ظریف فرستادم و خواهش کردم اگر میتوانند آن را به دست مقام رهبری برسانند. هنوز هم گمانم بر این است اگر مقامات به صورت عریان با واقعیت روبهرو شوند، ناخودآگاه بر تصمیماتشان اثر میگذارد. اما پس از دو ماه ایشان پیام داد که تلاشش ناموفق بوده است. چنین شد که تصمیم گرفتم آن نوشته را با شرح و تفصیل بیشتر و بیانی بیپردهتر، برای انتشار عمومی بازنویسی کنم؛ که همین متنی است که میخوانید.
من این نوشته را منتشر میکنم تا از یکسو خانواده کشتگان و جوانان آسیبدیده و معترضِ جنبش مهسا غمناک نباشند و بدانند که اعتراضشان چه دستاورد عظیمی داشته است و در همین چند ماه توانستهاند یک مرحله از چهار مرحله سقوط را رقم بزنند؛ و از سویدیگر اگر هنوز در درون نظام سیاسی هستند کسانی که از سطح هیجان و ترس روانشناختی عبور کردهاند و قدرت نگریستن عقلانی به تحولات را دارند، واقعیت را دقیقتر ببینند و به مراکز قدرت منتقل کنند؛ شاید هنوز فرصت بازگشت و همگرایی از دست نرفته باشد. چون معتقدم فرصت «اصلاح از بالا» از دست رفته است، اما تا زمانی که مرحله چهارم سقوط رخ نداده است، امکان «انقلاب از بالا» منتفی نیست. و البته اکنون تنها با «انقلاب از بالا» است که میتوان «انقلاب از پایین»، را منتفی کرد؛ وگرنه «انقلاب از پایین» بهطور طبیعی رخ خواهد داد. حکومت باید بداند که با ثبات کنونی اوضاع، غره نشود و رجز نخواند، که فرصتش اندکتر از آنی است که گمان می کند؛ و بداند که حتی اگر با روشهای سرکوب خشن این نسل را از نظر روانشناختی ناامید کند، اما این نسل بهمرحله «امید وجودی» رسیده است و هر لحظه میتواند افقهای امیدبخش تازهای را خلق کند، پس به جای درافتادن و سرکوب و تحقیر این نسل، آن را درک کند و سخنش را ارج بگذارد و با او گفتوگو کند.
تجربه یک قرن اخیر به من میگوید که اگر قاجاران برنیفتاده بلکه اصلاح شده بودند، و انقلابیان به جای .....
جهت مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
#محمدجواد_ظریف گفته است: «عده ای حقوق می گیرند تا مردم را به عدم شرکت در انتخابات تشویق کنند»
این سخن ظریف در همان پارادایم امنیتیسازی جامعه و بهرسمیت نشناختن بخش بزرگی از جامعهی ایران است که در طی سالهای اخیر در خیابان و به اشکال مختلف «نه» بزرگ به حاکمیت گفته است و از جان و عمر و زندگیاش هزینه داده است. از چنین حرفهایی برمیآید که در همین ایام و بخصوص بعد از انتخابات سرکوبی گسترده در راه است برای تمامی شهروندان منتقدی که به شیوههای مختلف عدم تمایل خود به مشارکت را اعلام کردهاند. این سخن ظریف حرفهای بسیاری دربارهی همین نامزدی که ذیل پروژهی گرمکردن انتخابات وارد میدان شده در خود دارد. سخنی برآمده از یک منطق استدلالی خاص که از پیش تمام مخالفان و منتقدان ساختار کنونی حاکمیت را تا پای چوبهی دار و اعدام نیز میکشاند. اما در تقابل با چنین سخنی باید پرسید آیا کسانی که برای نامزد یا نامزدها تبلیغ میکنند پول نمیگیرند؟! صد البته که پول در برابر پست و مقام و قدرت پاداش ناچیزی است. قطع به یقین منافع گستردهتر و بیشتری دارند. برای مثال:
تبلیغات گسترده و بیوقفهی برخی اساتید و چهرههای دانشگاهی بخصوص در علوم انسانی و علوماجتماعی برای شرکت در انتخابات با وضعیتی که اکنون کشور دارد و سابقه و رزومهی حاکمیت، یک معنا بیشتر ندارد: امر اخلاقی برایشان ذرهای موضوعیت ندارد؛ زیرا:
اولاً آنها مانند هر شخص دیگری حق دارند تصمیم بگیرند که در انتخابات شرکت کنند یا خیر، اما ترویج و تبلیغهای بیوقفه و تمام قد آنها برای شرکت در انتخابات با مختصات و الگریتم سیاسی کنونی کشور و حاکمیت، نشان میدهد که گروههای ذینفع حاکمیت و فساد ساختاری تا عمق بدنهی طبقهی متوسط و نیروهای میانجی نفوذ کرده.
در حقیقت این شخصیتها و گروههای مبلغ شرکت در انتخابات از این جهت میانجی خوانده میشوند (و به تعبیر مقصود فراستخواه کنشگران مرزی تلقی میشوند) که سهمی در کیک فساد ساختاری دارند. تبلیغهای بیوقفه و اصرار امثال #محمد_فاضلی ها و #محسن_رنانی ها و آزاد ارمکیها و بسیاری دیگر را نمیتوان صرفاً به حساب توجیهاتی که میآورند زد (در انتخاباتهای گذشته نیز این نیروها از انتخاب کاندید مورد نظر بیبهره نمیشدند) اما به نظر میرسد اکنون حاکمیت تصمیم گرفته است که اینبار دست نوازشی بر سر همین جماعتی بکشد که بارها تحقیرشان کرده؛ با این هدف که نیروهای میانجی را به عرصهی مدیریت میانی بگمارد تا کمی از کیسهی خالی خزانه بکاهد تا بیش از این از رسیدن به اهداف و امیال خویش بازنماند.
ثانیاً عمل این حضرات از آنرو غیراخلاقی است که توجیهات کاملاً اخلاقی برای آن ردیف میکنند. درحقیقت شرورانهترین عملها و غیراخلاقیترین اعمال آن دسته از اعمالی هستند که با نیتها و توجیهات اخلاقی و انسانی و در جهت خیر جمعی توجیه شوند اما در حقیقت در پی منافع شخصی باشند.
اگر تا سال ۱۳۹۶ بخشی از جامعه و عدهای از طبقات و اقشار مختلف بودند که نسبت به اصطلاح نظام و تغییر از صندوق رأی هنوز نیمچه امیدی داشتند و صرفاً برای احقاق حقوق ازدسترفتهشان به پای صندوقهای رأی میآمدند، امروز اما همان اقشار معتقدند که آزموده را آزمودن خطاست. و اگر تا همان سال بخشی از بدنهی دانشگاهی و فرهیختهی کشور با حسننیت و همدلانه با عموم مردم دیگران را به شرکت در انتخابات دعوت میکردند بدون آنکه عمدهی آنها نفع مستقیم و شخصی از این دعوت ببرند، امروز اما همان بدهی فرهیخته کنار گود نشسته و حتی دنبال کنندهی چنین نمایشنامهای نیست. لذا کنشگری مدنی و دموکراسیخواهانه در چنین ساختاری عملاً فاقد معنی و کارکرد است و آن بدنهای از میانجیگران اصلاحطلب و مدعی عقلانیت مستقیم و غیرمستقیم از قبل حمایتهای سیاسی و تبلیغها منتفع خواهند شد. به هرطریق #حافظهی_تاریخی جامعه این ایام و عملکرد دولت بعدی را از یاد نخواهد برد و آیندگان دربارهی تمامی کنشگران سلبی و ایجابی قضاوت خواهند کرد.
✍️ #محمد_مختارپور
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
این سخن ظریف در همان پارادایم امنیتیسازی جامعه و بهرسمیت نشناختن بخش بزرگی از جامعهی ایران است که در طی سالهای اخیر در خیابان و به اشکال مختلف «نه» بزرگ به حاکمیت گفته است و از جان و عمر و زندگیاش هزینه داده است. از چنین حرفهایی برمیآید که در همین ایام و بخصوص بعد از انتخابات سرکوبی گسترده در راه است برای تمامی شهروندان منتقدی که به شیوههای مختلف عدم تمایل خود به مشارکت را اعلام کردهاند. این سخن ظریف حرفهای بسیاری دربارهی همین نامزدی که ذیل پروژهی گرمکردن انتخابات وارد میدان شده در خود دارد. سخنی برآمده از یک منطق استدلالی خاص که از پیش تمام مخالفان و منتقدان ساختار کنونی حاکمیت را تا پای چوبهی دار و اعدام نیز میکشاند. اما در تقابل با چنین سخنی باید پرسید آیا کسانی که برای نامزد یا نامزدها تبلیغ میکنند پول نمیگیرند؟! صد البته که پول در برابر پست و مقام و قدرت پاداش ناچیزی است. قطع به یقین منافع گستردهتر و بیشتری دارند. برای مثال:
تبلیغات گسترده و بیوقفهی برخی اساتید و چهرههای دانشگاهی بخصوص در علوم انسانی و علوماجتماعی برای شرکت در انتخابات با وضعیتی که اکنون کشور دارد و سابقه و رزومهی حاکمیت، یک معنا بیشتر ندارد: امر اخلاقی برایشان ذرهای موضوعیت ندارد؛ زیرا:
اولاً آنها مانند هر شخص دیگری حق دارند تصمیم بگیرند که در انتخابات شرکت کنند یا خیر، اما ترویج و تبلیغهای بیوقفه و تمام قد آنها برای شرکت در انتخابات با مختصات و الگریتم سیاسی کنونی کشور و حاکمیت، نشان میدهد که گروههای ذینفع حاکمیت و فساد ساختاری تا عمق بدنهی طبقهی متوسط و نیروهای میانجی نفوذ کرده.
در حقیقت این شخصیتها و گروههای مبلغ شرکت در انتخابات از این جهت میانجی خوانده میشوند (و به تعبیر مقصود فراستخواه کنشگران مرزی تلقی میشوند) که سهمی در کیک فساد ساختاری دارند. تبلیغهای بیوقفه و اصرار امثال #محمد_فاضلی ها و #محسن_رنانی ها و آزاد ارمکیها و بسیاری دیگر را نمیتوان صرفاً به حساب توجیهاتی که میآورند زد (در انتخاباتهای گذشته نیز این نیروها از انتخاب کاندید مورد نظر بیبهره نمیشدند) اما به نظر میرسد اکنون حاکمیت تصمیم گرفته است که اینبار دست نوازشی بر سر همین جماعتی بکشد که بارها تحقیرشان کرده؛ با این هدف که نیروهای میانجی را به عرصهی مدیریت میانی بگمارد تا کمی از کیسهی خالی خزانه بکاهد تا بیش از این از رسیدن به اهداف و امیال خویش بازنماند.
ثانیاً عمل این حضرات از آنرو غیراخلاقی است که توجیهات کاملاً اخلاقی برای آن ردیف میکنند. درحقیقت شرورانهترین عملها و غیراخلاقیترین اعمال آن دسته از اعمالی هستند که با نیتها و توجیهات اخلاقی و انسانی و در جهت خیر جمعی توجیه شوند اما در حقیقت در پی منافع شخصی باشند.
اگر تا سال ۱۳۹۶ بخشی از جامعه و عدهای از طبقات و اقشار مختلف بودند که نسبت به اصطلاح نظام و تغییر از صندوق رأی هنوز نیمچه امیدی داشتند و صرفاً برای احقاق حقوق ازدسترفتهشان به پای صندوقهای رأی میآمدند، امروز اما همان اقشار معتقدند که آزموده را آزمودن خطاست. و اگر تا همان سال بخشی از بدنهی دانشگاهی و فرهیختهی کشور با حسننیت و همدلانه با عموم مردم دیگران را به شرکت در انتخابات دعوت میکردند بدون آنکه عمدهی آنها نفع مستقیم و شخصی از این دعوت ببرند، امروز اما همان بدهی فرهیخته کنار گود نشسته و حتی دنبال کنندهی چنین نمایشنامهای نیست. لذا کنشگری مدنی و دموکراسیخواهانه در چنین ساختاری عملاً فاقد معنی و کارکرد است و آن بدنهای از میانجیگران اصلاحطلب و مدعی عقلانیت مستقیم و غیرمستقیم از قبل حمایتهای سیاسی و تبلیغها منتفع خواهند شد. به هرطریق #حافظهی_تاریخی جامعه این ایام و عملکرد دولت بعدی را از یاد نخواهد برد و آیندگان دربارهی تمامی کنشگران سلبی و ایجابی قضاوت خواهند کرد.
✍️ #محمد_مختارپور
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY