جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
📝 کرونا به مثابه جهانی شدن
✍️ #علی_رحمانی

▪️بهترین مثال برای فهم فرایند #جهانی_شدن (Globalization) کروناست. #آنتونی_گیدنز جهانی شدن را تشدید روابط اجتماعی جهانی تعریف می کند روابطی که موقعیتهای مکانی دور از هم را چنان بهم پیوند می دهد که هر رویداد محلی تحت تاثیر رویدادهای دیگری در کیلومتر ها با آن فاصله دارد شکل می گیرد و بر عکس. یک بی احتیاطی در گوشه ای از دنیا می تواند تمام جهان را درگیر خودش کند و یا یک کار مثبت در گوشه ای دیگر آرامش و آسایشی را برای همگان به ارمغان آورد.

▪️گیدنز جهانی شدن را جهانی شدنِ مدرنیته نیز می داند. جهانی شدن یا جهانی شدن مدرنیته خوب است یا بد؟ گیدنز معتقد است جهانی شدن یا مدرنیته پدیده‌ای دولبه است: از یک طرف موجب امنیت و آرامش و زندگی بهتر و انسانی‌تر می‌گردد از طرفی دیگر خطر(Danger) و ریسک ( Risk) نیز با خودش دارد. وی البته اعتقاد دارد جهان مدرن بیشتر جهان ریسک‌هاست تا خطرها. فرق ریسک با خطر در این است که ریسک تهدیدهایی است که ناشی از عمل خود انسانهاست، مانند انفجار هسته‌ای ، حکومت‌های توتالیتر، جنگ و... اما خطر تهدیدهای ناشی از طبیعت است که انسان نقشی در آن ندارد. جهان قدیم بیشتر جهان خطرها بود و جهان جدید بیشتر جهان ریسک‌هاست. انسان در جهان جدید دائماً خودش را تهدید می‌کند؛ جهان مدرن و یا جهان «جهانی شده» یک جهان پر از ریسک‌ها و استرس‌هاست.

▪️اما چه باید کرد؟ شاید چپ‌ها ، رادیکال‌ها و سنت‌گرایان می‌گویند نابودی مقابله با جهانی شدن، مقابله با غرب زدگی، بازگشت به سنت‌ها و جهان قدیم... اما آنتونی گیدنز جامعه شناس نسبتا خوشبینی است. گیدنز مدرنیته و جهانی شدن را به ارابه (ارابه جاگانات) سرگردان و بزرگی تشببه می‌کند که هندوها در جشن‌ها در جمعیت رهایش می‌کردند و هر طرف می‌رفت عده‌ای را له و لورده می‌کرد، البته باور هندوها این بود هر کس زیر چرخ له شد بهشتی هست. #مدرنیته ارابه بی‌مهار و سرگردانی است که نمی‌شود کاملا هدایتش نمود اما می‌توان بر آن سوار شد و به آن جهت‌هایی داد تا میزان کشتگان و آسیب‌هایش کمتر شود. هر چند پیدایش #کرونا خطر بود و ریسک نبوده اما با اعمال و رفتار انسان‌ها تبدیل به ریسک بزرگی شده است که همه جهان را تهدید می کند ولی می شود بر این ارابه خدایان سوار شد و تا حدودی کنترلش کرد و تا آنجایی که محصول رفتار انسانهاست با اصلاح خودمان این ارابه را کُند نموده و خسارتش را کمتر نماییم.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
📝مکدونالیزه شدن احساسات
✍️
#علی_رحمانی

▪️مکدونالیزه شدن به تعبیر جرج ریتزر فرایندی است که از طریق آن اصول رستوران‌های فست فود به تمام بخش‌های جامعه سرایت می‌کند و تمام زندگی را در سیطره‌ی خود قرار می‌دهد. رستوران‌های مکدونالد رستوران‌هایی بودند که ابتدا برای جامعه آمریکایی تعبیه شدند و مستلزم این امر بودند که با صرف کمترین وقت و هزینه، مردم غذایشان را صرف کنند تا بدین‌طریق بتوانند وقت بیشتری را صرف تولید و کار نمایند. به همین خاطر رستوران‌های مکدونالد به گونه‌ای عقلانی تمام بخش‌های وقت‌گیر و هزینه بر غذا خوردن را حذف کردن تا در سریع‌ترین زمان ممکن غذا آماده و در سریع‌ترین زمان نیز صرف گردد.

▪️به عنوان مثال صندلی را در رستوران‌ها حذف نمودند تا مشتری ایستاده و یا حتی داخل خودرو غذا را تحویل گرفته و میل نماید و یا غذا را بدون ظرف و در داخل کاغذ ارائه می‌کنند تا هزینه ظرف شستن حذف شود؛ و نیز از خود مشتری برای سفارش و پیچیدن غذا استفاده می‌کنند تا هزینه پیشخدمت ندهند. البته ناگفته نماند در ایران رستوران‌های فست فود تماما اسلو فود هستند و تمام تشریفات رستوران‌های معمولی را دارند، اعم میز و صندلی و پیشخدمت و... فقط غذاهای بی‌مایه فست فود ارائه می دهند.

▪️انتقادی که به مکدونالیزه شدن وارد است فقدان عقلانیتِ عقلانیت است، یعنی مکدونالیزه شدن موجب نادیده گرفتن ارزش‌های انسانی و ساختن جامعه‌ای مکانیکی ورای عواطف انسانی، ضد بشری و مخرب می گردد. در حالی که غذا خوردن صرفا شامل فعل غذا خوردن نیست بلکه از تهیه تا صرف شدن غذا یک کنش اجتماعی است که در خودش انواع کنش‌های انسانی و تبادل احساس و عواطف انسان را در خود دارد و مکدونالیزه شدن غذا خوردن را در حد توبره سر حیوان زدن پایین آورده است. حال مشکلی اصلی اینجاست که مکدونالیزه شدن صرف در حوزه غذا باقی نمانده و به سایر حوزه‌ها هم تسری پیدا کرده و بعنوان یک فرهنگ درآمده است. خصوصا مکدونالیزه شدن به حوزه احساسات و روابط اجتماعی نیز کشیده شده است.

▪️در این ایام نوروز به کرات دیده‌ایم که پیامها و تصاویر یکسانی از آدم‌های متفاوت و از جاهای گوناگون به عنوان تبریک عید برایمان ارسال می‌شود و دیگر خواندن و دیدن پیام‌ها لطفی برایمان ندارد و این همان مکدونالیزه شدن احساسات است، یعنی پیام آماده‌ای را از جایی بگیریم و به صد نفر فوروارد کنیم؛ دیگر این پیام طعم و عطر و بوی فرستنده را ندارد و گیرنده نیز عمق و جان پیام را درک حس نمی‌کند، چرا که یک پیام تکراری و ساختگی و بسته‌بندی شده و آماده است. به قول هابرماس شعر زندگی را از طریق صنعت فرهنگی تبدیل به نثر خشک نمودیم.

🌎جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
📃 شلوار پلنگی
✍️ #علی_رحمانی

🔘از دیدگاه جامعه‌شناسی هر نسلی هویت مخصوص به خود را دارد. کریستوفر بالس معتقد است نسل‌ها از طریق ابژه‌های نسلی از همدیگر متمایز می‌شوند. ابژه نسلی عبارت است از شخص، مکان، شی یا رویدادی که مبین نسل اوست و به یاد آوردنش احساسی از نسل خود او را در ذهنش زنده می‌کند.

🔘معمولا نسل بزرگتر سعی می‌کند ابژه های نسلی خود یعنی ارزش‌ها و معیارهای معنادار خود را به نسل جوان تر تحمیل کند اما وقتی نسل‌ها تغییر می‌کنند ابژه‌های نسل قبلی را به اشکال مختلف به سخره می‌گیرند.

🔘در امریکا ارزشهای نسل بعد از جنگ از طریق موسیقی بیتل‌ها کاملا به چالش کشیده شدند همان چیزهایی که معیار اساسی برای نسل جنگ رفته بود بعنوان اسباب سرگرمی نسل جدید قرار گرفت. نسل جنگ کودکان را برای آمادگی دفاعی مجبور می‌کردند به زیر میز بروند همین کودکان وقتی به سن جوانی رسیدند برای تسخیر کلاس‌ها و تعطیلی دانشگاهها به زیر میز می‌رفتند و از آن به عنوان ابزار اعتراض استفاده می‌کردند. زمانی که ما نوجوان و جوان بودیم یعنی دهه شصت چند چیز اوج افتخار و اعتبار و نشانه دلاوری بود: شلوار پلنگی، ریشو بودن و موی سر کوتاه، چفیه، موتور هوندا کراس، تویوتا لنکروز، برادر و اخوی و خواهر . چقدر نسل قبل از ما با این تیپ و قیافه یعنی ریشو بودن و موی سر کوتاه و چفیه به گردن سوار موتور هوندای کراس یا تویوتا می‌شدند و توی سر نوجوانان و جوانانی که می‌خواستند جور دیگر باشند می‌زدند و ای بسا چه بسیار جوانانی که جذب همین ابژه‌های وسوسه انگیز نشدند.

🔘تصور کنید زمانی که مردم در مناطق روستایی و شهرهای کوچک حتی خر برای سوار شدن نداشتند این نسل سوار موتور هوندا کراس و تویوتا لنکروز می‌شدند و با افتخار رژه می‌رفتند. نسل جدید دقیقا تمام ابژه‌های نسلی قبلی را همانند بیتل‌ها در آمریکا از طریق موسیقی عامه پسند به سخره و چالش گرفته است؛ با پوشیدن شلوار پلنگی و ریش بلند و موی کوتاه بشکل مضحکی بالا و پایین می‌پرد؛ رقص تک دست می‌کند و می‌خواند:سردمداری، مردِ نبردی،عشق جنگی! شلوار پلنگی،میدون داری، تو بنگ بنگی،اهل داداشون... تمام افکار، اندیشه‌ها، ادبیات، عملکرد نسل قبل را به چالش می‌گیرد؛ جدیت آن‌ها را به شوخی و خنده می‌گیرد و می‌رقصد. تویوتا لنکروز و موتور کراس را تزئین نموده برای ویراژ دادن در کوچه و خیابان و بیابان استفاده می‌کند.

🔘نکته طنزآمیزتر آن این است که زنان هم وارد میدان شدند و بصورت واقعی و دابسمش در فضای واقعی و مجازی موسیقی شلوار پلنگی اجرا می‌کنند که نسل قبلی بسیار نسبت به آن حساس بودند. نمونه این موسیقی در سریال پایتخت اجرا می‌شد و اسباب سرگرمی ملت گردید.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃کامو و امر پوچ
✍️ #علی_رحمانی

💬هرچند نهلیسم و پوچی انگاری را دیگرانی چون سارتر نیز کشف کرده بودند اما برای کامو پي برد‌‌ن به پوچي زند‌‌گي پايان راه نيست؛ آغازي براي زند‌‌گی است. حال که جهان پوچ است چه باید کرد؟ خودکشی؟ پاسخ آلبر کامو «طغیان» است. انسان در طغیان بر این پوچی غلبه می‌کند و آزاد می‌شود. اما یک امر پوچ و مسخره وجود دارد که اجتناب ناپذیر است و آن مرگ است.

💬کامو با طغیانی موافق است که بخواهد آزادی‌بخش باشد، نه مانند طغیان انقلابیون خیال‌پرداز به اسم آزادی سیستمی را به پا کند و آن سیستم با وعدۀ آزادی استبداد تازه‌ای را مستقر کند. کامو معتقد بود خوش‌خیال نباشیم و این وعده را به خود ندهیم که چون طغیان کردیم و آزادی خواستیم، خود به خود در مسیری می‌افتیم که به آزادی منجر می‌شود.....

متن کامل را در جستارها بخوانید:
https://jostarha.com/2so2

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY