به نظرتان این روزها خوشبختی یا خوشحال بودن چیز مهمی ست؟ چه طور میتوان خوشحال بود؟ پیشنهادی دارید؟
ژیژک: خوشبختی هیچ وقت مهم نبوده. مساله این است که آدم نمیداند واقعا دلش چه میخواهد. چیزی که آدم را خوشحال میکند این نیست که به آنچه دلش میخواهد برسد، این است که خواب آن را ببیند، آرزویش را داشته باشد. خوشبختی مال آدمهای فرصتطلب است.
پس من فکر می کنم تنها شکل زندگی که در آن احساس رضایت عمیق هست زندگیِ توام با پیکار ابدی ست، بخصوص پیکار با خویش.
همهی ما گوردن گِکو را به یاد میآریم، شخصیت اصلی فیلم «وال استریت» (1987) که نقشش را مایکل داگلاس بازی کرد. یادتان هست چه میگفت؟ میگفت صبحانه مال آدمهای ریغماسی ست. میگفت اگر خیلی به دوست احتیاج دارید برای خودتان سگ بخرید...فکر میکنم چیزی شبیه این را امروز باید دربارهی خوشبختی گفت.
اگر میخواهید خوشحال بمانید، کافی ست احمق بمانید. سروران حقیقی هیچ وقت خوشبخت نیستند؛ خوشبختی مال بردههاست.
✍ #اسلاوی_ژیژک در جواب سوالات کتبی خوانندگان «گاردین». اکتبر 2014.
🌐جامعه شناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvcSOZ6y-bfzjA
ژیژک: خوشبختی هیچ وقت مهم نبوده. مساله این است که آدم نمیداند واقعا دلش چه میخواهد. چیزی که آدم را خوشحال میکند این نیست که به آنچه دلش میخواهد برسد، این است که خواب آن را ببیند، آرزویش را داشته باشد. خوشبختی مال آدمهای فرصتطلب است.
پس من فکر می کنم تنها شکل زندگی که در آن احساس رضایت عمیق هست زندگیِ توام با پیکار ابدی ست، بخصوص پیکار با خویش.
همهی ما گوردن گِکو را به یاد میآریم، شخصیت اصلی فیلم «وال استریت» (1987) که نقشش را مایکل داگلاس بازی کرد. یادتان هست چه میگفت؟ میگفت صبحانه مال آدمهای ریغماسی ست. میگفت اگر خیلی به دوست احتیاج دارید برای خودتان سگ بخرید...فکر میکنم چیزی شبیه این را امروز باید دربارهی خوشبختی گفت.
اگر میخواهید خوشحال بمانید، کافی ست احمق بمانید. سروران حقیقی هیچ وقت خوشبخت نیستند؛ خوشبختی مال بردههاست.
✍ #اسلاوی_ژیژک در جواب سوالات کتبی خوانندگان «گاردین». اکتبر 2014.
🌐جامعه شناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvcSOZ6y-bfzjA
از مارکس، انگلس و لنین میپرسند که آیا ترجیح میدهند همسری برای خود اختیار کنند یا معشوقه داشته باشند. مارکس که در مسائل خصوصی تا حدودی محافظهکار بود همانگونه که از او انتظار میرود میگوید «همسر» ولی انگلس که خوشگذرانتر از او بود معشوقهداشتن را انتخاب میکند. در کمال شگفتی لنین میگوید «هر دو». چرا؟ آیا در پشت تصویر انقلابی خشکی که از او وجود دارد رگهای از خوشگذرانی منحط پنهان است؟ نه. او توضیح میدهد: «زیرا بدین ترتیب میتوانم به همسرم بگویم که پیش معشوقهام میروم و به معشوقهام بگویم باید پیش همسرم باشم...» «و بعد چه میکنی؟» «یک گوشهی خلوت پیدا میکنم و میآموزم و میآموزم و میآموزم!»
#خشونت
#اسلاوی_ژیژک
#فلسفه
🌐جامعهشناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
#خشونت
#اسلاوی_ژیژک
#فلسفه
🌐جامعهشناسی👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAADusPvd55HU6gKBynA
انفجار بمب اتمی تجسم بارز «مرگ ثانوی» است: در مرگ رادیو اکتیو، گویی خود ماده، بنیاد، یا همان پشتوانه پایدار مدار کون و فساد خودش را منحل میکند، و از بین میرود. فروپاشی رادیواکتیو «زخم باز جهان» است، بریدگی که گردش چیزی را که ما «واقعیت» مینامیم از مسیر خارج میکند و برهم میزند.
#اسلاوی_ژیژک
فیلسوف، روانکاو، نظریهپرداز و منتقد فرهنگی اسلوونیایی
#نقل_قول
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#اسلاوی_ژیژک
فیلسوف، روانکاو، نظریهپرداز و منتقد فرهنگی اسلوونیایی
#نقل_قول
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #اسلاوی_ژیژک درباره اپیدمی کرونا:
🔸ما همگی در قالب کلیت بشر در یک قایق نشستهایم.... من فکر میکنم بازندهی بزرگ دقیقا ملیگرایان و نژادپرستان و نظایر اینها باشند
🔸ما حتی نمیدانیم دقیقا چه اتفاقی درحال رخ دادن است
🔸تنها امید من این است که یاد بگیریم چیزهایی که قبلا در اختیار داشتیم حق مسلم ما نیستند
🔸شاید این [وضعیت] موجب پیدایش خرد جدیدی شود... ما واقعا باید شکنندگی زندگیمان را بپذیریم
🔸این وضعیت بیش از آن جدی است که آدم سراسیمه شود... باید یک قدم به عقب برگردیم تا ببینیم روال زندگی ما چیست...
🔸حتی اگر شرایط به وضع عادی برگردد، این وضع عادی همان وضع قبلی نخواهد بود، باید روال زندگیمان را تغییر دهیم... ما به یک آگاهی و خردمندی مشترک نیاز داریم، این درس خوبی برای تواضع است
📌 #اختصاصی_جامعهشناسی: مصاحبهی اسلاوی ژیژک همراه با زیرنویس فارسی، ترجمه: محمد پورفر
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔸ما همگی در قالب کلیت بشر در یک قایق نشستهایم.... من فکر میکنم بازندهی بزرگ دقیقا ملیگرایان و نژادپرستان و نظایر اینها باشند
🔸ما حتی نمیدانیم دقیقا چه اتفاقی درحال رخ دادن است
🔸تنها امید من این است که یاد بگیریم چیزهایی که قبلا در اختیار داشتیم حق مسلم ما نیستند
🔸شاید این [وضعیت] موجب پیدایش خرد جدیدی شود... ما واقعا باید شکنندگی زندگیمان را بپذیریم
🔸این وضعیت بیش از آن جدی است که آدم سراسیمه شود... باید یک قدم به عقب برگردیم تا ببینیم روال زندگی ما چیست...
🔸حتی اگر شرایط به وضع عادی برگردد، این وضع عادی همان وضع قبلی نخواهد بود، باید روال زندگیمان را تغییر دهیم... ما به یک آگاهی و خردمندی مشترک نیاز داریم، این درس خوبی برای تواضع است
📌 #اختصاصی_جامعهشناسی: مصاحبهی اسلاوی ژیژک همراه با زیرنویس فارسی، ترجمه: محمد پورفر
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃بازگشت به بربریت با چهره انسانی
✍🏻 #اسلاوی_ژیژک
🔸ناممکن اتفاق افتاده است و جهانی که در آن به سر میبریم از چرخش ایستاده است؛ اما پس از پایان یافتن پاندمی ویروس کرونا، چه نوع نظم جهانی مستقر میشود- سوسیالیسم برای ثروتمندان، سرمایهداری فاجعهگستر یا چیزی کاملاً متفاوت؟
🔸ما در بحران سهگانهای قرار داریم: بحران پزشکی (اپیدمی کنونی)، بحران اقتصادی (پیامد اپیدمی ضربات سختی به آن خواهد زد) و بحران سلامت ذهنی (که نباید ناچیز پنداشت)- تعامل بنیادین زندگی میلیونها نفر از هم پاشیده است و این تغییر بر همهچیز (از مسافرتهای هوایی در تعطیلات تا ارتباطات جسمانی روزمره) اثرگذار خواهد بود. ما بایستی اندیشیدن به خارج از تعاملات مبتنی بر سود و بازار سهام را بیاموزیم و راه دیگری برای تولید و اختصاص دادن منابع ضروری پیدا کنیم.
🔸این تازه ابتدای راه است – بسیاری از ابعاد مشابه دیگر در پی میآیند، خود- سازماندهی محلی وابسته به جوامع ضرورتی است که با زیر فشار قرار گرفتن نظام بهداشت دولتها تحقق مییابد. برای برخی از ما قرنطینه کردن و زنده ماندن کافی نیست.
📃متن کامل را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍🏻 #اسلاوی_ژیژک
🔸ناممکن اتفاق افتاده است و جهانی که در آن به سر میبریم از چرخش ایستاده است؛ اما پس از پایان یافتن پاندمی ویروس کرونا، چه نوع نظم جهانی مستقر میشود- سوسیالیسم برای ثروتمندان، سرمایهداری فاجعهگستر یا چیزی کاملاً متفاوت؟
🔸ما در بحران سهگانهای قرار داریم: بحران پزشکی (اپیدمی کنونی)، بحران اقتصادی (پیامد اپیدمی ضربات سختی به آن خواهد زد) و بحران سلامت ذهنی (که نباید ناچیز پنداشت)- تعامل بنیادین زندگی میلیونها نفر از هم پاشیده است و این تغییر بر همهچیز (از مسافرتهای هوایی در تعطیلات تا ارتباطات جسمانی روزمره) اثرگذار خواهد بود. ما بایستی اندیشیدن به خارج از تعاملات مبتنی بر سود و بازار سهام را بیاموزیم و راه دیگری برای تولید و اختصاص دادن منابع ضروری پیدا کنیم.
🔸این تازه ابتدای راه است – بسیاری از ابعاد مشابه دیگر در پی میآیند، خود- سازماندهی محلی وابسته به جوامع ضرورتی است که با زیر فشار قرار گرفتن نظام بهداشت دولتها تحقق مییابد. برای برخی از ما قرنطینه کردن و زنده ماندن کافی نیست.
📃متن کامل را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃کاپیتالیسم و تهدیدهای آن
✍️ #اسلاوی_ژیژک
🔸مردم از من می پرسند "تو چطور می توانی یک مارکسیست باشی درحالی که کاپیتالیسم در همه جا در حال رونق و شکوفایی است؟" بi نوعی من هم با آنها موافق هستم. تمام پروژه های بزرگ چپی در قرن بیستم شکست خورده اند و کمی پارادوکسیکال است که امروزه بزرگترین کشورهای کمونیستی مانند چین و ویتنام بزرگترین و کارآترین مدیران کاپیتالیسم هستند.
🔸وقتی من جوان بودم و دولت های رفاه اروپای غربی عملکرد خوبی داشتند چپ ها پیش بینی میکردند که بحرانی روی خواهد داد. اما وقتی که بحران روی داد چپ قادر به ارائه هیچگونه پیشنهاد جایگزینی نبود. امروزه در عمل کاپیتالیسم دموکراتیک در بحران است و آنچه در حال جایگزینی آن می باشد را میتوان "کاپیتالیسم با ارزش های آسیایی" نامید، به معنی کاپیتالیسم خودکامه تر مانند چین و روسیه.
🔸بنظر من بخشی از غایت انگاری مارکسیسم باید کنار گذاشته شود. من هم مانند مارکس تحسین کننده کاپیتالیسم هستم. مارکس از کاپیتالیسم متنفر نبود بلکه مبهوت آن بود. برای کاپیتالیسم قرار داشتن در وضعیت بحران کاملا نرمال است. مارکس میگفت این دینامیک امپریالیسم نو نشان میدهد کاپیتالیسم در آخرین مراحل خود است. سپس لنین گفت امپریالیسم آخرین مرحله از کاپیتالیسم است، و سپس مائو گفت ...
🔸اما در عمل پس از هر مرحله کاپیتالیسم بهتر و بهتر می شود. این وضعیت عدم تعادل دائم کاپیتالیسم سم هرگونه سیستم و رژیم دیگری است. همچنین بعضی گله می کنند که کاپیتالیسم نابودگر فرهنگ ها و سنت هاست، اما این ادعاها همه بیهوده هستند. من همچنین فکر میکنم سیستم نئوکینزی چپی دولت رفاه در شرایط جهانی سازی کنونی کارآیی ندارد. دولت رفاه در دولت/ملت قوی کارکرد دارد و در بازار جهانی امروزی موفق نیست.
🔸اما آنچه من میخواهم بپرسم اینست که آیا محدودیت هایی برای کاپیتالیسم می توان متصور شد؟ چه مسائلی وجود دارند که کاپیتالیسم در درازمدت قادر به حل آنها نیست؟ پاسخ مسائل حوزه عمومی هستند.
🔸یکم -اکولوژی. کاپیتالیسم بر این پایه شکوفا می شود که طبیعت در نهایت خود را با شرایط جدید انسانی از جمله آلودگی هوا و نابودی جنگل ها و غیره تنظیم کرده و تعادل دوباره برقرار می شود. اما شرایط امروزی جهان متفاوت است.
🔸دوم-بحران ها. چند سال پیش در پی حادثه فوکوشیما دولت ژاپن در ابتدا تصور می کرد باید کل جمعیت سی میلیونی توکیو را تخلیه کند. کاپیتالیسم و بازار به تنهایی قادر به کمک به مردم در چنین شرایطی نخواهد بود بلکه نیاز به عملکردی جمعی است.
🔸سوم-جاماندگان. کاپیتالیسم جهانی مانند گنبدی است که مثلا یک چهارم مردم دارای رفاه نسبی درون آن هستند و بقیه بیرون. و کاپیتالیسم متمایل به افزایش آن جمعیت بیرونی است.
🔸چهارم-حقوق معنوی. ثروت افرادی مانند بیل گیتس و مارک زاکربرگ از سود و بهره کشی نیست بلکه چیزی است که من آن را خصوصی سازی عرصه عمومی مینامم. آن ها مالک چیزهایی هستند که اکنون عرصه عمومی ماست و ثروت آنها از گرفتن اجاره (Rent) از ما تامین می شود، اجاره ای که به من و شما اجازه می دهد در عرصه عمومی خود (ایمیل و ارتباطات دیجیتالی) حضور داشته باشیم. حتی نگران کننده تر اینست که به قول جولیان آسانژ گوگل امروز مشابه یک سازمان امنیت ملی NSA خصوصی است. اینها حجم عظیمی از اطلاعات ما را در اختیار دارند که به آنها قدرتی ترسناک در عرصه سیاسی می دهد.
🔸پنجم-بیوتکنولوژی. پیشرفت های علمی در این رشته تاکنون قادر به دستکاری ذهن موش ها بوده است و در آینده می تواند در مورد انسان هم بکار گرفته شود. بخش ترسناک آن اینست که موجود یا شخص کنترل شده قادر نخواهد بود بداند تصمیماتی که میگیرد در واقع از خارج از او به ذهنش دیکته می شوند، یعنی اسارت بدون اینکه بدانیم دیگر آزاد نیستیم.
https://bit.ly/2JyuAgL https://bit.ly/2DixrKo
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
✍️ #اسلاوی_ژیژک
🔸مردم از من می پرسند "تو چطور می توانی یک مارکسیست باشی درحالی که کاپیتالیسم در همه جا در حال رونق و شکوفایی است؟" بi نوعی من هم با آنها موافق هستم. تمام پروژه های بزرگ چپی در قرن بیستم شکست خورده اند و کمی پارادوکسیکال است که امروزه بزرگترین کشورهای کمونیستی مانند چین و ویتنام بزرگترین و کارآترین مدیران کاپیتالیسم هستند.
🔸وقتی من جوان بودم و دولت های رفاه اروپای غربی عملکرد خوبی داشتند چپ ها پیش بینی میکردند که بحرانی روی خواهد داد. اما وقتی که بحران روی داد چپ قادر به ارائه هیچگونه پیشنهاد جایگزینی نبود. امروزه در عمل کاپیتالیسم دموکراتیک در بحران است و آنچه در حال جایگزینی آن می باشد را میتوان "کاپیتالیسم با ارزش های آسیایی" نامید، به معنی کاپیتالیسم خودکامه تر مانند چین و روسیه.
🔸بنظر من بخشی از غایت انگاری مارکسیسم باید کنار گذاشته شود. من هم مانند مارکس تحسین کننده کاپیتالیسم هستم. مارکس از کاپیتالیسم متنفر نبود بلکه مبهوت آن بود. برای کاپیتالیسم قرار داشتن در وضعیت بحران کاملا نرمال است. مارکس میگفت این دینامیک امپریالیسم نو نشان میدهد کاپیتالیسم در آخرین مراحل خود است. سپس لنین گفت امپریالیسم آخرین مرحله از کاپیتالیسم است، و سپس مائو گفت ...
🔸اما در عمل پس از هر مرحله کاپیتالیسم بهتر و بهتر می شود. این وضعیت عدم تعادل دائم کاپیتالیسم سم هرگونه سیستم و رژیم دیگری است. همچنین بعضی گله می کنند که کاپیتالیسم نابودگر فرهنگ ها و سنت هاست، اما این ادعاها همه بیهوده هستند. من همچنین فکر میکنم سیستم نئوکینزی چپی دولت رفاه در شرایط جهانی سازی کنونی کارآیی ندارد. دولت رفاه در دولت/ملت قوی کارکرد دارد و در بازار جهانی امروزی موفق نیست.
🔸اما آنچه من میخواهم بپرسم اینست که آیا محدودیت هایی برای کاپیتالیسم می توان متصور شد؟ چه مسائلی وجود دارند که کاپیتالیسم در درازمدت قادر به حل آنها نیست؟ پاسخ مسائل حوزه عمومی هستند.
🔸یکم -اکولوژی. کاپیتالیسم بر این پایه شکوفا می شود که طبیعت در نهایت خود را با شرایط جدید انسانی از جمله آلودگی هوا و نابودی جنگل ها و غیره تنظیم کرده و تعادل دوباره برقرار می شود. اما شرایط امروزی جهان متفاوت است.
🔸دوم-بحران ها. چند سال پیش در پی حادثه فوکوشیما دولت ژاپن در ابتدا تصور می کرد باید کل جمعیت سی میلیونی توکیو را تخلیه کند. کاپیتالیسم و بازار به تنهایی قادر به کمک به مردم در چنین شرایطی نخواهد بود بلکه نیاز به عملکردی جمعی است.
🔸سوم-جاماندگان. کاپیتالیسم جهانی مانند گنبدی است که مثلا یک چهارم مردم دارای رفاه نسبی درون آن هستند و بقیه بیرون. و کاپیتالیسم متمایل به افزایش آن جمعیت بیرونی است.
🔸چهارم-حقوق معنوی. ثروت افرادی مانند بیل گیتس و مارک زاکربرگ از سود و بهره کشی نیست بلکه چیزی است که من آن را خصوصی سازی عرصه عمومی مینامم. آن ها مالک چیزهایی هستند که اکنون عرصه عمومی ماست و ثروت آنها از گرفتن اجاره (Rent) از ما تامین می شود، اجاره ای که به من و شما اجازه می دهد در عرصه عمومی خود (ایمیل و ارتباطات دیجیتالی) حضور داشته باشیم. حتی نگران کننده تر اینست که به قول جولیان آسانژ گوگل امروز مشابه یک سازمان امنیت ملی NSA خصوصی است. اینها حجم عظیمی از اطلاعات ما را در اختیار دارند که به آنها قدرتی ترسناک در عرصه سیاسی می دهد.
🔸پنجم-بیوتکنولوژی. پیشرفت های علمی در این رشته تاکنون قادر به دستکاری ذهن موش ها بوده است و در آینده می تواند در مورد انسان هم بکار گرفته شود. بخش ترسناک آن اینست که موجود یا شخص کنترل شده قادر نخواهد بود بداند تصمیماتی که میگیرد در واقع از خارج از او به ذهنش دیکته می شوند، یعنی اسارت بدون اینکه بدانیم دیگر آزاد نیستیم.
https://bit.ly/2JyuAgL https://bit.ly/2DixrKo
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
.
.
Radio Free Europe / Radio Liberty
Q&A: Democratic Capitalism ‘In Crisis,’ Says Philosopher Slavoj Zizek
In an interview with Red Zone, a program produced jointly by RFE/RL’s Georgian Service and Georgian public television, philosopher Slavoj Zizek outlined his views about the current ideological state of left-leaning parties in the West, the connection between…
📃 از جنگِ سرد تا صلحِ داغ
✍️ #اسلاوی_ژیژک
برگردان: #نوید_گرگین
در جهانی که محصولِ منطقِ آهنین بازارها و منافعِ ملی است، جنگِ ولادیمیر پوتین به قصدِ کشورگشاییِ آباء و اجدادیْ استراتژیستهای «ژرفنگر» و «عمیقِ» رئالپولیتیک را سردرگم کرده است. اشتباهِ آنان این بود که از یاد بردهاند تحت سرمایهداریِ گلوبال همهی تعارضاتِ فرهنگی، قومیتی و دینی یگانه اشکالی از نبردِ سیاسی هستند که [پس از پایانِ سیاست] به جا مانده است.
پس از تجاوزِ روسیه به اوکراین، فازِ جدیدی از الگویِ جنگ و سیاستِ جهانی را تجربه میکنیم. اگر عجالتاً از بالاگرفتنِ خطر فاجعهی اتمی بگذریم، همین حالا هم میبینیم که آشفتگیهای بحرانهای جهانی—پاندمی، تغییراتِ آب و هوایی، از دست رفتنِ تنوعِ زیستی، و کمبودِ آب و غذا— یکدیگر را تشدید میکنند. شرایط موجود خبر از نوعی دیوانگی تمام عیار میدهد: در دورهای که خودِ بقایِ بشریت را فاکتورهای (زیستی و غیره) به مخاطره میاندازند و زمانی که اشاره به آن تهدیدات باید نسبت به هر موضوعِ دیگری در اولویت باشد، دغدغهی اولِ ما ناگهان—مجدداً— به یک بحرانِ سیاسیِ جدید منحرف میشود. دقیقاً وقتی بیش از هر وقت دیگر محتاجِ همکاریِ جهانی [برای حلِ مشکلات هستیم] «برخوردِ تمدنها» سر و کلهاش دوباره پیدا میشود.
چرا این ماجرا اتفاق افتاد؟ خب مثلِ همیشه، قدری هگل میتوان کمک بزرگی برای پاسخ به چنین پرسشی باشد. هگل در کتابِ پدیدارشناسیِ روح به دیالکتیکِ مشهورِ خدایگان و بنده میپردازد؛ دو «خودآگاهی» در نبردی بر سر مرگ و زندگی گیر افتادهاند. در چنین نبردی اگر هرکدام بخواهد برای پیروزی جان خود را به مخاطره بیاندازد، و اگر هر دو بر این موضع پافشاری کنند، برندهای در کار نخواهد بود: یکی خواهد مرد، و کسی که جان به در برده دیگر کسی را ندارد که وجودِ او را [در مقامِ خدایگان] به رسمیت بشناسد. نتیجهی این الگو آن است که تمامِ تاریخ و فرهنگ بر نوعی مصالحهی بنیادین (foundational compromise:) تکیه دارد: در مواجههای چشم در چشم یکی از طرفین (که در آینده بنده نامیده خواهد شد) «چشمانش را برمیگرداند،» و خواستِ اینکه تا آخرِ خط [یعنی تا سرحدِ مرگ] پیش برود را کنار میگذارد...
متن کامل را اینجا بخوانید
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #اسلاوی_ژیژک
برگردان: #نوید_گرگین
در جهانی که محصولِ منطقِ آهنین بازارها و منافعِ ملی است، جنگِ ولادیمیر پوتین به قصدِ کشورگشاییِ آباء و اجدادیْ استراتژیستهای «ژرفنگر» و «عمیقِ» رئالپولیتیک را سردرگم کرده است. اشتباهِ آنان این بود که از یاد بردهاند تحت سرمایهداریِ گلوبال همهی تعارضاتِ فرهنگی، قومیتی و دینی یگانه اشکالی از نبردِ سیاسی هستند که [پس از پایانِ سیاست] به جا مانده است.
پس از تجاوزِ روسیه به اوکراین، فازِ جدیدی از الگویِ جنگ و سیاستِ جهانی را تجربه میکنیم. اگر عجالتاً از بالاگرفتنِ خطر فاجعهی اتمی بگذریم، همین حالا هم میبینیم که آشفتگیهای بحرانهای جهانی—پاندمی، تغییراتِ آب و هوایی، از دست رفتنِ تنوعِ زیستی، و کمبودِ آب و غذا— یکدیگر را تشدید میکنند. شرایط موجود خبر از نوعی دیوانگی تمام عیار میدهد: در دورهای که خودِ بقایِ بشریت را فاکتورهای (زیستی و غیره) به مخاطره میاندازند و زمانی که اشاره به آن تهدیدات باید نسبت به هر موضوعِ دیگری در اولویت باشد، دغدغهی اولِ ما ناگهان—مجدداً— به یک بحرانِ سیاسیِ جدید منحرف میشود. دقیقاً وقتی بیش از هر وقت دیگر محتاجِ همکاریِ جهانی [برای حلِ مشکلات هستیم] «برخوردِ تمدنها» سر و کلهاش دوباره پیدا میشود.
چرا این ماجرا اتفاق افتاد؟ خب مثلِ همیشه، قدری هگل میتوان کمک بزرگی برای پاسخ به چنین پرسشی باشد. هگل در کتابِ پدیدارشناسیِ روح به دیالکتیکِ مشهورِ خدایگان و بنده میپردازد؛ دو «خودآگاهی» در نبردی بر سر مرگ و زندگی گیر افتادهاند. در چنین نبردی اگر هرکدام بخواهد برای پیروزی جان خود را به مخاطره بیاندازد، و اگر هر دو بر این موضع پافشاری کنند، برندهای در کار نخواهد بود: یکی خواهد مرد، و کسی که جان به در برده دیگر کسی را ندارد که وجودِ او را [در مقامِ خدایگان] به رسمیت بشناسد. نتیجهی این الگو آن است که تمامِ تاریخ و فرهنگ بر نوعی مصالحهی بنیادین (foundational compromise:) تکیه دارد: در مواجههای چشم در چشم یکی از طرفین (که در آینده بنده نامیده خواهد شد) «چشمانش را برمیگرداند،» و خواستِ اینکه تا آخرِ خط [یعنی تا سرحدِ مرگ] پیش برود را کنار میگذارد...
متن کامل را اینجا بخوانید
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Telegraph
از جنگِ سرد تا صلحِ داغ
ترجمه نوید گرگین در جهانی که محصولِ منطقِ آهنین بازارها و منافعِ ملی است، جنگِ ولادیمیر پوتین به قصدِ کشورگشاییِ آباء و اجدادیْ استراتژیستهای «ژرفنگر» و «عمیقِ» رئالپولیتیک را سردرگم کرده است. اشتباهِ آنان این بود که از یاد بردهاند تحت سرمایهداریِ گلوبال…