"اجزای مازاد "
#مسعود_ریاحی
#تحلیل_عکس
@IranSociology
این جعبهی برق در یکی از کوچه های حوالی میدان ونک است. کوچه ای منتهی به یک بیمارستان. صفحهاش شده محلی برای دیالوگ و بحثی که انگار «بیمارستان» نتوانسته برقرار و حلاش کند. بحث کشیده شده به بیرون. به خیابان که آخرین پناهست. به روی صفحهی زرد و سرد این جعبه که رویاش نوشته شده است: «خطر مرگ». خطری که درون اوست؛ با مراقبتی ساده رفع میشود. مسئلهای نیست اصلا. خطر؛ آن خبر دهشتناک، در بیرون است. در جایی که حادثه در حال رخ دادنست. در جایی که نوشته «کسی حاضر شده، بدن خودش را از هم بدرد و چیزی از محتویات خودش را بیرون بیاورد و بفروشد». چیزی ندارد دیگر؛ در بیرون از خودش، تا خودش را حفظ کند. چنگ انداخته به خودش؛ به آخرین داراییاش، برای ماندناش. کلیه فروش؛ به مفهموم «کل» بودن خودش در مقام یک بدن کامل حمله میکند؛ جزیی را خارج میکند از کل تا همچنان آن کلی که دیگر کل نیست، باقی بماند.
این جز، قرارست برود و بنشیند در «تن» کسی که در معرض نابودی یک کل دیگر است. خطر مرگ؛ آنها را کنار هم قرار داده حالا. مکانی که وصال با دروناش، مرگ است، و دیرکرد وصال در بیرون هم٬ «مرگ». این همنشینی، تصادفی نیست. شمایل تمام نمایی از تمناست این صفحهی زرد. میخواهد چیزی را به همه بگوید و نشان بدهد. چیزی بیش از آنچه اینجا نوشته شده است. خیلی بیشتر.
#آنها_که_بدن_خود_را_از_هم_میدرند
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#مسعود_ریاحی
#تحلیل_عکس
@IranSociology
این جعبهی برق در یکی از کوچه های حوالی میدان ونک است. کوچه ای منتهی به یک بیمارستان. صفحهاش شده محلی برای دیالوگ و بحثی که انگار «بیمارستان» نتوانسته برقرار و حلاش کند. بحث کشیده شده به بیرون. به خیابان که آخرین پناهست. به روی صفحهی زرد و سرد این جعبه که رویاش نوشته شده است: «خطر مرگ». خطری که درون اوست؛ با مراقبتی ساده رفع میشود. مسئلهای نیست اصلا. خطر؛ آن خبر دهشتناک، در بیرون است. در جایی که حادثه در حال رخ دادنست. در جایی که نوشته «کسی حاضر شده، بدن خودش را از هم بدرد و چیزی از محتویات خودش را بیرون بیاورد و بفروشد». چیزی ندارد دیگر؛ در بیرون از خودش، تا خودش را حفظ کند. چنگ انداخته به خودش؛ به آخرین داراییاش، برای ماندناش. کلیه فروش؛ به مفهموم «کل» بودن خودش در مقام یک بدن کامل حمله میکند؛ جزیی را خارج میکند از کل تا همچنان آن کلی که دیگر کل نیست، باقی بماند.
این جز، قرارست برود و بنشیند در «تن» کسی که در معرض نابودی یک کل دیگر است. خطر مرگ؛ آنها را کنار هم قرار داده حالا. مکانی که وصال با دروناش، مرگ است، و دیرکرد وصال در بیرون هم٬ «مرگ». این همنشینی، تصادفی نیست. شمایل تمام نمایی از تمناست این صفحهی زرد. میخواهد چیزی را به همه بگوید و نشان بدهد. چیزی بیش از آنچه اینجا نوشته شده است. خیلی بیشتر.
#آنها_که_بدن_خود_را_از_هم_میدرند
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY