This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📃 کودکی از دست رفته
✍️ #علی_حاتم
در فیلم #کودکی_ایوان اثر #آندره_تارکوفسکی، جنگ هیولایی است که معصومیت ، رویاها و زندگی کودکان را نابود می کند.
ایوان ۱۲ ساله ، پس از کشته شدن خانواده اش بدست نازی ها در جنگ جهانی دوم، تبدیل به کودک سربازی می شود که تنها انگیزه اش در زندگی گرفتن انتقام است. اما رویاهایی که ایوان در خواب می بیند سرشار از خاطرات شیرین گذشته اند. گویی در اعماق وجودش معنای زندگی و ارزش آن در همان لحظات جاودانه و تکرار نشدنی دوران کودکی نهفته است؛ وقتی که با مادرش حرف می زند یا با دوستانش بازی می کند.
کودکانی که هیچ نقشی در وقوع جنگ ندارند باید هزینه ی تصمیمات سیاستمداران را با جان خود بپردازند. تارکوفسکی در صحنه ای از فیلم اجساد کودکان گوبلز را - که بدست خودش کشته شدند - نشان می دهد. از دید او فرقی ندارد کودکان متعلق به کدامیک از طرفین درگیر جنگ و کدام قوم و ملیت هستند. تارکوفسکی فراتر از ایدئولوژی ها و تعصبات رایج ، ابعاد انسانی فاجعه را در یکی از شاعرانه ترین آثار ضد جنگ تاریخ سینما به تصویر می کشد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #علی_حاتم
در فیلم #کودکی_ایوان اثر #آندره_تارکوفسکی، جنگ هیولایی است که معصومیت ، رویاها و زندگی کودکان را نابود می کند.
ایوان ۱۲ ساله ، پس از کشته شدن خانواده اش بدست نازی ها در جنگ جهانی دوم، تبدیل به کودک سربازی می شود که تنها انگیزه اش در زندگی گرفتن انتقام است. اما رویاهایی که ایوان در خواب می بیند سرشار از خاطرات شیرین گذشته اند. گویی در اعماق وجودش معنای زندگی و ارزش آن در همان لحظات جاودانه و تکرار نشدنی دوران کودکی نهفته است؛ وقتی که با مادرش حرف می زند یا با دوستانش بازی می کند.
کودکانی که هیچ نقشی در وقوع جنگ ندارند باید هزینه ی تصمیمات سیاستمداران را با جان خود بپردازند. تارکوفسکی در صحنه ای از فیلم اجساد کودکان گوبلز را - که بدست خودش کشته شدند - نشان می دهد. از دید او فرقی ندارد کودکان متعلق به کدامیک از طرفین درگیر جنگ و کدام قوم و ملیت هستند. تارکوفسکی فراتر از ایدئولوژی ها و تعصبات رایج ، ابعاد انسانی فاجعه را در یکی از شاعرانه ترین آثار ضد جنگ تاریخ سینما به تصویر می کشد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
پروانه اسکندری یا پروانه فروهر (۲۹ اسفند ۱۳۱۷ – ۱ آذر ۱۳۷۷)، از رهبران جنبش دانشجویی و سپس حزب ملت ایران و جبهه ملی ایران بود. او نخستین زنی بود که به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی ایران درآمد. پروانه فروهر مدیر مسئول نشریه جبهه ملی ایران بود. ۱۳۷۰–۱۳۷۷، او و همسرش، داریوش فروهر، چهرههای برجسته اپوزیسیون دگرگونیخواه کشور بودند. آنها شب یکم آذر ۱۳۷۷ در جریان قتلهای زنجیرهای ایران، فجیعانه کشتهشدند.
این مستند به ابعاد مختلف زندگی و شخصیت این کنشگر سیاسی می پردازد.
https://youtu.be/9duF2InJUps?si=AY2LgC3wC45tGVyh
این مستند به ابعاد مختلف زندگی و شخصیت این کنشگر سیاسی می پردازد.
https://youtu.be/9duF2InJUps?si=AY2LgC3wC45tGVyh
YouTube
آتش جاوید، نگاهی به زندگی و مرگ پروانه فروهر
آتش جاوید، زندگی و مرگ پروانه فروهر، فیلمی مستند ساختهی سپهر عاطفی و به تهیهکنندگی آسو و بنیاد پژوهشهای زنان ایران است.
«حق» (right) هر شخص ملازم است با یک «تکلیف» (obligation) مثبت یا منفی بر شخصی دیگر، آنگونه که برای تضمین احقاق آن «حق» و اجرای آن «تکلیف» توسل به قوهی قهریه روا است. «حق» چیزی است «لازمالاجرا» (enforceable). (متأسفانه در زبان فارسی هنوز معادل دقیقی برای enforceable نداریم، و واژهی «لازمالاجرا» روا بودن استفاده از زور برای احقاق حق را نمیرساند.)
مثلاً ذیل «حکومت قانون»، هر فرد به پساندازهای خود یک «حق لازمالاجرا» دارد—«حق مالکیت». معنای آن این است که اگر کسی در یک «حساب پسانداز بازنشستگی» یا «حساب پسانداز سلامت» از محل درآمد خود وجوهی را برای بازنشستگیاش یا مخارج آتی درمانیاش ذخیره کرده باشد، همهی دیگران یک «تکلیف لازمالاجرا» دارند که بیاذن مالک به آن وجوه دستدرازی نکنند، و آن همهی دیگران شامل حکومت نیز میشود، و حکومت از آن «تکلیف لازمالاجرا» مستثنا نیست. در این وضعیت، اگر بخشی از حکومت، مثلاً رئیس قوهی مجریه، تصمیم بگیرد که طی فرمانی خودسرانه وجوه حسابهای پسانداز بازنشستگی یا حسابهای پسانداز سلامت شهروندان را مصادره کند، ذیل «حکوت قانون»، هر یک از آن مالکان یکلاقبای خصوصی قادر خواهند بود که رئیس قوهی مجریه را به دادگاه بکشانند، و قاضی آن دادگاه قادر خواهد بود قدرقدرتترین آدم کشورش را محکوم کرده و فرمان خودسرانهی او را غیرقانونی و ملغا اعلام کند.
اما در یک دولت رفاه، شهروندان آنچنان که بر وجوه حسابهای پسانداز شخصی خود «حق مالکیت» دارند، بر مطالبات غیرقراردادی خود از دولت «حق مالکیت» ندارند. مثلاً اگر اکثریت در یک مجلس قانونگذاری امروز تصمیم بگیرد که سن بازنشستگی از ۶۰ سال به ۶۵ سال افزایش بیابد، شهروندان ۶۰ تا ۶۵ ساله «حق» این را ندارند که به حکم لازمالاجرای یک دادگاه آن تغییر در قانون موضوعه را ملغا کرده، و آن مستمری بازنشستگی را از دولت بستانند.
بنابراین، مطالبات غیرقراردادی شهروندان از دولت رفاه همچنان که با قیام و قعودی در یک مجلس قانونگذاری برقرار میشوند، با قیام و قعودی هم ملغا میشوند. و چیزی که با قیام و قعود جمعی از آدمها ملغا بشود، دیگر «حق» نیست.
از نظر حقوقی، نام دقیقتری که بر مطالبات غیرقراردادی شهروندان از دولت رفاه میتوان گذاشت، «امتیاز» (privilege) است.
متن کامل را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
مثلاً ذیل «حکومت قانون»، هر فرد به پساندازهای خود یک «حق لازمالاجرا» دارد—«حق مالکیت». معنای آن این است که اگر کسی در یک «حساب پسانداز بازنشستگی» یا «حساب پسانداز سلامت» از محل درآمد خود وجوهی را برای بازنشستگیاش یا مخارج آتی درمانیاش ذخیره کرده باشد، همهی دیگران یک «تکلیف لازمالاجرا» دارند که بیاذن مالک به آن وجوه دستدرازی نکنند، و آن همهی دیگران شامل حکومت نیز میشود، و حکومت از آن «تکلیف لازمالاجرا» مستثنا نیست. در این وضعیت، اگر بخشی از حکومت، مثلاً رئیس قوهی مجریه، تصمیم بگیرد که طی فرمانی خودسرانه وجوه حسابهای پسانداز بازنشستگی یا حسابهای پسانداز سلامت شهروندان را مصادره کند، ذیل «حکوت قانون»، هر یک از آن مالکان یکلاقبای خصوصی قادر خواهند بود که رئیس قوهی مجریه را به دادگاه بکشانند، و قاضی آن دادگاه قادر خواهد بود قدرقدرتترین آدم کشورش را محکوم کرده و فرمان خودسرانهی او را غیرقانونی و ملغا اعلام کند.
اما در یک دولت رفاه، شهروندان آنچنان که بر وجوه حسابهای پسانداز شخصی خود «حق مالکیت» دارند، بر مطالبات غیرقراردادی خود از دولت «حق مالکیت» ندارند. مثلاً اگر اکثریت در یک مجلس قانونگذاری امروز تصمیم بگیرد که سن بازنشستگی از ۶۰ سال به ۶۵ سال افزایش بیابد، شهروندان ۶۰ تا ۶۵ ساله «حق» این را ندارند که به حکم لازمالاجرای یک دادگاه آن تغییر در قانون موضوعه را ملغا کرده، و آن مستمری بازنشستگی را از دولت بستانند.
بنابراین، مطالبات غیرقراردادی شهروندان از دولت رفاه همچنان که با قیام و قعودی در یک مجلس قانونگذاری برقرار میشوند، با قیام و قعودی هم ملغا میشوند. و چیزی که با قیام و قعود جمعی از آدمها ملغا بشود، دیگر «حق» نیست.
از نظر حقوقی، نام دقیقتری که بر مطالبات غیرقراردادی شهروندان از دولت رفاه میتوان گذاشت، «امتیاز» (privilege) است.
متن کامل را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from نشستهای گفتار و انديشه
نشستهای گفتار و اندیشه | جلسه ۷۱
موضوع: عقلانیت و رَواداری در لیبرالیسمِ فون میزس
با حضور: مهدی تدینی
شیراز، آذرماه ۱۴۰۲
@goftar_andisheh
موضوع: عقلانیت و رَواداری در لیبرالیسمِ فون میزس
با حضور: مهدی تدینی
شیراز، آذرماه ۱۴۰۲
@goftar_andisheh
Audio
نشستهای گفتار و اندیشه | جلسه ۷۱
موضوع: عقلانیت و رَواداری در لیبرالیسمِ فون میزس
با حضور: مهدی تدینی
شیراز. آذرماه ۱۴۰۲
@goftar_andisheh
موضوع: عقلانیت و رَواداری در لیبرالیسمِ فون میزس
با حضور: مهدی تدینی
شیراز. آذرماه ۱۴۰۲
@goftar_andisheh
هدف حکومت این نیست که انسانها را از موجوداتی عقلانی به جانورانی یا عروسکهایی تبدیل کند، بلکه هدف آن این است که آنها را قادر سازد که نفس و بدن خود را در امنیت تمام بپرورند و عقل خود را آزادانه به کار بندند، نه نفرت و خشم و فریب از خود نشان دهند و نه معروض رشک و ستم واقع شوند. در واقع هدف حقیقی حکومت آزادی است.
رساله الهیات و سیاست، باروخ اسپینوزا
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
رساله الهیات و سیاست، باروخ اسپینوزا
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
جامعهشناسی و نسبت آن با «دیگری»
✍️ #احسام_سلطانی
۱. جامعهشناسی از آغاز دغدغهی مشخص کردن حدها و مرزهای خودش را داشته است و سعی کرده است که تا حد امکان مرزهای خودش را از حوزههایی مثل روانشناسی و فلسفه جدا کند. به گمان من، همین دغدغه موجب شکلگیری یک پرسش مهم در این قلمرو شده است که همچنان در میان ماست: در جامعهشناسی مسئله بر سر چیست؟
اغلب جامعهشناسان مهم یا کتابی در پاسخ به این پرسش نوشتهاند (مثل قواعد روش جامعهشناسی دورکیم یا چیستی جامعهشناسی از نوربرت الیاس) یا به اشکال مختلف در نوشتههای خود تلاش کردهاند به این پرسش پاسخی قانعکننده بدهند.
به گمان من، پاسخ جامعهشناسی مسلط به این پرسش این بوده است:
جامعهشناسی سخنی است دربارهی نظم. حتی آنجا که متفکری بزرگ همچون آدورنو تلاش میکند پاسخی متمایز به این پرسش بدهد، نهایتاً میگوید: هدف در این حوزه فهم قوانینی است که بینام و نشان بر ما حاکماند.
بنابراین، در اینجا نیز میبینیم که فهم نظم حاکم - نظمی که خود را از طریق قواعد و اصول ثابت و... به رخ میکشد - هدف نهایی در این قلمرو قلمداد میشود.
هدف از بیان این نکته این است که بگویم جامعهشناسی مسلط به جای آنکه خودش و موضوع خودش را در چهرهی «دیگری» بازیابد، در اصول و قوانین، الگوهای ثابت و تکرارشونده یافته است و به همین دلیل میتوان گفت که این جامعهشناسی همواره سخنی دربارهی نظم بوده است.
نخستین رانده شده از این قلمرو کسی نیست جز «دیگری» چرا که اوست بنا به ماهیت خود تن به نظم حاکم نمیدهد و همواره پیشبینیناپذیر، مبهم و دسترسناپذیر باقی میماند و همچون عاملی خطرناک قلمداد میشود که نظم موجود را تهدید میکند. بنابراین میتوان با باومن همصدا شد و گفت: «روایت جامعهشناسی از آغاز (اگر بخواهیم اصطلاح باختین را به کار ببریم) تکگویانه بود؛ این روایت جمعیتهای مورد مطالعهی خود را اشیایی محسوب میکرد که به نیروی منظومههای عوامل بیرونی خودشان حرکت میکنند، و «دیگری» در مقام صاحب آگاهی و شریک گفتگو را یا انکار میکرد یا نادیده میگرفت.»
در واقع جامعهشناسی به جای آنکه سخنی «با» دیگری باشد، سخنی «درباره» دیگری بوده است و این یعنی اینکه دیگری را به موضوع سخن خود بدل کردن و از او شئ ساختن. «دیگری» در این قلمرو نه یک همسخن بلکه به عنوان موضوع سخن نگریسته شده است، موضوعی که به اشکال مختلف میتوان آن را دستکاری کرد و آن را به شکل دلخواه درآورد.
۲. طرد دیگری از جامعهشناسی به معنای طرد جهانهای ممکن است و تن دادن به نظم موجود. به تعبیر آدورنو مهمترین مسئله برای کنت این بود: «چگونه باید مهار عنصر پویایی را در دست گرفت.» و محوریت بخشیدن به این موضوع در جامعهشناسی خود به معنای برداشتن نخستین قدمها برای مدیریت و مهندسی اجتماعی است، آن هم از طریق طرد یا کنترل امر نابهنگام که همانا «دیگری» است. آدورنو به درستی معتقد بود که از آغاز شکلگیری جامعهشناسی میل به کنترل و مدیریت جامعه و در یک کلام مهندسی اجتماعی در این قلمرو وجود داشته است.
حال میتوان پرسید: آیا وجود همین گرایش ذاتی در جامعهشناسی نبوده است که باعث شده است در این چند دهه در ایران بسیاری به راحتی از آن، علمی اداری و در خدمت نظم حاکم بسازند؟
۳. جامعهشناسی در این چند دهه در ایران به «جامعهشناسی مسئله اجتماعی» تقلیل یافت و از آن جز مفید بودن و سودمند بودن توقع دیگری نداشتند. بنا بود نقش همدستی سربهراه و گوش به فرمان را برای صاحبان قدرت بازی کند و راههای مدیریت و کنترل جامعه را به سیاستمداران، و دولت به طور کلی، نشان دهد. به همین دلیل «جامعهشناس» نیز تغییر چهره و نام داد و به کارمند یا کارشناس اجتماعی بدل شد که گویی جز وظایفی اداری مسئولیت دیگری ندارد. قربانی این روند چیزی نبود جز تفکر انتقادی و انتقادی اندیشیدن.
نتیجهی این روند ترویج و گسترش تحقیقات صرفاً کمی بود که جز اطلاعات و آمار چیز دیگری به ما نمیدهند. این موضوع موجب شد که جامعهشناسی و جامعهشناس (کارشناس اجتماعی) پشت به مردم و رو به صاحبان قدرت سخن بگوید، رو به کسانی که هزینهی تحقیقات را پرداخت میکردند (میکنند) و قرار بود که تحقیق، پاسخی به دغدغههای آنها باشد. از این نظر میتوان گفت که این شکل از جامعهشناسی در جهت خفه کردن و سرکوب «دیگری» قدم برداشته است و این جامعهشناسی به نوعی فراموشی «دیگری» بوده است.
۴. حال شاید بیش از هر زمان دیگری بازگشت به سخن میلز ضروری به نظر میرسد:
حال این جامعه نه به اعداد و آمار و اطلاعاتی که از طریق روشهای کمی به ما ارائه میشود، بلکه به بینش جامعهشناختی نیاز دارد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #احسام_سلطانی
۱. جامعهشناسی از آغاز دغدغهی مشخص کردن حدها و مرزهای خودش را داشته است و سعی کرده است که تا حد امکان مرزهای خودش را از حوزههایی مثل روانشناسی و فلسفه جدا کند. به گمان من، همین دغدغه موجب شکلگیری یک پرسش مهم در این قلمرو شده است که همچنان در میان ماست: در جامعهشناسی مسئله بر سر چیست؟
اغلب جامعهشناسان مهم یا کتابی در پاسخ به این پرسش نوشتهاند (مثل قواعد روش جامعهشناسی دورکیم یا چیستی جامعهشناسی از نوربرت الیاس) یا به اشکال مختلف در نوشتههای خود تلاش کردهاند به این پرسش پاسخی قانعکننده بدهند.
به گمان من، پاسخ جامعهشناسی مسلط به این پرسش این بوده است:
جامعهشناسی سخنی است دربارهی نظم. حتی آنجا که متفکری بزرگ همچون آدورنو تلاش میکند پاسخی متمایز به این پرسش بدهد، نهایتاً میگوید: هدف در این حوزه فهم قوانینی است که بینام و نشان بر ما حاکماند.
بنابراین، در اینجا نیز میبینیم که فهم نظم حاکم - نظمی که خود را از طریق قواعد و اصول ثابت و... به رخ میکشد - هدف نهایی در این قلمرو قلمداد میشود.
هدف از بیان این نکته این است که بگویم جامعهشناسی مسلط به جای آنکه خودش و موضوع خودش را در چهرهی «دیگری» بازیابد، در اصول و قوانین، الگوهای ثابت و تکرارشونده یافته است و به همین دلیل میتوان گفت که این جامعهشناسی همواره سخنی دربارهی نظم بوده است.
نخستین رانده شده از این قلمرو کسی نیست جز «دیگری» چرا که اوست بنا به ماهیت خود تن به نظم حاکم نمیدهد و همواره پیشبینیناپذیر، مبهم و دسترسناپذیر باقی میماند و همچون عاملی خطرناک قلمداد میشود که نظم موجود را تهدید میکند. بنابراین میتوان با باومن همصدا شد و گفت: «روایت جامعهشناسی از آغاز (اگر بخواهیم اصطلاح باختین را به کار ببریم) تکگویانه بود؛ این روایت جمعیتهای مورد مطالعهی خود را اشیایی محسوب میکرد که به نیروی منظومههای عوامل بیرونی خودشان حرکت میکنند، و «دیگری» در مقام صاحب آگاهی و شریک گفتگو را یا انکار میکرد یا نادیده میگرفت.»
در واقع جامعهشناسی به جای آنکه سخنی «با» دیگری باشد، سخنی «درباره» دیگری بوده است و این یعنی اینکه دیگری را به موضوع سخن خود بدل کردن و از او شئ ساختن. «دیگری» در این قلمرو نه یک همسخن بلکه به عنوان موضوع سخن نگریسته شده است، موضوعی که به اشکال مختلف میتوان آن را دستکاری کرد و آن را به شکل دلخواه درآورد.
۲. طرد دیگری از جامعهشناسی به معنای طرد جهانهای ممکن است و تن دادن به نظم موجود. به تعبیر آدورنو مهمترین مسئله برای کنت این بود: «چگونه باید مهار عنصر پویایی را در دست گرفت.» و محوریت بخشیدن به این موضوع در جامعهشناسی خود به معنای برداشتن نخستین قدمها برای مدیریت و مهندسی اجتماعی است، آن هم از طریق طرد یا کنترل امر نابهنگام که همانا «دیگری» است. آدورنو به درستی معتقد بود که از آغاز شکلگیری جامعهشناسی میل به کنترل و مدیریت جامعه و در یک کلام مهندسی اجتماعی در این قلمرو وجود داشته است.
حال میتوان پرسید: آیا وجود همین گرایش ذاتی در جامعهشناسی نبوده است که باعث شده است در این چند دهه در ایران بسیاری به راحتی از آن، علمی اداری و در خدمت نظم حاکم بسازند؟
۳. جامعهشناسی در این چند دهه در ایران به «جامعهشناسی مسئله اجتماعی» تقلیل یافت و از آن جز مفید بودن و سودمند بودن توقع دیگری نداشتند. بنا بود نقش همدستی سربهراه و گوش به فرمان را برای صاحبان قدرت بازی کند و راههای مدیریت و کنترل جامعه را به سیاستمداران، و دولت به طور کلی، نشان دهد. به همین دلیل «جامعهشناس» نیز تغییر چهره و نام داد و به کارمند یا کارشناس اجتماعی بدل شد که گویی جز وظایفی اداری مسئولیت دیگری ندارد. قربانی این روند چیزی نبود جز تفکر انتقادی و انتقادی اندیشیدن.
نتیجهی این روند ترویج و گسترش تحقیقات صرفاً کمی بود که جز اطلاعات و آمار چیز دیگری به ما نمیدهند. این موضوع موجب شد که جامعهشناسی و جامعهشناس (کارشناس اجتماعی) پشت به مردم و رو به صاحبان قدرت سخن بگوید، رو به کسانی که هزینهی تحقیقات را پرداخت میکردند (میکنند) و قرار بود که تحقیق، پاسخی به دغدغههای آنها باشد. از این نظر میتوان گفت که این شکل از جامعهشناسی در جهت خفه کردن و سرکوب «دیگری» قدم برداشته است و این جامعهشناسی به نوعی فراموشی «دیگری» بوده است.
۴. حال شاید بیش از هر زمان دیگری بازگشت به سخن میلز ضروری به نظر میرسد:
حال این جامعه نه به اعداد و آمار و اطلاعاتی که از طریق روشهای کمی به ما ارائه میشود، بلکه به بینش جامعهشناختی نیاز دارد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 ساسی مانکن و فرهنگ عامه
✍️ #احسان_عزیزی
۱. چند سالی است که پس از انتشار موسیقی جدید برخی سلبریتیها مانند تتلو و ساسی، بحثهایی بین علمای اخلاق و علوماجتماعی و سیاسی و فرهنگی در میگیرد. مباحث و نقدها و واکنشهایی اغلب تند و تیز و از موقعیتی اخلاقی، عالمانه و نخبهگرایانه در طرد و سرزنش سلبریتیها و تولیداتشان. در قبال این واکنشهای دلواپسانه و اخلاقمدارانه میتوان بهجای سرزنش سلبریتیها مستقیم به سراغ حکومت رفت و همهچیز را بر گردن حاکمیت انداخت که اگر موسیقی و ذائقهی مردم زوال پیدا کرده مسئولیت مستقیم آن با شماست.
۲. فراتر از این دوگانهها اما، میتوان این وضعیت را کمی از دورتر و با فاصلهی بیشتر دید و توضیح داد. به این معنا که اگر فرهنگ عامهی مردم ایران اکنون آنقدر مبتذل شده است که امثال ساسی و تتلو خوراک موسیقاییشان را تغذیه میکنند، مسئله و تقصیرها صرفاً بر گردن حاکمیت نیست و از طرفی حاکمیت نیز در بهوجود آوردن چنین شرایطی بیتقصیر نیست و ای بسا به عنوان حکومت سهم بیشتری در ایجاد این وضعیت دارد؛ اما آیا مسئله صرفاً تولید آثار مبتذل در موسیقی پاپ یا رپ و... است و ذائقهی مردم را همین سلبریتیهای بیمایه خراب کردهاند؟! بهزعم نگارنده خیر؛ بلکه مسئله این نیست که این روزها ذائقهی موسیقایی یا حتی دیداری و سینمایی مردم مبتذل شده است، چرا که به قول مرحوم فرهاد مهراد فقید «طبع اکثریت غریب به اتفاق مردم به ابتذال گرایش دارد در این هیچ شکی نیست، و این اصلاً ربطی به کشور ما ندارد، در تمام دنیا همین است...»(۱) به یک معنا تولید ابتذال همواره وجود داشته و (برای مثال) کسی نمیتواند مدعی شود که در دوران پهلوی نسبت به دوران جمهوری اسلامی مردم موسیقی و فیلمهای مبتذل گوش نمیدادند و نمیدیدند؛ چنانچه در آن زمان نیز فیلمفارسی و موسیقی کابارهای و شیشوهشت نیز فراگیر و پرطرفدار بود. اما تفاوت اصلی تولیدات فرهنگی (از هر نوع آن) در ایران ۱۴۰۲ با دوران پهلوی در این است که حاکمیت با ایدئولوژی دگماتیسم تمامیتخواهانهی خود اساساً قلمرو فرهنگی را ویران کرده و تنها ویترینی از تولیدات مبتذل بر جای گذاشته که از قضا برآمده از همان گرایش به ابتذال فرهنگ عامهی مردم است. در نهایت مسئله این نیست که چرا امثال ساسی یا تتلو و دیگران موسیقی مبتذل تولید میکنند، بلکه مسئله این است که تولیدکنندگان آثار هنری و فرهنگی فاخر و نخبهگرایانه و انتقادی در حوزههای مختلف هنری یا وجود ندارند یا به حاشیه رانده شدهاند. پرسش این است که تولید کنندگان آثار باکیفیت و جهتبخش یا دارای فکر کجا هستند و اساساً چرا جامعهی ایران با چنین شکاف عظیمی در کمیّت و کیفیت آثار فاخر و مبتذل در دهههای اخیر روبهروست. هرچند نباید فراموش کرد که هرگونه مواجههی سرکوبگرایانه و حذفی در برابر موسیقی و انواع تولیدات مبتذل هنری نیز جایز نیست و همدستی با همان سیاستهای حذفی و دگماتیستی است.
۳. دیگر نمیتوان ادعا کرد حاکمیت در سیاستزدایی از عرصههای مختلف زندگی کامیاب بوده، بلکه اتفاقاً از بعد از آبان ۹۸ و خیزشهای اعتراضی پس از آن، سیاست درحال تجاوز به تمامی عرصههای زندگی فردی و جمعی ایرانیان است و دقیقاً از همینروست که از موسیقی مبتذل ساسی تا رپ اعتراضی توماج صالحی تماماً از کدها و نشانههای سیاسی سرشارند؛ و از همینروست که حتی «خاله لیلای» ساسی و تمسخر و طعنه به فرهنگ ریاکارانهی رسمی حاکمیت توسط او دستمایهی طنز و عامل موفقیت موسیقی مبتذلش میشود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #احسان_عزیزی
۱. چند سالی است که پس از انتشار موسیقی جدید برخی سلبریتیها مانند تتلو و ساسی، بحثهایی بین علمای اخلاق و علوماجتماعی و سیاسی و فرهنگی در میگیرد. مباحث و نقدها و واکنشهایی اغلب تند و تیز و از موقعیتی اخلاقی، عالمانه و نخبهگرایانه در طرد و سرزنش سلبریتیها و تولیداتشان. در قبال این واکنشهای دلواپسانه و اخلاقمدارانه میتوان بهجای سرزنش سلبریتیها مستقیم به سراغ حکومت رفت و همهچیز را بر گردن حاکمیت انداخت که اگر موسیقی و ذائقهی مردم زوال پیدا کرده مسئولیت مستقیم آن با شماست.
۲. فراتر از این دوگانهها اما، میتوان این وضعیت را کمی از دورتر و با فاصلهی بیشتر دید و توضیح داد. به این معنا که اگر فرهنگ عامهی مردم ایران اکنون آنقدر مبتذل شده است که امثال ساسی و تتلو خوراک موسیقاییشان را تغذیه میکنند، مسئله و تقصیرها صرفاً بر گردن حاکمیت نیست و از طرفی حاکمیت نیز در بهوجود آوردن چنین شرایطی بیتقصیر نیست و ای بسا به عنوان حکومت سهم بیشتری در ایجاد این وضعیت دارد؛ اما آیا مسئله صرفاً تولید آثار مبتذل در موسیقی پاپ یا رپ و... است و ذائقهی مردم را همین سلبریتیهای بیمایه خراب کردهاند؟! بهزعم نگارنده خیر؛ بلکه مسئله این نیست که این روزها ذائقهی موسیقایی یا حتی دیداری و سینمایی مردم مبتذل شده است، چرا که به قول مرحوم فرهاد مهراد فقید «طبع اکثریت غریب به اتفاق مردم به ابتذال گرایش دارد در این هیچ شکی نیست، و این اصلاً ربطی به کشور ما ندارد، در تمام دنیا همین است...»(۱) به یک معنا تولید ابتذال همواره وجود داشته و (برای مثال) کسی نمیتواند مدعی شود که در دوران پهلوی نسبت به دوران جمهوری اسلامی مردم موسیقی و فیلمهای مبتذل گوش نمیدادند و نمیدیدند؛ چنانچه در آن زمان نیز فیلمفارسی و موسیقی کابارهای و شیشوهشت نیز فراگیر و پرطرفدار بود. اما تفاوت اصلی تولیدات فرهنگی (از هر نوع آن) در ایران ۱۴۰۲ با دوران پهلوی در این است که حاکمیت با ایدئولوژی دگماتیسم تمامیتخواهانهی خود اساساً قلمرو فرهنگی را ویران کرده و تنها ویترینی از تولیدات مبتذل بر جای گذاشته که از قضا برآمده از همان گرایش به ابتذال فرهنگ عامهی مردم است. در نهایت مسئله این نیست که چرا امثال ساسی یا تتلو و دیگران موسیقی مبتذل تولید میکنند، بلکه مسئله این است که تولیدکنندگان آثار هنری و فرهنگی فاخر و نخبهگرایانه و انتقادی در حوزههای مختلف هنری یا وجود ندارند یا به حاشیه رانده شدهاند. پرسش این است که تولید کنندگان آثار باکیفیت و جهتبخش یا دارای فکر کجا هستند و اساساً چرا جامعهی ایران با چنین شکاف عظیمی در کمیّت و کیفیت آثار فاخر و مبتذل در دهههای اخیر روبهروست. هرچند نباید فراموش کرد که هرگونه مواجههی سرکوبگرایانه و حذفی در برابر موسیقی و انواع تولیدات مبتذل هنری نیز جایز نیست و همدستی با همان سیاستهای حذفی و دگماتیستی است.
۳. دیگر نمیتوان ادعا کرد حاکمیت در سیاستزدایی از عرصههای مختلف زندگی کامیاب بوده، بلکه اتفاقاً از بعد از آبان ۹۸ و خیزشهای اعتراضی پس از آن، سیاست درحال تجاوز به تمامی عرصههای زندگی فردی و جمعی ایرانیان است و دقیقاً از همینروست که از موسیقی مبتذل ساسی تا رپ اعتراضی توماج صالحی تماماً از کدها و نشانههای سیاسی سرشارند؛ و از همینروست که حتی «خاله لیلای» ساسی و تمسخر و طعنه به فرهنگ ریاکارانهی رسمی حاکمیت توسط او دستمایهی طنز و عامل موفقیت موسیقی مبتذلش میشود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📈رشد بالای مهاجرت در ایران
🔹فایننشال تایمز در گزارشی با عنوان فرار مغزها، نوشت: ایران با افزایش ۱۴۱ درصدی، سریعترین رشد مهاجرت را در ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ داشته است.
🔹 این رقم از ۴۸ هزار نفر در سال ۲۰۲۰ به ۱۱۵ هزار نفر در ۲۰۲۱ رسیده و ایران به مرحله مهاجرت دسته جمعی کنترل نشده رسیده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔹فایننشال تایمز در گزارشی با عنوان فرار مغزها، نوشت: ایران با افزایش ۱۴۱ درصدی، سریعترین رشد مهاجرت را در ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ داشته است.
🔹 این رقم از ۴۸ هزار نفر در سال ۲۰۲۰ به ۱۱۵ هزار نفر در ۲۰۲۱ رسیده و ایران به مرحله مهاجرت دسته جمعی کنترل نشده رسیده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
وقتی از یک کشور آزاد گذارتان به کشوری میافتد که آزاد نیست، منظرهی عجیب و خارقالعادهای یکباره در مقابل شما ظاهر میگردد که شما را غرق در بهت و حیرت مینماید.
در کشور آزاد همهچیز در حرکت و فعّال است. ولی در کشور غیرآزاد همهچیز آرام و بیحرکت به نظر میرسد. در اوّلی صحبت جز بر سر بهبود و ترقّی نیست. و در دیگری وضع چنان است که گویی جامعه آنچه را آرزو میکرده است تحصیل نموده و دیگر هیچ آرزویی ندارد، جز آنکه آرام بگیرد و در پرتو نعم و امتیازاتی که به دست آورده است استراحت کند.
با این حال کشوری که در آن، آن هـمـه بـرای ترقّی و کسب سعادت مجاهدت و کوشش میکنند، از دیگری که آن همه از سرنوشت خود راضی به نظر میرسد آسایش و رفاه بیشتری دارد
و وقتی وضع این دو کشور در نظر گرفته شود آن هـمه احتیاجات جدیدی که در کشور آزاد هـمه روزه احساس میشود، با بینیازی کشور دیگری که هیچ احتیاجی احساس نمی کند باور کردنی نیست.
📚الکسی دو توکویل، تحلیل دموکراسی در آمریکا، ترجمه: رحمتالله مقدم مراغهای، فصل ششم: امتیازات استقرار دموکراسی، ماهنامه رخ نگار
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
در کشور آزاد همهچیز در حرکت و فعّال است. ولی در کشور غیرآزاد همهچیز آرام و بیحرکت به نظر میرسد. در اوّلی صحبت جز بر سر بهبود و ترقّی نیست. و در دیگری وضع چنان است که گویی جامعه آنچه را آرزو میکرده است تحصیل نموده و دیگر هیچ آرزویی ندارد، جز آنکه آرام بگیرد و در پرتو نعم و امتیازاتی که به دست آورده است استراحت کند.
با این حال کشوری که در آن، آن هـمـه بـرای ترقّی و کسب سعادت مجاهدت و کوشش میکنند، از دیگری که آن همه از سرنوشت خود راضی به نظر میرسد آسایش و رفاه بیشتری دارد
و وقتی وضع این دو کشور در نظر گرفته شود آن هـمه احتیاجات جدیدی که در کشور آزاد هـمه روزه احساس میشود، با بینیازی کشور دیگری که هیچ احتیاجی احساس نمی کند باور کردنی نیست.
📚الکسی دو توکویل، تحلیل دموکراسی در آمریکا، ترجمه: رحمتالله مقدم مراغهای، فصل ششم: امتیازات استقرار دموکراسی، ماهنامه رخ نگار
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
تتلو نماد عصیان یک نسل است که علیه اجبار به یک سبک زندگی مشخص و نوعی قاعدهمندی عبوس و رسمی در مدیریت بدن میخواهد بشورد. تتلو نمود بدویترین خواستههای نوزادی و ابتدایی انسانی است. آرزو دارد حرمسرا داشته باشد تا تمام زنان عالم را بندهی خود کند، نه اینکه پر از شهوت است که پر از وحشت است و تنهایی و بدینسان میخواهد ایمنی مادرانهای که از آن محروم شده را در شکل دربند کردن تمام بدنهای بالقوهی مادر مستغنی کند تا مبادا قحطسالی هر روزهی ذهن ترسیدهاش از نبود پیوند و ایمنی باز بترساندش. من در پی سرزنش جامعه یا نوجوانانی نیستم که در این بدویترین شکل پیجویی خواهشهای نفسانی، و یا رکاکت و پردهدری در استفاده از زبان در ابتداییترین شکل آن و در غیر انتزاعیترین صورت آن خود را مییابند و او را نماد مبارزه علیه زور و اجبار دریافت میکنند. باید درد را جای دیگری جست و انگشت اتهام را سمت جاهای دیگری گرفت.
✍️ #امیرحسین_جلالی_ندوشن
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #امیرحسین_جلالی_ندوشن
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
اگر کتابهای فروید را سرسری نمیخواندی میدیدی که فحش یکی از اصول اکیلیبر (تعادل) آدمیزاد است. اگر فحش نباشد، بله، آدم دق میکند. هر زبانی که فحشمند است، دق دل مردمش بیشتر است. از تعداد فحش و نوع فحش هر زبانی میشود از اوضاع مردمی که تو یک ناحیه هستند سر درآورد. رابطه بینشان را کشف کرد. زبان فارسی اگر هیچ چیز نداشته باشد، فحش آبدار زیاد دارد. ما که سر این ثروت عظیم نشستهایم چرا ولخرجی نکنیم؟ هان دوست عزیزم؟ شما را چه میشود؟ دیگر چسفحش را هم به ما نمیتوانی ببینی؟ بله! ایمایه اینجوری هستیم. میخوای بخوای، نمیخوای نخوای. موجودی هستیم فحشمند و تا دلمان میخواهد فحش ریخت و پاش میکنیم تا همه عبرت بگیرند.
#صادق_هدایت
به نقل از م ف فرزانه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#صادق_هدایت
به نقل از م ف فرزانه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔵ایران در قعر جدول شادی/ گذر زمان چه بر سر شادی ایرانیان آورد؟
🔹به طور کلی، شاخص شادی در ایران در پایان سال ۲۰۲۲، نسبت به سال ۲۰۰۵ نزولی بوده است. امتیاز ایران در سال ۲۰۲۲ برابر با ۴.۹۷، و در سال ۲۰۰۵ برابر با ۵.۳ گزارش شده که بیانگر کاهش ۶.۲۳ درصدی است. بیشترین میزان شاخص شادی در این بازه زمانی، در سال ۲۰۰۷ تجربه شده است. امتیاز شاخص شادی در این سال ۵.۳۳ میباشد.
🔹از سوی دیگر، کمترین میزان شاخص شادی در این بازه زمانی، در سال ۲۰۱۸ تجربه شده است. امتیاز شاخص شادی در این سال -۴.۲۷ میباشد.
🔹بیشترین ضربه به شادی ایرانیان در سال ۲۰۱۸ اتفاق افتاده است. این سال همزمان با موج جدید تحریمهای آمریکا و مشکلات اقتصادی میباشد. در این سال، امتیاز شاخص شادی حدود ۹.۳ درصد نسبت به سال پیش از آن کاهش یافته است. پس از آن، بیشترین کاهش در شادی ایرانیان در سال ۲۰۱۴ اتفاق افتاد است.
🔹پس از آن، بیشترین کاهش در شادی ایرانیان در سال ۲۰۱۱ اتفاق افتاد است. در این سال نیز تحریمها علیه ایران شدت گرفته، و کشور با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم کرده است./ اقتصاد آنلاین
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔹به طور کلی، شاخص شادی در ایران در پایان سال ۲۰۲۲، نسبت به سال ۲۰۰۵ نزولی بوده است. امتیاز ایران در سال ۲۰۲۲ برابر با ۴.۹۷، و در سال ۲۰۰۵ برابر با ۵.۳ گزارش شده که بیانگر کاهش ۶.۲۳ درصدی است. بیشترین میزان شاخص شادی در این بازه زمانی، در سال ۲۰۰۷ تجربه شده است. امتیاز شاخص شادی در این سال ۵.۳۳ میباشد.
🔹از سوی دیگر، کمترین میزان شاخص شادی در این بازه زمانی، در سال ۲۰۱۸ تجربه شده است. امتیاز شاخص شادی در این سال -۴.۲۷ میباشد.
🔹بیشترین ضربه به شادی ایرانیان در سال ۲۰۱۸ اتفاق افتاده است. این سال همزمان با موج جدید تحریمهای آمریکا و مشکلات اقتصادی میباشد. در این سال، امتیاز شاخص شادی حدود ۹.۳ درصد نسبت به سال پیش از آن کاهش یافته است. پس از آن، بیشترین کاهش در شادی ایرانیان در سال ۲۰۱۴ اتفاق افتاد است.
🔹پس از آن، بیشترین کاهش در شادی ایرانیان در سال ۲۰۱۱ اتفاق افتاد است. در این سال نیز تحریمها علیه ایران شدت گرفته، و کشور با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم کرده است./ اقتصاد آنلاین
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
امروز شخصی به شیخ فضلالله گفته بود اگر قشون روس وارد ایران شود، دیگر از اسلام، چیزی باقی نمیماند. شیخ گفته بود: در قفقاز، سرباز روس، در وقت نماز، مردم را امر میکنند به نماز جماعت! اگر روس وارد شود، دین ما را قوت خواهند داد!
تاریخ بیداری ایرانیان، ج۲، ۴۵۹
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
تاریخ بیداری ایرانیان، ج۲، ۴۵۹
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃مالیات بر فقر
✍️ غلامرضا سلامی
در چند روز گذشته رئیس سازمان برنامهوبودجه در توجیه افزایش ۵۰ درصدی مالیات در لایحه بودجه ۱۴۰۳ نسبت به بودجه سال گذشته، چندین بار گفته است بخش مهمی از این افزایش مربوط به تورم است (نقل به مضمون) یا به عبارتی به مالیاتگیری از تورم (کاهش ثروت) اذعان کرده است. با این نگاه این سوال پیش میآید که چرا دولت باید در جهت حذف تورم بالا از اقتصاد ایران، قدم موثری بردارد چون ظاهرا هرچه تورم بالاتر، درآمد دولت بالاتر.
در این نوشته قصد بر این نیست که اثرات مخرب این نگاه بر اقتصاد کشور تبیین شود، فقط دولتمردان و مجلسیانی که طی سالها با تعدیل نرخ بهره با تورم موجود به دلیل تورمزایی با افزایش این نرخ، مخالفت کردهاند لازم است بدانند که تورمزایی مالیات از تورم، بهمراتب بیشتر از تورمزایی افزایش معقول نرخ بهره است. در این نوشته هدف آن است که نشان داده شود آثار مالیاتی تورم همراه با تصمیمات اشتباه دیگر چه بلایی برسر حقوقبگیران خواهد آورد.
در ابتدای سال ۱۴۰۲ با وجود تورم بالای ۵۰ درصدی سال، حقوق کارکنان دولت و بهتبع آن بقیه کارکنان و بازنشستگان ۲۰درصد افزایش یافت و قرار است طبق لایحه بودجه سال۱۴۰۳ با وجود مالیات ادعایی ۴۰ درصدی، حقوق شاغلان ۱۸ درصد و مستمری بازنشستگان ۲۰ درصد افزایش یابد.
بیایید فرض کنیم در ابتدای سال ۱۴۰۱ حقوق یک کارمند حدود ۱۶میلیون و ۵۰۰هزار تومان بوده باشد و بازهم فرض کنیم با این حقوق میتوانسته امور خود و خانوادهاش را به نحوی اداره کند. در این محاسبه از تورم ماهانه صرفنظر و وضعیت این شخص در ابتدای سال ۱۴۰۳ ارزیابی میشود.
🔹افزایش حقوق سال ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ مصوب، حقوق این شخص در پایان فروردین ۱۴۰۳ به مبلغ ۲۴ میلیون تومان خواهد رسید که از نظر قدرت خرید حدودا معادل یازده میلیون و ۵۰۰هزار تومان فروردین ۱۴۰۱ است؛ یعنی این شخص بدون داشتن هر نقشی در ایجاد تورم، طی دوسال بهجای بهترشدن وضعیت رفاهی و معیشتاش به دلیل سابقه کار بیشتر و ارتقای دانش و تجربهاش، مبلغ ۵ میلیون تومان از قدرت خرید ماهانه خود را از دست داده است و به همین نسبت فقیرتر شده است.
🔹کاش داستان به همینجا خاتمه مییافت، ولی طبق همین لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ قرار است از این شخص مبلغ حدود یک میلیون و ۶۰۰هزار تومان هم در هر ماه مالیات گرفته شود. اگر فرض کنیم خطفقر خوشبینانه حدود ۲۵ میلیون تومان باشد، در اینصورت در واقع دولت با اینکار خود عملا دارد از فقر، مالیات دریافت میکند./دنیای اقتصاد
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ غلامرضا سلامی
در چند روز گذشته رئیس سازمان برنامهوبودجه در توجیه افزایش ۵۰ درصدی مالیات در لایحه بودجه ۱۴۰۳ نسبت به بودجه سال گذشته، چندین بار گفته است بخش مهمی از این افزایش مربوط به تورم است (نقل به مضمون) یا به عبارتی به مالیاتگیری از تورم (کاهش ثروت) اذعان کرده است. با این نگاه این سوال پیش میآید که چرا دولت باید در جهت حذف تورم بالا از اقتصاد ایران، قدم موثری بردارد چون ظاهرا هرچه تورم بالاتر، درآمد دولت بالاتر.
در این نوشته قصد بر این نیست که اثرات مخرب این نگاه بر اقتصاد کشور تبیین شود، فقط دولتمردان و مجلسیانی که طی سالها با تعدیل نرخ بهره با تورم موجود به دلیل تورمزایی با افزایش این نرخ، مخالفت کردهاند لازم است بدانند که تورمزایی مالیات از تورم، بهمراتب بیشتر از تورمزایی افزایش معقول نرخ بهره است. در این نوشته هدف آن است که نشان داده شود آثار مالیاتی تورم همراه با تصمیمات اشتباه دیگر چه بلایی برسر حقوقبگیران خواهد آورد.
در ابتدای سال ۱۴۰۲ با وجود تورم بالای ۵۰ درصدی سال، حقوق کارکنان دولت و بهتبع آن بقیه کارکنان و بازنشستگان ۲۰درصد افزایش یافت و قرار است طبق لایحه بودجه سال۱۴۰۳ با وجود مالیات ادعایی ۴۰ درصدی، حقوق شاغلان ۱۸ درصد و مستمری بازنشستگان ۲۰ درصد افزایش یابد.
بیایید فرض کنیم در ابتدای سال ۱۴۰۱ حقوق یک کارمند حدود ۱۶میلیون و ۵۰۰هزار تومان بوده باشد و بازهم فرض کنیم با این حقوق میتوانسته امور خود و خانوادهاش را به نحوی اداره کند. در این محاسبه از تورم ماهانه صرفنظر و وضعیت این شخص در ابتدای سال ۱۴۰۳ ارزیابی میشود.
🔹افزایش حقوق سال ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ مصوب، حقوق این شخص در پایان فروردین ۱۴۰۳ به مبلغ ۲۴ میلیون تومان خواهد رسید که از نظر قدرت خرید حدودا معادل یازده میلیون و ۵۰۰هزار تومان فروردین ۱۴۰۱ است؛ یعنی این شخص بدون داشتن هر نقشی در ایجاد تورم، طی دوسال بهجای بهترشدن وضعیت رفاهی و معیشتاش به دلیل سابقه کار بیشتر و ارتقای دانش و تجربهاش، مبلغ ۵ میلیون تومان از قدرت خرید ماهانه خود را از دست داده است و به همین نسبت فقیرتر شده است.
🔹کاش داستان به همینجا خاتمه مییافت، ولی طبق همین لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ قرار است از این شخص مبلغ حدود یک میلیون و ۶۰۰هزار تومان هم در هر ماه مالیات گرفته شود. اگر فرض کنیم خطفقر خوشبینانه حدود ۲۵ میلیون تومان باشد، در اینصورت در واقع دولت با اینکار خود عملا دارد از فقر، مالیات دریافت میکند./دنیای اقتصاد
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
فتحعلی شاه بودن کافی است!
فرشاد غریب پور
برای کنده شدن پاره های تن مملکت و زجر کشیدن ملت لازم نیست که حتما "سلطان حسین صفوی" بی عرضه باشی، که از قضا مقامات نظام علاقهی خاصی به زدن این برچسب بر دیگران دارند. همین که فتحعلی شاه باشی کافی است؛ همین که مرد جنگ و جهاد و لشکرکشی و در عین حال بی تدبیر و نادان در سیاست باشی و دلخوش به این باشی که روسها خطابت کنند "اعلیحضرت ... پادشاه اعظم مقتدر مملکت ایران" برای بیچاره کردن مردم و از دست رفتن بخش هایی از این کهن دیار کفایت می کند. وحشی ترین و پرزورترین گاو هم عاقبت در کمند است، این سرگذشت تکرارشونده حکام مدعی و بی دانش است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
فرشاد غریب پور
برای کنده شدن پاره های تن مملکت و زجر کشیدن ملت لازم نیست که حتما "سلطان حسین صفوی" بی عرضه باشی، که از قضا مقامات نظام علاقهی خاصی به زدن این برچسب بر دیگران دارند. همین که فتحعلی شاه باشی کافی است؛ همین که مرد جنگ و جهاد و لشکرکشی و در عین حال بی تدبیر و نادان در سیاست باشی و دلخوش به این باشی که روسها خطابت کنند "اعلیحضرت ... پادشاه اعظم مقتدر مملکت ایران" برای بیچاره کردن مردم و از دست رفتن بخش هایی از این کهن دیار کفایت می کند. وحشی ترین و پرزورترین گاو هم عاقبت در کمند است، این سرگذشت تکرارشونده حکام مدعی و بی دانش است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
کمونیسم، کیشِ روشنفکران است؛ کمونیسم روایت منحط بشارت غرب است؛ کمونیسم، نخستین عقیده و ایمانِ اساساً اروپایی است که موفق به جذب میلیونها آسیایی شده است؛ نخستین نوآموزان آن روشنفکران بودند.
رمون آرون
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
رمون آرون
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
هر کسی ﺩﺭ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺤﻞ دفن ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺴﺎﻧﯽﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ...
| رومن رولان |
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
| رومن رولان |
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY