📈 روند سقوط ارزش ریال از دو سال پیش از انقلاب 57 تاکنون
71 ریال آن زمان برابر با 500.000 ریال این روزها....
The World's Most Confusing Currency (IRAN)
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
71 ریال آن زمان برابر با 500.000 ریال این روزها....
The World's Most Confusing Currency (IRAN)
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃«تأملی در مدرنیتهی ایرانی»
✍️ #احسان_عزیزی
درحال خواندن اثر درخشان علی میرسپاسی «تأملی در مدرنیتهی ایرانی» با عنوان فرعی «بحثی در گفتمانهای روشنفکری و سیاست مدرنیزاسیون در ایران» هستم. قلم نویسنده و ترجمهی خوب کتاب از یکسو، رویکرد متفاوت نویسنده در دیدن و تحلیل مواجههی ایرانیان با مدرنیته و غرب و تحولات تاریخی یکسدهی اخیر از سوی دیگر پس از مدتها من را با اثری جدی مواجه کرد.
میرسپاسی همان ابتدا ادعای بدیعی را مطرح میکند که اثبات یا استدلال دربارهی آن بسیار دشوار به نظر میرسد: «به تصور من، انقلاب ایران ادامهی تجربهی مشروطیت بود. با این تفاوت که سپری شدن یک قرن، بر پیچیدگیها و معضلات افزوده بود و روشنفکران ایرانی، اینبار با توسل به گفتمانی دینی و جنبشی تودهای، در خیال ساختن ایرانی جدید بودند.»[1] اینکه چقدر این ادعای میرسپاسی مستدل و مستند است شاید در انتهای کتاب مشخص شود، و بحث دربارهی آن نیازمند مجالی است برای ورود مفصل به مباحث مختلفی که در کتاب مطرح شده؛ اما آنچه فارغ از ادعای میرسپاسی (درست یا غلط، موافق یا مخالف با آن) حائز اهمیت است خوانش (بهنوعی) وبری او از تاریخ معاصر ایران است.
او ابتدا با مرور روایتهای غربی مدرنیته و بهنوعی نقد و تحلیل نگاه شرقشناسانهی آنها خواننده را به افق پیشامدرن ایرانیان از نگاه چندتن از مهمترین اندیشمندان و فلاسفهی غرب (مونتسکیو، هگل، مارکس و...) و مهمترین آثار و مستنداتی که بیش از هرجا مرتبط با ایران است (نامههای مونتسکو و دیگر منابع) میبرد. بهعبارتی از همان ابتدا خوانش کلیشهای ماتریالیستی را کنار میگذارد و سراغ چشماندازها، اندیشهها، ذهنیتها، باورها و اعتقادات دربارهی مدرنیته میرود و از همان ابتدا از خطای بزرگی که بسیاری از تاریخنگاران، مفسران و جامعهشناسان و شارحان مدرنیتهی ایرانی داشتند خود را بر حذر میدارد. خطای بزرگی که بسیاری بهواسطهی نفوذ گسترده و دیرینهی اندیشههای سوسیالیستی و مارکسیستی نقش و تأثیر آنچه آنها روبنا مینامیدند (دین، فرهنگ، اندیشهها و باورها) را نادیده گرفتند و برای توضیح مسائل ایران و سیر تحولات تاریخ معاصر ایران آدرسهای غلط دادند و بیراهههای بیحاصل رفتند. میرسپاسی اما بهجای پرداختن به روایت کلیشهای از رویارویی ایرانیان با مدرنیته و در نسبت قرار دادن آن با مفاهیمی چون توسعه و صنعتی شدن نیمهکاره و طرح مسائلی مشابه که تماماً ریشههای ماتریالیستی را در تحلیل اصل قرار میدهند، خوانشی نو از اندیشهها و جریانهای فکری و سیاسی و اجتماعی دارد. روایتی که بر اساس برداشتها و پنداشتهای نیروهای مختلف اجتماعی خصوصاً روشنفکران و روحانیون از مدرنیته طرح شده است. نیروهایی که اگر نه تنها عامل، که از اصلیترین و تأثیرگذارترین عاملیتهای تاریخی در رقم زدن سرنوشت ایران بودهاند که امروز شاهدش هستیم. ترجیح میدهم بیش از این دربارهی این اثر ننویسم، و ادامهی ماجرا را دنبال کنم. پیشنهاد میکنم این اثر را بخوانید، شاید بد نباشد تأملی در این تأمل داشته باشیم.
پ.ن:
۱. از مقدمهٰی نویسنده بر کتاب ص ۱۴ (طرح نو)
۲. این اثر ابتدا توسط انتشارات طرح نو منتشر شده بود که اکنون توسط نشر ثالث منتشر شده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ #احسان_عزیزی
درحال خواندن اثر درخشان علی میرسپاسی «تأملی در مدرنیتهی ایرانی» با عنوان فرعی «بحثی در گفتمانهای روشنفکری و سیاست مدرنیزاسیون در ایران» هستم. قلم نویسنده و ترجمهی خوب کتاب از یکسو، رویکرد متفاوت نویسنده در دیدن و تحلیل مواجههی ایرانیان با مدرنیته و غرب و تحولات تاریخی یکسدهی اخیر از سوی دیگر پس از مدتها من را با اثری جدی مواجه کرد.
میرسپاسی همان ابتدا ادعای بدیعی را مطرح میکند که اثبات یا استدلال دربارهی آن بسیار دشوار به نظر میرسد: «به تصور من، انقلاب ایران ادامهی تجربهی مشروطیت بود. با این تفاوت که سپری شدن یک قرن، بر پیچیدگیها و معضلات افزوده بود و روشنفکران ایرانی، اینبار با توسل به گفتمانی دینی و جنبشی تودهای، در خیال ساختن ایرانی جدید بودند.»[1] اینکه چقدر این ادعای میرسپاسی مستدل و مستند است شاید در انتهای کتاب مشخص شود، و بحث دربارهی آن نیازمند مجالی است برای ورود مفصل به مباحث مختلفی که در کتاب مطرح شده؛ اما آنچه فارغ از ادعای میرسپاسی (درست یا غلط، موافق یا مخالف با آن) حائز اهمیت است خوانش (بهنوعی) وبری او از تاریخ معاصر ایران است.
او ابتدا با مرور روایتهای غربی مدرنیته و بهنوعی نقد و تحلیل نگاه شرقشناسانهی آنها خواننده را به افق پیشامدرن ایرانیان از نگاه چندتن از مهمترین اندیشمندان و فلاسفهی غرب (مونتسکیو، هگل، مارکس و...) و مهمترین آثار و مستنداتی که بیش از هرجا مرتبط با ایران است (نامههای مونتسکو و دیگر منابع) میبرد. بهعبارتی از همان ابتدا خوانش کلیشهای ماتریالیستی را کنار میگذارد و سراغ چشماندازها، اندیشهها، ذهنیتها، باورها و اعتقادات دربارهی مدرنیته میرود و از همان ابتدا از خطای بزرگی که بسیاری از تاریخنگاران، مفسران و جامعهشناسان و شارحان مدرنیتهی ایرانی داشتند خود را بر حذر میدارد. خطای بزرگی که بسیاری بهواسطهی نفوذ گسترده و دیرینهی اندیشههای سوسیالیستی و مارکسیستی نقش و تأثیر آنچه آنها روبنا مینامیدند (دین، فرهنگ، اندیشهها و باورها) را نادیده گرفتند و برای توضیح مسائل ایران و سیر تحولات تاریخ معاصر ایران آدرسهای غلط دادند و بیراهههای بیحاصل رفتند. میرسپاسی اما بهجای پرداختن به روایت کلیشهای از رویارویی ایرانیان با مدرنیته و در نسبت قرار دادن آن با مفاهیمی چون توسعه و صنعتی شدن نیمهکاره و طرح مسائلی مشابه که تماماً ریشههای ماتریالیستی را در تحلیل اصل قرار میدهند، خوانشی نو از اندیشهها و جریانهای فکری و سیاسی و اجتماعی دارد. روایتی که بر اساس برداشتها و پنداشتهای نیروهای مختلف اجتماعی خصوصاً روشنفکران و روحانیون از مدرنیته طرح شده است. نیروهایی که اگر نه تنها عامل، که از اصلیترین و تأثیرگذارترین عاملیتهای تاریخی در رقم زدن سرنوشت ایران بودهاند که امروز شاهدش هستیم. ترجیح میدهم بیش از این دربارهی این اثر ننویسم، و ادامهی ماجرا را دنبال کنم. پیشنهاد میکنم این اثر را بخوانید، شاید بد نباشد تأملی در این تأمل داشته باشیم.
پ.ن:
۱. از مقدمهٰی نویسنده بر کتاب ص ۱۴ (طرح نو)
۲. این اثر ابتدا توسط انتشارات طرح نو منتشر شده بود که اکنون توسط نشر ثالث منتشر شده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
به هرحال درست مانند خدا، ایدئولوژی مُرده است. زیادهروی های خونبار قرن بیستم آن را کشت. ما نیز باید آن را رها کنیم و به مشکلاتی بپردازیم که کوچکترند و دقیقتر تعریف شدهاند. ما باید آنها را در مقیاسی ببینیم که بتوانیم حلشان کنیم، نه با سرزنش دیگران، بلکه با پرداختن به آنها به صورت شخصی و همزمان با پذیرش مسئولیت نتیجهای که این تلاش خواهد داشت.
📖 فراتر از نظم 12 قانون دیگر برای زندگی، جردن پیترسون ترجمه شیما مسائلی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📖 فراتر از نظم 12 قانون دیگر برای زندگی، جردن پیترسون ترجمه شیما مسائلی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 با داعش چه باید کرد
✍ #یدالله_کریمی_پور
جمهوریاسلامی در برابر داعش چه کند؟ بنیاد استراتژی سرکوب و رویارویی با آن چیست؟ آیا اصولا حکومت در این باره دارای استراتژی روشن و قاعده مندی است؟ دو ویژگی بارز داعش عبارت است از:
۱- داعش پدیده ای فرامنطقه ای است. بیشترین تراکم استقرارش از کازابلانکا در ساحل اقیانوس اطلس تا هندوکوش و از تاشکند و آستانه در آسیای مرکزی تا سومالی در شاخ آفریقا است. محدوه ای که در برگیرنده ۵۶ کشور و در غلیظترین جغرافیایش شامل ۲۲ کشور است؛
۲- دوم این که داعش تنها یک جغرافیا نیست که با شناسایی دقیقش بتوان آن را سرکوب کرد و از میان برداشت، بلکه جریانی است بس پیچیده و ترکیبی متشکل از ایدئولوژی اسلام سیاسی، ساختار سازی قدرت های جهانی و منطقه ای برای مقابله با رویکرد کشورهای رقیب، محصول نهادهای جاسوسی و برآمده از حوزه های علمیه و دیگر مراکز دینی- مذهبی است. جریانی فکری و سازمانی بهم پیوسته، درهم گره خورده و هدایت پذیر دارای قدرت مانور برازنده؛جریانی سلفی، ضد شیعی، ضد ایرانی، قهقرا گرا و خشن.
کوتاه آن که داعش جریانی فکری- سازمانی و فرامنطقه ای با جغرافیای گسترده است. با این تعریف آشکار است که چه باید کرد. لازمه سرکوب این جریان سازماندهی شده، همراهی، همکاری و تبادلات اطلاعاتی کشورهای درگیر با یکدیگر است. بدون تبادل مستمر و سیستماتیک کشورهای درگیر و نیز همکاری سازمان های اطلاعاتی جهانی، کنترل داعش پر هزینه و تقریبا ناممکن خواهد بود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍ #یدالله_کریمی_پور
جمهوریاسلامی در برابر داعش چه کند؟ بنیاد استراتژی سرکوب و رویارویی با آن چیست؟ آیا اصولا حکومت در این باره دارای استراتژی روشن و قاعده مندی است؟ دو ویژگی بارز داعش عبارت است از:
۱- داعش پدیده ای فرامنطقه ای است. بیشترین تراکم استقرارش از کازابلانکا در ساحل اقیانوس اطلس تا هندوکوش و از تاشکند و آستانه در آسیای مرکزی تا سومالی در شاخ آفریقا است. محدوه ای که در برگیرنده ۵۶ کشور و در غلیظترین جغرافیایش شامل ۲۲ کشور است؛
۲- دوم این که داعش تنها یک جغرافیا نیست که با شناسایی دقیقش بتوان آن را سرکوب کرد و از میان برداشت، بلکه جریانی است بس پیچیده و ترکیبی متشکل از ایدئولوژی اسلام سیاسی، ساختار سازی قدرت های جهانی و منطقه ای برای مقابله با رویکرد کشورهای رقیب، محصول نهادهای جاسوسی و برآمده از حوزه های علمیه و دیگر مراکز دینی- مذهبی است. جریانی فکری و سازمانی بهم پیوسته، درهم گره خورده و هدایت پذیر دارای قدرت مانور برازنده؛جریانی سلفی، ضد شیعی، ضد ایرانی، قهقرا گرا و خشن.
کوتاه آن که داعش جریانی فکری- سازمانی و فرامنطقه ای با جغرافیای گسترده است. با این تعریف آشکار است که چه باید کرد. لازمه سرکوب این جریان سازماندهی شده، همراهی، همکاری و تبادلات اطلاعاتی کشورهای درگیر با یکدیگر است. بدون تبادل مستمر و سیستماتیک کشورهای درگیر و نیز همکاری سازمان های اطلاعاتی جهانی، کنترل داعش پر هزینه و تقریبا ناممکن خواهد بود.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃متوهمان طرفدار پرولتاریا(طبقه کارگر)
✍️سعید معدنی
غلامحسین ساعدی در شمارهی هفتم فصلنامه الفبا مینویسد:
"فتحعلی پناهیان جوان بیست و چند ساله....بچه عجیبی بود. سیانور هم در گوشه زبانش. همان بود که سرمایهدار گردن کلفت کرجی را کشت، همان که چای جهان را داشت."
منظور ساعدی از "سرمایهدار گردن کلفت" یک کار آفرین موفق و توسعه دهنده صنعت و اقتصاد کشور محمد صادق فاتح یزدی است. تقریبا صددرصد اهالی کرج و اطراف کرج فاتح یزدی را با اینکه نزدیک به نیم قرن از ترور وی توسط سازمان چریکهای فدایی خلق میگذرد، میشناسند.
محمدصادق فاتح یزدی متولد یزد بود. در سالهایی که در یزد کم آبی و قحطی بروز میکند، مردمان زیادی از این شهر به کرج نقل مکان میکنند. فاتح یکی از این افراد بود که بعدها یکتنه در دگرگونی و پیشرفت کرج نقش بسزایی داشت.
⚙️فاتح یزدی متولد ۱۲۷۷ بود. وی برای ادامهی تحصیل در رشته مهندسی کشاورزی به هند میرود. پس از بازگشت از هند باخبر میشود نامزدش رقیه غضنفری که "جهان" صدایش می کردند بر اثر بیماری آبله نابینا شده است. اطرافیان توصیه میکنند که با این دختر ازدواج نکند. اما مهندس فاتح که جزء معدود تحصیلکردگان دانشگاهی آن زمان بود عاشق جهان بود. لذا بر عشقاش پافشاری میکند و با وی ازدواج میکند. جالب آنکه این صنعتکار خلاق و کارآفرین بعدها بسیاری از کارخانه و مکانها و محلهها را که در کرج میسازد نام "جهان" را بر آنها میگذارد. احتمالا تا زمانی که کرج هست نام "جهان" هم هست! مثل:
- کارخانه «جهانچیت» در سال 1335
-کارخانه «روغن نباتی جهان» در سال 1336
- «کارگاه بافندگی خانوادگی» در سال 1341 (این کارگاه، به دنبال سختی زنان از کار کردن در محیطِ مردانه جهانچیت تاسیس میشود و در داخل محله چهارصددستگاه کرج قرار داشته که بسیاری از زنان کارگر آن نیز ساکن همین محله بودهاند)؛
- کارخانه «یخسازی جهان»
- کارخانه «روغن موتور جهان»
- «سردخانه میوه جهان» در سال 1344 که جزء اولینها بوده
- پلاستیکسازی آرمه
- شرکت آبادانی جهان
- کارخانه صابون جهان
-چای جهان
-پتوبافی جهان
-و....
🥦علاوه بر آن، "فاتح" در کشاورزی نیز فعالیتهایی داشت. از جمله احداث 150 هکتار باغات میوه و حدود 80 هکتار جنگل چوبهای صنعتی این مجموعه در کنار دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران، مرکز اصلاح بذر و نهال و زمینهای زراعی کرج، موقعیت کشاورزی کرج را بهبود دادند.
با توسعه شرکتها و کارخانهها، مهاجرت به شهر کرج افزایش مییابد. مهندس فاتح با کمک مهندسان خارجی شروع به قطعهبندی زمینهای اطراف و خیابانکشی آنها میکند. این کار در نهایت به ایجاد دو محله مسکونی «چهارصد دستگاه» و «جهانشهر» منجر میشود. ۴۰۰ دستگاه که در ابتدا آن را «جهانآباد» یا «کوی کارگران جهانچیت» نامیده بودند، در ضلع جنوبی کارخانه جهانچیت قرار دارد. این بخش، به عنوان یک مجموعه ۴۰۰ واحدی در نظر گرفته شده بود که ۲۰۰ واحد آن اجرایی شد.
نکته آنکه این دو مجموعه مسکونی را خیابان اصلی شهر یعنی خیابان بهشتی(قزوین) ازهم جدا میکند. قسمت شمالی خانههای بزرگتر بودند برای افراد پردرآمد و قسمت جنوبی خانههای کوچکتر و اقتصادیتر برای افراد کم در آمد بود. البته بخشی از خانهها بعد کشته شدن ایشان تکمیل شدند. همچنین کافه (رستوران) "باغجهان" هم که یکی از قدیمیترین رستورانهای دایر در کرج است به همین جهانشهر چسبیده است.
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ تقریبا همهی این اموال و کارخانهها مصادره شده و به دلیل سوء مدیریت بسیاری تعطیل شده واز بین رفتند! در نتیجه آن تلاش شبانهروزی خستگیناپذیر به باد فنا رفت. فاتح همچنین چند مرکز آموزشی، مسجد، درمانگاه وغیره را نیز ساخته است.
سال ۱۳۵۰ است. شرایط کشور امنیتی شده. در همین سال کارگران جهانچیت در اعتراض به کمی حقوق اعتصاب میکنند. فاتح امتیازاتی میدهد و آنها را بیمه میکند. اما باز هم اعتصاب ادامه دارد. فاتح به نیروهای امنیتی متوسل می شود. کارگران برای گرفتن حق خود راهی وزارت کار در تهران میشوند. روند اعتراض وارد فاز امنیتی شده سه نفر کارگر کشته می شوند که البته فدائیان خلق اعلام میکنند ۲۰ نفر کشته شدهاند. فاتح از این حادثه غمگین میشود. دو سالی سرکار نمیرود اما به اصرار مدیران کارخانهها بعد از دوسال سرکار برمیگردد.
اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ۲۰ مرداد ۱۳۵۳خیابان را بر اتومبیلاش میبندند. ابتدا به راننده تیری شلیک میکنند. سپس بورژوای(سرمایهدار) کارآفرین را در ۷۶ سالگی میکشند تا انتقام خود را از امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا بگیرند! وقتی دقیق میشویم، میبینیم که گروههای افراطی در تاریخ معاصر چه فرصتهای ناب توسعه یافتگی را از این کشور گرفتهاند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️سعید معدنی
غلامحسین ساعدی در شمارهی هفتم فصلنامه الفبا مینویسد:
"فتحعلی پناهیان جوان بیست و چند ساله....بچه عجیبی بود. سیانور هم در گوشه زبانش. همان بود که سرمایهدار گردن کلفت کرجی را کشت، همان که چای جهان را داشت."
منظور ساعدی از "سرمایهدار گردن کلفت" یک کار آفرین موفق و توسعه دهنده صنعت و اقتصاد کشور محمد صادق فاتح یزدی است. تقریبا صددرصد اهالی کرج و اطراف کرج فاتح یزدی را با اینکه نزدیک به نیم قرن از ترور وی توسط سازمان چریکهای فدایی خلق میگذرد، میشناسند.
محمدصادق فاتح یزدی متولد یزد بود. در سالهایی که در یزد کم آبی و قحطی بروز میکند، مردمان زیادی از این شهر به کرج نقل مکان میکنند. فاتح یکی از این افراد بود که بعدها یکتنه در دگرگونی و پیشرفت کرج نقش بسزایی داشت.
⚙️فاتح یزدی متولد ۱۲۷۷ بود. وی برای ادامهی تحصیل در رشته مهندسی کشاورزی به هند میرود. پس از بازگشت از هند باخبر میشود نامزدش رقیه غضنفری که "جهان" صدایش می کردند بر اثر بیماری آبله نابینا شده است. اطرافیان توصیه میکنند که با این دختر ازدواج نکند. اما مهندس فاتح که جزء معدود تحصیلکردگان دانشگاهی آن زمان بود عاشق جهان بود. لذا بر عشقاش پافشاری میکند و با وی ازدواج میکند. جالب آنکه این صنعتکار خلاق و کارآفرین بعدها بسیاری از کارخانه و مکانها و محلهها را که در کرج میسازد نام "جهان" را بر آنها میگذارد. احتمالا تا زمانی که کرج هست نام "جهان" هم هست! مثل:
- کارخانه «جهانچیت» در سال 1335
-کارخانه «روغن نباتی جهان» در سال 1336
- «کارگاه بافندگی خانوادگی» در سال 1341 (این کارگاه، به دنبال سختی زنان از کار کردن در محیطِ مردانه جهانچیت تاسیس میشود و در داخل محله چهارصددستگاه کرج قرار داشته که بسیاری از زنان کارگر آن نیز ساکن همین محله بودهاند)؛
- کارخانه «یخسازی جهان»
- کارخانه «روغن موتور جهان»
- «سردخانه میوه جهان» در سال 1344 که جزء اولینها بوده
- پلاستیکسازی آرمه
- شرکت آبادانی جهان
- کارخانه صابون جهان
-چای جهان
-پتوبافی جهان
-و....
🥦علاوه بر آن، "فاتح" در کشاورزی نیز فعالیتهایی داشت. از جمله احداث 150 هکتار باغات میوه و حدود 80 هکتار جنگل چوبهای صنعتی این مجموعه در کنار دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران، مرکز اصلاح بذر و نهال و زمینهای زراعی کرج، موقعیت کشاورزی کرج را بهبود دادند.
با توسعه شرکتها و کارخانهها، مهاجرت به شهر کرج افزایش مییابد. مهندس فاتح با کمک مهندسان خارجی شروع به قطعهبندی زمینهای اطراف و خیابانکشی آنها میکند. این کار در نهایت به ایجاد دو محله مسکونی «چهارصد دستگاه» و «جهانشهر» منجر میشود. ۴۰۰ دستگاه که در ابتدا آن را «جهانآباد» یا «کوی کارگران جهانچیت» نامیده بودند، در ضلع جنوبی کارخانه جهانچیت قرار دارد. این بخش، به عنوان یک مجموعه ۴۰۰ واحدی در نظر گرفته شده بود که ۲۰۰ واحد آن اجرایی شد.
نکته آنکه این دو مجموعه مسکونی را خیابان اصلی شهر یعنی خیابان بهشتی(قزوین) ازهم جدا میکند. قسمت شمالی خانههای بزرگتر بودند برای افراد پردرآمد و قسمت جنوبی خانههای کوچکتر و اقتصادیتر برای افراد کم در آمد بود. البته بخشی از خانهها بعد کشته شدن ایشان تکمیل شدند. همچنین کافه (رستوران) "باغجهان" هم که یکی از قدیمیترین رستورانهای دایر در کرج است به همین جهانشهر چسبیده است.
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ تقریبا همهی این اموال و کارخانهها مصادره شده و به دلیل سوء مدیریت بسیاری تعطیل شده واز بین رفتند! در نتیجه آن تلاش شبانهروزی خستگیناپذیر به باد فنا رفت. فاتح همچنین چند مرکز آموزشی، مسجد، درمانگاه وغیره را نیز ساخته است.
سال ۱۳۵۰ است. شرایط کشور امنیتی شده. در همین سال کارگران جهانچیت در اعتراض به کمی حقوق اعتصاب میکنند. فاتح امتیازاتی میدهد و آنها را بیمه میکند. اما باز هم اعتصاب ادامه دارد. فاتح به نیروهای امنیتی متوسل می شود. کارگران برای گرفتن حق خود راهی وزارت کار در تهران میشوند. روند اعتراض وارد فاز امنیتی شده سه نفر کارگر کشته می شوند که البته فدائیان خلق اعلام میکنند ۲۰ نفر کشته شدهاند. فاتح از این حادثه غمگین میشود. دو سالی سرکار نمیرود اما به اصرار مدیران کارخانهها بعد از دوسال سرکار برمیگردد.
اعضای سازمان چریکهای فدایی خلق ۲۰ مرداد ۱۳۵۳خیابان را بر اتومبیلاش میبندند. ابتدا به راننده تیری شلیک میکنند. سپس بورژوای(سرمایهدار) کارآفرین را در ۷۶ سالگی میکشند تا انتقام خود را از امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا بگیرند! وقتی دقیق میشویم، میبینیم که گروههای افراطی در تاریخ معاصر چه فرصتهای ناب توسعه یافتگی را از این کشور گرفتهاند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
ماتریس طبقه: نظریهی اجتماعی پس از چرخش فرهنگی
نویسنده: ویوک چیبر
مترجم: حمید هاشمیکهندانی
انتشارات کتابستان برخط
قیمت: 170.000 ت
ویوک چیبر جامعهشناس آمریکایی، استاد دانشگاه نیویورک و نظریهپرداز در زمینههای توسعه، نظریهی اجتماعی و اقتصادسیاسی است. «ماتریس طبقه» جدیدترین اثر چیبر است که تبیینهای ماتریالیستی طبقه را احیا میکند و درعینحال بهترین نظریهی فرهنگی رقیب را در نظر میگیرد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تحلیل طبقاتی و دیگر ساختارهای بنیادین سرمایهداری توسط نظریهپردازانی که استدلال میکردند زندگی اجتماعی و اقتصادی به فرهنگ قابل تقلیل است، کنار گذاشته شد. تحلیلی که در آن انتخابهای ما به جای محدودیتهای تحمیلشدهی بیرونی و جبرگرایی اقتصادی، منعکسکننده تفاسیر ما از جهان اطراف هستند. احیای مجدد سرمایهداری در چند دههی اخیر نابرابریهای فاحش در ثروت و قدرت، دانشمندان علوماجتماعی را به بازگشایی خطوط ماتریالیستی سوق داده است. اما اشتباه است اگر وانمود کنیم چرخش فرهنگی هرگز اتفاق نیفتاده است...
🔗 لینک کتاب
#معرفی_کتاب #هرروز_یک_کتاب
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
نویسنده: ویوک چیبر
مترجم: حمید هاشمیکهندانی
انتشارات کتابستان برخط
قیمت: 170.000 ت
ویوک چیبر جامعهشناس آمریکایی، استاد دانشگاه نیویورک و نظریهپرداز در زمینههای توسعه، نظریهی اجتماعی و اقتصادسیاسی است. «ماتریس طبقه» جدیدترین اثر چیبر است که تبیینهای ماتریالیستی طبقه را احیا میکند و درعینحال بهترین نظریهی فرهنگی رقیب را در نظر میگیرد.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تحلیل طبقاتی و دیگر ساختارهای بنیادین سرمایهداری توسط نظریهپردازانی که استدلال میکردند زندگی اجتماعی و اقتصادی به فرهنگ قابل تقلیل است، کنار گذاشته شد. تحلیلی که در آن انتخابهای ما به جای محدودیتهای تحمیلشدهی بیرونی و جبرگرایی اقتصادی، منعکسکننده تفاسیر ما از جهان اطراف هستند. احیای مجدد سرمایهداری در چند دههی اخیر نابرابریهای فاحش در ثروت و قدرت، دانشمندان علوماجتماعی را به بازگشایی خطوط ماتریالیستی سوق داده است. اما اشتباه است اگر وانمود کنیم چرخش فرهنگی هرگز اتفاق نیفتاده است...
🔗 لینک کتاب
#معرفی_کتاب #هرروز_یک_کتاب
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 دولت از چه میهراسد؟
✍🏻 مورای روتبارد
بیگمان، آنچه دولت بیش از همه چیز از آن میهراسد، هرگونه تهدید اساسی قدرت و موجودیّتاش است. مرگ دولت به دو شیوهی عمده میتواند رخ دهد: ۱- از طریق فتح آن توسّط دولتی دیگر، یا ۲- از طریق سرنگونی انقلابی آن توسّط شهرونداناش -بهطور خلاصه، با جنگ یا انقلاب. جنگ و انقلاب، بهعنوان تهدیدهای بنیادین، همواره سبب برانگیختن تکاپو و پروپاگاندای حدّاکثری دولتمردان در میان مردم شده است. چنانکه ذکر شد، همواره باید از هر راهی جهت بسیج مردم برای دفاع از دولت استفاده کرد، با این باور که در حال دفاع از خودشاناند. مغلطه بودن این ایده زمانی آشکار میشود که خدمت اجباری علیه کسانی به کار گرفته میشود، که از دفاع از خود سر باز میزنند و، بنابراین، مجبور به پیوستن به دستههای نظامی دولت میگردند: نیازی به افزودن نیست که، آنها مجاز به هیچگونه «دفاعی» در برابر این اقدام دولتِ «خودشان» نیستند.
قدرت دولت در زمان جنگ به نهایت خود میرسد، و، زیر لوای شعارهای «دفاع» و «اضطرار»، میتواند چنان استبدادی را به مردم تحمیل کند که بیگمان در زمان صلح مورد مقاومت قرار میگرفت. بنابراین جنگ مزایای زیادی برای دولت دارد، و در واقع، هر جنگ مدرنی میراث جاودانهی تحمیلِ قدرتِ روزافزونِ دولت را برای مردمِ در حال جنگ به ارمغان آورده است. علاوهبراین، جنگ به دولت فرصتهای وسوسهانگیزی برای تصرّف سرزمینهایی را میدهد که دولت بتواند انحصار زور و اجبار خود را بر آنان تحمیل کند. راندولف بورن هنگامیکه نوشت «جنگ سلامتی دولت است»، مطمئنّاً درست میگفت، ولی جنگ برای هر دولتی میتواند سلامتی یا جراحتی سخت به همراه بیاورد.
میتوانیم این فرضیه را که دولت، بیشتر به دنبال محافظت از خود است تا شهروندان خود، با این پرسش بیازماییم: دولت کدام دسته از جرایم را بیشتر تعقیب و مجازات میکند، جرایمی که علیه شهروندان حقیقی صورت میگیرد یا آنهایی که علیه خود او انجام میگیرند؟ سنگینترین جرایم در قاموس دولت تقریباً همیشه تجاوز به دارایی شخصی افراد نیست، بلکه خطراتی است که برای دولت تهدیدآمیز است، مثلاً خیانت به کشور، فرار از مقابل دشمن، عدم ثبتنام برای خدمت سربازی، براندازی و توطئهی براندازانه، ترور حاکمان، و جرایم اقتصادی علیه دولت نظیر جعل پول دولتی یا فرار از مالیات بر درآمد. یا میزان حمیّت و تعصّبی را که دولت به تعقیب فرد مهاجم به پلیس اختصاص میدهد با توجّهی که دولت به مهاجم به یک شهروند عادی نشان میدهد مقایسه کنید. با اینحال، بهطرز شگفتانگیزی، اولویّت آشکار دولت برای دفاع از خود برابر اغتشاشات عمومی با علّت وجودی ادّعایی آن ناسازگار و در تضاد است.
بریده ای از آناتومی دولت
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍🏻 مورای روتبارد
بیگمان، آنچه دولت بیش از همه چیز از آن میهراسد، هرگونه تهدید اساسی قدرت و موجودیّتاش است. مرگ دولت به دو شیوهی عمده میتواند رخ دهد: ۱- از طریق فتح آن توسّط دولتی دیگر، یا ۲- از طریق سرنگونی انقلابی آن توسّط شهرونداناش -بهطور خلاصه، با جنگ یا انقلاب. جنگ و انقلاب، بهعنوان تهدیدهای بنیادین، همواره سبب برانگیختن تکاپو و پروپاگاندای حدّاکثری دولتمردان در میان مردم شده است. چنانکه ذکر شد، همواره باید از هر راهی جهت بسیج مردم برای دفاع از دولت استفاده کرد، با این باور که در حال دفاع از خودشاناند. مغلطه بودن این ایده زمانی آشکار میشود که خدمت اجباری علیه کسانی به کار گرفته میشود، که از دفاع از خود سر باز میزنند و، بنابراین، مجبور به پیوستن به دستههای نظامی دولت میگردند: نیازی به افزودن نیست که، آنها مجاز به هیچگونه «دفاعی» در برابر این اقدام دولتِ «خودشان» نیستند.
قدرت دولت در زمان جنگ به نهایت خود میرسد، و، زیر لوای شعارهای «دفاع» و «اضطرار»، میتواند چنان استبدادی را به مردم تحمیل کند که بیگمان در زمان صلح مورد مقاومت قرار میگرفت. بنابراین جنگ مزایای زیادی برای دولت دارد، و در واقع، هر جنگ مدرنی میراث جاودانهی تحمیلِ قدرتِ روزافزونِ دولت را برای مردمِ در حال جنگ به ارمغان آورده است. علاوهبراین، جنگ به دولت فرصتهای وسوسهانگیزی برای تصرّف سرزمینهایی را میدهد که دولت بتواند انحصار زور و اجبار خود را بر آنان تحمیل کند. راندولف بورن هنگامیکه نوشت «جنگ سلامتی دولت است»، مطمئنّاً درست میگفت، ولی جنگ برای هر دولتی میتواند سلامتی یا جراحتی سخت به همراه بیاورد.
میتوانیم این فرضیه را که دولت، بیشتر به دنبال محافظت از خود است تا شهروندان خود، با این پرسش بیازماییم: دولت کدام دسته از جرایم را بیشتر تعقیب و مجازات میکند، جرایمی که علیه شهروندان حقیقی صورت میگیرد یا آنهایی که علیه خود او انجام میگیرند؟ سنگینترین جرایم در قاموس دولت تقریباً همیشه تجاوز به دارایی شخصی افراد نیست، بلکه خطراتی است که برای دولت تهدیدآمیز است، مثلاً خیانت به کشور، فرار از مقابل دشمن، عدم ثبتنام برای خدمت سربازی، براندازی و توطئهی براندازانه، ترور حاکمان، و جرایم اقتصادی علیه دولت نظیر جعل پول دولتی یا فرار از مالیات بر درآمد. یا میزان حمیّت و تعصّبی را که دولت به تعقیب فرد مهاجم به پلیس اختصاص میدهد با توجّهی که دولت به مهاجم به یک شهروند عادی نشان میدهد مقایسه کنید. با اینحال، بهطرز شگفتانگیزی، اولویّت آشکار دولت برای دفاع از خود برابر اغتشاشات عمومی با علّت وجودی ادّعایی آن ناسازگار و در تضاد است.
بریده ای از آناتومی دولت
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔸وزیر خارجه بریتانیا در سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹ میگوید کشورش سرانجام باید به نقش تاثیرگذار خود در کودتای سال ۱۳۳۲ علیه دولت محمد مصدق در ایران اذعان کند.
🔸دیوید اوئن در مصاحبه با شماره روز سهشنبه ۲۴ مرداد روزنامه «گاردین» گفت که این پذیرش هم به نفع اعتبار بریتانیا است و هم جنبش اصلاحی ایران.
🔸اظهارات این مقام پیشین بریتانیایی در آستانه هفتادمین سالگرد سرنگونی دولت محمد مصدق بیان میشود که بسته به گرایش جریانهای سیاسی، برخی آن را «کودتا» میخوانند و گروهی نیز از آن به عنوان «قیام ملی» یاد میکنند و عزل مصدق را از اختیارات شاه میدانستند.
🔸سازمانهای جاسوسی بریتانیا و ایالات متحده متهم هستند که در اقدامی موسوم به «عملیات چکمه»، علیه دولت محمد مصدق دست به «کودتا» زده و در میان مخالفان او پول پخش کردند.
🔸به نوشته گاردین، دولت ایالات متحده ده سال پیش با آزاد کردن بسیاری از اسناد محرمانه اطلاعاتی از بایگانیها بهطور رسمی بر نقش خود در این عملیات صحه گذاشت. با این حال، حکومت بریتانیا از اعلام موضع رسمی در این زمینه خودداری کرده است./رادیو فردا
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔸دیوید اوئن در مصاحبه با شماره روز سهشنبه ۲۴ مرداد روزنامه «گاردین» گفت که این پذیرش هم به نفع اعتبار بریتانیا است و هم جنبش اصلاحی ایران.
🔸اظهارات این مقام پیشین بریتانیایی در آستانه هفتادمین سالگرد سرنگونی دولت محمد مصدق بیان میشود که بسته به گرایش جریانهای سیاسی، برخی آن را «کودتا» میخوانند و گروهی نیز از آن به عنوان «قیام ملی» یاد میکنند و عزل مصدق را از اختیارات شاه میدانستند.
🔸سازمانهای جاسوسی بریتانیا و ایالات متحده متهم هستند که در اقدامی موسوم به «عملیات چکمه»، علیه دولت محمد مصدق دست به «کودتا» زده و در میان مخالفان او پول پخش کردند.
🔸به نوشته گاردین، دولت ایالات متحده ده سال پیش با آزاد کردن بسیاری از اسناد محرمانه اطلاعاتی از بایگانیها بهطور رسمی بر نقش خود در این عملیات صحه گذاشت. با این حال، حکومت بریتانیا از اعلام موضع رسمی در این زمینه خودداری کرده است./رادیو فردا
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
آنکه حقیقت را نمیداند نادان است، آنکه حقیقت را میداند ولی انکار میکند تبهکار است.
| برتولت برشت |
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
| برتولت برشت |
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Audio
نشستهای گفتار و اندیشه | جلسه ۶۸
معرفی و بررسی کتاب تاریخ مختصر برابری
🎤 دکتر آرش موسوی (مترجم کتاب)
@goftar_andisheh
معرفی و بررسی کتاب تاریخ مختصر برابری
🎤 دکتر آرش موسوی (مترجم کتاب)
@goftar_andisheh
Forwarded from نشستهای گفتار و انديشه
🔰 شصتو هشتمین جلسه از نشستهای گفتار و اندیشه به همت حزب اتحاد ملت (شعبه فارس) ۲۳ مردادماه برگزار شد. این جلسه به معرفی کتاب «تاریخ مختصر برابری» اثر توماس پیکتی اختصاص یافت. جدیدترین اثر اقتصاددان فرانسوی توماس پیکتی به روایت خود او، چکیدهای مختصر و مفید از سالها تحقیقات و پژوهشهای او در حوزهی اقتصادِ سیاسی با محوریت «نابرابری» است.
آرش موسوی (مترجم کتاب) و احمد قناعتی سخنرانان نشست مذکور بودند. این کتاب توسط انتشارات کتابستان برخط، بهار سال ۱۴۰۲ منتشر شده است.
🖊 سعید دهقانی
گزارش مختصری از کتاب:
در INSTANT VIEW
yun.ir/2o7k2b
🎙 فایل صوتی معرفی کتاب در اینجا
@goftar_andisheh
آرش موسوی (مترجم کتاب) و احمد قناعتی سخنرانان نشست مذکور بودند. این کتاب توسط انتشارات کتابستان برخط، بهار سال ۱۴۰۲ منتشر شده است.
🖊 سعید دهقانی
گزارش مختصری از کتاب:
در INSTANT VIEW
yun.ir/2o7k2b
🎙 فایل صوتی معرفی کتاب در اینجا
@goftar_andisheh
Telegraph
معرفی کتاب «تاریخ مختصر برابری» اثر توماس پیکتی
شصتو هشتمین جلسه از نشستهای گفتار و اندیشه به همت حزب اتحاد ملت (شعبه فارس) ۲۳ مردادماه برگزار شد. این جلسه به معرفی کتاب «تاریخ مختصر برابری» اثر توماس پیکتی اختصاص یافت. جدیدترین اثر اقتصاددان فرانسوی توماس پیکتی به روایت خود او، چکیدهای مختصر و مفید…
روایت ابوالقاسم لباسچی درباره حزب توده و کودتای ۲۸ مراداد
خلاصه مملکت را بعد از سی تیر اینها در یک حالت تشنج انداختند و آن به آن حادثه میآفریدند. همين حزب توده و دربار. دعوا ایجاد میکردند، اعتصاب به وجود ميآوردند. توی اعتصابات جوری میکردند که دو گروه به هم میریختند. خیابانها دربها را میکشیدند پایین و حمله میکردند نزدیک بازاریان جاهای بازار را میبستند. خلاصه یک حالت غیرعادی اینها یواشیواش به وجود آورده بودند. من واقعاً خیلی خاطره در این مدت داشتم که هرچه فکر میکنم در تمام مسائلی که اتفاق میافتاد من همهاش بودم، همهاش بودم جایی نبود که من نباشم.
س - حزب توده توی بازار هم نفوذ داشت؟
ج - حزب توده نخیر توی بازار هیچ نفوذ نداشت. هیچ نفوذ نداشت. البته یک چندتایی تکتکی بودند وليكن توی بازار هیچ نفوذ نداشت. اصلاً. حزب توده توی اصناف و بازار و این حدودها آن زمان اصلاً چیزی نفوذ نداشت. بعد تا جریان ۲۸ مرداد به وجود آمد. من الآن اینجوری که این جریان ۲۸ مرداد را پیش خودم مجسم میکنم واقعاً مردم بهتزده بودند چون اینها جوری ناامنی به وجود آورده بودند. ازبسکه حزب توده هرروز میگفت که کودتا دارد میشود، کودتا دارد میشود، کودتا دارد میشود.
از چند ماه پیش از این کودتا با وجود اینکه ۲۰۰ تا افسر تشکیلاتی داشت که سه تای آن برای یک ارتش آن زمان بس بود، آنوقت از چند ماه پیش میدانست هم کودتا میشود. هرروز میگفت کودتا، هرروز میگفت کودتا، دیگر این کودتا برای آدم برای ماها یک چیز عادی شده بود، چون یک چیزی هم عادی بشود دیگر مردم میگویند این یکی هم دروغ است آن یکی هم دروغ است. این را آماده کرده بود برای یک روز معین که روزی هم که کودتا شد مردم غیرعادی نگرفتند. چون وقتیکه روزنامههای تودهای را میخوانید شما میبینید از چند ماه پیش از کودتا [مینویسند:] «آقا میخواهند کودتا بکنند، آقا میخواهند کودتا بکنند.»
این کودتا وقتی شد دیگر مردم خیال میکردند، این کودتا مثل کودتای دیروز است که نشده، پریروز است که نشده، پسپریروز که گفتهاند نشد، این است که عمل شد مردم با وجود اینکه مخالف بودند، همه بهتزده بودند و صد درصد فکر نمیکردند که عمل بشود.
س– میخواهید بگویید که مردم آماده نبودند؟
ج - آماده هیچ نبودند چون تشكيلات موجود سیاسی در آن زمان متأسفانه حزب توده بود، تشکیلات سازمانی و این است که تشکیلات ملی ما البته افراد تشکیلاتی به آن صورت نبودند، اما خب طرفدار خیلی داشتند ولیکن حزب توده واقعاً آن زمان سازمان داشت.
حزب توده آن زمان خودش را جزو مخالفين شاه نشان میداد و موافق مشروط دکتر مصدق. يعنی انتقاداتی دارد اما ظاهراً موافق دکتر مصدق است. مردم یک عده میگفتند خب حزب توده با شاه مخالف است، اگر کودتا بشود حزب توده با این سازمانی که دارد جلوی اینها میايستد، درصورتیکه حزب توده کوچکترین...
من یادم هست یکی از دوستانم که تودهای بود که در بازار بود، به من میگفت که به ما گفتند که جلوی پارک سنگلج بایستید تا خبرتان بکنند اما هی ایستادیم، فردا رفتیم ایستادیم، پسفردا ایستادیم دیدیم اصلاً کسی با ما تماس نگرفت و دیدم هم یک عده زیادی هم همانجا دارند راه میروند تا کودتا مسلط شد. آنوقت بعد از چند وقتی یک تماسهایی گرفتند. درصورتیکه هرروز با ما تماس داشتند. من اعتقادم این است که رل اصلی کودتای ۲۸ مرداد را حزب توده بازی کرد برای اینکه آمادگی محیط را حزب توده به وجود آورد برای اینکه دربار آن قدرت را نداشت.
مصاحبه ابوالقاسم لباسچی با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
خلاصه مملکت را بعد از سی تیر اینها در یک حالت تشنج انداختند و آن به آن حادثه میآفریدند. همين حزب توده و دربار. دعوا ایجاد میکردند، اعتصاب به وجود ميآوردند. توی اعتصابات جوری میکردند که دو گروه به هم میریختند. خیابانها دربها را میکشیدند پایین و حمله میکردند نزدیک بازاریان جاهای بازار را میبستند. خلاصه یک حالت غیرعادی اینها یواشیواش به وجود آورده بودند. من واقعاً خیلی خاطره در این مدت داشتم که هرچه فکر میکنم در تمام مسائلی که اتفاق میافتاد من همهاش بودم، همهاش بودم جایی نبود که من نباشم.
س - حزب توده توی بازار هم نفوذ داشت؟
ج - حزب توده نخیر توی بازار هیچ نفوذ نداشت. هیچ نفوذ نداشت. البته یک چندتایی تکتکی بودند وليكن توی بازار هیچ نفوذ نداشت. اصلاً. حزب توده توی اصناف و بازار و این حدودها آن زمان اصلاً چیزی نفوذ نداشت. بعد تا جریان ۲۸ مرداد به وجود آمد. من الآن اینجوری که این جریان ۲۸ مرداد را پیش خودم مجسم میکنم واقعاً مردم بهتزده بودند چون اینها جوری ناامنی به وجود آورده بودند. ازبسکه حزب توده هرروز میگفت که کودتا دارد میشود، کودتا دارد میشود، کودتا دارد میشود.
از چند ماه پیش از این کودتا با وجود اینکه ۲۰۰ تا افسر تشکیلاتی داشت که سه تای آن برای یک ارتش آن زمان بس بود، آنوقت از چند ماه پیش میدانست هم کودتا میشود. هرروز میگفت کودتا، هرروز میگفت کودتا، دیگر این کودتا برای آدم برای ماها یک چیز عادی شده بود، چون یک چیزی هم عادی بشود دیگر مردم میگویند این یکی هم دروغ است آن یکی هم دروغ است. این را آماده کرده بود برای یک روز معین که روزی هم که کودتا شد مردم غیرعادی نگرفتند. چون وقتیکه روزنامههای تودهای را میخوانید شما میبینید از چند ماه پیش از کودتا [مینویسند:] «آقا میخواهند کودتا بکنند، آقا میخواهند کودتا بکنند.»
این کودتا وقتی شد دیگر مردم خیال میکردند، این کودتا مثل کودتای دیروز است که نشده، پریروز است که نشده، پسپریروز که گفتهاند نشد، این است که عمل شد مردم با وجود اینکه مخالف بودند، همه بهتزده بودند و صد درصد فکر نمیکردند که عمل بشود.
س– میخواهید بگویید که مردم آماده نبودند؟
ج - آماده هیچ نبودند چون تشكيلات موجود سیاسی در آن زمان متأسفانه حزب توده بود، تشکیلات سازمانی و این است که تشکیلات ملی ما البته افراد تشکیلاتی به آن صورت نبودند، اما خب طرفدار خیلی داشتند ولیکن حزب توده واقعاً آن زمان سازمان داشت.
حزب توده آن زمان خودش را جزو مخالفين شاه نشان میداد و موافق مشروط دکتر مصدق. يعنی انتقاداتی دارد اما ظاهراً موافق دکتر مصدق است. مردم یک عده میگفتند خب حزب توده با شاه مخالف است، اگر کودتا بشود حزب توده با این سازمانی که دارد جلوی اینها میايستد، درصورتیکه حزب توده کوچکترین...
من یادم هست یکی از دوستانم که تودهای بود که در بازار بود، به من میگفت که به ما گفتند که جلوی پارک سنگلج بایستید تا خبرتان بکنند اما هی ایستادیم، فردا رفتیم ایستادیم، پسفردا ایستادیم دیدیم اصلاً کسی با ما تماس نگرفت و دیدم هم یک عده زیادی هم همانجا دارند راه میروند تا کودتا مسلط شد. آنوقت بعد از چند وقتی یک تماسهایی گرفتند. درصورتیکه هرروز با ما تماس داشتند. من اعتقادم این است که رل اصلی کودتای ۲۸ مرداد را حزب توده بازی کرد برای اینکه آمادگی محیط را حزب توده به وجود آورد برای اینکه دربار آن قدرت را نداشت.
مصاحبه ابوالقاسم لباسچی با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
♦️بیانیه جمعی از دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه در اعتراض به اخراج مهدی خویی
🔻این روزها بر همگان آشکار است که دانشگاه و به خصوص دانشکده علوم اجتماعی، قلب تپندهی ایستادگی و مقاومت بر علیه ظلمی است که بر پیکر زخمخوردهی علم و حقیقت روا داشته میشود. از این رو است که تیر صد شعبهی سرکوب و ستم نیز همواره این قلب رنجور اما تپنده را نشانه میرود. از تعلیق دانشجو گرفته تا تهدید و اخراج معدود اساتید جان به در برده از خفقان کشنده موجود، همه و همه تلاشهای مذبوحانه سرسپردگان استبداد برای از میان بردن این سنگر بر جای مانده است.
🔻استاد #مهدی_خویی از معدود اساتیدی است که گفتگو با او و یا نشستن بر سر کلاسهایش، نجاست حضور انبوه کارمندان به اصصلاح استاد را میشوید.همان خودفروختگانی که به مدد همسویی با ایدئولوژی حاکم، نسبتهای خانوادگی و یا فروش شرافت به نرخ بازار کرسی استادی و هیئت علمی را از آن خود کردهاند. همانهایی که امروز نیز سکوت اختیار میکنند و از تماشای عرصهای که بیشتر از پیش برای هممسلکانشان فراهم شده است، لذت میبرند.
🔻استاد خویی محبوب است. همراه دانشجو است. متعهد است و همانگونه که خودش میگوید «به کسی باج نداده است.» چه جرمی از این سنگینتر که در این معرکه طرفدار شاگردانت باشی؟ این جرمی است که به بهانه آن پیشتر اساتید باشرافتی چون #آرمین_امیر را نیز از ما گرفتند.
🔻آیا باید بنشینیم و تماشا کنیم که مهدی خویی نیز به سرنوشت دیگران گرفتار شود؟ آیا باید انقدر ساکت بمانیم که روزی کار از خوییها و امیرها بگذرد و نوبت به ما برسد که ستارهدار میشویم و از تحصیل محروم تا صندلی دانشجو نیز مانند کرسی استادی، امتیازی انحصاری در اختیار همفکران و کاسهلیسان حاکمیت باشد؟ آشکاراست که اجازه نخواهیم داد چنین شود.
🔻ما جمعی از دانشجویان دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه، با تمام توان از معلم عزیز خود استاد مهدی خویی حمایت کرده و اعلام میداریم که در صورت ملغی نشدن این فرایند در سریعترین زمان ممکن و پایان نیافتن دخالتهای بیجا و امنیتی در زمینه فعالیت اساتید و دانشجویان، از حضور در کلاسهای درس خودداری خواهیم کرد.
🔻همچنین از رئیس همواره خاموش و همواره مطیع دانشکده، اردشیر انتظاری میخواهیم در این مورد هر چه سریعتر پاسخگو باشد و در غیر این صورت استعفای او را مطالبه خواهیم نمود. دانشگاه خانهی ماست، نه پادگانی برای قلدریهای خودسرانه و فراقانونی آقایان. اگر میخواهید این خانه را از ما بگیرید، باید بر سرش با صاحبان حقیقی آن زورآزمایی کنید.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔻این روزها بر همگان آشکار است که دانشگاه و به خصوص دانشکده علوم اجتماعی، قلب تپندهی ایستادگی و مقاومت بر علیه ظلمی است که بر پیکر زخمخوردهی علم و حقیقت روا داشته میشود. از این رو است که تیر صد شعبهی سرکوب و ستم نیز همواره این قلب رنجور اما تپنده را نشانه میرود. از تعلیق دانشجو گرفته تا تهدید و اخراج معدود اساتید جان به در برده از خفقان کشنده موجود، همه و همه تلاشهای مذبوحانه سرسپردگان استبداد برای از میان بردن این سنگر بر جای مانده است.
🔻استاد #مهدی_خویی از معدود اساتیدی است که گفتگو با او و یا نشستن بر سر کلاسهایش، نجاست حضور انبوه کارمندان به اصصلاح استاد را میشوید.همان خودفروختگانی که به مدد همسویی با ایدئولوژی حاکم، نسبتهای خانوادگی و یا فروش شرافت به نرخ بازار کرسی استادی و هیئت علمی را از آن خود کردهاند. همانهایی که امروز نیز سکوت اختیار میکنند و از تماشای عرصهای که بیشتر از پیش برای هممسلکانشان فراهم شده است، لذت میبرند.
🔻استاد خویی محبوب است. همراه دانشجو است. متعهد است و همانگونه که خودش میگوید «به کسی باج نداده است.» چه جرمی از این سنگینتر که در این معرکه طرفدار شاگردانت باشی؟ این جرمی است که به بهانه آن پیشتر اساتید باشرافتی چون #آرمین_امیر را نیز از ما گرفتند.
🔻آیا باید بنشینیم و تماشا کنیم که مهدی خویی نیز به سرنوشت دیگران گرفتار شود؟ آیا باید انقدر ساکت بمانیم که روزی کار از خوییها و امیرها بگذرد و نوبت به ما برسد که ستارهدار میشویم و از تحصیل محروم تا صندلی دانشجو نیز مانند کرسی استادی، امتیازی انحصاری در اختیار همفکران و کاسهلیسان حاکمیت باشد؟ آشکاراست که اجازه نخواهیم داد چنین شود.
🔻ما جمعی از دانشجویان دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه، با تمام توان از معلم عزیز خود استاد مهدی خویی حمایت کرده و اعلام میداریم که در صورت ملغی نشدن این فرایند در سریعترین زمان ممکن و پایان نیافتن دخالتهای بیجا و امنیتی در زمینه فعالیت اساتید و دانشجویان، از حضور در کلاسهای درس خودداری خواهیم کرد.
🔻همچنین از رئیس همواره خاموش و همواره مطیع دانشکده، اردشیر انتظاری میخواهیم در این مورد هر چه سریعتر پاسخگو باشد و در غیر این صورت استعفای او را مطالبه خواهیم نمود. دانشگاه خانهی ماست، نه پادگانی برای قلدریهای خودسرانه و فراقانونی آقایان. اگر میخواهید این خانه را از ما بگیرید، باید بر سرش با صاحبان حقیقی آن زورآزمایی کنید.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 چگونه یک تمدن را نابود کنیم؟
✍🏻 جفری هاردینگ
راههای زیادی برای نابودی کامل یک تمدّن وجود دارد. جنگ، سیاست، فروپاشی اقتصادی. ولی سازوکار واقعی چیست؟ ممکن است مفید باشد که بدانیم آیا خودمان را از بین میبریم یا نه.
رم باستان مکان خوبی برای شروع است. آنها تمدّن پیشرفتهای داشتند. آب لولهکشی، فاضلاب، توالت، ساروج شنی، جاده، پل، سد، سیستم راههای بینالمللی، دروگرهای مکانیکی، آسیابها، گرمابههای عمومی، صابون، بانکداری، بازرگانی، تجارت آزاد، نظام حقوقی، نظام دادرسی، علم، ادبیّات، و نظام حکومتی جمهوری داشتند. و یک ارتش قوی برای برقراری ثبات و صلح (Pax Romana). نظامی کامل نبود، ولی آنها در راه مدرنیته بودند.
اگر این نشانهی یک جامعهی متمدّن نیست، نمیدانم چیست.
ولی رم سقوط کرد. من اغلب به این میاندیشم که اگر اینطور نبود چه میشد. آیا میتوانستیم از هزار سال عصر تاریک اجتناب کنیم؟ آیا میتوانستیم در سال ۱۰۰۰ شاهد پرواز هواپیماها و راندن خودروها باشیم؟
چه اتّفاقی برای رم افتاد؟
دیکتاتورها. پس از ۵۰۰ سال، جمهوری معروف رم با قدرت گرفتن ژولیوس سزار مستبد پایان یافت. چهارصد سال بعد، غاصبان و اخلاف او، امپراتوری را به زمین زدند و رم به دست بربرهای مهاجم افتاد.
توضیح معیار برای افول و سقوط رم این است که آنها به دیکتاتوری روی آوردند (درست است، ولی علّت سقوط آنها نیست). یا منحطّ و فاسد شدند (درست است، ولی علّت سقوط آنها نیست). آنها با تهاجم بربرها سقوط کردند (درست است، ولی علّت سقوط آنها نیست).
رم سقوط کرد زیرا دیکتاتورها اقتصاد رم و نهادهایی را، که آن را شکوفا کرده بودند، ویران ساختند. رم پیش از تهاجم بربرها در حال فروپاشی بود...
🖇 متن کامل: چگونه یک تمدن را نابود کنیم؟
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍🏻 جفری هاردینگ
راههای زیادی برای نابودی کامل یک تمدّن وجود دارد. جنگ، سیاست، فروپاشی اقتصادی. ولی سازوکار واقعی چیست؟ ممکن است مفید باشد که بدانیم آیا خودمان را از بین میبریم یا نه.
رم باستان مکان خوبی برای شروع است. آنها تمدّن پیشرفتهای داشتند. آب لولهکشی، فاضلاب، توالت، ساروج شنی، جاده، پل، سد، سیستم راههای بینالمللی، دروگرهای مکانیکی، آسیابها، گرمابههای عمومی، صابون، بانکداری، بازرگانی، تجارت آزاد، نظام حقوقی، نظام دادرسی، علم، ادبیّات، و نظام حکومتی جمهوری داشتند. و یک ارتش قوی برای برقراری ثبات و صلح (Pax Romana). نظامی کامل نبود، ولی آنها در راه مدرنیته بودند.
اگر این نشانهی یک جامعهی متمدّن نیست، نمیدانم چیست.
ولی رم سقوط کرد. من اغلب به این میاندیشم که اگر اینطور نبود چه میشد. آیا میتوانستیم از هزار سال عصر تاریک اجتناب کنیم؟ آیا میتوانستیم در سال ۱۰۰۰ شاهد پرواز هواپیماها و راندن خودروها باشیم؟
چه اتّفاقی برای رم افتاد؟
دیکتاتورها. پس از ۵۰۰ سال، جمهوری معروف رم با قدرت گرفتن ژولیوس سزار مستبد پایان یافت. چهارصد سال بعد، غاصبان و اخلاف او، امپراتوری را به زمین زدند و رم به دست بربرهای مهاجم افتاد.
توضیح معیار برای افول و سقوط رم این است که آنها به دیکتاتوری روی آوردند (درست است، ولی علّت سقوط آنها نیست). یا منحطّ و فاسد شدند (درست است، ولی علّت سقوط آنها نیست). آنها با تهاجم بربرها سقوط کردند (درست است، ولی علّت سقوط آنها نیست).
رم سقوط کرد زیرا دیکتاتورها اقتصاد رم و نهادهایی را، که آن را شکوفا کرده بودند، ویران ساختند. رم پیش از تهاجم بربرها در حال فروپاشی بود...
🖇 متن کامل: چگونه یک تمدن را نابود کنیم؟
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Telegraph
چگونه یک تمدن را نابود کنیم؟
راههای زیادی برای نابودی کامل یک تمدّن وجود دارد. جنگ، سیاست، فروپاشی اقتصادی. ولی سازوکار واقعی چیست؟ ممکن است مفید باشد که بدانیم آیا خودمان را از بین میبریم یا نه. رم باستان مکان خوبی برای شروع است. آنها تمدّن پیشرفتهای داشتند. آب لولهکشی، فاضلاب،…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 فیلم کوتاه حیوان
📌نویسنده، کارگردان: بهمن و بهرام ارک
💢برنده جایزه دوم سینه فونداسیون هفتادمین جشنواره کن فرانسه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📌نویسنده، کارگردان: بهمن و بهرام ارک
💢برنده جایزه دوم سینه فونداسیون هفتادمین جشنواره کن فرانسه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Forwarded from جامعهشناسی
📃 در سکوت "اساتید"
✍️ فرشاد غریب پور
"انسان فقط در قبال گفته هایش مسئول نیست، در قبال سکوت هایش هم مسئولیت دارد." عزیز نسین
حجم ویرانی در ایران به حدی است که فقط آن انسان دانشگاهی که دستش آلوده و بر سر سفره خون نشسته باشد می تواند سکوت کند. جز معدود اساتید شریف و مبارزی که بخاطر سوابق قبلی همسویی با مردم زیر ذره بین اند، سکوت اکثر قریب به اتفاق اساتید (بخوانید کارمندان هیئت علمی) دانشگاه و همراهی نکردنشان با مردم و دانشجویان توجیهی ندارد، و اکثرا بخاطر رزومه ننگین شان است، فقط بخاطر ترس از اخراج نیست. بخشی از اینها می ترسند که اگر حرفی بزنند کارهای غیراخلاقی شان را رو کنند. از پروژه های غیرشرافتمندانه گرفته تا بعضا آزار دانشجویان، استثمار دانشجویان برای نگارش و ترجمه کتابها و چاپ مقالاتی که با خون دل خوردن دانشجو از پایان نامه و رساله استخراج شده و نام کارمندان هیئت علمی راهنما و مشاور او آن هم به عنوان نویسنده اول و دوم (که امتیاز بیشتری دارد) در آن درج شده است.
اینها از بس که در چرخه فساد آکادمی فرو رفته اند جرات دهان گشودن ندارند. برخی شان که می خواهند کارشان را توجیه کنند با لبخندی می گویند خب استادها محافظه کارند. این تجاوز به کلمات استاد و محافظه کار است. محافظه کار با ترسو فرق دارد همانطور که استاد با کارمند هیئت علمی فرق دارد. وقتی به معنی کلمه "استاد" و سکوتشان در شرایط اسفناک امروز جامعه ایران فکر می کنم گفته هاینریش بل در ذهن تداعی می شود: بعد از هیتلر همه آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است… اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما آن را میفهمیدیم و آن خیانت به «کلمات» بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند، ... آشغال شده بودند!
احتمالا بسیاری از شما نیز مانند خود من، حین خواندن این جملات می گویید خب اینها که چیز جدیدی نیست، عادی است. و فاجعه عظیم رخ داده در دانشگاه های ما همین است، عادی شدن فاجعه! یکی از ابزارها برای هویت زدایی از دانشگاه و خنثی کردن آن در فهم جامعه و اثرگذاری اجتماعی و سیاسی بر آن از همین طریق بوده است. تلاش برای مفلوک سازی دانشگاه بوده است؛ از طریق مهاجرت دادن یا مایوس کردن دانشجویان نخبه و پاکسازی اساتید باسواد و دلسوز و سپردن کرسی استادی به این کارمندان هیئت علمی. این کارمندان هیئت علمی باید متوجه باشند که در کشوری که دانشگاه تولید ثروتی ندارد و با فروش (بخوانید هدر دادن) سرمایه های ملی و کاستن از سفره مردم اداره می شود کسی که به اندازه دستمزد ۳ تا گاه ۶ خانوار کارگر زحمتکش از ثروتهای جامعه رنج کشیده و زخمی ایران را در قالب حقوق و مزایای استادی میل می کند سکوت خیانت بارش به این مردم درمانده مایه خفت و شرمساری اش در پیشگاه مردم و تاریخ است. به قول شاعر جاودان کاستیللو:
روزی، روشنفکران غیرسیاسی سرزمین من
به دست ساده ترین مردمان، استنطاق خواهند شد، از آنان پرسیده خواهد شد
شما چه کردید آن دم که ملتتان خاموش می شد آرام آرام
چونان شعله کوچکی نحیف و در تنهایی
...
و شما در شرمساری و ننگ
خاموش و لال می مانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ فرشاد غریب پور
"انسان فقط در قبال گفته هایش مسئول نیست، در قبال سکوت هایش هم مسئولیت دارد." عزیز نسین
حجم ویرانی در ایران به حدی است که فقط آن انسان دانشگاهی که دستش آلوده و بر سر سفره خون نشسته باشد می تواند سکوت کند. جز معدود اساتید شریف و مبارزی که بخاطر سوابق قبلی همسویی با مردم زیر ذره بین اند، سکوت اکثر قریب به اتفاق اساتید (بخوانید کارمندان هیئت علمی) دانشگاه و همراهی نکردنشان با مردم و دانشجویان توجیهی ندارد، و اکثرا بخاطر رزومه ننگین شان است، فقط بخاطر ترس از اخراج نیست. بخشی از اینها می ترسند که اگر حرفی بزنند کارهای غیراخلاقی شان را رو کنند. از پروژه های غیرشرافتمندانه گرفته تا بعضا آزار دانشجویان، استثمار دانشجویان برای نگارش و ترجمه کتابها و چاپ مقالاتی که با خون دل خوردن دانشجو از پایان نامه و رساله استخراج شده و نام کارمندان هیئت علمی راهنما و مشاور او آن هم به عنوان نویسنده اول و دوم (که امتیاز بیشتری دارد) در آن درج شده است.
اینها از بس که در چرخه فساد آکادمی فرو رفته اند جرات دهان گشودن ندارند. برخی شان که می خواهند کارشان را توجیه کنند با لبخندی می گویند خب استادها محافظه کارند. این تجاوز به کلمات استاد و محافظه کار است. محافظه کار با ترسو فرق دارد همانطور که استاد با کارمند هیئت علمی فرق دارد. وقتی به معنی کلمه "استاد" و سکوتشان در شرایط اسفناک امروز جامعه ایران فکر می کنم گفته هاینریش بل در ذهن تداعی می شود: بعد از هیتلر همه آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است… اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما آن را میفهمیدیم و آن خیانت به «کلمات» بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند، ... آشغال شده بودند!
احتمالا بسیاری از شما نیز مانند خود من، حین خواندن این جملات می گویید خب اینها که چیز جدیدی نیست، عادی است. و فاجعه عظیم رخ داده در دانشگاه های ما همین است، عادی شدن فاجعه! یکی از ابزارها برای هویت زدایی از دانشگاه و خنثی کردن آن در فهم جامعه و اثرگذاری اجتماعی و سیاسی بر آن از همین طریق بوده است. تلاش برای مفلوک سازی دانشگاه بوده است؛ از طریق مهاجرت دادن یا مایوس کردن دانشجویان نخبه و پاکسازی اساتید باسواد و دلسوز و سپردن کرسی استادی به این کارمندان هیئت علمی. این کارمندان هیئت علمی باید متوجه باشند که در کشوری که دانشگاه تولید ثروتی ندارد و با فروش (بخوانید هدر دادن) سرمایه های ملی و کاستن از سفره مردم اداره می شود کسی که به اندازه دستمزد ۳ تا گاه ۶ خانوار کارگر زحمتکش از ثروتهای جامعه رنج کشیده و زخمی ایران را در قالب حقوق و مزایای استادی میل می کند سکوت خیانت بارش به این مردم درمانده مایه خفت و شرمساری اش در پیشگاه مردم و تاریخ است. به قول شاعر جاودان کاستیللو:
روزی، روشنفکران غیرسیاسی سرزمین من
به دست ساده ترین مردمان، استنطاق خواهند شد، از آنان پرسیده خواهد شد
شما چه کردید آن دم که ملتتان خاموش می شد آرام آرام
چونان شعله کوچکی نحیف و در تنهایی
...
و شما در شرمساری و ننگ
خاموش و لال می مانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
▪️ابراهیم گلستان:
ـــ چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهیشان ببینی، باز میآیند. باز سنگین و بیرحم میآیند و خود را روی تو میافکنند و گرد تو را میگیرند و توی چشم و جانت میروند و همهٔ وجودت را پر میکنند و آن را میربایند، که دیگر تو نمیمانی، که دیگر تو نماندهای که آنها را بخواهی یا نخواهی، آنها تو را از خودت بیرون راندهاند و جایت را گرفتهاند و خود تو شدهاند.
دیگر تو نیستی که درد را حس کنی، تو خود درد شدهای!
▪️ابراهیم گلستان روز سهشنبه ۲۲ اوت، در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
ـــ چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهیشان ببینی، باز میآیند. باز سنگین و بیرحم میآیند و خود را روی تو میافکنند و گرد تو را میگیرند و توی چشم و جانت میروند و همهٔ وجودت را پر میکنند و آن را میربایند، که دیگر تو نمیمانی، که دیگر تو نماندهای که آنها را بخواهی یا نخواهی، آنها تو را از خودت بیرون راندهاند و جایت را گرفتهاند و خود تو شدهاند.
دیگر تو نیستی که درد را حس کنی، تو خود درد شدهای!
▪️ابراهیم گلستان روز سهشنبه ۲۲ اوت، در سن ۱۰۰ سالگی درگذشت.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY