جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
جامعه‌شناسی
Video
[ابتدا ویدئو را مشاهده کنید]

#مسعود_ریاحی : یک جای از رمان جنایت و مکافات #داستایوفسکی، راسکلنیکف دارد فکر می‌کند و راوی به درون ذهنش می‌رود که: «در کجا، کجا خوانده بودم که محکوم به مرگی یک ساعت پیش از مرگ، می‌گوید یا می‌اندیشد که اگر مجبور می‌شد در بلندی یا بر فراز صخره‌ای زندگی کند که آنقدر باریک باشد که فقط دو پایش به‌روی آن جا بگیرد و در اطرافش پرتگاه‌ها، اقیانوس و سیاهی ابدی، تنهایی ابدی و توفان ابدی باشد و به این وضع ناگزیر باشد در آن یک ذره فضا، تمام عمر، هزار سال، برای ابد بایستد؛ باز هم ترجیح می‌داد زنده بماند یا اینکه فورا بمیرد؟»
و اکنون اویی که پُتک می‌زند، نه در فضای استعاری ذهنِ راسکلنیکف، که بر فضای دیواری واقعی‌؛ کوچک‌تر و کمتر از اندازه‌های یک جفت پا ایستاده و پُتک هم می‌زند! بر همان فضای کوچک مابینِ تنهایی و توفان ابدی، پُتک می‌زند که بتواند بر روی همان فضا باقی بماند! آن پتک‌ها، در رد و تمّنای آن زنده‌مانی‌اند. آن زنده‌مانی محقری که راسکلنیکف به آن می‌اندیشید که ارزش زیستن دارد یا خیر، زیستنی‌است که این سوژه، برایش پتک می‌زند!
اگر کسی از آن آینده که نمی‌دانم چیست و کیست و کجاست، کسی یا چیزی بپرسد که: «هی، فلانی، از آن سال‌ها بگو، چطور سر کردی در آن مملکت؟ چگونه می‌گذشت آن پاییز و زمستان و بهار، آن تابستان»
برایش به زبان تمثیل، چیزی شبیه این ویدئو را خواهم گفت و شهادت خواهم داد که ما در آن سال‌ها و روزها، به حتی آنجایی که رویش ایستاده بودیم، پُتک می‌زدیم تا اولا زنده بمانیم و بعد آن ساختمان مخروبه را ویران کنیم، تا بعد شاید... شاید... شاید... روزی، چیزی بسازیم، یک خانه، یک زندگی که بیشتر از یک جفت پا، جا دارد که همانا هرآن‌چیز که سخت و استوار است، دود می‌شود و به هوا می‌رود. برای ساختن ابتدا باید پتک زد. و بعد خواهم گفت که به‌ قول والتر بنیامین: «میراث بر دوش ما سنگینی می‌کند، برای ساخت تاریخ، به‌نفع حذف‌شدگان و طردشدگان و ستم‌دیدگان، راهی جز زمین گذاشتن میراثِ در پيش‌روی خود نداریم»
و خواهم گفت، آهای آن‌که از آینده می‌آیی، کمی از رنج‌های ما هم بگو، از این #تنهایی و توفان ابدی، از این فضایی که روزی بیشتر از یک جفت‌پا برای‌مان، بیشتر جا نداشت. آهای آن‌که روزی خواهی آمد، به‌یاد آر. همین.

#یادآر

http://Telegram.me/masoudriyahii