گزین‌گویه‌ها
5.22K subscribers
10.9K photos
117 videos
54 files
430 links
گزین‌گویه‌ها
گل‌چینِ خواندنی‌ها
به کوششِ بهروز صفرزاده @Behruz214
تأسیس: ۳۰ دیِ ۱۳۹۶

نقلِ مطالبِ کانالِ گزین‌گویه‌ها با ذکرِ مأخذ بلامانع است.
Download Telegram
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
خردمندان از آن رو سخن گویند که چیزی بهرِ گفتن دارند، و تهی‌مغزان از آن رو که ناگزیرند چیزی گویند.

افلاطون
مترجم: بهروز صفرزاده
تا از رودخانه عبور نکرده‌ای، به تمساح توهین نکن.

کوردل هال
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
تمساح‌شناسیِ مولانا

کرده تمساحی دهانِ خویش باز
گِردِ دندان‌هاش کِرمانِ دراز
از بقیه‌یْ خور که در دندانْش ماند
کِرم‌ها رویید و بر دندان نشاند
مرغکان بینند کِرم و قوت را
مَرج پندارند آن تابوت را
چون دهان پُر شد ز مرغ او ناگهان
درکشدْشان و فروبندد دهان
این جهانِ پُر ز نُقل و پُر ز نان
چون دهانِ بازِ آن تمساح دان
بهرِ کِرم و طعمه ای روزی‌تراش
از فنِ تمساحِ دهر ایمن مباش

مولوی
مثنوی، دفترِ ششم، بیتِ ۴۰۸۲-۴۰۸۷
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
داوطلب
واژۀ «داوطلب» از دو جزء تشکیل شده‌است:
داو (نوبتِ بازی)
طلب (از طلبیدن)
در بازیِ تخته‌نرد، هریک از دو حریف به نوبت بازی می‌کنند. این نوبتِ بازی را در قدیم «داو» می‌نامیدند. وقتی کسی داو می‌خواست/ می‌طلبید، از حریفِ خود می‌خواست به او اجازه بدهد از نوبتش استفاده کند. چنین کسی «داوطلب» بود. بعدها «داوطلب» به معنیِ کسی شد که به میل و ارادۀ خود کاری انجام می‌دهد.

مأخذ: داستان‌ِ واژه‌ها، نوشتۀ بهروز صفرزاده، ص ۲۳.

#واژه‌شناسی
دربارۀ صرف‌ِنظر

۱. وقتی از چیزی صرف‌ِنظر می‌کنید، به آن توجه نمی‌کنید یا آن را در نظر نمی‌گیرید؛ چشم‌پوشی کردن؛ چشم پوشیدن:
مسئلۀ اصلی را در نظر بگیرید! از مسائلِ حاشیه‌ای صرف‌ِنظر کنید!
۲. وقتی از چیزی صرف‌ِنظر می‌کنید، تصمیم می‌گیرید آن را انجام ندهید، یا دیگر نمی‌خواهید آن را به دست بیاورید یا داشته‌باشید:
از مسافرت صرف‌ِنظر کردیم.
ناچارم از سودِ معامله صرف‌ِنظر کنم.

مصدرِ «صرف» در عربی چند معنی دارد که یکی از آن‌ها «برگرداندن» است، یعنی سمت و سوی چیزی را تغییر دادن.
«نظر» هم یعنی نگاه.
اصطلاحِ «صرف‌ِنظر» از عربی گرفته شده‌است. در عربی می‌گویند «صَرَفَ النّظَرَ عَنهُ»؛ یعنی نگاهش را از آن چیز برگرداند و از آن چیز چشم‌پوشی/ صرف‌ِنظر کرد.

وقتی از چیزی صرف‌ِنظر می‌کنید، انگار نگاهتان را از آن برمی‌گردانید و دیگر به آن نگاه نمی‌کنید. مثلاً من چند لحظه به پنجره نظر می‌کنم، سپس از پنجره صرف‌ِنظر و به سقف نگاه می‌کنم.
تعبیرِ «چشم‌پوشی کردن» هم نظیرِ همین مفهوم است؛ انگار چشمتان را می‌بندید و دیگر به آن چیز نگاه نمی‌کنید.

#واژه‌شناسی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
یک ریشه و چند واژه

آیا ممکن است «ژیمناستیک» با «برهنگی» ارتباط داشته‌باشد؟ ظاهراً این دو واژه هیچ ربط و شباهتی به هم ندارند، اما ریشه‌شناسی چیزِ دیگری به ما می‌گوید.
دو واژۀ انگلیسیِ naked و nude، هردو به معنیِ لخت و برهنه، از ریشۀ هند و اروپاییِ -nogw* هستند.
جالب است که واژۀ gymnastics (ژیمناستیک) از ریشۀ یونانیِ gymnos، به معنیِ لخت و برهنه، و نهایتاً از همین ریشۀ هند و اروپایی است.
ربطش این است که ورزش‌کارانِ باستانی لخت و برهنه ورزش می‌کردند.
جالب‌تر این‌که واژۀ فارسیِ «برهنه» نیز از همین ریشۀ هند و اروپایی است.
نتیجه این‌که «برهنگی» و «ژیمناستیک» هم‌ریشه‌اند.

#واژه‌شناسی
Forwarded from MorphoSyntax


🧊 ساختواژه | خودبیمارانگاری


⚪️ فعل «انگاشتن» محمول دوظرفیتی است که می‌تواند یک بند متممی (CP) یا یک خرده‌بند (SC) را در نقش موضوع درونی (مفعول) بپذیرد:

◄ الف. قاضی می‌انگارد [CP که معاون مالی مجرم است].

◄ ب. قاضی [SC معاون مالی را مجرم] می‌انگارد.


⚪️ صفت «مجرم» در جملهٔ «الف» در نقش مسند بند متممی به‌کار رفته و در جملهٔ «ب» همین نقش را در خرده‌بند پذیرفته است (در سنت دستورنویسی: تمیز).


⚪️ بدین ترتیب، هم بند متممی، هم خرده‌بند در جایگاه موضوع درونی یا همان مفعول فعل بسیط «انگاشتن» به‌کار رفته‌اند. در زبان فارسی، خرده‌بند گاهی می‌تواند مانند دیگر مفعول‌ها، به فعل بپیوندد و یک مرکب فعلی بسازد:

▫️مفعول اسمی:
◄ او [میهنش را] می‌پرستد: میهن‌پرستی

▫️مفعول خرده‌بندی:
◄ او [خود را بیمار] می‌انگارد: خودبیمارانگاری


⚪️ هر دو واژهٔ مرکب «میهن‌پرستی» و «خودبیمارانگاری» از نوع مرکب فعلی‌اند. فعل‌های دیگری نیز هستند که خرده‌بند می‌پذیرند و می‌توانند همراه با این سازه، واژهٔ مرکب فعلی بسازند، مانند: «خودبزرگ‌بینی، خودبرترپنداری».

✔️Complement clause = بند متممی
✔️Small clause = خرده‌بند

@MorphoSyntax
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
اون دوتا مستِ چشات من‌و خوابم می‌کنه
ذره‌ذره اون نگات داره آبم می‌کنه
داره می‌میره دلم واسه مخملِ نگات
همه رنگی رو شناختم من با اون رنگِ چشات

Those two languid eyes of you are making me sleep.
That glance of you is melting me bit by bit.
My heart is dying for the velvet of your glance.
All colors I learned by the color of your eyes.

Translated by Behruz Safarzadeh

#ترجمه_ترانه
تناسب یعنی آشتی بینِ تضادها، و نه از بین بردنِ تفاوت‌ها.

ژان کوکتو
مترجم: دینا نورالهیان
Forwarded from MorphoSyntax


📝 ویرایش | واژه‌ها و واژگان

ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ

سینا بسته‌ها/ *بستگان را به ترتیب اندازه مرتب کرد.

🖊 چرا در جملهٔ بالا، واژهٔ «بسته» را با «ــ‌ان» جمع نمی‌بندیم؟ چون «بستگان» برای معنای «قوم‌وخویش» ذخیره شده است و این مفهوم در پایهٔ مفرد وجود ندارد.
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ

سینا واژه‌ها/ *واژگان را به ترتیب الفبا مرتب کرد.

🖊 چرا در جملهٔ بالا، واژهٔ «واژه» را با «ــ‌ان» جمع نمی‌بندیم؟ چون «واژگان» در برابر اصطلاح «lexicon» وضع شده و معنای آن با «واژه‌ها» متفاوت است.
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ

شهرداری *ناوهای/ ناوگان حمل‌ونقل تهران را نوسازی کرد.

🖊 اصطلاح «واژگان» از پایهٔ «واژه» و وند اشتقاقی «ــ‌گان» ساخته شده که برای دلالت بر یک مجموعه به‌کار می‌رود. همان‌گونه که «ناوگان» با «ناوها»، و «دانشکدگان» با «دانشکده‌ها» متفاوت است، «واژگان» نیز با «واژه‌ها» فرق دارد و به‌ویژه در متون تخصصی بهتر است «واژه» را به‌صورت «واژه‌ها» جمع ببندیم، نه به‌شکل «واژگان».

@MorphoSyntax
Forwarded from MorphoSyntax


📝 ویرایش | پسوندهای «ــ‌گان» و «ــ‌ات»


□ هویت دستوری پسوند اشتقاقی «ــ‌گان» (مثلاً در: فهرستگان) متفاوت با توالی همخوان میانجی /g/ و پسوند جمع «ــ‌ان» (مثلاً در: ستارگان) است. عنصر واژه‌ساز «ــ‌گان» چند کاربرد مختلف دارد که مهم‌ترین آنها در پی آمده‌اند:

مرتبه
◄ دهگان، هزارگان، یگان

مجموعه
◄ رمزگان، ناوگان، واژگان

مکان
◄ شمالگان، جنوبگان، هرمزگان

مناسبت
◄ مهرگان، خردادگان، تیرگان


□ ازآنجاکه «ــ‌گان» در کاربردهای پیش‌گفته وند اشتقاقی است، جمع بستن واژهٔ حاصل با پسوند تصریفی «ــ‌ها»، در بافت مناسب، مانعی ندارد. به همین قیاس، پسوند «ــ‌ات» آنجا که واژه‌سازی کند (مثلاً در: عملیات، انتخابات، صادرات)، عنصر اشتقاقی به شمار می‌آید.

◄ دانشکدگان‌های فنی و هنر رؤسا و معاونان برخی از دانشکده‌های زیرمجموعهٔ خود را منصوب کردند.

◄ تظاهرات‌هایی که این حزب پیش از انتخابات‌های مختلف به‌راه انداخت، جنبهٔ تبلیغاتی داشت.

@MorphoSyntax
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
خاطرات از درون گرمت می‌کنند،
اما تکه‌تکه‌ات نیز می‌سازند.

هاروکی موراکامی
گر بیاید گو بیا و گر رَوَد هم گو برو

مترجم: بهروز صفرزاده
تنها پیوندهای خونی نیستند که روابطِ خویشاوندی را می‌سازند، بل‌که پیوندهای قلبی و ذهنی هم هستند.

مونتِسکیو
مترجم: دینا نورالهیان
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
انسان ذاتاً لذت‌طلب است.
بعضی‌ها از درست نوشتن لذت می‌برند،
بعضی‌ها از غلط نوشتن.

Man is hedonistic by nature.
Some enjoy writing correctly, some enjoy writing incorrectly.

#بهروز صفرزاده
قوی‌ترین میل در انسان نه میلِ جنسی است نه حرص و آز، بل‌که میل به تغییر دادنِ نوشتۀ دیگران است.

#ویرایش
شتر می‌تواند یک هفتۀ تمام کار کند و چیزی ننوشد...
انسان می‌تواند یک هفتۀ تمام بنوشد و هیچ کاری نکند.
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
تَکامَد
در اصطلاحِ زبان‌شناسیِ پیکره‌ای، «تکامد» یعنی واژه‌ای که فقط یک بار در یک متن یا پیکره به کار رفته‌است. به عبارتِ دیگر، یعنی «واژۀ یک‌بارمصرف».

واژۀ «تکامد» (تک + آمد/ ‍امد)، که به قیاسِ «بسامد» (بس + آمد/ ‍امد) ساخته شده‌است، معادلِ اصطلاحِ یونانیِ hapax legomenon است که به همین صورت در انگلیسی و دیگر زبان‌های اروپایی به کار می‌رود.

زبان‌شناسان می‌گویند که در پیکره‌های بزرگ، تکامدها حدودِ چهل تا شصت درصدِ واژه‌ها را تشکیل می‌دهند.

تکامدها در قرآن
در قرآن تعدادِ زیادی تکامد هست. مثلاً «زنجبیل» فقط یک بار در قرآن (سورۀ ۷۶، آیۀ ۱۷) آمده و بنا بر این تکامد است.
چند تکامدِ دیگر در قرآن:
إرَم
استحیاء
أمّارة
بابِل
تسنیم
دراهم
زمهریر
سُرادِق
سعید
سلسبیل
سلسلة
فرع
کوثر
مستغفرین
مکتوب
هاروت

یا مثلاً در دیوانِ حافظ، واژۀ «سنجاب» فقط یک بار به کار رفته‌ و تکامد است:
خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم/
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

چند تکامدِ دیگر در دیوانِ حافظ:
بولَهَبی
دجّال‌فعل
روباه
روزنامه
زُجاجی
طِنَبی
مصطفوی
مُلحِدشکل

یا واژۀ عربیِ «مُغَربَل» (سوراخ‌سوراخ مثلِ غربال) در شاه‌نامه تکامد است:
نشانه دوباره به یک تاختن/
مُغَربَل ببود اندر انداختن

#واژه‌شناسی
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
برخی از شخصیت‌های سَمَکِ عیّار

آتشک
ارمن‌شاه
خورشیدشاه
دُردانه
دودخان
رزم‌یار
روزافزون
سامانه
سَمَکِ عیّار
شحشام
شغالِ پیل‌زور
شهران
غاطوش
کافور
کانون
گل‌بهار
ماهانه
ماهستون
مَه‌پَری
دعوتید به نخستین نشستِ
گروه «ویرایش‌پژوهان»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فارسی گفتاری و شکسته‌نویسی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به میزبانی بنیاد موقوفات افشار
پنجشنبه ۸ آذر ۱۴‌۰۳
ساعت ۱۵ تا ۱۷:۳۰

سخنرانان: فرهاد قربان‌زاده، بهروز صفرزاده،
محمدمهدی باقری، علی ملیح، هومن عباسپور
دبیران نشست: نازنین خلیلی‌پور، حسین جاوید

این برنامه رایگان است.
با نام‌نویسی، حضورتان را قطعی کنید:
VirayeshPazhuhan.ir
خوش‌وقت می‌شویم از دیدنتان.