مدرسه‌ رهایی
2.12K subscribers
6.66K photos
2.07K videos
191 files
4.8K links
«مدرسه‌ رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالت‌خواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی‌ و عدالت‌ خواهی دانش‌آموزان و معلمان است.

با نگاهی به سایر جنبش‌های
#اجتماعی، #صنفی و #مدنی
____________________________

#مدرسه_رهایی
Download Telegram
#یادداشت
حداقل دستمزد حلقه اتحاد نیروهای کار
جعفر ابراهیمی- معلم
کارگران و نیروی کار در بخش‌های مختلف، اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند آن‌ها چرخ زندگی و جامعه را به حرکت درمی‌آورند اما اقلیت برخوردار از ثروت و قدرت به مدد قانون و راهکارهای فراقانونی حق زحمتکشان و مزدبگیران را نمی‌دهند و هرروز شکل جدیدی از محرومیت را به آن‌ها تحمیل می‌کنند. یکی از این شیوه‌ها سرکوب دستمزد و حقوق زحمتکشان است که به اشکال مختلف صورت می‌گیرد اما یکی از جنبه‌های آشکار و قانونی این سرکوبِ عریان، صدور دستورالعمل‌های افزایش حقوق برای نیروهای کار بخش‌های دولتی مانند نیروی آموزشی، بهداشتی و خدماتی است که همراه و همسو باسیاست‌ها و برنامه‌های منتهی به تعیین حداقل دستمزد برای کارگران و زحمتکشان در بخش خصوصی است. در اصل یک همخوانی و همسویی بین دولت‌ و بخش خصوصی در جهت سرکوب دستمزد و حق برخورداری از درامد عادلانه برای کلیه سطوح نیروی کار و کارگران بخش‌های مختلف در گذشته و حال دیده می‌شود.
هنگامی‌که دستگاه‌های دولتی مانند وزارت آموزش‌وپرورش حداکثر میزان افزایش حقوق در سال بعد را اعلام می‌کنند در اصل برای نیروی کارآموزشی مشخص می‌کنند که دایره زیست و حیات معیشتی و اجتماعی خود را باید بر مبنای یک درآمد ناعادلانه برنامه‌ریزی نماید چراکه مرور تجربه سال‌ها و دولت‌های قبل نشان می‌دهد هرگز این افزایش درآمد موجب بالا رفتن وضعیت معلمان و سایر نیروی‌های آموزشی به بالاتر از خط فقر نمی‌گردد چراکه روند رشد نرخ تورم همواره از میزان رشد دستمزد کمتر است و از همه مهم‌تر میزان حداقل حقوق پایه چون درگذشته پایین‌تر از شاخص خط فقر است و حتی اگر در موردی افزایش حقوق بیشتر از نرخ تورم باشد (که تاکنون نبوده است) این امر موجب نمی‌گردد که درآمد نیروی کار بخش آموزشی با بالاتر از خط فقر راه پیدا کند. این قانونمندی نه در مورد معلمان بلکه مشمول تمام نیروی کاری است که افزایش حقوق آن‌ها مبتنی بر برنامه‌های سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و برنامه بودجه سالانه است به عبارتی تمام کسانی که دولت کارفرمای آن‌هاست مشمول این منطق رشد حقوق و دستمزد هستند که بخش اعظمی از نیروی کارآموزشی و بهداشتی یعنی معلمان و پرستاران را شامل می‌گردد.
اما تعیین میزان حقوق و افزایش دستمزد کلیه نیروی کار که مشمول قانون کار در بخش دولتی وخصوصی هستند از کارگران بخش‌های مختلف در صنایع و کارخانجات دولتی و بخش خصوصی تا نیروی کارآموزشی، خدماتی، بهداشتی و … تحت تأثیر مکانیسم و نحوه تعیین حداقل دستمزد هستند این مکانیسم تحت تأثیر نوعی از توافق برای تعیین حداقل دستمزد است که به “سه‌جانبه گرایی” معروف است. وزارت کار در این رویکرد نقش اصلی را دارد و به‌عنوان یکی از رئوس مثلث تعیین دستمزد به‌عنوان نماینده دولت عمل می‌کند رأس دیگر نماینده کارفرمایان است که بهتر است از آن به‌عنوان سرمایه‌دار و نماینده بخش خصوصی یاد کنیم و در رأس دیگر باید نماینده کارگران و نیروی کار باشد که در ایران عملاً این نمایندگی به تشکل‌های برآمده از جناح سیاسی در هر دوره سپرده می‌شود و عملاً اکثریت میلیونی نیروی کار این موازنه قوا برای بقا و حیات زیستی و معیشتی فاقد نماینده واقعی هستند همین موضوع باعث شده است که در سال‌های گذشته باوجود اعلام رسمی نرخ تورم و خط فقر، نمایندگان به‌اصطلاح کارگران به امضای توافق تعیین دستمزد به میزان یک‌سوم خط فقر تن دهند و به نظر می‌رسد امسال نیز در غیاب تشکل‌های مستقل این روند ادامه یابد چراکه دولت‌ها در سال‌های پیش نشان داده‌اند که در تعیین دستمزد بجای آنکه یک رأس مستقل باشند در جانب کارفرما قرار دارند گواه روشن در این مورد در مورد دولت روحانی لایحه اصلاحیه قانون کار است که با پیشروی جنبش کارگری و حمایت زحمتکشان فعلاً مسکوت مانده است.
اما سؤال اینجاست که چه ارتباطی میان دستمزد نیروی کار در بخش خصوصی و دولتی وجود دارد؟ چرا برای معلمان شاغل در بخش دولتی بحث حداقل دستمزد باید مهم تلقی گردد؟ بخصوص وقتی از یک شیوه مکانیسم تعیین مزد برای دو گروه استفاده نمی‌گردد. برای پاسخ به این سؤال باید به اعداد رجوع نمود به‌عنوان‌مثال حداقل حقوق یک معلم تازه استخدام در سال گذشته یعنی مجموع حق شغل و حق شاغل را اگر در هرسال محاسبه نماییم با میزان حداقل دستمزد مصوب وزارت کار در آن سال تفاوت چندانی ندارد. برای نمونه مراجعه به‌حکم کارگزینی یک معلم استخدام سال 95 و مقایسه حقوق پایه با 812 هزار تومان حداقل دستمزد سال 95، نشان می‌دهد که مسئله حقوق و دستمزد تمام مزدبگیران و زحمتکشان در یک هم سرنوشتی به سر می‌برد.
معلمان ؛کارگران و مردم فهیم
با کلیک روی فرم نگار و ثبت نام خود
از مربیان پیش دبستانی؛ معلمان حق التدریس و معلمان بخش خصوصی حمایت کنید

🔰
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLScY9UWRmLaoj844zxTjr5clG2GQ2YkcXDTZ71iax-u26kDbEg/viewform
#یادداشت_صنفی

💢 از «کسوت معلمی» تا کسوت وزارت
( نقدی به اظهار نظر اخیر وزیر آموزش و ‌پرورش در خصوص پرونده اسماعیل عبدی و طرح چند پرسش )

شهرام جمالی
عضو کانون صنفی معلمان البرز

فخرالدین احمدی دانش آشتیانی وزیر آموزش و پرورش روز گذشته در یک نشست خبری با خبرنگاران ضمن اشاره به برخی رویکردهای خود در این وزارتخانه اشاره ای مختصر اما قابل تأمل به پرونده اسماعیل عبدی عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران داشت که نه تنها سایر اظهارت وی نیز به گونه ای تحت تأثیر آن قرار گرفت بلکه تعجب و شگفتی بسیاری از فعالان صنفی معلمان را نیز برانگیخت.
ایرنا ، خبرگزاری رسمی دولت اظهارات دانش آشتیانی را این چنین منعکس کرده است : « مسأله اسماعیل عبدی که اکنون در زندان به سر می برد پی گیری و مشخص شد که موضوع وی ارتباطی به کسوت معلمی وی ندارد. »
این اظهار نظر کوتاه، شامل دو گزاره است : در بخش اول، ایشان از «پی گیریِ» مسأله اسماعیل عبدی خبر می دهد. این اظهار نظر نشان می دهد که ایشان در کسوت وزیر آموزش و پرورش، پی گیر مسأله اسماعیل عبدی بوده است که جای تقدیر دارد. اما در بخش دوم این اظهارات، وزیر آموزش و پرورش ناگهان در کسوت سخنگوی دستگاه قضایی ظاهر شده و اعلام می کند که : «مشخص شد که موضوع وی ارتباطی به کسوت معلمی وی ندارد.»
اینکه پرونده اسماعیل عبدی از حالت عادی خود خارج گشته و روندی امنیتی را طی می کند، موضوعی است که اسماعیل عبدی در نامه سرگشاده اخیر خود خطاب به قوه قضائیه مطرح کرده و خروج پرونده خود از روند امنیتی به عادی را به عنوان خواسته ای حداقلی بیان کرده است. اما فارغ از اینکه صحت اتهامات وارده به اسماعیل عبدی چگونه و بر اساس کدام مدارک و شواهد و توسط چه افراد و از سوی کدام نهادها برای جناب وزیر مشخص شده و احتمالاً ایشان را اقناع کرده است، بیان این اظهار نظر و ابراز این نوع موضعگیری از این جهت که از جایگاه بالاترین مقام آموزش و پرورش و در کسوت فردی که انتظار می رود مدافع حقوق مادی و معنوی معلمان باشد، بسیار قابل تأمل و تعجب برانگیز است.
آیا چنین موضعگیری را می توان در راستای مواضع دولت فعلی برای برداشتن نگاه امنیتی از فعالان و فعالیت های صنفی معلمان و تقویت راهبرد امنیت فرهنگی ارزیابی نمود؟
اگر دعوت معلمان به تجمع سکوت در مقابل خانه ملت با استناد به اصل ۲۷ قانون اساسی و برای احقاق حقوق معیشتی خود اقدامی خارج از کسوت معلمی است پس وظیفه تشکل های صنفی معلمان چیست؟
آیا گسترش و حمایت از تشکل های صنفی معلمان که جناب دانش آشتیانی به عنوان یکی از برنامه های اصلی خود و قبل از کسب رأی اعتماد از مجلس مطرح کردند صرفاً برای پیگیری و مشروعیت بخشی به برنامه های جامانده دولتی و اجرایی کردن آنهاست یا اینکه انتظار حمایت از فعالان صنفیِ تشکل هایی که نگاهی نقادانه به برنامه ها و سیاست های ضد آموزشی دارند و هم اکنون به همین جرم یا در زندان و تبعیدند و یا زیر احکام سنگین قضایی، انتظار بجایی نیست؟
انتظار ما از جناب دانش آشتیانی به عنوان وزیری که با رأی نمایندگان مجلس در رأس وزارت آموزش و پرورش قرار گرفته و در این میان از حمایت نسبی فرهنگیان و برخی تشکل ها و اهالی رسانه نیز برخوردار شده اند، آنست که ضمن مسئولیت پذیری بیشتر، نسبت به تضییع حقوق فعالان صنفی معلمان نیز، حساسیت و توجه بیشتری نشان داده و فارغ از جوسازی ها و فشارهای مختلف و مصلحت اندیشی های جناحی و گروهی، ایشان را مورد حمایت جدی و قاطع خود قرار دهد و با تصحیح اظهارات اخیر خود، زمینه حذف فعالان صنفی و نیروهای متعهد، توانا، لایق و باتجربه را از بدنه مهمترین نهاد انسان ساز کشور، هموار نسازد.



معلمان عدالت خواه
🔰🔰🔰
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fJ_V0AIiozKEg
#یادداشت_اختصاصی
🌀"جامعه سالم در گرو تعهد و مسئولیت پذیری"
قاسم فلاح/معلم از اسلام شهر

به همه آنهایی که می خواهند تصویر جامعه امروز ایران را به دقت ببینند و بدانند که چه خبر است در این جامعه توصیه می کنم که یک سری به خیابان مولوی تهران بزنند.
سه شنبه 13/تیرماه/96به خاطر یک کار اداری راهی تهران شدم.مقصدم بیمارستان شهید اکبرآبادی(فرح سابق)در خیابان مولوی بود.می گویند که فرح همسر شاه پسرش ولیهعد را در این بیمارستان بدنیا آورده است.این خود سوالی است که چرا فرح فرزند خود (ولیعهد)را در این بیمارستان که در محله ای نسبتا جنوبی و متوسط نشین است به دنیا آورده است؟ صبح ساعت 8 از مترو پیاده شدم و وارد خیابان مولوی شدم.پرسان و پرسان بدنبال بیمارستان گشتم و این خود فرصتی بود که به مردم و مغازه ها و ساختمان ها از دید تاریخی و جامعه شناسی خوب نگاه کنم تا اینکه چیز های دستگیرم شد که تا به حال ندیده یا نشنیده بودم.
این خیابان از خیابانهای قدیمی شهر تهران است و تاریخچه ساخت آن به دورهٔ ناصرالدین شاه قاجار برمی گردد. مراکز مهمی چون بازار تاریخی مولوی، بازار پارچه فروشها یا پرده فروشها، کلیسای طاطاووس، کوچه باغ ایلچی و محلی با نام کوچه مرغی می‌توان نام برد.

اما حال و روز این خیابان امروز با وجود معتادان و دست فروشان معتاد جور دیگری است و به نوعی زیبایی تاریخی و کارکرد اقتصادی آن را به محاق برده است.در این محل ساختمان های مسکونی قیمت بالای ندارند.معتادان به شیشه براحتی و در روز روشن در حال کشیدن شیشه هستند.بسیاری از آنها اشیا و لوازم دست چندم و کهنه مثل کفش یا لباس یا ساعت و تسبیح را روی زمین گذاشته ودر حین خماری منتظر مشتری هستند.بعضی نیز در حال نشسته خوابند و با یک تکان ساده حتما روی زمین می افتند.چندتایی به عابر ها دست گدایی بلند می کردند.با دیدن این آدمها به ناگاه رفتم تو دل فلسفه زندگی که چرا باید سرنوشت یک عده ای اینطوری رقم بخورد؟ایا این زندگی برای این افراد انتخابی و اکتسابی بوده یا انتسابی؟چقدر این افراد در سرنوشت خود نقش داشتند؟آیا عملکرد حاکمان و دولتمردان ما در این 60 سال اخیر از قبل از انقلاب تا بعد از انقلاب تاثیری در سرنوشت آنها داشته است؟

پاسخ این سوالات را با یکم دانش تاریخی و جامعه شناسی می توان براحتی پیدا کرد.مسلما رابطه مستقیمی بین دولت و ملت وجود دارد.تا وقتی که حکومتی استبدادی و زورگو باشد نمی توان از مردم چندان وظیفه ای قائل شد جز اطاعت و فرمانبرداری.سرنوشت مردم در این جامعه چندان دست خودشان نیست.در این نوع جامعه اگر فقیر یا بیکار یا معتاد یا...وجود داشته باشد نمی توان چندان بر مردم فقیر و بیکار و معتاد خرده گرفت که چرا به این حال و روز در آمدند.ترس و ناآگاهی و نادانی دوعاملی است که مردم را از حرکت و مشارکت جمعی و مدنی باز می دارد.اما با این وجود بالاخره این نیرو (مردم)به حرکت در خواهند آمد.انقلاب ها شکل خواهند گرفت.حکومت های استبدای تبدیل به حکومت های مردمی مبتنی بر قانون اساسی می شوند.در اینجا مردم حق انتخاب پیدا خواهند کرد. حالا آنها می توانند در سرنوشت خود دخالت کنند.بهترین انتخاب یعنی بهترین زندگی جمعی و بهترین رفاه برای مردم.البته به این سادگی ها هم نیست که بگوییم در جوامع مبتنی بر قانون اساسی همه چیز بر وفق مراد است.یک جامعه انقلابی تا پایه های آن محکم شود نیاز به زمان و تلاش بسیار دارد.اما همه این ها خود به وحدت دولت و ملت وابسته است.بالا بودن اعتماد اجتماعی بین ملت و دولت یکی از ارکان شکل گیری جامعه سالم است.من اعتقادم اینست که حاکمان ما در این 38 سال پس از انقلاب کوتاهی های زیادی داشته اند.اگر معتادی در خیابان براحتی و در روز روشن مشغول شیشه کشیدن است حتما او مسیر خوبی پیش رویش نبوده است که انتخاب کند و هدایت شود.پدری یا مادری که کودکشان را هنگام پیاده روی به حال خود رها کنند حتما او زمین خواهد خورد یا به چاله یا چاه خواهد افتاد.بیاین قبول کنیم که همه ما چه مسولان رده بالا و چه من معلم و نویسنده و استاد دانشگاه و ...همه همه در پیدایش وضع موجود دخیل هستیم.آموزش لازم و وضع قوانین و مقرارت و پایبندی به این قوانین و تعهدی انسان دوستانه همه افراد جامعه چه به این مردم و این جامعه حتما ما را به جایگاه کشور های توسعه یافته خواهد رساند.آنچه که مهم است کاربرد عقلانیت در این راه است.خرد و اندیشه به عنوان پیامبر درونی شناخته می شود.همه چیز باید بدور از تعصب باشد.تعصب نژادی ودینی و قومی و ملی و ...ما را گمراه خواهد کرد.نگاه جهانی را باید در برنامه های تربیتی مدارس گنجاند.

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fLwRR3EqAkGOw
#یادداشت_دانشجویی
#بررسی_طرح_کارورزی
در ابتدا قصد داشتم تیتر یادداشتم را بیگارورزی بنویسم اما شاید این نام قضاوتی پیش از بررسی طرح کارورزی باشد احتمالا در انتها هر خواننده ای خود می تواند قضاوت کند.
سعی میکنم در این یادداشت به ماده های مهم طرح کارورزی و وضعیت آن نسبت به قانون اساسی، قانون کار و قانون ششم توسعه بپردازم.
کارورزی با ماده ۷۱ قانون ششم توسعه مغایرت دارد در ماده ۷۱ قانون ششم توسعه آمده است چنانچه کارفرمایان نسبت به جذب فارغ‌التحصیلان دانشگاهی اقدام نمایند، از پرداخت سهم بیمه کارفرما برای مدت دوسال از تاریخ شروع به کار معاف می‌باشند.
اما در طرح کارورزی دولت علاوه بر این به کارفرما اجازه داده است تا حداقل حقوق قانونی را یک سوم کند و از ۹۰۰ هزارتومان به حدود ۳۰۰ هزارتومان کاهش دهد ولی در ماده ۷۱ چنین اجازه ای داده نشده و این طرح مغایر با مصوبه مجلس است.
همچنین در اصل ۲۸ قانون اساسی آماده است ، دولت موظف است برای همه افراد امکان اشتغال به کار فراهم نماید. در ماده ۱۲ طرح کارورزی آمده است هیچگونه حقی برای کارورز و تعهدی برای واحد پذیرنده جهت جذب و استخدام کارورز و شمولیت قوانین کار برای وی ایجاد نمی کند . حضور کارورز در واحد پذیرنده صرفا برای آموزش عملی خواهد بود.
درحالی دولت موظف به تضمین شغل پایدار است که این طرح هیچگونه تضمینی برای شغل پایدار ایجاد نمی کند و درحالی این طرح برای آموزش عملی عنوان شده است که آموزش عملی وظیفه ی وزارت کار نیست بلکه وظیفه مراکز علمی و دانشگاهی است.
اگر طرح کارورزی همان کارآموزی است که در قانون کار آمده است؛ شرایط کارورزی و کارآموزی در فصل پنجم قانون کار مشخص شده و دولت نمی‌تواند مدت کارورزی را به دلخواه خودش افزایش یا کاهش دهد .
در ماده ۱۱۲ قانون کار امده است سن کارآموز باید بین ۱۵ تا ۱۸ سال باشد حال آنکه در ماده ۴ کارورزی سن تغییر یافته است و برای فارغ التحصیلان کاردانی ۲۵ ، کارشناسی ۲۸ و ارشد و دکتری ۳۳ سال تعیین شده است و این مغایرت قانون کار و طرح کارورزی را نشان می دهد. و تنها وزارت کار با تغییر نام کارآموز به کارورز قانون را دور می زند اما متاسفانه مشخص نیست چرا مجلس به عنوان قوه مقننه در این بی قانونی ورود نمی کند.

در قسمت الف از ماده ۱۷ این طرح نیز امده است که در صورت تحصیل کارورز قرارداد آموزش بین کارورز و واحد پذیرنده فسخ می شود و‏ حق تحصیل و شرکت همزمان در طرح از دانشجویان گرفته شده یعنی اگر دانشجوی کارشناسی ، ارشد قبول شود یا دانشجوی ارشد دکتری قبول شود دیگر حق ادامه کارورزی ندارد ؛ اما اگر این طرح تنها قرداد آموزش است پس چرا حق ادامه تحصیل گرفته می شود؟

در تبصره ۱ ماده ۷ این طرح آمده است در صورت کاهش نیروی کار بیمه شده واحد پذیرنده در طول مدت مشارکت در اجرای طرح کارورزی مجوز پذیرش کارورز ابطال می گردد.
دغدغه و نگرانی از بیکار شدن در طول طرح کارورزی وجود دارد اما وزارت کار به عنوان متولی این طرح آیا توان نظارت و بازرسی دارد؟ مدت کوتاهی است که از حادثه معدن یورت گذشته ، در این مورد که بحث نه بیکار شدن بلکه مُردن بود وزارت کار نظارت خود را به درستی و کامل انجام نداد پس چطور باید باور و اعتماد کنیم که اینبار کار نظارت به خوبی پیش خواهد رفت ؟ اینبار که موضوع همچون معدن یورت کشته شدن یا نشدن و جان آدمیزاد هم مورد بحث نیست.

به نظر می رسد این طرح نه به جهت بهبود وضیعت کار بلکه برای آمارسازی ایجاد شغل و در نتیجه کاهش نرخ بیکاری ، تضمین نیروی کار ارزان و درنتیجه افزایش سود کارفرما باشد .
حالا شاید بهتر بتوان دوباره به سطر اول بازگشت :( در ابتدا قصد داشتم تیتر یادداشتم را بیگارورزی بنویسم اما شاید این نام قضاوتی پیش از بررسی طرح کارورزی باشد احتمالا در انتها هر خواننده ای خود می تواند قضاوت کند.

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fLwRR3EqAkGOw
🔴 کمی شرافت به خرج بدهید

#یادداشت

همه چیز به سرعت در حال عبور است.بچه های صنفی را هدف گرفته اند.

خبرنامه دانشجویان ایران در حمله های سریالی به شوراهای صنفی کشور آن ها را به لیدری تجمعات اخیر دردانشگاه متهم کرده است.مشخصا پدرام پذیره و فائزه عبدی پور را سردسته اغتشاشات اخیر معرفی کرده اند و در مورد سوها مرتضایی با خرسندی بازداشت وی را به پرونده های ساختگی در سایت خودشان ارجاع داده اند.

گذشته از این که این ها تخیلی و پرونده سازی هدفمند است و در جای خود قابل پیگیریست باید بگویم :

شما زمان پولی شدن آموزش در روندی تدریجی چه کردید؟

شما زمانی که هزینه ی درمان و خوراک و تحصیل دانشجویان و مردم چند برابر میشد چه کردید؟

شما در برابر بومی گزینی،تفکیک جنسیتی،محروم سازی های سیستماتیک از تحصیل،رانت بازی هیئت علمی و ... چه کردید؟

در جامعه،شما در برابر موقتی سازی قرارداد های کار،فلاکت مردم در بخش درمان،گسترش فساد و حقوق زیر خط فقر چه کردید؟

شما وقتی دانشجویان،معلمان،بازنشسته ها،کارگران،مال باخته ها به دنبال حقشان فریاد می زدند کجا بودید؟ وقتی لهشان می کردند کجا بودید؟حالا بیرون آمده ید،رستم دستان شده اید و شعار می دهید؟

این ما بودیم که اعتراض کردیم،برای حق خواهی تحت فشار قرار گرفتیم و در کنارمردم ایستادیم.اکنون این گونه ناجوانمردانه اتهام می زنید و به جان فعالین صنفی افتاده اید.

این ما بودیم که هشدار دادیم ادامه این سیاست ها دانشگاه و جامعه را متلاشی می کند و شما دنبال زد و خورد های جناحی بودید.

کمی شرافت به خرج بدهید و به جای پرونده سازی و اتهام زنی و حمایت از دست اندازی به دانشگاه،ریشه های مشکلات امروز دانشگاه و جامعه را نشان دهید.

این مقطع هم با سربلندی شوراهای صنفی و فعالین مستقل دانشجویی به پایان خواهد رسید.اما روی شما تا ابد سیاه خواهد ماند.

منبع : کانال شورای صنفی دانشجویان

4⃣4⃣7⃣
🆔 @senfi_uni_iran

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
🔴تمرین مدارا
(صفحه ی ١٠٣-١٠٢)

✍️محمد مختاری

انتقاد به معنای این است که چشمان مان را باز کنیم و ببینیم که آنچه امروز پذیرفته است، چون بدیهی و مسلم گرفته می شود، دیگر پذیرفته نخواهد بود، چون دیگر بدیهی و مسلم پنداشته نخواهد شد. انتقاد یعنی کاری کنیم که حرکاتی که امروز ساده و آسان انجام می گیرد، دیگر به آسانی انجام نگیرد. از این رو، تمام ارزش ها، وجوه رفتاری، تعارض ها، تناقض ها، اصطکاک های فرهنگ، و به ویژه زبان، تفکر و ادبیات امروز را باید در معرض دید و نقد و قضاوت قرار داد. در این اوضاع و احوال، انتقاد ریشه ای، از نظر هرگونه تغییری ضرورت قطعی دارد. تغییری که از حدود همان طرز فکر پیشین تجاوز نکند. تغییری که فقط به منزله ی شیوه ای برای سازگار کردنِ بیشتر همان افکار همیشگی با واقعیت موجود باشد، چیزی جز تغییر سطحی نیست. تغییر عمیق فقط در جو آزاد ممکن است صورت پذیرد. جوی که انتقاد دایمی نیروی محرکه ی مدام آن باشد. تفکر انتقادی سبب شفافیت بیان می شود. به روشن گویی می انجامد. کلی گویی ها و کلی نگری ها و موضع گیری های ژله ای را که فرصت طلبان یا محافظه کاران دارند مردود می کند. الان بعضی ها حرف هایی می زنند که آن قدر کلی و مبهم و کشدار است که آدم نمی فهمد بالاخره مردم را به چی می خوانند. اما وقتی فکر انتقادی نهادی شد، کلام خواه ناخواه تعیّن پیدا می کند. هدف ها و برنامه ها و روش ها و گرایش ها مشخص می شود. از عوام زدگی ارزش ها و نظریه ها تا حد زیادی کاسته می شود. حضور مردم فقط به تأیید های توده وار منحصر نمی ماند بلکه به مشارکت عمومی در تفکر و تصمیم تبدیل می شود.
کسانی که از تفکر انتقادی زیان می بینند که تصور می کنند همه چیزشان درست و کامل است و مو لای درز پندارها و رفتارها و گفتارهاشان نمی رود. خود را حامل حقیقت مطلق می پندارند و مصون از خطا. اما در تفکر انتقادی همیشه جایی برای احتمال خطا وجود دارد. خطاها در مشارکت عمومی و خرد جمعی اصلاح می شود. بسط و نهادی شدن تفکر انتقادی الزاما در گروه بسط گفت و شنید است. یعنی باید اهل سؤال و توضیح و اقناع متقابل شد. یعنی من بتوانم آزادانه هر سؤالی را که به ذهنم می رسد بپرسم و دیگری هم بتواند آزادانه جواب یا توضیح بدهد یا توضیح بخواهد. از این رو فکر انتقادی هرگز از فکر آزادی جدا نیست.
#یادداشت
🔻🔻🔻🔻🔻
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fIHSrBpjqsZOQ
🔴 در فضیلت بی‌خایه بودن

✍️ حسن مرتضوی

۱. هنگامی که ما مردها را در دهه‌ی شصت شکنجه می‌دادند، می‌گفتند روی شکم بخوابیم تا مبادا زیر شلاق خایه‌ها بترکد و آنگاه ضربات وحشتناک‌ کابل‌هایشان را وارد می‌کردند. دقیقا نمی‌دانم چرا، اما حدس می‌زنم شاید این رفتار حاصل نوعی همبستگی مردانه باشد. بازجوی مرد و زندانی مرد در یک چیز مشترک بودند در خایه داشتن. ته‌مانده‌ای از یک فضیلت عادی انسانی. درست مثل آخرین وصیت محکوم به اعدام که باید اجرا شود، درست مانند مامور اعدامی که اجازه داد محکوم به مرگ برای لحظه‌ای سرش را روی شانه او بگذارد. فقط یک زندانی را که سخت متهور و جسور و شجاع بود دیدم که خایه نداشت. بازجو که نتوانسته بود از او حرف در بیاورد او را به پشت خواباند و عامدانه به عضو تناسلی‌اش کابل زد و خایه‌اش را ترکاند. او که خایه نداشت، در زندان از همه خایه دار‌تر بود.

۲. ف. م. سخن خاطره‌ای را از زمان شاه نقل کرد. پاسبانی یا افسری در صف تماشاگران سینما با مردی گلاویز می‌شود و می‌گوید خایه نداری که جوابمو بدی. مرد گفت اگر این لباس تنت نبود بهت نشون می‌دادم کی خایه داره. پاسبان یا افسر همانجا جلوی چشمان حیرت زده مردم لباسش را از تن کند و گفت: حالا چی؟ من اسم این را حتی از جانب پلیس سرکوبگر نماد نوعی فضیلت انسانی می‌دانم، هر قدر هم بهیمی و غیرمدرن باشد

۳. پلیس مظهر دستگاه سرکوب است. این گزاره همان‌قدر واقعی است که سرکوب واقعی است. ما نه زار می زنیم که سرکوبمان می‌کنند نه ناله می کنیم و نه دست به آسمان می‌بریم و نه ماتم می‌گیریم. مبارزه یعنی همین. مخالفت با دستگاه سرکوب، با سرکوب مواجه می‌شود. اما حتی در این میدان هم نوعی اخلاق نانوشته وجود دارد. کسی که زن جوان را از بالای پست برق به پایین هل می دهد قصدش سرکوب است. وظیفه اش است، همانطور که دختر جوانی که آن بالا رفته قصدش به مصاف طلبدن نظم سرکوبگرانه است. تا اینجا منطق دو طرف قابل فهم است. اما وقتی پلیس برمی‌گردد و تنها به واسطه‌ی لباسی که بر تن دارد و بی‌سیمی که آویزان کرده و باتومی که دارد می‌گوید اگر خایه دارید مخالفت کنید، چیزی را به تمامی عیان می‌کند: تمام این نظم روی خایه‌های متکی به خشونت و سرکوب استوار است. سوخت ایدئولوژی‌شان به ته رسیده است و کارکردی ندارد. حالا مردم مانده‌اند و خایه‌دارهای ملبس به لباس نظامی!

منبع: صفحه فیسبوک حسن مرتضوی‌.
#یادداشت
🔻🔻🔻🔻

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fIHSrBpjqsZOQ