مدرسه‌ رهایی
2.16K subscribers
6.57K photos
2.02K videos
188 files
4.75K links
«مدرسه‌ رهایی» نام جدید کانال «معلمان عدالت‌خواه»
است. این کانال انعکاس صدای آزادی‌ و عدالت‌ خواهی دانش‌آموزان و معلمان است.

با نگاهی به سایر جنبش‌های
#اجتماعی، #صنفی و #مدنی
____________________________

#مدرسه_رهایی
Download Telegram
#یادداشت
حداقل دستمزد حلقه اتحاد نیروهای کار
جعفر ابراهیمی- معلم
کارگران و نیروی کار در بخش‌های مختلف، اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند آن‌ها چرخ زندگی و جامعه را به حرکت درمی‌آورند اما اقلیت برخوردار از ثروت و قدرت به مدد قانون و راهکارهای فراقانونی حق زحمتکشان و مزدبگیران را نمی‌دهند و هرروز شکل جدیدی از محرومیت را به آن‌ها تحمیل می‌کنند. یکی از این شیوه‌ها سرکوب دستمزد و حقوق زحمتکشان است که به اشکال مختلف صورت می‌گیرد اما یکی از جنبه‌های آشکار و قانونی این سرکوبِ عریان، صدور دستورالعمل‌های افزایش حقوق برای نیروهای کار بخش‌های دولتی مانند نیروی آموزشی، بهداشتی و خدماتی است که همراه و همسو باسیاست‌ها و برنامه‌های منتهی به تعیین حداقل دستمزد برای کارگران و زحمتکشان در بخش خصوصی است. در اصل یک همخوانی و همسویی بین دولت‌ و بخش خصوصی در جهت سرکوب دستمزد و حق برخورداری از درامد عادلانه برای کلیه سطوح نیروی کار و کارگران بخش‌های مختلف در گذشته و حال دیده می‌شود.
هنگامی‌که دستگاه‌های دولتی مانند وزارت آموزش‌وپرورش حداکثر میزان افزایش حقوق در سال بعد را اعلام می‌کنند در اصل برای نیروی کارآموزشی مشخص می‌کنند که دایره زیست و حیات معیشتی و اجتماعی خود را باید بر مبنای یک درآمد ناعادلانه برنامه‌ریزی نماید چراکه مرور تجربه سال‌ها و دولت‌های قبل نشان می‌دهد هرگز این افزایش درآمد موجب بالا رفتن وضعیت معلمان و سایر نیروی‌های آموزشی به بالاتر از خط فقر نمی‌گردد چراکه روند رشد نرخ تورم همواره از میزان رشد دستمزد کمتر است و از همه مهم‌تر میزان حداقل حقوق پایه چون درگذشته پایین‌تر از شاخص خط فقر است و حتی اگر در موردی افزایش حقوق بیشتر از نرخ تورم باشد (که تاکنون نبوده است) این امر موجب نمی‌گردد که درآمد نیروی کار بخش آموزشی با بالاتر از خط فقر راه پیدا کند. این قانونمندی نه در مورد معلمان بلکه مشمول تمام نیروی کاری است که افزایش حقوق آن‌ها مبتنی بر برنامه‌های سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و برنامه بودجه سالانه است به عبارتی تمام کسانی که دولت کارفرمای آن‌هاست مشمول این منطق رشد حقوق و دستمزد هستند که بخش اعظمی از نیروی کارآموزشی و بهداشتی یعنی معلمان و پرستاران را شامل می‌گردد.
اما تعیین میزان حقوق و افزایش دستمزد کلیه نیروی کار که مشمول قانون کار در بخش دولتی وخصوصی هستند از کارگران بخش‌های مختلف در صنایع و کارخانجات دولتی و بخش خصوصی تا نیروی کارآموزشی، خدماتی، بهداشتی و … تحت تأثیر مکانیسم و نحوه تعیین حداقل دستمزد هستند این مکانیسم تحت تأثیر نوعی از توافق برای تعیین حداقل دستمزد است که به “سه‌جانبه گرایی” معروف است. وزارت کار در این رویکرد نقش اصلی را دارد و به‌عنوان یکی از رئوس مثلث تعیین دستمزد به‌عنوان نماینده دولت عمل می‌کند رأس دیگر نماینده کارفرمایان است که بهتر است از آن به‌عنوان سرمایه‌دار و نماینده بخش خصوصی یاد کنیم و در رأس دیگر باید نماینده کارگران و نیروی کار باشد که در ایران عملاً این نمایندگی به تشکل‌های برآمده از جناح سیاسی در هر دوره سپرده می‌شود و عملاً اکثریت میلیونی نیروی کار این موازنه قوا برای بقا و حیات زیستی و معیشتی فاقد نماینده واقعی هستند همین موضوع باعث شده است که در سال‌های گذشته باوجود اعلام رسمی نرخ تورم و خط فقر، نمایندگان به‌اصطلاح کارگران به امضای توافق تعیین دستمزد به میزان یک‌سوم خط فقر تن دهند و به نظر می‌رسد امسال نیز در غیاب تشکل‌های مستقل این روند ادامه یابد چراکه دولت‌ها در سال‌های پیش نشان داده‌اند که در تعیین دستمزد بجای آنکه یک رأس مستقل باشند در جانب کارفرما قرار دارند گواه روشن در این مورد در مورد دولت روحانی لایحه اصلاحیه قانون کار است که با پیشروی جنبش کارگری و حمایت زحمتکشان فعلاً مسکوت مانده است.
اما سؤال اینجاست که چه ارتباطی میان دستمزد نیروی کار در بخش خصوصی و دولتی وجود دارد؟ چرا برای معلمان شاغل در بخش دولتی بحث حداقل دستمزد باید مهم تلقی گردد؟ بخصوص وقتی از یک شیوه مکانیسم تعیین مزد برای دو گروه استفاده نمی‌گردد. برای پاسخ به این سؤال باید به اعداد رجوع نمود به‌عنوان‌مثال حداقل حقوق یک معلم تازه استخدام در سال گذشته یعنی مجموع حق شغل و حق شاغل را اگر در هرسال محاسبه نماییم با میزان حداقل دستمزد مصوب وزارت کار در آن سال تفاوت چندانی ندارد. برای نمونه مراجعه به‌حکم کارگزینی یک معلم استخدام سال 95 و مقایسه حقوق پایه با 812 هزار تومان حداقل دستمزد سال 95، نشان می‌دهد که مسئله حقوق و دستمزد تمام مزدبگیران و زحمتکشان در یک هم سرنوشتی به سر می‌برد.
معلمان ؛کارگران و مردم فهیم
با کلیک روی فرم نگار و ثبت نام خود
از مربیان پیش دبستانی؛ معلمان حق التدریس و معلمان بخش خصوصی حمایت کنید

🔰
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLScY9UWRmLaoj844zxTjr5clG2GQ2YkcXDTZ71iax-u26kDbEg/viewform
#یادداشت_صنفی

💢 از «کسوت معلمی» تا کسوت وزارت
( نقدی به اظهار نظر اخیر وزیر آموزش و ‌پرورش در خصوص پرونده اسماعیل عبدی و طرح چند پرسش )

شهرام جمالی
عضو کانون صنفی معلمان البرز

فخرالدین احمدی دانش آشتیانی وزیر آموزش و پرورش روز گذشته در یک نشست خبری با خبرنگاران ضمن اشاره به برخی رویکردهای خود در این وزارتخانه اشاره ای مختصر اما قابل تأمل به پرونده اسماعیل عبدی عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران داشت که نه تنها سایر اظهارت وی نیز به گونه ای تحت تأثیر آن قرار گرفت بلکه تعجب و شگفتی بسیاری از فعالان صنفی معلمان را نیز برانگیخت.
ایرنا ، خبرگزاری رسمی دولت اظهارات دانش آشتیانی را این چنین منعکس کرده است : « مسأله اسماعیل عبدی که اکنون در زندان به سر می برد پی گیری و مشخص شد که موضوع وی ارتباطی به کسوت معلمی وی ندارد. »
این اظهار نظر کوتاه، شامل دو گزاره است : در بخش اول، ایشان از «پی گیریِ» مسأله اسماعیل عبدی خبر می دهد. این اظهار نظر نشان می دهد که ایشان در کسوت وزیر آموزش و پرورش، پی گیر مسأله اسماعیل عبدی بوده است که جای تقدیر دارد. اما در بخش دوم این اظهارات، وزیر آموزش و پرورش ناگهان در کسوت سخنگوی دستگاه قضایی ظاهر شده و اعلام می کند که : «مشخص شد که موضوع وی ارتباطی به کسوت معلمی وی ندارد.»
اینکه پرونده اسماعیل عبدی از حالت عادی خود خارج گشته و روندی امنیتی را طی می کند، موضوعی است که اسماعیل عبدی در نامه سرگشاده اخیر خود خطاب به قوه قضائیه مطرح کرده و خروج پرونده خود از روند امنیتی به عادی را به عنوان خواسته ای حداقلی بیان کرده است. اما فارغ از اینکه صحت اتهامات وارده به اسماعیل عبدی چگونه و بر اساس کدام مدارک و شواهد و توسط چه افراد و از سوی کدام نهادها برای جناب وزیر مشخص شده و احتمالاً ایشان را اقناع کرده است، بیان این اظهار نظر و ابراز این نوع موضعگیری از این جهت که از جایگاه بالاترین مقام آموزش و پرورش و در کسوت فردی که انتظار می رود مدافع حقوق مادی و معنوی معلمان باشد، بسیار قابل تأمل و تعجب برانگیز است.
آیا چنین موضعگیری را می توان در راستای مواضع دولت فعلی برای برداشتن نگاه امنیتی از فعالان و فعالیت های صنفی معلمان و تقویت راهبرد امنیت فرهنگی ارزیابی نمود؟
اگر دعوت معلمان به تجمع سکوت در مقابل خانه ملت با استناد به اصل ۲۷ قانون اساسی و برای احقاق حقوق معیشتی خود اقدامی خارج از کسوت معلمی است پس وظیفه تشکل های صنفی معلمان چیست؟
آیا گسترش و حمایت از تشکل های صنفی معلمان که جناب دانش آشتیانی به عنوان یکی از برنامه های اصلی خود و قبل از کسب رأی اعتماد از مجلس مطرح کردند صرفاً برای پیگیری و مشروعیت بخشی به برنامه های جامانده دولتی و اجرایی کردن آنهاست یا اینکه انتظار حمایت از فعالان صنفیِ تشکل هایی که نگاهی نقادانه به برنامه ها و سیاست های ضد آموزشی دارند و هم اکنون به همین جرم یا در زندان و تبعیدند و یا زیر احکام سنگین قضایی، انتظار بجایی نیست؟
انتظار ما از جناب دانش آشتیانی به عنوان وزیری که با رأی نمایندگان مجلس در رأس وزارت آموزش و پرورش قرار گرفته و در این میان از حمایت نسبی فرهنگیان و برخی تشکل ها و اهالی رسانه نیز برخوردار شده اند، آنست که ضمن مسئولیت پذیری بیشتر، نسبت به تضییع حقوق فعالان صنفی معلمان نیز، حساسیت و توجه بیشتری نشان داده و فارغ از جوسازی ها و فشارهای مختلف و مصلحت اندیشی های جناحی و گروهی، ایشان را مورد حمایت جدی و قاطع خود قرار دهد و با تصحیح اظهارات اخیر خود، زمینه حذف فعالان صنفی و نیروهای متعهد، توانا، لایق و باتجربه را از بدنه مهمترین نهاد انسان ساز کشور، هموار نسازد.



معلمان عدالت خواه
🔰🔰🔰
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fJ_V0AIiozKEg
#یادداشت_اختصاصی
🌀"جامعه سالم در گرو تعهد و مسئولیت پذیری"
قاسم فلاح/معلم از اسلام شهر

به همه آنهایی که می خواهند تصویر جامعه امروز ایران را به دقت ببینند و بدانند که چه خبر است در این جامعه توصیه می کنم که یک سری به خیابان مولوی تهران بزنند.
سه شنبه 13/تیرماه/96به خاطر یک کار اداری راهی تهران شدم.مقصدم بیمارستان شهید اکبرآبادی(فرح سابق)در خیابان مولوی بود.می گویند که فرح همسر شاه پسرش ولیهعد را در این بیمارستان بدنیا آورده است.این خود سوالی است که چرا فرح فرزند خود (ولیعهد)را در این بیمارستان که در محله ای نسبتا جنوبی و متوسط نشین است به دنیا آورده است؟ صبح ساعت 8 از مترو پیاده شدم و وارد خیابان مولوی شدم.پرسان و پرسان بدنبال بیمارستان گشتم و این خود فرصتی بود که به مردم و مغازه ها و ساختمان ها از دید تاریخی و جامعه شناسی خوب نگاه کنم تا اینکه چیز های دستگیرم شد که تا به حال ندیده یا نشنیده بودم.
این خیابان از خیابانهای قدیمی شهر تهران است و تاریخچه ساخت آن به دورهٔ ناصرالدین شاه قاجار برمی گردد. مراکز مهمی چون بازار تاریخی مولوی، بازار پارچه فروشها یا پرده فروشها، کلیسای طاطاووس، کوچه باغ ایلچی و محلی با نام کوچه مرغی می‌توان نام برد.

اما حال و روز این خیابان امروز با وجود معتادان و دست فروشان معتاد جور دیگری است و به نوعی زیبایی تاریخی و کارکرد اقتصادی آن را به محاق برده است.در این محل ساختمان های مسکونی قیمت بالای ندارند.معتادان به شیشه براحتی و در روز روشن در حال کشیدن شیشه هستند.بسیاری از آنها اشیا و لوازم دست چندم و کهنه مثل کفش یا لباس یا ساعت و تسبیح را روی زمین گذاشته ودر حین خماری منتظر مشتری هستند.بعضی نیز در حال نشسته خوابند و با یک تکان ساده حتما روی زمین می افتند.چندتایی به عابر ها دست گدایی بلند می کردند.با دیدن این آدمها به ناگاه رفتم تو دل فلسفه زندگی که چرا باید سرنوشت یک عده ای اینطوری رقم بخورد؟ایا این زندگی برای این افراد انتخابی و اکتسابی بوده یا انتسابی؟چقدر این افراد در سرنوشت خود نقش داشتند؟آیا عملکرد حاکمان و دولتمردان ما در این 60 سال اخیر از قبل از انقلاب تا بعد از انقلاب تاثیری در سرنوشت آنها داشته است؟

پاسخ این سوالات را با یکم دانش تاریخی و جامعه شناسی می توان براحتی پیدا کرد.مسلما رابطه مستقیمی بین دولت و ملت وجود دارد.تا وقتی که حکومتی استبدادی و زورگو باشد نمی توان از مردم چندان وظیفه ای قائل شد جز اطاعت و فرمانبرداری.سرنوشت مردم در این جامعه چندان دست خودشان نیست.در این نوع جامعه اگر فقیر یا بیکار یا معتاد یا...وجود داشته باشد نمی توان چندان بر مردم فقیر و بیکار و معتاد خرده گرفت که چرا به این حال و روز در آمدند.ترس و ناآگاهی و نادانی دوعاملی است که مردم را از حرکت و مشارکت جمعی و مدنی باز می دارد.اما با این وجود بالاخره این نیرو (مردم)به حرکت در خواهند آمد.انقلاب ها شکل خواهند گرفت.حکومت های استبدای تبدیل به حکومت های مردمی مبتنی بر قانون اساسی می شوند.در اینجا مردم حق انتخاب پیدا خواهند کرد. حالا آنها می توانند در سرنوشت خود دخالت کنند.بهترین انتخاب یعنی بهترین زندگی جمعی و بهترین رفاه برای مردم.البته به این سادگی ها هم نیست که بگوییم در جوامع مبتنی بر قانون اساسی همه چیز بر وفق مراد است.یک جامعه انقلابی تا پایه های آن محکم شود نیاز به زمان و تلاش بسیار دارد.اما همه این ها خود به وحدت دولت و ملت وابسته است.بالا بودن اعتماد اجتماعی بین ملت و دولت یکی از ارکان شکل گیری جامعه سالم است.من اعتقادم اینست که حاکمان ما در این 38 سال پس از انقلاب کوتاهی های زیادی داشته اند.اگر معتادی در خیابان براحتی و در روز روشن مشغول شیشه کشیدن است حتما او مسیر خوبی پیش رویش نبوده است که انتخاب کند و هدایت شود.پدری یا مادری که کودکشان را هنگام پیاده روی به حال خود رها کنند حتما او زمین خواهد خورد یا به چاله یا چاه خواهد افتاد.بیاین قبول کنیم که همه ما چه مسولان رده بالا و چه من معلم و نویسنده و استاد دانشگاه و ...همه همه در پیدایش وضع موجود دخیل هستیم.آموزش لازم و وضع قوانین و مقرارت و پایبندی به این قوانین و تعهدی انسان دوستانه همه افراد جامعه چه به این مردم و این جامعه حتما ما را به جایگاه کشور های توسعه یافته خواهد رساند.آنچه که مهم است کاربرد عقلانیت در این راه است.خرد و اندیشه به عنوان پیامبر درونی شناخته می شود.همه چیز باید بدور از تعصب باشد.تعصب نژادی ودینی و قومی و ملی و ...ما را گمراه خواهد کرد.نگاه جهانی را باید در برنامه های تربیتی مدارس گنجاند.

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fLwRR3EqAkGOw
#یادداشت_دانشجویی
#بررسی_طرح_کارورزی
در ابتدا قصد داشتم تیتر یادداشتم را بیگارورزی بنویسم اما شاید این نام قضاوتی پیش از بررسی طرح کارورزی باشد احتمالا در انتها هر خواننده ای خود می تواند قضاوت کند.
سعی میکنم در این یادداشت به ماده های مهم طرح کارورزی و وضعیت آن نسبت به قانون اساسی، قانون کار و قانون ششم توسعه بپردازم.
کارورزی با ماده ۷۱ قانون ششم توسعه مغایرت دارد در ماده ۷۱ قانون ششم توسعه آمده است چنانچه کارفرمایان نسبت به جذب فارغ‌التحصیلان دانشگاهی اقدام نمایند، از پرداخت سهم بیمه کارفرما برای مدت دوسال از تاریخ شروع به کار معاف می‌باشند.
اما در طرح کارورزی دولت علاوه بر این به کارفرما اجازه داده است تا حداقل حقوق قانونی را یک سوم کند و از ۹۰۰ هزارتومان به حدود ۳۰۰ هزارتومان کاهش دهد ولی در ماده ۷۱ چنین اجازه ای داده نشده و این طرح مغایر با مصوبه مجلس است.
همچنین در اصل ۲۸ قانون اساسی آماده است ، دولت موظف است برای همه افراد امکان اشتغال به کار فراهم نماید. در ماده ۱۲ طرح کارورزی آمده است هیچگونه حقی برای کارورز و تعهدی برای واحد پذیرنده جهت جذب و استخدام کارورز و شمولیت قوانین کار برای وی ایجاد نمی کند . حضور کارورز در واحد پذیرنده صرفا برای آموزش عملی خواهد بود.
درحالی دولت موظف به تضمین شغل پایدار است که این طرح هیچگونه تضمینی برای شغل پایدار ایجاد نمی کند و درحالی این طرح برای آموزش عملی عنوان شده است که آموزش عملی وظیفه ی وزارت کار نیست بلکه وظیفه مراکز علمی و دانشگاهی است.
اگر طرح کارورزی همان کارآموزی است که در قانون کار آمده است؛ شرایط کارورزی و کارآموزی در فصل پنجم قانون کار مشخص شده و دولت نمی‌تواند مدت کارورزی را به دلخواه خودش افزایش یا کاهش دهد .
در ماده ۱۱۲ قانون کار امده است سن کارآموز باید بین ۱۵ تا ۱۸ سال باشد حال آنکه در ماده ۴ کارورزی سن تغییر یافته است و برای فارغ التحصیلان کاردانی ۲۵ ، کارشناسی ۲۸ و ارشد و دکتری ۳۳ سال تعیین شده است و این مغایرت قانون کار و طرح کارورزی را نشان می دهد. و تنها وزارت کار با تغییر نام کارآموز به کارورز قانون را دور می زند اما متاسفانه مشخص نیست چرا مجلس به عنوان قوه مقننه در این بی قانونی ورود نمی کند.

در قسمت الف از ماده ۱۷ این طرح نیز امده است که در صورت تحصیل کارورز قرارداد آموزش بین کارورز و واحد پذیرنده فسخ می شود و‏ حق تحصیل و شرکت همزمان در طرح از دانشجویان گرفته شده یعنی اگر دانشجوی کارشناسی ، ارشد قبول شود یا دانشجوی ارشد دکتری قبول شود دیگر حق ادامه کارورزی ندارد ؛ اما اگر این طرح تنها قرداد آموزش است پس چرا حق ادامه تحصیل گرفته می شود؟

در تبصره ۱ ماده ۷ این طرح آمده است در صورت کاهش نیروی کار بیمه شده واحد پذیرنده در طول مدت مشارکت در اجرای طرح کارورزی مجوز پذیرش کارورز ابطال می گردد.
دغدغه و نگرانی از بیکار شدن در طول طرح کارورزی وجود دارد اما وزارت کار به عنوان متولی این طرح آیا توان نظارت و بازرسی دارد؟ مدت کوتاهی است که از حادثه معدن یورت گذشته ، در این مورد که بحث نه بیکار شدن بلکه مُردن بود وزارت کار نظارت خود را به درستی و کامل انجام نداد پس چطور باید باور و اعتماد کنیم که اینبار کار نظارت به خوبی پیش خواهد رفت ؟ اینبار که موضوع همچون معدن یورت کشته شدن یا نشدن و جان آدمیزاد هم مورد بحث نیست.

به نظر می رسد این طرح نه به جهت بهبود وضیعت کار بلکه برای آمارسازی ایجاد شغل و در نتیجه کاهش نرخ بیکاری ، تضمین نیروی کار ارزان و درنتیجه افزایش سود کارفرما باشد .
حالا شاید بهتر بتوان دوباره به سطر اول بازگشت :( در ابتدا قصد داشتم تیتر یادداشتم را بیگارورزی بنویسم اما شاید این نام قضاوتی پیش از بررسی طرح کارورزی باشد احتمالا در انتها هر خواننده ای خود می تواند قضاوت کند.

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fLwRR3EqAkGOw
🔴 کمی شرافت به خرج بدهید

#یادداشت

همه چیز به سرعت در حال عبور است.بچه های صنفی را هدف گرفته اند.

خبرنامه دانشجویان ایران در حمله های سریالی به شوراهای صنفی کشور آن ها را به لیدری تجمعات اخیر دردانشگاه متهم کرده است.مشخصا پدرام پذیره و فائزه عبدی پور را سردسته اغتشاشات اخیر معرفی کرده اند و در مورد سوها مرتضایی با خرسندی بازداشت وی را به پرونده های ساختگی در سایت خودشان ارجاع داده اند.

گذشته از این که این ها تخیلی و پرونده سازی هدفمند است و در جای خود قابل پیگیریست باید بگویم :

شما زمان پولی شدن آموزش در روندی تدریجی چه کردید؟

شما زمانی که هزینه ی درمان و خوراک و تحصیل دانشجویان و مردم چند برابر میشد چه کردید؟

شما در برابر بومی گزینی،تفکیک جنسیتی،محروم سازی های سیستماتیک از تحصیل،رانت بازی هیئت علمی و ... چه کردید؟

در جامعه،شما در برابر موقتی سازی قرارداد های کار،فلاکت مردم در بخش درمان،گسترش فساد و حقوق زیر خط فقر چه کردید؟

شما وقتی دانشجویان،معلمان،بازنشسته ها،کارگران،مال باخته ها به دنبال حقشان فریاد می زدند کجا بودید؟ وقتی لهشان می کردند کجا بودید؟حالا بیرون آمده ید،رستم دستان شده اید و شعار می دهید؟

این ما بودیم که اعتراض کردیم،برای حق خواهی تحت فشار قرار گرفتیم و در کنارمردم ایستادیم.اکنون این گونه ناجوانمردانه اتهام می زنید و به جان فعالین صنفی افتاده اید.

این ما بودیم که هشدار دادیم ادامه این سیاست ها دانشگاه و جامعه را متلاشی می کند و شما دنبال زد و خورد های جناحی بودید.

کمی شرافت به خرج بدهید و به جای پرونده سازی و اتهام زنی و حمایت از دست اندازی به دانشگاه،ریشه های مشکلات امروز دانشگاه و جامعه را نشان دهید.

این مقطع هم با سربلندی شوراهای صنفی و فعالین مستقل دانشجویی به پایان خواهد رسید.اما روی شما تا ابد سیاه خواهد ماند.

منبع : کانال شورای صنفی دانشجویان

4⃣4⃣7⃣
🆔 @senfi_uni_iran

🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
🔴تمرین مدارا
(صفحه ی ١٠٣-١٠٢)

✍️محمد مختاری

انتقاد به معنای این است که چشمان مان را باز کنیم و ببینیم که آنچه امروز پذیرفته است، چون بدیهی و مسلم گرفته می شود، دیگر پذیرفته نخواهد بود، چون دیگر بدیهی و مسلم پنداشته نخواهد شد. انتقاد یعنی کاری کنیم که حرکاتی که امروز ساده و آسان انجام می گیرد، دیگر به آسانی انجام نگیرد. از این رو، تمام ارزش ها، وجوه رفتاری، تعارض ها، تناقض ها، اصطکاک های فرهنگ، و به ویژه زبان، تفکر و ادبیات امروز را باید در معرض دید و نقد و قضاوت قرار داد. در این اوضاع و احوال، انتقاد ریشه ای، از نظر هرگونه تغییری ضرورت قطعی دارد. تغییری که از حدود همان طرز فکر پیشین تجاوز نکند. تغییری که فقط به منزله ی شیوه ای برای سازگار کردنِ بیشتر همان افکار همیشگی با واقعیت موجود باشد، چیزی جز تغییر سطحی نیست. تغییر عمیق فقط در جو آزاد ممکن است صورت پذیرد. جوی که انتقاد دایمی نیروی محرکه ی مدام آن باشد. تفکر انتقادی سبب شفافیت بیان می شود. به روشن گویی می انجامد. کلی گویی ها و کلی نگری ها و موضع گیری های ژله ای را که فرصت طلبان یا محافظه کاران دارند مردود می کند. الان بعضی ها حرف هایی می زنند که آن قدر کلی و مبهم و کشدار است که آدم نمی فهمد بالاخره مردم را به چی می خوانند. اما وقتی فکر انتقادی نهادی شد، کلام خواه ناخواه تعیّن پیدا می کند. هدف ها و برنامه ها و روش ها و گرایش ها مشخص می شود. از عوام زدگی ارزش ها و نظریه ها تا حد زیادی کاسته می شود. حضور مردم فقط به تأیید های توده وار منحصر نمی ماند بلکه به مشارکت عمومی در تفکر و تصمیم تبدیل می شود.
کسانی که از تفکر انتقادی زیان می بینند که تصور می کنند همه چیزشان درست و کامل است و مو لای درز پندارها و رفتارها و گفتارهاشان نمی رود. خود را حامل حقیقت مطلق می پندارند و مصون از خطا. اما در تفکر انتقادی همیشه جایی برای احتمال خطا وجود دارد. خطاها در مشارکت عمومی و خرد جمعی اصلاح می شود. بسط و نهادی شدن تفکر انتقادی الزاما در گروه بسط گفت و شنید است. یعنی باید اهل سؤال و توضیح و اقناع متقابل شد. یعنی من بتوانم آزادانه هر سؤالی را که به ذهنم می رسد بپرسم و دیگری هم بتواند آزادانه جواب یا توضیح بدهد یا توضیح بخواهد. از این رو فکر انتقادی هرگز از فکر آزادی جدا نیست.
#یادداشت
🔻🔻🔻🔻🔻
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fIHSrBpjqsZOQ
🔴 در فضیلت بی‌خایه بودن

✍️ حسن مرتضوی

۱. هنگامی که ما مردها را در دهه‌ی شصت شکنجه می‌دادند، می‌گفتند روی شکم بخوابیم تا مبادا زیر شلاق خایه‌ها بترکد و آنگاه ضربات وحشتناک‌ کابل‌هایشان را وارد می‌کردند. دقیقا نمی‌دانم چرا، اما حدس می‌زنم شاید این رفتار حاصل نوعی همبستگی مردانه باشد. بازجوی مرد و زندانی مرد در یک چیز مشترک بودند در خایه داشتن. ته‌مانده‌ای از یک فضیلت عادی انسانی. درست مثل آخرین وصیت محکوم به اعدام که باید اجرا شود، درست مانند مامور اعدامی که اجازه داد محکوم به مرگ برای لحظه‌ای سرش را روی شانه او بگذارد. فقط یک زندانی را که سخت متهور و جسور و شجاع بود دیدم که خایه نداشت. بازجو که نتوانسته بود از او حرف در بیاورد او را به پشت خواباند و عامدانه به عضو تناسلی‌اش کابل زد و خایه‌اش را ترکاند. او که خایه نداشت، در زندان از همه خایه دار‌تر بود.

۲. ف. م. سخن خاطره‌ای را از زمان شاه نقل کرد. پاسبانی یا افسری در صف تماشاگران سینما با مردی گلاویز می‌شود و می‌گوید خایه نداری که جوابمو بدی. مرد گفت اگر این لباس تنت نبود بهت نشون می‌دادم کی خایه داره. پاسبان یا افسر همانجا جلوی چشمان حیرت زده مردم لباسش را از تن کند و گفت: حالا چی؟ من اسم این را حتی از جانب پلیس سرکوبگر نماد نوعی فضیلت انسانی می‌دانم، هر قدر هم بهیمی و غیرمدرن باشد

۳. پلیس مظهر دستگاه سرکوب است. این گزاره همان‌قدر واقعی است که سرکوب واقعی است. ما نه زار می زنیم که سرکوبمان می‌کنند نه ناله می کنیم و نه دست به آسمان می‌بریم و نه ماتم می‌گیریم. مبارزه یعنی همین. مخالفت با دستگاه سرکوب، با سرکوب مواجه می‌شود. اما حتی در این میدان هم نوعی اخلاق نانوشته وجود دارد. کسی که زن جوان را از بالای پست برق به پایین هل می دهد قصدش سرکوب است. وظیفه اش است، همانطور که دختر جوانی که آن بالا رفته قصدش به مصاف طلبدن نظم سرکوبگرانه است. تا اینجا منطق دو طرف قابل فهم است. اما وقتی پلیس برمی‌گردد و تنها به واسطه‌ی لباسی که بر تن دارد و بی‌سیمی که آویزان کرده و باتومی که دارد می‌گوید اگر خایه دارید مخالفت کنید، چیزی را به تمامی عیان می‌کند: تمام این نظم روی خایه‌های متکی به خشونت و سرکوب استوار است. سوخت ایدئولوژی‌شان به ته رسیده است و کارکردی ندارد. حالا مردم مانده‌اند و خایه‌دارهای ملبس به لباس نظامی!

منبع: صفحه فیسبوک حسن مرتضوی‌.
#یادداشت
🔻🔻🔻🔻

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fIHSrBpjqsZOQ
📌سرکوب دلار به چه قیمتی؟
✍️لیلی جعفری

🔹نرخ ارز یکی از متغیرهای کلیدی و مهم اقتصاد است که به دلیل درهم تنیدگی آن با سایر بخش‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است. طی چند دهه اخیر، در برهه‌هایی شاهد رشد افسارگسیخته نرخ دلار در بازار بوده‌ایم. در هر برهه، اقدام ابتدایی بانک مرکزی، تلاش برای تثبیت نرخ ارز بوده است؛ اما به دلیل فشار تقاضا تدابیر بانک مرکزی ناموفق و درنهایت با جهش قابل‌توجه نرخ ارز مواجه بوده‌ایم.
🔹در ابتدا بانک مرکزی با افزایش عرضه و همچنین سخنان امیدوارکننده مسئولین سعی در کنترل بازار داشت؛ اما این تلاش‌ها بی‌فایده بود و دلار در اواخر بهمن‌ماه تا چند قدمی مرز روانی 5000 تومان پیش روی نمود.
🔹هنگام سررسید اوراق، معضلی دیگر به معضلات اقتصادی افزوده‌شده و نه‌تنها مشکلات بازار ارز و سکه مرتفع نشده، بلکه مشکلات ورشکستگی بانک‌ها نیز به آن اضافه خواهد شد.
🔹بنا به گفته برخی از کارشناسان روند نزولی نرخ ارز چندان پایدار نبوده و مجدداً بازار ارز در مسیر صعودی قرار خواهد گرفت و با ورود تقاضای مسافرتی، به‌زودی موج دوم افزایش‌ها را شاهد خواهیم بود.

🔸متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/L4nDWw
#یادداشت
🔻🔻🔻
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fIHSrBpjqsZOQ
🔴"صفوف متشکل فرودستان تنها راه نجات عفرین"

✍️ لقمان ویسی

نزدیک به دوماه از حمله ی ارتش ترکیه به عفرین سرزمین زیتون و صلح می گذردو حاصل این توحش عریان، هزاران جان باخته،زخمی و اواره بوده است
قدرت های امپریالیستی روسیه و امریکا و دولت های اقمارشان در منطقه که تمام هم خود را صرف به انحراف کشاندن مبارزات توده ای کارگران،زنان و زحمت کشان نمودند خاورمیانه را به مسلخی وسیع تبدیل کردند و تاریک ترین سناریوها را برای مردم تحت ستم رقم زدند

فاجعه ای که در عفرین هم جریان دارد بی شک تداوم این سناریوی سیاه است که درآن کراواتی های لیبرال همراه با نیروهای قرون وسطایی منطقه بر به شکست کشاندن صلح طلبی مردم تحت ستم کردستان سوریه پاسفت کرده اند

سکوت آشنا و معمول رسانه های پرمخاطبی چون بی بی سی و صدای امریکا و غیبت نه چندان نا آشنای دوربین ها وخبرنگاران ریزبینشان!!!!! در عفرین معنایی بجز اتحاد تمام قدرت های سرمایه داری و سازوبرگ های ایدئولوژیک شان در خفه کردن هرگونه صدای آزادیخواهی و آشتی جویی ندارد

واضح است فرودستان و ملت های تحت ستم منطقه برنده ی این جنگ های ارتجاعی نبوده و تکیه بر هرکدام از کمپ های امپریالیستی روسیه و امریکا عاقبتی جز تداوم شکست و بی افقی به دنبال نخواهد داشت

انسان های صلح طلب و ازادیخواه در شهرهای ترکیه و سراسر دنیا باید درصفوفی متشکل نئوعثمانیسم را به عقب برانند و ثابت نمایند که تنها راه برون رفت از بحران عمیق ساخته ی سرمایه در منطقه اتحاد و جنبشی از پایین و بدور از توهم به قدرت های مرکز است
قدرت های سرمایه داری و دراس آن ها آمریکا و روسیه ماهیتا نمی خواهند و نمی توانند صلح و ازادی را به ارمغان بیاورند و مردم تحت ستم منطقه باید جنبش های مستقل و متکی به اراده ای از پایین را تقویت کنند
جنگ تحمیلی برمردم عفرین برای سرمایه داری تنها تداعی کننده ی یک هدف است:به شکست کشاندن هرگونه اراده ی واقعی آزادیخواهی و سرازیر شدن دلارهای کثیف حاصل جنایاتشان به سمت بانک های مرکز


فاجعه ی عفرین تنها در متن سیاست و عملکرد جهانی سرمایه داری قابل توضیح است چرا که این مناسبات بیگانه با انسان تمام دنیا را عرصه ی تاختن بر هرگونه حرکت ازادیخواهانه و انسانی نموده است
مردم منطقه راهی بجز ایجاد صفوفی متشکل در برابر اراده ی اختاپوس سرمایه ندارند و بدون جنبشی پیشرو،صلح طلب و ضدامپریالیست افق روشنی برای جهان و خاورمیانه قابل تصور نیست.
#یادداشت
🔻🔻🔻

به کانال معلمان عدالتخواه بپیوندید :

https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEEP2fIHSrBpjqsZOQ
🔴رهنِ آزادی - آزادی به قید شرط و وثیقه
به بهانه‌ی آزادی #محمد_حبیبی
✍️ عارف فتحی

دوازدهم اسفندماه سال ۹۶، محمد حبیبی (فعال صنفی) توسط عوامل لباس‌شخصی که به گواه حاضرین در صحنه، برگه‌ی ماموریت قرارگاه امنیتی ثارالله بهمراه داشتند، با اعمال خشونت و ضرب و شتم مقابل هنرستان محل کارش ربوده شد. در روزهای ابتدائی بازداشت، همسر معلم عدالت‌خواه (خدیجه پاک‌ضمیر) در مصاحبه‌ای با انصاف‌نیوز با اشاره به تفتیش خانه‌شان توسط ماموران امنیتی تصریح کرد: «نه دلیل بازداشتی ارائه شده و نه کارت شناسایی نشان داده شد. فقط یک برگه مجوز با سربرگ سپاه به ما نشان دادند و گفتند فردا یا پس فردا به شعبه دو دادسرای اوین برویم برای پیگیری پرونده». سرانجام پس از ۴۴ روز نگرانی و بی‌خبری، در ۲۶ فروردین ماه سال ۹۷، محمد حبیبی با تودیع وثیقه‌ی ۲۵۰ میلیون تومانی و در نهایت بدون "تفهیم اتهام" تا زمان برگزاری دادگاه از بازداشت موقت غیرقانونی (زندان اوین) آزاد شد. کلیات و جزئیات ماجرا در رابطه با آنچه برای محمد حبیبی و پریسا رفیعی و دیگر فعالان صنفی رخ داد تقریبا یکسان بود. اولین بار نیست که یک فعال صنفی توسط نهادهای "تحت امر" و "غیرپاسخگو" طعمه‌ی بازداشت طولانی‌مدتِ بدون تفهیم اتهام و تودیع وثیقه‌ی چندصد میلیون‌تومانی می‌شود و بعقیده‌ی نگارنده آخرین بار نیز نخواهد بود.
روند و کیفیت بازداشت‌ها تا کنون بر همگان روشن نموده که در سرکوب فعالان صنفی، همگرایی و همکاری ویژه‌ای میان نهاد امنیتی و نهاد قضائی برقرار است و هیچکدام از این دو نهاد اراده‌ای مبنی بر رعایت حقوق متهم و توجه به قانونِ نیم‌بند و مجمل و ناقص مورد تایید خودشان نیز ندارند. نه بناست مفصلاً از رعایت اصول "دادرسی عادلانه" و "حقوق متهم" و "تفهیم اتهام به‌موقع" سخن بگوییم، نه از مفاد قانون آئین دادرسی کیفری موجود که بهیچ‌وجه کمترین سازگاری‌ای با رعایت حقوق متهم ندارد. تنها ضرورت موجود در رابطه با محمد حبیبی و محمد حبیبی‌ها یادآوری این مهم است که آزادی فرد بازداشتی با تأمین قرار وثیقه به این معناست که متهم تا زمان تشکیل دادگاه در خارج از زندان خواهد بود، اما در زمان تشکیل دادگاه باید پاسخگوی اتهامات باشد و در صورت مجرم شناخته شدن و محکومیت به زندان، دوباره به زندان برگردد. معمولاً هم مبلغی متناسب به "میزان جرم" و "اهمیت پرونده" وی صادر می‌گردد. ماجرا رسوا و روشن است. قصه‌ای‌ست کوتاه که در آن نهاد امنیتی بدون دستیابی به هیچ‌گونه سند و مدرکی دال بر مجرمیت، به قصد تشدید فشار و اعتراف‌گیری، ترتیب دستگیری و بازداشت می‌دهد و نهاد قضائی پروسه‌ی صدور قرار تامین را به نمایشی رقت‌انگیز که طی آن آزادی فرد بازداشت‌شده تبدیل به مال مرهونه‌ و گرو می‌شود، تبدیل می‌کند.

"پیگیر آزادی بی‌قید و شرط محمد حبیبی و محمد حبیبی‌ها هستیم"

#یادداشت
🔻🔻🔻
https://tttttt.me/edalatxah
🔴 #محمد_حبیبی کیست؟

✍️ابوالفضل جلیلوند

محمد حبیبی که امروز در زندان مخوف تهران بزرگ محبوس است ، یک معلم است، همه ی جرم محمد حبیبی که پا برهنه به دادسرا برده می شود و در یکی از بدترین زندان های ایران نگهداری می شود فعالیت صنفی است.
شاید از بین کسانی که این یادداشت را می خوانند عبارت "فعالیت صنفی" چندان گویای فعالیتی که محمد حبیبی کرده است ، نباشد ، به همین دلیل من فعالیت صنفی محمد حبیبی را که امروز به واسطه آن فعالیت در شرایط نامناسب جسمانی که در اثر ضرب و شتم شدید در هنگام بازداشت ،ایجاد شده است، در یکی از بدترین زندان های ایران محبوس است را توضیح می دهم.
صنفی که محمد حبیبی به آن تعلق دارد و در حوزه آن فعالیت می کند آموزش و پرورش است. محمد حبیبی یک کارشناس آموزش است و عمده ترین فعالیت محمد در حوزه این صنف نوشتن مشکلاتی است که در این صنف وجود دارد.
آموزش تابع یک مثلث است مثلثی که سه ضلع آن عبارتند از :
-آموزش دهنده(معلم)
-آموزش گیرنده (دانش آموز)
-محتوای آموزشی
بنا بر تعریف کارشناسان آموزش ،" آموزش وقتی اتفاق می افتد که آموزش دهنده بتواند محتوای آموزشی را به آموزش گیرنده منتقل کند."
برای اینکه این اتفاق بیفتد باید هر کدام از این اضلاع شرایط مناسبی داشته باشند ضعف در هر یک از این اضلاع می تواند منجر به ناکارآمدی کل سیستم آموزشی بشود.
موضوع تحقیقات محمد حبیبی به عنوان یک کارشناس آموزش بررسی شرایط هر کدام از این اضلاع و مشخص کردن ضعف های آن و ترسیم بهترین شرایط برای هر ضلع بوده است.
در ضلع آموزش دهنده او به شرایط جسمانی، روانی و ذهنی یک معلم که بر نحوه کار یک معلم اثرگذار هستند پرداخته است.
به زعم محمد حبیبی معلمی که به دلیل عدم دسترسی به بیمه پزشکی مناسب نمی تواند مشکلات دندانش را حل کند و با دندان درد به کلاس می رود نمی تواند به خوبی رسالتش را انجام دهد ، پس او در خصوص اهمیت بیمه های تکمیلی مناسب که می تواند به معلم کمک کند به درمان مشکلات جسمانی خود بپردازد می نویسد.
به استنباط محمد حبیبی معلمی که به دلیل دریافت حقوق اندک و اجاره نشینی و انواع مشکلات مالی دچار بی انگیزگی ، آشفتگی روانی و افسردگی است، نمی تواند آنطور که لازم است بر روی تدریس متمرکز شده و با مطالعه و تحقیق کارش را به نحو احسن انجام دهد ، پس در خصوص لزوم برخورداری معلم از یک معیشت مناسب و آبرومند می نویسد .
محمد حبیبی می نویسد که معلمی که با وجود دارا بودن شرایط جسمی و روانی، دانش کافی نداشته باشد تدریس موفقی نخواهد داشت، پس به لزوم استخدام معلم ها از کانال دانشگاه فرهنگیان اشاره کرده و از دولت می خواهد از بکارگیری سرباز معلم که دانش کافی برای آموزش ندارد خودداری کند.
در نوشته های محمد حبیبی می بینیم که او همانقدر که به شرایط مناسب معلم برای یک تدریس بهینه پرداخته است، به اضلاع دیگر یعنی دانش آموز و محتوا هم توجه دارد.
از نظر محمد حبیبی دانش آموزی که در یک کلاس 40 نفره در حال آموزش است به دلیل شلوغی کلاس نمی تواند به درستی آموزش ببیند زیرا هیچ معلمی قادر نیست در یک زنگ با 40 دانش آموز یک ارتباط دو سویه برای انتقال محتوای آموزشی، برقرار کند، در این کلاس بسیاری از دانش آموزان مورد توجه معلم قرار نمی گیرند پس از لزوم ایجاد کلاس های کم جمعیت در حدی که معلم بتواند به مشکلات آموزشی تک تک دانش آموزانش بپردازد، می نویسد.
از نظر روانی و انگیزشی حبیبی به انگیزه دانش آموران پرداخته و به این اشاره می کند که ضعف انگیزه که امروز در دانش آموزان به شدت به چشم می آید سبب می شود که دانش آموز توجه کافی به آموزش نداشته باشد ،پس باید موانع ایجاد انگیزه به دقت شناسایی شده و مرتفع شوند.
از نقطه نظر محتوا حبیبی به این می پردازد که محتوای آموزش باید طوری باشد که ضمن ایجاد انگیزه در دانش آموز ، با زندگی واقعی دانش آموز در جامعه پیوند داشته و قابل بکارگیری در زندگی دانش آموز باشد به طوریکه بتواند در عین حالی که برای دانش آموز شغلی ایجاد می کند از نظر شخصیتی و ذهنی طوری دانش آموز را آماده کند که بتواند به دانش آموز امکان ورودی موفق به جامعه را بدهد
چنین محتوایی باید با روان ، شخصیت و زندگی عینی و مادی دانش آموز همخوانی داشته و در راستای این عناصر باشد.
نوشته های محمد حبیبی مملو از طرح انواع و اقسام مشکلات موجود در آموزش و پرورش است که این یادداشت کوچک اجازه طرح تمام این مسائل ریز و درشت را که حبیبی در طی سالیان گذشته به آن پرداخته است، نمی دهد.
از شما خوانندگان این یادداشت و همکاران عزیز تقاضا می کنم به یادداشت های محمد حبیبی که در روزنامه ها ، سایت ها و کانال مختلف تلگرامی به ثبت رسیده است مراجعه کرده و خود قضاوت کنید که آیا نگارنده این مطالب،باید به آن شکل وحشیانه بازدداشت شده و در یکی از بدترین زندان های ایران زندانی شود؟!!!
#یادداشت
#برای_محمدحبیبی
🔴شنیده ام که پرونده آقای #محمد_حبیبی همکارفرهنگی ام در دستان شماست !

✍️"بهاران "معلم و فعال صنفی "

جناب آقای ماشاالله احمد زاده
ریاست محترم شعبه 26 دادگاه انقلاب استان تهران
شنیده ام که پرونده آقای محمد حبیبی همکارفرهنگی ام در دستان شماست .آنچه ازشما دقیقا انتطار می رود این است :"در قضاوت و حکمی که صادر می کنید ،بدون توجه به گزارش کذب ماموران باشد .جناب حاکم می دانید متهم بی گناه شما معلمی است که تربیت بایسته و شایسته تر فرزندان و دانش آموختگان این مرزو بوم را
برعهده دارد ؟آیا توجه دارید که شغل متهم بی گناه شما همان است که نقل کرده اند :"شغل انبیاست ...!!!؟؟؟
جناب قاضی در مجالی که برایم باقیست می خواهم از حبیبی برایتان بگویم ،به گمانم اینگونه به عرضتان نرسانده باشند ،که وی یک معلم است ،معلمی که پشت میله های مخوف ترین و وحشتناک ترین زندان ایران "فشافویه "می باشد ، "معلمی شغل انبیاست" آیا می توان پذیرفت که بایک عده اراذل و اوباش ؛ دزد و قاچاق فروش ، هموند باشد ؟ ...!!! محمد حبیبی جرمش نوشتن است ،انتقاد است ،انتقاد جرم نیست ...!!!جناب حاکم؛" محمد حبیبی" معلم نویسنده ای است که مشکلات آموزش و پرورش را می نویسد ،او به شدید ترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم قرار می گیرد ،به دلیل ضربات مشت و لگد درد شدید در پهلو و قفسه سینه ؛دچار تنگی نفس می شود ؛روی کمرش یک زخم بزرگ است که نشات گرفته از کشیدن عامدانه بر روی سنگ فرش های پارک مقابل ،سازمان برنامه و بودجه ؛توسط لباس شخصی هاست .جناب قاضی ،که در مسند قدرت و قضاوت نشسته اید ،حال از شما می پرسم ،کجای قانون اسلام ناب "محمدی" ذکر شده است که با یک انسان اینگونه رفتار کنند ؟در کجای این دنیا مرسوم است که برای یک تجمع مسالمت آمیز هتک حرمت کنند ؟؟؟؟!!!"حبیبی"در زندان فشافویه نیاز مبرم دارد که از پهلویش عکس بگیرند ؛احتمال شکستگی دارد ولی در جامعه ای که مدعی عدل هستیم ؛ از زندان به بیمارستان نمی برندش ؟!!!🤔
جناب احمدزاده مجددا پرسشم را تکرار می کنم ،آیا انتقاد جرم است ؟عدالت طلبی چطور ؟
آقای حبیبی معلم است و رسالتش حقیقت است، در حالی که رسالت بسیاری از انسان ها فریب است و محافظه کاری ...
حبیبی معلم است و جرمی مرتکب نشده است ؛
آیا تابه حال طعم تلخ تبعیض و بی عدالتی را چشیده اید ؟
جناب حاکم می دانید" خانم معلم" فرهنگی ما با ضربه دست لباس شخصی که حبیبی را کشان کشان می برد ،مورد حمله قرار می گیرد و پلک چشمش کاملا آسیب می بیند ؟جای زخم باقی می ماند تا نمادو تلنگری باشد برای افکار آیندگان، برای دانش آموختگان این مرزو بوم و نشانی از حق طلبی معلمان و قشر فرهیخته این کشور اسلامی است ...
مراقب باشیم با رفتار و قضاوتمان منتقد،را به معترض ؛و معترض را به دشمن تبدیل نکنیم .
ای کاش...!!! آنگونه رفتار کنیم و قضاوت کنیم که شب ها بتوانیم آسوده بخوابیم .
جناب حاکم در مسند قدرت مراقب باشید که دست بر ماشه نبرید و درساعات مختلف روز حکم ناحقی را صادر نکنید ؛ظلم پایدار نیست و جایگاه هیچ کدام از ما هم .
کاشکی...!!! ؛آدمی وطنش را همچون بنفشه ها می توانست با خود ببرد هر جا که خواست ....

"پنجم ؛خردادماه ؛یکهزارو سیصدو نودو هفت "
#یادداشت
#برای_محمدحبیبی
https://tttttt.me/edalatxah
]
ادامه از👆
🔻جناب وزیر ، اینبار با بغضی سنگین تر از دفعه پیش با شما سخن می گویم ! چرا که قانون و ماده ها را هم که کناری بگذارم ، به یاد سخنان مسئول حراست کل وزارت خانه شما که می افتم ، ناخودآگاه و بی اختیار بغض و حیرتم دوچندان می شود ! آنجا که می گوید " معلمان دلسوز و نجیب هستند و اگر اعتراضی دارند ، نجیبانه است و باید نجیبانه برخورد کنیم."
آری با خواندن این جملات ، بغضم دو چندان می شود که آیا به زیر انداختن یک معلم بر کف آسفالت و حمله ور شدن به او با مشت و لگد و دریدن لباسهای او ، مصداق همان رفتار نجیبانه است ؟؟
آیا آوردن یک معلم با آثار ضرب و جرح ، لباسهای پاره شده و پاهای برهنه در راهروهای دادسرا در مقابل دیدگان دیگر افراد حاضر در آنجا ، حاصل همین رفتار نجیبانه است ؟؟
🔻جناب وزیر شما به من بگویید ، من به عنوان معلمی که خود آسیب دیده و متضرر از خشونت به ناحق روا شده در حق خود و همسرم هستم ، چگونه می توانم با دانش آموزانم از خشونت، علل آن، پرهیز از آن و راههای مقابله با آن سخن بگویم ؟؟
چگونه می توانم با آنها از راههای پرهیز از خشونت سخن بگویم در حالیکه شاهد ضرب و شتم همسرم و دهها همکار بیگناه دیگر در مقابل چشمانم بوده ام ؟؟
چگونه می توانم با آنها از راههای مقابله با خشونت سخن بگویم در حالیکه معلمشان ، همسر دربندم ، از کوچکترین حقوق انسانی خود محروم شده است و هم اکنون در زندانی بسر می برد که حتی از دسترسی به امکانات اولیه و ابتدایی بهداشتی و پزشکی محروم مانده است ؟؟
🔻جناب وزیر ، می گویند بغض وقتی لبریز می شود ، قلم می خواهد فقط ! و اکنون من هم با بغضی ترکیده ، قلمم تنها سلاحم را در دست گرفته ام و اینبار دیگر نه شما و جناب رئیس جمهور، بلکه من و دیگر معلمان و دانش آموزان به عنوان پرسشگر و اینبار نه در شروع سال تحصیلی که در پایان این سال حزن انگیز و بغض آور تحصیلی و نه در قالب پرسش مهر بلکه در قالب پرسش خرداد ۹۷ ، همان پرسش مهر دوسال پیش را که شما و جناب رئیس جمهور از ما پرسیده بودید ، از شما به عنوان سکاندار این مجموعه می پرسیم :
"خشونت از کجا نشات گرفته است ؟ چگونه عده ای خشونت را می آموزند ؟ در برابر خشونت چگونه باید ایستادگی کرد ؟"
#یادداشت
#برای_محمدحبیبی

🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
🔴 معلمان و ضرورت تشکل یابی صنفی

#یادداشت

تامل در دو اصل ۲٦قانون اساسی(
احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته‌شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ‌کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت) و اصل ۲۷ قانون اساسی(تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. ‌‏) این راهکار قانونی و مدنی را دراختیار جامعە فرهنگی کشور قرار می دهد، کە در جهت تحقق خواستەهای صنفی خویش در این فضای مدیریت ناکارآمد و برنامەروز! از اهرم قانونی، یعنی تشکیل تشکل های صنفی منتج از این دو اصل استفادە کنند.
بدون شک تشکل صنفی برآمدە از ارادە جمعی صنف، بر پایە اصول دمکراتیک و مدنی با ساختار تشکیلاتی منسجم ابزار مناسب برای شکل دادن بە خواستەهای بر حق جامعە آن صنف خواهد بود.
فضای مدیریتی مبتنی بر انتصاب! آنهم نە بر اساس ضابطە مداری و شایستە سالاری بلکە بر اساس وابستگی بە طیف یا جریان سیاسی خاص آفت دستگاە آمووزش و پرورش بودە و هست بە گونەای کە طبعات منفی این ساختار معیوب هم اکنون بە عیان بر افکارعمومی مشخص شدە و قابل انکار نیست.
لذا بە عنوان یک معلم اعتقاد دارم در جهت اصلاح این ساختار انتصابی و معطوف بە ارادە شخص یا دستگاە یا جریان سیاسی خاص بهتر است ما معلمین الگویی مبتنی بر شایستە سالاری، ضابطە مداری، داشتن حق انتخاب و تغییر در مناصب و پایە ریزی مدیریت مبتنی بر پرسشگری و انتقادپذیری و روح مشارکت جمعی را در قالب یک تشکل صنفی مردم نهاد عرضە کنیم. حضور لایە های مختلف جامعە معلمین در این ساختارتشکیلاتی صنفی این امکان را می دهد کە حلقە شناخت از مشکلات این دستگاە افزایش یابد و گفتمانی صنفی مدنی بدور از دغدغەهای جناحی، سیاسی حول و حوش حل مشکلات شناختە شدە، شکل گیرد و بر پایە خرد جمعی صنف راهکار ارائە گردد. بدون شک منطق حکم می کند ساختار سیاسی و مدیریتی حاکم در هر کشوری، این راهکارها را همچون کار کارشناسی شدە بپذیرد و آن را در برنامە ریزی اجرایی دستگاە آموزش و پرورش مد نظر قرار دهد، اما در صورت عدم توجە بە این ساختار و ارادە، دستگاە آموزش و پرورش در حلقە مدیران و نیروهای خودی و ستادی محدود شدە اعتماد عمومی صنف معلم را از دست می دهد و دچار بحران کارآمدی و اجرایی می شود.
بعضا مشاهدە می شود دستگاە مدیریت انتصابی آموزش و پرورش در جهت وجهە عمومی دادن بە ساختار خود اقدام بە تشکیل نهادهای بە اصطلاح سنفی در زیر عناوین خاص می زند و در انتصابات دیدگاە این ساختارهای دست ساز خود را مد نظر قرار دادە چهرەهایی از آنها را در ساختار مدیریتی بکار می گیرد، تجربە نشان دادە این روش نە تنهاکارایی نداشته بلکە سبب پیجیدەترشدن مشکلات و فاصلە گرفتن از بدنە اصلی آموزش و پرورش شدە است. جو بی اعتمادی نسبت بە کارایی مدیریت این دستگاە در ردەهای مختلف بە شدت بر بدنە آموزش و پرورش حاکم شدە و بن بست فعلی را رقم زدە. برای خروج از این وضعیت بە مخاطب گرفتن تشکل های صنفی مستقل و واقعی بدور از بازی های سیاسی و جناحی راهکار است.
بدون شک معلمان هموارە در جامعە طیفی پرسشگر بودە و چرایی شرایط مختلف را مورد سوال قراردادند و همین روحیە را نیز در کلاس درس بسط دادە و پرسشگری و نقادی را در اذهان شاگردان خود بە طور مستقیم و خانوادە آنها بە طور غیر مستقیم ایجاد کردەاند. این رویە چنانچە سازماندهی و کانالیزە شود نیروی عظیم کارایی این صنف را در مسیر تحول اجتماعی جامعە بە طور درست و منطقی جاری خواهد کرد. کانال تشکل یابی صنفی یعنی انتخاب درست مسیر جهت دهی، بە اعتراضات مطالبە محور صنف معلمان بر پایە اصول ۲٦و۲۷قانون اساسی و انباشت نیروی عظیم معلمان در جهت تحقق آنها.

سلیمان عبدی
عضو انجمن صنفی معلمان کردستان

🔻🔻🔻
🆔 @edalatxah
🔴 آقای یاسر امینی‌آذر در تجمع مهرماه ۹۶ و تحصن ۹۷ تنها تجمع و تحصن نمود حالا او را بازداشت کرده اند لطفا به هر طریق ممکن از وی حمایت کنید.
#عکس_بگیرید
#فیلم_بگیرید
#یادداشت_بنویسید
و
#هشتگ بزنید

#یاسر_تنها_نیست

🆔 @edalatxah
💠 قصه های صمد، تنیده در لحظات زندگی

آسیه سپهری

🔹 روز تولد هانس کریستین اندرسن، روز جهانی کتاب کودک است اما اگر از من؛ یک کودک پنج- شش سالهٔ متولد دهه ۶۰ بپرسند؛
۲ تیر، #زادروز_صمد را روز کتاب کودک میدانم. بنظر من روز کتاب کودک را باید، به نام صمد مُهر زد.
وقتی از کودکی از پنج- شش سالگی، تنها دارایی ات، اسباب بازی ات، هم خانه ات، یار خلوتت و حتی دستاویزِ فرار کردنِ از واقعیت های سنگین تر از شانه های کودکی ات و نشستن در پرواز رؤیاهایت را، مدیونِ واژه های رهایی بخشِ او بدانی و قصه هایش، رخصتی باشد برای لحظاتی پرواز ذهن از سرزمینی غمناک و جنگ زده.
وقتی از کودکی با قهرمانانِ قصه های صمد همراه باشی، دیگر نمیتوانی راحت و آرام و سر در لاک خویش فرو برده تنها در فکر عافیت خویشتن باشی.

🔹نمیتوانی در میدان شوش میان این همه کودکان کارِ پابرهنه راه بروی، بی آنکه «پسرک لبوفروشِ»* عاشق درس و مدرسه را به یاد نیاوری.
وقتی نگاه مشتاق کودکان کار را با کیسه های سنگین بازیافتی بر دوش، پشت ویترین مغازه ها، خیره به اسباب بازی های رنگی می بینی، نمیتوانی «۲۴ ساعت در خواب و بیداری»* را از ذهنت دور کنی و لعنت نفرستی بر هر چه قانونِ عدالتخواهانه!!! و دلت نخواهد رو به آسمان فریاد بزنی: « دوست داشتم مسلسل پشت شیشه مال من باشد».
وقتی برای دوستان گرفتار در قفست، حاضری از جان مایه بگذاری و از این سوی میله ها در اعتصاب غذا، در دردها، در نخوردن ها، در حبس ها و حصرها شریک میشوی به سکوت و بغض در گلو، نمیتوانی «یک هلو - هزار هلو»* را به یاد نیاوری و طعم ناب دوستی را در عمق جان کودکی ات از یاد ببری.

🔹این هنر قصه گویی صمد است که نه فقط از انسان ها، بلکه حتی کلاغ ها و اسب ها، مارها و کبوتران، و حتی یک عروسک، یک شتر نیز، تو را به خلسه حضور در وادی قصه های برآمده از واقعیات میکشاند.
وقتی با دیدن «کلاغ»*، سیاهی نمی بینی بلکه بالِ نوازش مادرانه ای می بینی بر سر «اولدوز»* ، کودکی که با محنت نامادری و بدسرپرستی و تنهایی عجین است و خلوت دلهره روز و شبانش، با نوازش کلاغ و مهربانی اش، به بهشت رویایی مبدل میشود و تنها همدمش میشود «عروسکی سخنگو»*.

وقتی کودکان کار را می بینی که دست یکدیگر را بر حمل کیسه های سنگین نان خشک و پلاستیک و... به یاری محکم گرفته اند، یاشار را به نوازش گونه های خیس اولدوز و تمام همتش برای نشاندن لبخندی بر لبان او به یاد می آوری و عشق های ناب کودکی را.
وقتی نظام قانونیِ سرمایه داری را می بینی، و #بیگارورزی و #کولبری و #کارگران_آق_دره و #فریاد_مطالبه_حقوق_های_معوق_مانده_کارگران و... را، به یاد «کچل کفترباز»* می افتی در گیرودار عشق و تظلّم خواهی اش.

🔹وقتی هشتگ #معلم_زندانی و #زندان_تهران_بزرگ تو را بیاد «ماهی_سیاه_کوچولو»* می اندازد و رویای راهی که در سر می پروراند.

و وقتی اسم هر زندانی، هر کارگری، هر اعتصاب کننده ای، هر هشتگ #اعتصاب_غذا #حصر #حقوق_زندانی و #حقوق_شهروندی و هر واژه ای از این دست، تو را به یاد «کوراوغلو»* می اندازد؛ این قهرمانِ حماسی و یاران همراهش برای اعتراض، شوریدن و از پای ننشستن، نمیتوانی یاد صمد نیفتی.
آری
صمد جاودانه شد؛
به پاسِ هنر قصه گویی اش در ذهن کودکی، که تنها اسباب بازی اش کتابی بود با جلدی ضخیم و بی هیچ تصویر، که اجازه می داد رؤیاهای آینده را، راهت را، اندیشه ات را؛ خودت به تصویر بکشی
سبزِ سبزِ سبز 🍃

* نام قصه های صمد
#یادداشت_صنفی
#آموزش_پرورش
#معلم
#صمد_بهرنگی
#زادروز
#۲تیرماه

🔸🔸🔸
📚کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @kasenfi

🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah
💠 #یادداشت

معلم بازنشسته _ زندانی در زندان اوین

🔹 #جای_معلم_زندان_نیست ، اما متأسفانه، معلمان در زندان هستند و مورد بی مهری قرار می گیرند و گاهی وقتها فراموش می شوند.
گله ام از همکارانی ست که سکوت اختیار کرده اند، در بازجویی هایم، دفاع تمام و کمال از حق و حقوق همکارانم کردم و نوشته هایم مستند در دست بازجویان اطلاعات هست و امیدوارم روزی بعنوان سند منتشر شود، در دفاعیاتم نه تنها از خود بلکه از تمام همکارانم ، دانش آموزانم و اولیای آنها نوشتم .

بازجو تهدیدم می کرد آنقدر در انفرادی نگهت میدارم تا بپوسی ... گفتم نمیتوانی. متاسفم برایت که به حرمت معلمان پایبند نیستی!

یک روز رفتاری توهین آمیز با من کرد، گفت حالا که اینجایی! فهمیدی چرا معلمان تو زندان هستند ؟؟؟ تو مغز معلمان چی میگذرد ، مغز معلم ... است، داد زدم سرش...
گفتم ؛ بی ادب متاسفم برات، تو به معلم توهین می کنی !؟ !! اگر ظرفیت و ادب نداری چرا بازجوی یک معلم شدی؟؟
من متاسفم برای همکارم که خوب تربیتت نکرده، بشین من باید درس بدم برات ، من الان وظیفه ی معلمی ام ایجاب می‌کند آموزش بدهم و ادب یاد بدهم، تو معنی ... را نفهمیدی و الا باید می فهمیدی کاربردش کجاست ؟؟ باید بگم تو به من و همکارانم توهین نکردی! بلکه به انبیا که ما ادامه دهنده راه آنها هستیم توهین کردی! غیر مستقیم به خدایت توهین کردی.


#جای_معلم_در_زندان_نیست
#اسماعیل_عبدی
#زینب_همرنگ
#ناهید_فتحعلیان
#نصرت_بهشتی
#حسین_حسنخانی
#محمد_علی_زحمتکش
#محمدحسین_سپهری
#هاشم_خواستار
#محمدرضا_رمضانزاده
🔹🔹🔹

🖋کانال کانون صنفی معلمان ایران ( تهران)

🔻🔻🔻
#کانال_معلمان_عدالت‌خواه

🆔 @edalatxah

https://tttttt.me/edalatxah
💠 #یادداشت


🔴 رتبه‌بندی معلمان در گروگان سیاست

عزیز قاسم زاده /فعال صنفی معلمان


داستان حکایت رتبه‌بندی معلمان را وقتی به جد و دقیق مرور می‌کنیم، نمونه‌ی مناسبی است از نوع و تلقی حکمرانی در ایران و میزان احترامی که تصمیم سازان نه فقط برای مخاطب وعده‌های خود که برای خود، قائل می‌شوند. کسانی که در جلوی دوربین‌ها می‌آیند و از مصوبات مختلف و وعدهای رنگین و شیرین می‌گویند و از پشت دوربین‌ها، در اندیشهی آب در شیر کردن همه‌ی آن مصوبات هستند که یا به هر نحو ممکن اجرا نشود و یا به بدترین شکل ممکن که منافع معلمان را محدود نماید، اجرایی شود.

داستان رتبه‌بندی نخست در دهه‌ی هفتاد و در دوره‌ی اصلاحات خاتمی، از طریق مدرسه محوری و مدیر محوری مطرح گشت که خیلی زود منتفی شد. اما علت اصلی طرح رتبه‌بندی ثانوی را باید به «قانون مدیریت خدمات کشوری» یا تغییر نظام پرداخت حقوق کارمندان مربوط دانست که پس از تصویب در سال ۸۶ در مجلس شورای اسلامی هرگز در مورد معلمان تاکنون به اجرا در نیامده و اعتراضات پی در پی معلمان را در بر داشته است. به دنبال این اعتراضات هیات دولت در تاریخ ۱۷ فروردین ماه ۹۲ مصوبه‌ای را مبنی بر افزایش فوق‌العاده‌ی شغل‌ها ارائه داد که به موجب آن امتیاز کاردانی ۷۰۰، کارشناسی ۱۵۰۰ و بالاتر از آن ۲۰۰۰ بود. مصوبه‌ای که تا نزدیک به دو سال پس از تصویب هرگز اجرا نشد و احکامی که صادر می‌شد با عددهای دیگری بود. مثلاً برای کارشناسی ۸۰۰ منظور می‌شد که اصلاً طبق این مصوبه وجود نداشت. به دنبال اعتراضات پی در پی معلمان و اعتراض به اجحاف و تبعیض در احکام معلمان، دولت حسن روحانی در تاریخ ۲ اردیبهشت ماه ۹۴ مصوبه‌ای را درباره‌ی رتبه‌بندی ارائه کرد که در آن معلمان را به ارشد و خبره و عالی تقسیم کرد و بر همین اساس ۱۵ درصد افزایش فوق‌العاده‌ی شغل را به ارشد، ۳۵ درصد افزایش را به خبره و ۵۰ درصد را هم به عالی اختصاص داد. اما نکته‌ی قابل تامل در اینجا این است که هیچ معیار و ارزیابی علمی و منطقی برای این تقسیم بندی وجود نداشت و این تقسیم بندی اساساً بر پایه‌ی آیتم‌هایی چون برگزاری کلاس‌های ضمن خدمت و حضور معلمان در آن تعریف می‌شد که خروجی این کلاس‌ها کم‌ترین تاثیری در افزایش دانش و کارآمدی معلم نداشته و ای بسا با زد و بندهایی، بسیاری بدون حضور در کلاس‌ها و یا استفاده‌ی بیشتر از ظرفیت‌های تعیین شده، خود را تا مرز عالی ارتقا داده‌اند. البته این آیتم‌ها تنها کلاس‌های ضمن خدمت نیست. تشویق و تقدیر هم یکی از معیارهای تعیین کننده در این تقسیم‌بندی سه گانه هست که اساساً برخی از تشویقی‌ها کاملاً به افراد خاص و اساساً از ساز و کار خاص معین می شود.

فارغ از این نقدی که در تعیین این سه گانه وجود دارد، در اجرای این طرح هم به گونه‌ای عمل شد که میان معلمان اختلاف ایجاد شود تا ذهن‌ها به سمت تصمیم سازان نرود؛ یعنی به جای علت‌یابی تبعیض و تفاوت‌های حاکم، معلول‌ها به نزاع با هم مشغول باشند. فی‌المثل اگر شرایط امتیازی یک معلم خبره در دبیرستان و ابتدایی طبق شرایط اعلام شده، یکی می‌بود، اما عملاً در اجرای آن تفاوت وجود داشت که معلمان مقاطع همدیگر را به چالش می‌گرفتند، به جای اینکه هر دو منشاء چالش را نشانه روند. ضمن اینکه در تاریخ اول مهر ماه ۹۴، آیتمی به نام «حق شغل حرفه‌ای» بدون اینکه در مصوبات باشد در فیش‌ها آمد که هدفش محدود کردن بیشتر طرح اجرای رتبه‌بندی ناقص بود. در تاریخ ۳۰ بهمن ماه ۹۸، نوبخت رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه، به تمام ادارات بخش نامه زد که تا ۵۰ درصد افزایش حقوق داشته باشند اما آموزش و پرورش آن را به اجرای دوباره‌ی رتبه‌بندی و در مرحله‌ی بعدی ترمیم رتبه‌بندی تغییر داد.
در سال ۹۵ هم نوبخت نامه‌ای زده بود که برقراری فوق‌العاده شغل ویژهی معلمان باید طبق مصوبه‌ها اجرا شود. مسئله‌ی مهم این است که افزایش فوق‌العاده ویژه‌ها مختص معلمان نیست و مصوبه‌ای است شامل همه‌ی کارمندان اما برای معلمان یک بار بر آن نام رتبه‌بندی نهاده شد و یک بار ترمیم رتبه‌بندی و یک بار معلم تمام وقت و همه‌ی این رفتارها یعنی بازی با معلم و شعور معلم و پیش بردن خط سیاست در نظام آموزش ایران و نوعی دغلکاری و فریبکاری مدام دولتمردان ایران علیه معلمان جامعه بدون رعایت کردن حداقل پرنسیب‌های اخلاقی.


#لایحه_رتبه_بندی_معلمان

🔻🔻🔻🔻
لینک عضویت #کانال_معلمان_عدالت‌خواه

https://tttttt.me/joinchat/QQ_Z8ocDVbBvpIRz