محمد مرادی
233 subscribers
232 photos
29 videos
27 files
65 links
Download Telegram
Forwarded from محمد مرادی
"مرگ پادشاهان"
شعر فارسی، یکی از بسترهای مهمّ برای انعکاس رویدادهای تاریخی است. یکی از اصلی‌ترین مضامین نمودیافته در اشعار، آغاز حکومت، شیوه‌ی ملک‌داری و مرگ حاکمان و پادشاهان است.
یکی از پادشاهان خوش‌استقبال و بدبدرقه، به روایت‌ شعر فارسی، محمدعلی‌شاه قاجار است که امروز ۱۶ فروردین، تاریخ درگذشت اوست.
محمدعلی شاه به دلیل همزمانی با دوران مشروطه و نتایج آن، در ادبیات پایان عصر قاجار و تحولات ادبی مربوط به آن، حضوری مستقیم و بیشتر پنهان دارد.
دوران چندساله‌ی حکومت او و خوی شاهی‌اش، سبب شده که شاعران، زمانی ابیاتی در ستایش و زمانی در نقد او بسرایند؛ سیمایی که مخاطب را به پایانِ کار پادشاهان، هشدار می‌دهد.
در آغاز سلطنت او، شاعران به شیوه‌ی سنت ادبی شعر مدحی، او را به نکویی ستوده‌اند؛ چنانکه بهار در ترجیع‌بندی که با موضوع وفات مظفرالدین‌شاه و آغاز حکومت محمدعلی‌شاه سروده، در خلال ستایش شاهِ نو، بارها این بیت را در مقام ترجیع تکرار کرده است:

شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

ادیب‌الممالک فراهانی هم، در ابیاتی که به اقتفای فردوسی سروده، آغازِ کارِ او را این‌گونه وصف کرده است:

چو سلطان مظفّر ازین تیره‌خاک
به گلزار مینو شدش جان پاک
جهان را به پور جهان‌بان سپرد
به‌جز نیک‌نامی ز گیتی نبرد
محمدعلی شاه با فرّ و هنگ
ز آیینه‌ی ملک بسترد زنگ...

اما خلاف خوش‌استقبالی آغاز حکومت، حاصل دوران کوتاه کشورداری محمدعلی‌شاه و خلاصه‌ی سیمای او در ادبیات مشروطه چیزی نیست جز مستزادی که بهار در سال ۱۲۸۶ در روزنامه‌ی نوبهار منتشر کرده‌است:

با شه ایران سخن گفتن ز آزادی خطاست
کار ایران با خداست
مذهب شاهنشه ایران ز مذهب‌ها جداست
کار ایران با خداست
... پادشه خود را مسلمان خوانَد و سازد تباه
خون جمعی بی‌گناه
ای مسلمانان در اسلام این ستم‌ها کی رواست؟
کار ایران با خداست
باش تا آگه کند شه را ازین نابخردی
انتقام ایزدی
انتقام ایزدی برق است و نابخرد گیاست
کار ایران با خداست...

مرگ شاه خودرای قجری هم به روایت ایرج میرزا در سال ۱۳۰۴، در ماده‌تاریخی این‌گونه ثبت شده است:

...نه یک‌نعمتی بر کسی داده بود
که گویم ولی‌النعم فوت شد
نه جود و کرم داشت تا گویمش
خداوند جود و کرم فوت شد
در ایران اگر زیست بی‌احترام
در ایتالیا محترم فوت شد
همین بس که گویم به تاریخ او:
محمدعلی شاه هم فوت شد
#قاجار
#ادبیات_سیاسی
#شعر_مشروطه
@drmomoradi
"ای مرغ سحر: به بهانه‌ی سالروز قتل جهانگیرخان صور اسرافیل"

یکی از شاخص‌ترین آثار مربوط به ادبیات عصر مشروطه، شعر مشهور "یاد آر ز شمع مرده یادآر " است که علامه دهخدا (ف ۱۳۳۴) آن را در سوگ دوست انقلابی‌اش، میرزا جهانگیرخان شیرازی، در سال ۱۲۸۸ سروده است.
لغت‌شناسی و غلبه‌ی جایگاه نثر دهخدا در طنز و روزنامه‌نگاری سبب‌شده؛ در تاریخ تحولات شعر معاصر، کمتر به او توجه شود؛ حال آنکه شعر "یاد آر" از منظر منطق شاعرانه یکی از متمایزترین شعرهای پیش از نیماست و می‌توان آن را از برخی زوایا، سرآغاز تحول در شعر فارسی دانست.
فارغ از قافیه‌بندی در شعر و همچنین ترکیب قالب‌های مسمط و ترجیع‌بند که پیش از دهخدا نیز رواج داشته، اهمیت این شعر بیش از همه در نوع نمادگرایی آن است.
شعر با خطاب "مرغ سحر" آغاز می‌شود؛ نمادی که مشابه آن را همزمان یا پس از دهخدا در اشعار بسیاری از شاعران اجتماعی‌سرا می‌بینیم. توجه به پرندگان نمادین در این شعر، تکامل خود را در سروده‌هایی چون: قفنوس و مرغ آمین نیما می‌یابد؛ همانگونه که نماد "شب" نیز؛ آنگونه که در این شعر کاربرد یافته، پس از این دوره در جایگاه یکی از اصلی‌ترین نمادهای سمبولیسم اجتماعی رواج می‌یابد.
اما اهمیت این شعر در کاربرد نمادهای منفرد نیست؛ بلکه تمایز آن در بدنه‌ی درختواره‌ی نمادهای در هم تنیده است که نمادگرایی این شعر را با دیگر آثار پیشین نمادگرای فارسی متمایز می‌کند.
اگر این شعر را با اصول اشعار نمادگرای سده‌ی ۱۹ فرانسه و شاعرانی چون: بودلر و ورلن و دیگران، تطبیق دهیم (ر.ک. سمبولیسم، چالز چدویک، نشر مرکز)، چند ویژگی مشابه را در شعر دهخدا با آنان می‌بینیم:

۱_ استفاده از نمادهای متصل و پیکره‌وار به‌طوری که در این‌شعر، مجموع نمادها مبیّن تقابل یک‌جامعه یا عصر مثبت و یک‌عصر منفی‌است. نمادها به تنهایی کارکرد اصلی خود را نشان نمی‌دهند؛ بلکه این کلیت نمادهاست که مخاطب را به سمت دریافتی نهایی پیش می‌برد. این ویژگی را در بسیاری از سروده‌های سیاسی دهه‌های سی و چهل نیز می‌توان دید.

۲_ استفاده از نمادهای تازه و کلمات و تصاویری که پیش از این در سنت ادبیات با این تلقی نمادین استفاده نشده است.

۳_ القای مبهم و غیر مستقیم معنا، به‌جای امکان رمزگشایی قاطع از نمادها؛ به‌گونه‌ای که همچنان در خوانش و تفسیر این شعر، ابهام و اختلاف نظر و تفاوت دریافت وجود دارد.

۴_ استفاده از سطر پایانی برای گره‌گشایی، ویژگی‌ای که در تکرار "یادآر" در تمام بندها دیده می‌شود.

علاوه بر این موارد، این شعر از چند منظر دیگر هم متمایز با اشعار نمادگرای سنتی است:

۵_ پیوستگی مصرع‌ها از منظر معنایی و حرکت ساختمان شعر از بیت‌محوری به بندمحوری.

۷_ تفاوت نوع نگاه شاعر به ارتباط بینامتنی و استفاده از داستان‌ها و روایت‌های قرآنی_ تاریخی، در مقایسه با تلمیحات کهن.

۸_ حرکت بین منطق تصویرگرایی شاعران رمانتیک و نمادگرا.

"یادآر"

ای مرغ سحر چو این شب تار،
بگذاشت ز سر سیاهکاری؛
وز نفحه‌ی روح‌بخش اسحار،
رفت از سر خفتگان خماری؛
بگشود گره ز زلف زرتار،
محبوبه‌ی نیلگون عماری؛
یزدان به جمال شد نمودار
واهریمن زشتخو حصاری؛
یادآر ز شمع مرده یادآر!

ای مونس یوسف اندرین بند!
تعبیر عیان چو شد تورا خواب؛
دل پر ز شعف لب از شکرخند،
محسود عدو، به‌کام اصحاب؛
رفتی برِ یار و خویش و پیوند،
آزادتر از نسیم و مهتاب،
زآن کاو همه‌شام با تو یک‌چند
در آرزوی وصال احباب؛
اختر به سحر شمرده یادآر!

چون باغ شود دوباره خرّم،
ای بلبل مستمند مسکین!
وز سنبل و سوری و سپرغم،
آفاق نگارخانه‌ی چین؛
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم،
تو داده ز کف زمام تمکین؛
زآن نوگل پیش‌رس که در غم،
ناداده به نار شوق تسکین،
از سردی دی فسرده یادآر!

ای همره تیه پور عمران!
بگذشت چو این سنین معدود؛
وآن شاهد نغز بزم عرفان،
بنمود چو وعد خویش مشهود؛
وز مذبح زر چو شد به کیوان،
هر صبح شمیم عنبر و عود؛
زآن کاو به گناه قوم نادان،
در حسرت روی ارض موعود؛
بر بادیه جان سپرده یادآر!

چون گشت ز نو زمانه آباد،
ای کودک دوره‌ی طلایی!
وز طاعت بندگان خود شاد،
بگرفت خدا ز سر خدایی؛
نه رسم ارم نه اسم شدّاد
گل بست دهان ژاژخایی
زآن کس که ز نوک تیغ جلّاد
ماخوذ به جرم حق‌ستایی
تسنیم وصال خورده یادآر!

#شعر_مشروطه
#نقد
#سمبولیسم_اجتماعی
#دهخدا
@drmomoradi
"به بهانه‌ی روز کارگر"

شعر کارگری یکی از شاخه‌های مربوط به ادبیات معاصر است که پس از تشکیل جنبش‌های کارگری در قفقاز، از میانه‌ی دوران قاجار به قلمرو ادب فارسی نیز راه یافته است.
در شعر مشروطه و به‌ویژه در جریان شعر انتقادی و همچنین سروده‌های شاعران چپ، به مضامین مربوط به زندگی کارگران بسیار توجه شده؛ به‌طوری که نشانه‌های این جریان را در اشعار عارف و بهار و لاهوتی و بیش از آنان، فرخی یزدی می‌توان دید.
فرخی در اشعارش چه در قالب غزل و چه در رباعی، بارها به وصف کارگران و نقش آنان در جامعه‌ی ایرانی پرداخته؛ تا آنجا که از این واژه در جایگاه ردیف اشعار خود بهره برده است‌.

در زیر سه‌رباعی از دیوان او با موضوع "ادبیات کارگری" نقل شده است:

در مملکتی که جنگ اصنافی نیست
آزادی آن منبسط و کافی نیست
در جشن به کارگر چرا ره ندهند؟
این مجلس اگر مجلس اشرافی نیست
(دیوان فرخی، ص ۲۲۰)

جان بنده‌ی رنج و زحمت کارگر است
دل غرقه به خون ز محنت کارگر است
با دیده‌ی انصاف چو نیکو نگری
آفاق رهین منت کارگر است
(همان، ص ۲۰۹)

سرمایه‌ی اغنیا اگر کار کند
با زحمت دست کارگر کار کند
جانم به فدای دست خون‌آلودی
کز بهر سعادت بشر کار کند
(همان، ص ۲۳۵)

"دیوان فرخی یزدی، به کوشش حسین مکی"

#ادبیات_کارگری
#شعر_مشروطه
#رباعی
#روز_کارگر
@drmomoradi