Forwarded from محمد مرادی
یا هو
"هدف وسیله را توجیه نمی کند. "
یکی از اتفاق های مهم ادبی که بیست و چند سال در تاریخ ادب انقلاب سابقه دارد، برگزاری محفلی معروف به #دیدار_شاعران_با_رهبری است. از جنبه های مثبت این رویداد، نخست پیام فرهنگی این محفل است؛ اهمیت دادن به هنر اول ایران زمین یعنی شعر. نکته ی مثبت دوم که از مجموع این جلسات می توان دریافت ایجاد موانست بین شاعران و رهبر انقلاب اسلامی است و تسلط ایشان بر بسیاری از مفاهیم و جریان های ادبی، خود از عوامل موثر در تقویت این انس است. در سال های اخیر اغلب خبرگزاری ها و افراد بر این ویژگی های مثبت تاکید کرده اند و دیگر زوایا و پیامدهای این محفل بر #شعر _معاصر نادیده گرفته شده است.
اگر از زاویه ی #تاریخ_ادبیات یا #جریان_شناسی به این رویداد بنگریم، پیام هایی دیگر نیز به منتقد ادبی عرضه می شود که در این یادداشت به یکی از اصلی ترین آن پیام ها می پردازم، و آن پیام پاسخ به این سوال است که این محفل تا چه اندازه شعر معاصر فارسی را نمایندگی می کند؟
به خاطر دارم که در سال 88 یا 89، پس از چند سال حضور در دیدار و حتی شعرخوانی، از فاصله ای کم تر از نیم متر این دغدغه را با حضرت #آیت_الله_خامنه ای در میان گذاشتم و ایشان چون حواشی دیدار امسال فرمودند که درباره ی ساختار این جلسه تصمیم گیری نمی کنند و تنها میهمان محفل هستند. گلایه ی من، دوستان شاعر موثر در انتخاب را خوشایند نیامد و پس از آن تاریخ جبهه گیری هایی پدید آمد که نگارنده را برآن داشت که انصراف خود را از حضور در آن جلسه، برای همیشه اعلام دارد.
مراد خاطره گویی نیست؛ بلکه این مقدمه ای است بر موضوعی که به توضیح بیشتر نیاز دارد. از نگاه یک پژوهشگر شعر معاصر و ادب انقلاب، وقتی به این محفل می نگرم، در ابتدا می کوشم ببینم که باوجود اهمیت رسانه ای و حمایتی این جلسه، آیا مشت حاضران نمونه ی خروار شعر دهه های اخیر است؟
اگر از مسیر کتاب های جریان شناسی شعر بنگریم، جریان های شعر را دست کم می توان به دو دسته ی اصلی شعر آزاد و شعر سنتی تقسیم کرد. این که در دیدار شاعران، به روایت اسناد موجود و در سال های اخیر، تقریبا شعر سپیدی اجازه ی خواندن نیافته یا از صدها شعر خوانده شده، چندان توجهی به این گونه اشعار نشده، نشان دهنده ی این نکته است که دست کم پنجاه درصد از شعر معاصر از دایره ی این محفل خارج بوده است.
در مرحله ی دوم، شاعران سنتی را می توان به چند زیرجریان شعر بازگشتی و سنتی، شعر نیمه سنتی و شعر زبان گرا و نوآور تقسیم کرد. به روایت اشعار، دسته کم بیست درصد شاعران معاصر هم که گرایش های نوگرا و متهورانه در قالب های سنتی دارند، جایگاهی در این محفل ندارند و شعرهای خوانده شده، اغلب سنتی و نیمه سنتی بوده اند. خوشبختانه اشعار برخی سال ها منتشر شده و فایل شعرخوانی ها موجود است و نگارنده، در صورت نیاز می تواند جدول بسامدی اشعار را در برخی سال ها به مخاطبان علاقه مند ارائه کند.
از صد درصد شعر معاصر به سی درصد رسیدیم. حال باید متغیر دیگری را در نظر گفت. متغیر محتوا. قطعا در ارزیابی های جریان شناسانه عشق و اجتماع پیش از مضامین مذهبی و انقلابی، دو مفهوم اصلی شعر معاصرند. جلوه هایی معنایی که دست کم دو سوم شعر شاعران یادشده را در بر می گیرند و صورت طبیعی آن ها، کمتر در این محفل اجازه ی دیده شدن یافته اند. پس دایره ی اشعار به ده درصد کاهش می یابد. اما کاش محدودیت های انتخاب تا همین اندازه باقی می ماند. در کنار این همه متغیر محدود کننده، یک محدودگر ویران کننده ی دیگر وجود دارد که در اعمال متغیرهای قبل نیز حضوری فعال داشته است. منظور گروه گزینشگر است. گروهی که خود از جامعه ی ادبی است، گاه توانمند و شاعر و گاه ناتوان و کمتر شاعر. گاه با دانش ادبی و گاه با ذوق فردی. این گروه هم با شاعران چند گونه ارتباط دارد، یا با برخی رابطه ی دوستانه دارد، یا رابطه ای خنثی و یا رابطه ای دشمنانه. دست کم نیمی از شاعرانی که با گروه گزینشگر رابطه ی غیر دوستانه یا خنثی دارند هم از دایره ی انتخاب خارجند. از صد درصد توان شعر فارسی به پنج درصد رسیدیم. حال بگذریم که از همان شاعران پنج درصدی هم گروهی انقلابی، گروهی ریاکار و همه طرفه، گروهی بی توجه به سیاست و گروهی گرایش های انتقادی به انقلاب دارند. اینگونه جز همراهان و متاسفانه اغلب منافقان، درصدی دیگر هم حذف می شوند. گروهی با نهادهای انتخابگر همکارند و گروهی نه. حذفی دیگر اتفاق می افتد. و همین طور حذف تا از صد در صد شعر معاصر، کمتر از یک درصد شعرها و شاعران امکان حضور می یابند. و این است مسیری معیوب برای رسیدن به هدفی مثبت که قطعا به زودی تاریخ ادبی درباره ی نتایج آن قضاوت خواهد کرد. بدون در نظر گرفتن چارچوب و روش، این فرآیند هر روز بیشتر به سمتی دورتر از هدف اولیه روانه می شود. امید که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.
#محمد_مرادی
#نقد_شعر
@drmmoradi
"هدف وسیله را توجیه نمی کند. "
یکی از اتفاق های مهم ادبی که بیست و چند سال در تاریخ ادب انقلاب سابقه دارد، برگزاری محفلی معروف به #دیدار_شاعران_با_رهبری است. از جنبه های مثبت این رویداد، نخست پیام فرهنگی این محفل است؛ اهمیت دادن به هنر اول ایران زمین یعنی شعر. نکته ی مثبت دوم که از مجموع این جلسات می توان دریافت ایجاد موانست بین شاعران و رهبر انقلاب اسلامی است و تسلط ایشان بر بسیاری از مفاهیم و جریان های ادبی، خود از عوامل موثر در تقویت این انس است. در سال های اخیر اغلب خبرگزاری ها و افراد بر این ویژگی های مثبت تاکید کرده اند و دیگر زوایا و پیامدهای این محفل بر #شعر _معاصر نادیده گرفته شده است.
اگر از زاویه ی #تاریخ_ادبیات یا #جریان_شناسی به این رویداد بنگریم، پیام هایی دیگر نیز به منتقد ادبی عرضه می شود که در این یادداشت به یکی از اصلی ترین آن پیام ها می پردازم، و آن پیام پاسخ به این سوال است که این محفل تا چه اندازه شعر معاصر فارسی را نمایندگی می کند؟
به خاطر دارم که در سال 88 یا 89، پس از چند سال حضور در دیدار و حتی شعرخوانی، از فاصله ای کم تر از نیم متر این دغدغه را با حضرت #آیت_الله_خامنه ای در میان گذاشتم و ایشان چون حواشی دیدار امسال فرمودند که درباره ی ساختار این جلسه تصمیم گیری نمی کنند و تنها میهمان محفل هستند. گلایه ی من، دوستان شاعر موثر در انتخاب را خوشایند نیامد و پس از آن تاریخ جبهه گیری هایی پدید آمد که نگارنده را برآن داشت که انصراف خود را از حضور در آن جلسه، برای همیشه اعلام دارد.
مراد خاطره گویی نیست؛ بلکه این مقدمه ای است بر موضوعی که به توضیح بیشتر نیاز دارد. از نگاه یک پژوهشگر شعر معاصر و ادب انقلاب، وقتی به این محفل می نگرم، در ابتدا می کوشم ببینم که باوجود اهمیت رسانه ای و حمایتی این جلسه، آیا مشت حاضران نمونه ی خروار شعر دهه های اخیر است؟
اگر از مسیر کتاب های جریان شناسی شعر بنگریم، جریان های شعر را دست کم می توان به دو دسته ی اصلی شعر آزاد و شعر سنتی تقسیم کرد. این که در دیدار شاعران، به روایت اسناد موجود و در سال های اخیر، تقریبا شعر سپیدی اجازه ی خواندن نیافته یا از صدها شعر خوانده شده، چندان توجهی به این گونه اشعار نشده، نشان دهنده ی این نکته است که دست کم پنجاه درصد از شعر معاصر از دایره ی این محفل خارج بوده است.
در مرحله ی دوم، شاعران سنتی را می توان به چند زیرجریان شعر بازگشتی و سنتی، شعر نیمه سنتی و شعر زبان گرا و نوآور تقسیم کرد. به روایت اشعار، دسته کم بیست درصد شاعران معاصر هم که گرایش های نوگرا و متهورانه در قالب های سنتی دارند، جایگاهی در این محفل ندارند و شعرهای خوانده شده، اغلب سنتی و نیمه سنتی بوده اند. خوشبختانه اشعار برخی سال ها منتشر شده و فایل شعرخوانی ها موجود است و نگارنده، در صورت نیاز می تواند جدول بسامدی اشعار را در برخی سال ها به مخاطبان علاقه مند ارائه کند.
از صد درصد شعر معاصر به سی درصد رسیدیم. حال باید متغیر دیگری را در نظر گفت. متغیر محتوا. قطعا در ارزیابی های جریان شناسانه عشق و اجتماع پیش از مضامین مذهبی و انقلابی، دو مفهوم اصلی شعر معاصرند. جلوه هایی معنایی که دست کم دو سوم شعر شاعران یادشده را در بر می گیرند و صورت طبیعی آن ها، کمتر در این محفل اجازه ی دیده شدن یافته اند. پس دایره ی اشعار به ده درصد کاهش می یابد. اما کاش محدودیت های انتخاب تا همین اندازه باقی می ماند. در کنار این همه متغیر محدود کننده، یک محدودگر ویران کننده ی دیگر وجود دارد که در اعمال متغیرهای قبل نیز حضوری فعال داشته است. منظور گروه گزینشگر است. گروهی که خود از جامعه ی ادبی است، گاه توانمند و شاعر و گاه ناتوان و کمتر شاعر. گاه با دانش ادبی و گاه با ذوق فردی. این گروه هم با شاعران چند گونه ارتباط دارد، یا با برخی رابطه ی دوستانه دارد، یا رابطه ای خنثی و یا رابطه ای دشمنانه. دست کم نیمی از شاعرانی که با گروه گزینشگر رابطه ی غیر دوستانه یا خنثی دارند هم از دایره ی انتخاب خارجند. از صد درصد توان شعر فارسی به پنج درصد رسیدیم. حال بگذریم که از همان شاعران پنج درصدی هم گروهی انقلابی، گروهی ریاکار و همه طرفه، گروهی بی توجه به سیاست و گروهی گرایش های انتقادی به انقلاب دارند. اینگونه جز همراهان و متاسفانه اغلب منافقان، درصدی دیگر هم حذف می شوند. گروهی با نهادهای انتخابگر همکارند و گروهی نه. حذفی دیگر اتفاق می افتد. و همین طور حذف تا از صد در صد شعر معاصر، کمتر از یک درصد شعرها و شاعران امکان حضور می یابند. و این است مسیری معیوب برای رسیدن به هدفی مثبت که قطعا به زودی تاریخ ادبی درباره ی نتایج آن قضاوت خواهد کرد. بدون در نظر گرفتن چارچوب و روش، این فرآیند هر روز بیشتر به سمتی دورتر از هدف اولیه روانه می شود. امید که دستی از غیب برون آید و کاری بکند.
#محمد_مرادی
#نقد_شعر
@drmmoradi
«کودتای ۲۸ مرداد و شعر نو فارسی»
یکی از رویدادهای سیاسی- اجتماعی دوران معاصر که تاثیری شگرف و همهجانبه بر ادبیات و فرهنگ و شعر ایران عصر پهلوی، گذاشته کودتای 28 مرداد 1332 بوده است.
اهمیت این رویداد در تاریخ ادبیات معاصر به اندازهای بوده که منتقدان شعر معاصر در کنار دو انقلاب مشروطه و اسلامی، این رویداد را در جایگاه یکی از تعیینکننده ترین بزنگاههای تاریخی، برای جریانشناسی تاریخ ادب معاصر قرار دادهاند. این اهمیت را در اغلب کتابهای تاریخ شعر معاصر و ادوار آن میتوان دید؛ تا جایی که سرفصل تحول میانهی عصر پهلوی، در نظر منتقدان منطبق با این رخداد مهم سیاسی تنظیم شده است. جایگاه این حادثه را در کتابهای ادوار شعر فارسی شفیعی کدکنی، چشم انداز شعر نو ایران زرقانی، جریان پشناسی شعر فارسی حسینپور چافی، تاریخ تحلیلی شعرنو شمس لنگرودی و دیگر کتابهای مرجع شعر معاصر میتوان دید.
چرخش سیاسی حاصل از این اتفاق، تغییری جدی را در بدنهی شعر فارسی و جریانهای وابسته به آن پدید آورده؛ از جمله کمرنگ شدن نقش آشکار ادبیات روسگرای برآمده از 'نشست نویسندگان و شاعران ایران و شوروی" و فعالیتهای سیاسی دههی ۲۰ و حرکت این شاخه، به سمت شعر نمادین چپگرا که در آثار کسانی چون: کسرایی نمود یافته و به شعر چریکی و مبارزاتی دههی بعد منتج شده است.
این تغییر فضارا در دگرگونشدن ذائقهی نقد ادبی، تاثیرپذیری از ادبیات اروپا و آمریکا و تقابل شعر متعهد و شعر زبانگرا هم میتوان رهگیری کرد.
در دههی سی، شعر نمادگرای نیمایی، با فضایی مبهم و مهآلود و زمستانی و تاریک، قوت مییابد، جریانی که آغاز آن با نیما و اوج آن با اخوان و شاملو و دیگر پیروان شعر اجتماعی نیماست.
شاخهای دیگر از شاعران پس از کودتا، سرگردان و نامید به تخدیر و سیاهی و پوچی و مرگ و عصیان و عشقهای برهنه متوسل می شوند؛ جریانی پرمخاطب که بر آمده از ناامیدیهای رایج در فضای جامعه است. این شاخه در بعد عصیانی خود در آثار کارو و نادرپور و توللیِ نوقدماییِ پس از کودتا و دفترهای نخستین فروغ و آثار بسیاری دیگر از شاعرانرچارپارهسرا و نیماییگوی فارسی جلوه یافته است؛ هرچند برخی شاعران رمانتیک این دوره کوشیدهاند، بین مفاهیم تغزلی و اجتماعی- مبارزاتی، آشتی ایجاد کنند؛ اتفاقی که در برخی سرودههای ابتهاج و بعاد نصرت رحمانی منعکس شده است.
#شعر_معاصر
#جریان_شناسی
#کودتا
#نیما_و_پیروانش
@drmomoradi
یکی از رویدادهای سیاسی- اجتماعی دوران معاصر که تاثیری شگرف و همهجانبه بر ادبیات و فرهنگ و شعر ایران عصر پهلوی، گذاشته کودتای 28 مرداد 1332 بوده است.
اهمیت این رویداد در تاریخ ادبیات معاصر به اندازهای بوده که منتقدان شعر معاصر در کنار دو انقلاب مشروطه و اسلامی، این رویداد را در جایگاه یکی از تعیینکننده ترین بزنگاههای تاریخی، برای جریانشناسی تاریخ ادب معاصر قرار دادهاند. این اهمیت را در اغلب کتابهای تاریخ شعر معاصر و ادوار آن میتوان دید؛ تا جایی که سرفصل تحول میانهی عصر پهلوی، در نظر منتقدان منطبق با این رخداد مهم سیاسی تنظیم شده است. جایگاه این حادثه را در کتابهای ادوار شعر فارسی شفیعی کدکنی، چشم انداز شعر نو ایران زرقانی، جریان پشناسی شعر فارسی حسینپور چافی، تاریخ تحلیلی شعرنو شمس لنگرودی و دیگر کتابهای مرجع شعر معاصر میتوان دید.
چرخش سیاسی حاصل از این اتفاق، تغییری جدی را در بدنهی شعر فارسی و جریانهای وابسته به آن پدید آورده؛ از جمله کمرنگ شدن نقش آشکار ادبیات روسگرای برآمده از 'نشست نویسندگان و شاعران ایران و شوروی" و فعالیتهای سیاسی دههی ۲۰ و حرکت این شاخه، به سمت شعر نمادین چپگرا که در آثار کسانی چون: کسرایی نمود یافته و به شعر چریکی و مبارزاتی دههی بعد منتج شده است.
این تغییر فضارا در دگرگونشدن ذائقهی نقد ادبی، تاثیرپذیری از ادبیات اروپا و آمریکا و تقابل شعر متعهد و شعر زبانگرا هم میتوان رهگیری کرد.
در دههی سی، شعر نمادگرای نیمایی، با فضایی مبهم و مهآلود و زمستانی و تاریک، قوت مییابد، جریانی که آغاز آن با نیما و اوج آن با اخوان و شاملو و دیگر پیروان شعر اجتماعی نیماست.
شاخهای دیگر از شاعران پس از کودتا، سرگردان و نامید به تخدیر و سیاهی و پوچی و مرگ و عصیان و عشقهای برهنه متوسل می شوند؛ جریانی پرمخاطب که بر آمده از ناامیدیهای رایج در فضای جامعه است. این شاخه در بعد عصیانی خود در آثار کارو و نادرپور و توللیِ نوقدماییِ پس از کودتا و دفترهای نخستین فروغ و آثار بسیاری دیگر از شاعرانرچارپارهسرا و نیماییگوی فارسی جلوه یافته است؛ هرچند برخی شاعران رمانتیک این دوره کوشیدهاند، بین مفاهیم تغزلی و اجتماعی- مبارزاتی، آشتی ایجاد کنند؛ اتفاقی که در برخی سرودههای ابتهاج و بعاد نصرت رحمانی منعکس شده است.
#شعر_معاصر
#جریان_شناسی
#کودتا
#نیما_و_پیروانش
@drmomoradi