محمد مرادی
234 subscribers
236 photos
29 videos
27 files
72 links
Download Telegram
Forwarded from محمد مرادی
"یک سوزن به خودم"
اولین مجموعه شعری م که سروده های سال های #78 تا #81 را در بر دارد، #دخترک_کوچه_بالا_سلام است. این دفتر در سال #82 منتشر و یک سال بعد با وجود رقیبانی چون: #گریه_های_امپراتور، #عاشقانه_های_پسر_نوح و دفترهایی دیگر، برگزیده ی #کتاب_سال_دانشجویان_ایران شده است؛ هرچند ملاک داوران را در انتخاب نمی دانم؛ حضور #قیصر عزیز در جمع آنان برایم باعث خوشحالی بوده و هنوز نیز هست.
قطعا اگر از منظر یک منتقد منصف این دفتر را با کتاب #فاضل_نظری مقایسه کنم؛ دست کم از منظر #یک_دستی_زبانی، #پرداخت_شاعرانه و #کشف_های_مضمونی، #گزیده_گویی و #ایجاز اشعار خود را در جایگاهی پایین تر از آن می دانم. البته از زوایایی چون: #تنوع_مضامین، #قالب_ها، #وزن_ها، #نوآوری و #جسارت_های_شاعرانه، #گسترگی_دایره_واژگان و #انعکاس_جهان_فردی در شعر، مجموعه ی خود را ترجیح خواهم داد. اما بحث اصلی مقایسه ی این دو دفتر نیست؛ بلکه #نقد مجموعه ی دخترک کوچه ی بالا سلام است. هر چند هنوز به سرودن بسیاری از اشعار آن افتخار می کنم و البته تعدادی را نیز چندان خوشایند نمی دانم؛ به هر حال این دفتر حاصل #زندگی، #عقاید و #نگاه_شاعرانه ی من در آن روزها بوده است. اما ایرادهایی که به اختصار می توان بر این دفتر وارد دانست:
1- پرهیز از حذف و ویرایش نکردن اشعار و غلبه ی #چه_گفتن بر #چگونه_گفتن که سبب شده، اشعار متوسط و ضعیف هم در آن منتشر شود. برخی از این اشعار را در چاپ دوم حذف کرده ام.
2- به قول قدما #شتر_گربه افتادن بسیاری از شعرها، به ویژه در اشعار #روایی و #مثنوی_ها به طوری که ابیات متعددی را می توان از آن ها حذف کرد.
3- فضای غالب #نثر در اشعار #سپید؛ هرچند مولف در زمان نشر هم به شعر بودن آن ها معتقد نبوده و آن ها را با نام سپیدواره چاپ کرده است.
4- برخی ایرادهای #موسیقایی چون: بلندخوانی " که" و "و" آغاز مصراع ها ص 71، 72، 79 و ... که الان چندان موافق آن نیستم. حذف #عین که در برخی موارد با آن مخالفم چون: ص10، استفاده از هجای کشیده در پایان لخت میانی وزن هایی که ذاتا دولختی نیستند مثل ص 12، مشدد خوانی کاف در "یکی" به شیوه ی زبان محاوره (حتی در شعرهایی که زبانشان نزدیک به محاوره است): ص 12، 46، 51، 60.
5- برخی ایرادهای زبانی چون: استفاده ی پیاپی از حرف "که" ربط در یک مصراع (ص21). استفاده از "من را" به جای "مرا" (ص 45، 60، 83). تعدد "واو" های آغازین بدون ضرورت عطف (ص 13 و 60). مفتوح خواندن "واو" در میان مصراع (ص45، 49، 72، 80، 94). ناسازگاری فعل و ضمیر (ص 52) و برخی دودستگی های زبانی بین واژه های کهن و نو.
این ها گزارشی کوتاه از نقدهای امروز من بر یکی از دفترهای دیروز خود است. در چاپ جدید بسیاری از از این ایرادها را (اگر توانسته ام) بر طرف کرده ام. ممکن است علت این ایرادها و نقدها را در نمونه هایی از دفترهای شعر شاعران جوان نیز تذکر دهم؛ اما پیش از آن لازم دیدم تغییر و نقد را از خود شروع کرده باشم.
#محمد_مرادی
#نقد_شعر
@drmmoradi
"زندگی"

مرده‌ام اما دو روزی در تقلّا زنده‌ام
از جهان مردگان می‌آیم اما زنده‌ام
این منم که سرد افتاده درون خویشتن؟
در نمی‌آید نفس‌هایم، خدایا! زنده‌ام؟
من: گلویم مملو از بغض است، می‌فهمد کسی؟
من: زبانم سرد و سنگین است، آیا زنده‌ام؟
*
زندگی یک چیستانِ پیچ‌پیچِ مبهم است
من: جوابی تلخ که در این معمّا زنده‌ام
زندگی بی‌دوستان جز مرگ تدریجی نبود*
من چگونه زنده‌ام وقتی که "تنها" زنده‌ام؟
زندگی تکرار یک تردید طولانی است، حیف
مرده‌ام یا زنده‌ام، ها؟ مرده‌ام یا زنده‌ام؟
در میان قتلگاهِ این جهان افتاده‌ام
رو به جویِ خون به قدر یک تماشا زنده‌ام
کار من جز حسرت شب‌های بعد از مرگ نیست
وقتی اینجا این‌چنین یلدابه‌یلدا زنده‌ام
من که مجنون غزالان بیابانم چطور
باز، بعد از داستان قیس و لیلا زنده‌ام؟
در میان مردگان گیجم، که باور می‌کند؟
بسته‌ی این دردِ بی‌درمان: "من اینجا زنده‌ام"
*
زندگی کن، زندگی کن، زندگی کن، زندگی
چاره‌ای جز زنده‌بودن نیست، حالا زنده‌ام

پ.ن: فرخی یزدی: زندگی کردن من مردن تدریجی بود/ بیدل: به مرگی که بی‌دوستان زیستم من.
#مرگ
#زندگی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
"بداهه‌های صبحگاهی"

جان، سوخته باز در تنور تَفِ نان
شد صرف، تمام عمر در مصرف نان
از اول کودکی‌م تا لحظه‌ی مرگ
با دلهره ایستاده‌ام در صف نان:
#نان
#زندگی
#محمد_مرادی
@drmomoradi