🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
عبدالباقی نائینی
عبدالباقی نائینی متخلّص به «باقی» شاعر، ادیب و موسیقیدان هنرمند قرن یازدهم هجری.
در حدود سال 1003ق در نائین متولّد شده و در نوجوانی به اصفهان آمده و نزد فضلای این شهر به تحصیل علم و ادب مشغول شد و از جمله از محضر حکیم شرف الدّین حسن شفائی اصفهانی، شاعر و طبیب معروف عهد شاه عباس صفوی برخوردار شد. آنگاه به خراسان رفته و با آنان مصاحبت و مراوده ادبی نمود. پس از آن به مناطق و شهرهای هند از جمله: اجمیر، دکن، پتنه و بنارس سفر کرد و به مدح وزراء، شاهزادگان و صاحب منصبان هند پرداخت و به دریافت صله های فراوان مفتخر شد. در سال 1046ق در دهلی به دربار شاه جهان، پادشاه هند راه یافته و قصیده ای در وصف نوروز گفت که به دستور پادشاه به زر کشیده شد. او عاقبت هند را به قصد زیارت بیت اللّه الحرام ترک گفته و پس از انجام حج به اصفهان مراجعت نمود و مدتی بعد در این شهر وفات یافت. سال فوتش معلوم نشد. ظاهرا قبل از سال 1055 (آغاز سلطنت شاه عباس ثانی) از دنیا رفته است.
او از موسیقی دانان زبردست عهد صفویه است. علاوه بر موسیقی ایرانی، با موسیقی هندی نیز آشنا بوده و در تصانیف و آهنگ های خود از موسیقی هند تأثیر پذیرفته است. او «رساله ای در موسیقی» تألیف کرده است.
اشعار زیر از اوست:
یار هشیار آمد و از صحبت ما مست رفت
حیف چون عمری که در غم بگذرد از دست رفت
«باقیا» بر هر گلی مانند بلبل دل مبند
عمر چون باد بهاری تا که گوئی هست، رفت
٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫
با زَهر غمش حاجت تریاک ندارم
می میرم و از مردن خود باک ندارم
کیخسرو تجریدم و جمشید قناعت
پروای شکوه جم و ضحّاک ندارم
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
عبدالباقی نائینی
عبدالباقی نائینی متخلّص به «باقی» شاعر، ادیب و موسیقیدان هنرمند قرن یازدهم هجری.
در حدود سال 1003ق در نائین متولّد شده و در نوجوانی به اصفهان آمده و نزد فضلای این شهر به تحصیل علم و ادب مشغول شد و از جمله از محضر حکیم شرف الدّین حسن شفائی اصفهانی، شاعر و طبیب معروف عهد شاه عباس صفوی برخوردار شد. آنگاه به خراسان رفته و با آنان مصاحبت و مراوده ادبی نمود. پس از آن به مناطق و شهرهای هند از جمله: اجمیر، دکن، پتنه و بنارس سفر کرد و به مدح وزراء، شاهزادگان و صاحب منصبان هند پرداخت و به دریافت صله های فراوان مفتخر شد. در سال 1046ق در دهلی به دربار شاه جهان، پادشاه هند راه یافته و قصیده ای در وصف نوروز گفت که به دستور پادشاه به زر کشیده شد. او عاقبت هند را به قصد زیارت بیت اللّه الحرام ترک گفته و پس از انجام حج به اصفهان مراجعت نمود و مدتی بعد در این شهر وفات یافت. سال فوتش معلوم نشد. ظاهرا قبل از سال 1055 (آغاز سلطنت شاه عباس ثانی) از دنیا رفته است.
او از موسیقی دانان زبردست عهد صفویه است. علاوه بر موسیقی ایرانی، با موسیقی هندی نیز آشنا بوده و در تصانیف و آهنگ های خود از موسیقی هند تأثیر پذیرفته است. او «رساله ای در موسیقی» تألیف کرده است.
اشعار زیر از اوست:
یار هشیار آمد و از صحبت ما مست رفت
حیف چون عمری که در غم بگذرد از دست رفت
«باقیا» بر هر گلی مانند بلبل دل مبند
عمر چون باد بهاری تا که گوئی هست، رفت
٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫
با زَهر غمش حاجت تریاک ندارم
می میرم و از مردن خود باک ندارم
کیخسرو تجریدم و جمشید قناعت
پروای شکوه جم و ضحّاک ندارم
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲🍁🍂
خاک را دامان پُرزر میکند فصل خزان
بادها را کیمیاگر میکند فصل خزان
شاخساران را به رنگِ عود برمیآورد
برگها را صندل تر میکند فصل خزان
طوطیان سبزپوش عالمِ ایجاد را
حلّهٔ طاوس در بر میکند فصل خزان
از رخ زرّین، بساط خاک را در یک نفس
آسمان پر ز اختر میکند فصل خزان
میپرد چون نامهٔ اعمال، برگ از شاخسار
باغ را صحرای محشر میکند فصل خزان
رتبهٔ ریزش بوَد بالاتر از اندوختن
از بهاران جلوه خوشتر میکند فصل خزان
برگ را چون میوههای پخته میریزد به خاک
پای خوابآلود را پر میکند فصل خزان
بوسه بر دستش، که از نقش و نگار دلفریب
برگها را دست دلبر میکند فصل خزان
گرچه از دست زرافشانش زمین کانِ طلاست
خرقهٔ صدپاره در بر میکند فصل خزان
از رخ چون زعفران، چینِ جبینِ خاک را
خندهرو چون سکّهٔ زر میکند فصل خزان
در کهنسالی عیارِ فکرها روشنترست
آبها را پاکگوهر میکند فصل خزان
شوق آتش را هوای سرد، دامان صباست
رغبت می را فزونتر میکند فصل خزان
میکَند از پیکر بستان لباس عاریت
برگپوشان را قلندر میکند فصل خزان
بر امید خطّ پاکی از جهانِ رنگ و بو
هرچه دارد خرج دفتر میکند فصل خزان
میزند بتخانهٔ گلزار را بر یکدگر
کار ابراهیم آزر میکند فصل خزان
برگها را میکند در کفزدن بیاختیار
چون سماعِ بیخودی سر میکند فصل خزان
گر چنین از آهِ سرد آتش زند در بوستان
عندلیبان را سمندر میکند فصل خزان
از برات عیش، _ #صائب ! _ دامن آفاق را
با پریشانی توانگر میکند فصل خزان
دیوان صائب تبریزی، به کوشش: محمد قهرمان، ج ۶، ص ۲۹۰۰
🌲🍂🍁
--------------------
t.me/bagh_saeb
خاک را دامان پُرزر میکند فصل خزان
بادها را کیمیاگر میکند فصل خزان
شاخساران را به رنگِ عود برمیآورد
برگها را صندل تر میکند فصل خزان
طوطیان سبزپوش عالمِ ایجاد را
حلّهٔ طاوس در بر میکند فصل خزان
از رخ زرّین، بساط خاک را در یک نفس
آسمان پر ز اختر میکند فصل خزان
میپرد چون نامهٔ اعمال، برگ از شاخسار
باغ را صحرای محشر میکند فصل خزان
رتبهٔ ریزش بوَد بالاتر از اندوختن
از بهاران جلوه خوشتر میکند فصل خزان
برگ را چون میوههای پخته میریزد به خاک
پای خوابآلود را پر میکند فصل خزان
بوسه بر دستش، که از نقش و نگار دلفریب
برگها را دست دلبر میکند فصل خزان
گرچه از دست زرافشانش زمین کانِ طلاست
خرقهٔ صدپاره در بر میکند فصل خزان
از رخ چون زعفران، چینِ جبینِ خاک را
خندهرو چون سکّهٔ زر میکند فصل خزان
در کهنسالی عیارِ فکرها روشنترست
آبها را پاکگوهر میکند فصل خزان
شوق آتش را هوای سرد، دامان صباست
رغبت می را فزونتر میکند فصل خزان
میکَند از پیکر بستان لباس عاریت
برگپوشان را قلندر میکند فصل خزان
بر امید خطّ پاکی از جهانِ رنگ و بو
هرچه دارد خرج دفتر میکند فصل خزان
میزند بتخانهٔ گلزار را بر یکدگر
کار ابراهیم آزر میکند فصل خزان
برگها را میکند در کفزدن بیاختیار
چون سماعِ بیخودی سر میکند فصل خزان
گر چنین از آهِ سرد آتش زند در بوستان
عندلیبان را سمندر میکند فصل خزان
از برات عیش، _ #صائب ! _ دامن آفاق را
با پریشانی توانگر میکند فصل خزان
دیوان صائب تبریزی، به کوشش: محمد قهرمان، ج ۶، ص ۲۹۰۰
🌲🍂🍁
--------------------
t.me/bagh_saeb
Telegram
باغ صائب
کانال اختصاصی صائب شناسی، سبک هندی/ اصفهانی و شعر اصفهان
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
نشانی باغ صائب در تلگرام👇
باغ صائب
🌲🍁🍂 خاک را دامان پُرزر میکند فصل خزان بادها را کیمیاگر میکند فصل خزان شاخساران را به رنگِ عود برمیآورد برگها را صندل تر میکند فصل خزان طوطیان سبزپوش عالمِ ایجاد را حلّهٔ طاوس در بر میکند فصل خزان از رخ زرّین، بساط خاک را در یک نفس آسمان پر ز اختر…
🍁
رتبهٔ ریزش بوَد بالاتر از اندوختن
از بهاران جلوه خوشتر میکند فصل خزان
صائب تبریزی
@bagh_saeb
---------------------
🍂🍂🍂
رتبهٔ ریزش بوَد بالاتر از اندوختن
از بهاران جلوه خوشتر میکند فصل خزان
صائب تبریزی
@bagh_saeb
---------------------
🍂🍂🍂
🌲
کسی که کشتهٔ آن تیغِ آبدار شود
اگر چه قطره بود، بحرِ بیکنار شود
مسیح بر فلک از راه خاکساری رفت
پیاده هر که شد اینجا، فلکسوار شود
#صائب
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
کسی که کشتهٔ آن تیغِ آبدار شود
اگر چه قطره بود، بحرِ بیکنار شود
مسیح بر فلک از راه خاکساری رفت
پیاده هر که شد اینجا، فلکسوار شود
#صائب
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
Forwarded from بزم قدسیان
ارتحال ادیب شاعر متعهد استاد جعفر امینی را به خانواده محترم ایشان تسلیت می گوییم. آن مرحوم از اعضای بزم قدسیان بود و روح پاکش صبح پنجشنبه 15 مهر 1400 آسمانی شد. روحش را با حمد و صلواتی شاد نماییم.
Forwarded from اصفهان مروارید ایران
#دوستت_دارم
جعفر امینی شاعر ، ادیب ، محقق و کتابخانه دار معاصر، مشهور به جعفر علی امینی ، متولد دوازده مرداد 1321 (نوزده رجب) در محله پزوه (یکی از محلات خوراسگان )می باشد ، در حالی به دنیا آمدند که پدرشان پیش از تولد دار فانی را وداع گفته بودند.
در دوران کودکی همزمان با کسب علم و دانش در مکتبخانه شیخ مهدی و ملاعلی کردآبادی به کشاورزی و کارگری نیز مشغول بود، مدتی نیز به صورت شبانه در آموزشگاه ها به تحصیل پرداخت.
ایشان از سال 1339 به مدت هجده سال در کارخانه آذر اصفهان اشتغال داشت و پس از آن در سال 1356 به علت فعالیتهای انقلابی از کارخانه بیرون آمده و به عنوان بهداشتیار در وزارت بهداشت و درمان مشغول گردید که در سال 1386 پس از 30 سال فعالیت در مراکز بهداشتی و درمانی بازنشسته گردید.
آقای امینی از سال 1340 به خواندن روزنامه ها و مجلات و مطبوعات پرداخت و اندک اندک به سرودن شعر پرداخت. در سال 1343 با مرحوم صغیر اصفهانی آشنا شد و برای مدتی در محفل انجمن ادبی اصفهان شرکت کرد. قبل از انقلاب اسلامی برخی از اشعار و مقالات تاریخی و ادبی ایشان در سالنانه نور و دانش و مجله وحید منتشر شده و بعد از انقلاب، به سرودن اشعار حماسی و انقلابی ،مذهبی و اجتماعی پرداخت. اشعار و مقالات ایشان در بسیاری از مجلات و روزنامه ها کشور از جمله :
مجله سروش ،روزنامه کیهان ،روزنامه و ویژه نامه های جمهوری اسلامی، مجله پیام انقلاب ،مجله اطلاعات هفتگی ،مجله زائر ،کتاب خورشید جی
،یادنامه استادصغیر اصفهانی ،کتاب تاثیر موسیقی بر روان و اعصاب حسین عبدالله خوروش ،یادنامه های استاد مهرداد اوستا ،تاریخ فرهنگ معاصر ،تاریخ خوراسگان و محله راران تالیف استاد نادری
و ... منتشر شد. در زمان پیروزی انقلاب و اوایل جنگ تحمیلی بسیاری از اشعار ایشان از صدا و سیما به صورت مکرر پخش گردید. اشعار وی را نیز می توان بر روی سنگ قبور شهدا اصفهان و همچنین مرحومین که به صورت ماده تاریخ گفته شده نیز یافت .از دیگر اشعار وی بر دیوار بارگاه امامزاده اسحاق خوراسگان است . ایشان یکی از سه شاعر ایرانی شرکت کننده در همایش شعر افغان که در خراسان دهه ۷۰ اجرا گردیده بود هستند. نام آقای امینی نیز به عنوان یکی از پیرغلامان حسین (ع) ثبت شده و نشان آن سرودن بیش از سی سال نوحه های دستجات عزاداری است که افتخار آن را داشته و دارند.
در کنار شعر به تاریخ نیز علاقه وافری داشته و در مورد آن نیز مقالاتی نوشته اند .یکی دیگر از علایق ایشان مطالعه انساب و شجره نامه امامزادگان است که مطالبی نیز نگاشته اند.مطالعه و تحقیق در مورد نجوم نیز از دیگر فعالیت های وی بوده و است.
آقای امینی دفاتر زیادی از انواع شعر دارند که متاسفانه به کتاب تبدیل نشده است
وی کتابخانه شخصی نیز دارند که بیش از چند هزار جلد نسخ و کتب است که زحمت بیش از پنجاه سال از عمر ایشان را نشان می دهد.
منابع کتاب خورشید جی به کوشش رسول جعفریان .
تاریخ شهر خوراسگان و روستای راران تالیف استاد نادری
مصاحبه با ایشان اردیبهشت ۹۷
@esfahanhonarsarayeiran
جعفر امینی شاعر ، ادیب ، محقق و کتابخانه دار معاصر، مشهور به جعفر علی امینی ، متولد دوازده مرداد 1321 (نوزده رجب) در محله پزوه (یکی از محلات خوراسگان )می باشد ، در حالی به دنیا آمدند که پدرشان پیش از تولد دار فانی را وداع گفته بودند.
در دوران کودکی همزمان با کسب علم و دانش در مکتبخانه شیخ مهدی و ملاعلی کردآبادی به کشاورزی و کارگری نیز مشغول بود، مدتی نیز به صورت شبانه در آموزشگاه ها به تحصیل پرداخت.
ایشان از سال 1339 به مدت هجده سال در کارخانه آذر اصفهان اشتغال داشت و پس از آن در سال 1356 به علت فعالیتهای انقلابی از کارخانه بیرون آمده و به عنوان بهداشتیار در وزارت بهداشت و درمان مشغول گردید که در سال 1386 پس از 30 سال فعالیت در مراکز بهداشتی و درمانی بازنشسته گردید.
آقای امینی از سال 1340 به خواندن روزنامه ها و مجلات و مطبوعات پرداخت و اندک اندک به سرودن شعر پرداخت. در سال 1343 با مرحوم صغیر اصفهانی آشنا شد و برای مدتی در محفل انجمن ادبی اصفهان شرکت کرد. قبل از انقلاب اسلامی برخی از اشعار و مقالات تاریخی و ادبی ایشان در سالنانه نور و دانش و مجله وحید منتشر شده و بعد از انقلاب، به سرودن اشعار حماسی و انقلابی ،مذهبی و اجتماعی پرداخت. اشعار و مقالات ایشان در بسیاری از مجلات و روزنامه ها کشور از جمله :
مجله سروش ،روزنامه کیهان ،روزنامه و ویژه نامه های جمهوری اسلامی، مجله پیام انقلاب ،مجله اطلاعات هفتگی ،مجله زائر ،کتاب خورشید جی
،یادنامه استادصغیر اصفهانی ،کتاب تاثیر موسیقی بر روان و اعصاب حسین عبدالله خوروش ،یادنامه های استاد مهرداد اوستا ،تاریخ فرهنگ معاصر ،تاریخ خوراسگان و محله راران تالیف استاد نادری
و ... منتشر شد. در زمان پیروزی انقلاب و اوایل جنگ تحمیلی بسیاری از اشعار ایشان از صدا و سیما به صورت مکرر پخش گردید. اشعار وی را نیز می توان بر روی سنگ قبور شهدا اصفهان و همچنین مرحومین که به صورت ماده تاریخ گفته شده نیز یافت .از دیگر اشعار وی بر دیوار بارگاه امامزاده اسحاق خوراسگان است . ایشان یکی از سه شاعر ایرانی شرکت کننده در همایش شعر افغان که در خراسان دهه ۷۰ اجرا گردیده بود هستند. نام آقای امینی نیز به عنوان یکی از پیرغلامان حسین (ع) ثبت شده و نشان آن سرودن بیش از سی سال نوحه های دستجات عزاداری است که افتخار آن را داشته و دارند.
در کنار شعر به تاریخ نیز علاقه وافری داشته و در مورد آن نیز مقالاتی نوشته اند .یکی دیگر از علایق ایشان مطالعه انساب و شجره نامه امامزادگان است که مطالبی نیز نگاشته اند.مطالعه و تحقیق در مورد نجوم نیز از دیگر فعالیت های وی بوده و است.
آقای امینی دفاتر زیادی از انواع شعر دارند که متاسفانه به کتاب تبدیل نشده است
وی کتابخانه شخصی نیز دارند که بیش از چند هزار جلد نسخ و کتب است که زحمت بیش از پنجاه سال از عمر ایشان را نشان می دهد.
منابع کتاب خورشید جی به کوشش رسول جعفریان .
تاریخ شهر خوراسگان و روستای راران تالیف استاد نادری
مصاحبه با ایشان اردیبهشت ۹۷
@esfahanhonarsarayeiran
Forwarded from کاغذِ آتشزده
کاش میماند بهجا تختهای از کشتیِ ما
که ازین ورطه به ساحل خبر ما ببرد
#صائب
#تابلوی_نقاشی
اثر: #جان_ویلیام_واترهاوس
@kaghaze_atashzade
که ازین ورطه به ساحل خبر ما ببرد
#صائب
#تابلوی_نقاشی
اثر: #جان_ویلیام_واترهاوس
@kaghaze_atashzade
🌲
ز خمار(۱)، عضو عضوم به شکسته خار ماند
نفس از خرابی دل به کف غبار ماند
سر زندگی ندارد چه شکفتگی فزاید
ز خمار، خنده ما به گل مزار ماند
نه همین پیاله ما شب جمعه بینوا شد
نه به دیده خواب گنجد نه به دل قرار ماند
میرزا جلال الدین اسیر شهرستانی
(۱) روایت کرده اند میرزا جلال داماد شاه عباس دوم و در میگساری بسیار افراط می نموده و در جوانی جان خود بر سر آن نهاده است.
در این ابیات نیز از خماری می ناله سر داده است.
با وجود این بلیه ای که دامنگیر او بوده، قصاید فراوانی در مدح ائمه اطهار سروده است.
خداوند رحمان و رحیم از گناهان همه منجمله او در گذرد.
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
ز خمار(۱)، عضو عضوم به شکسته خار ماند
نفس از خرابی دل به کف غبار ماند
سر زندگی ندارد چه شکفتگی فزاید
ز خمار، خنده ما به گل مزار ماند
نه همین پیاله ما شب جمعه بینوا شد
نه به دیده خواب گنجد نه به دل قرار ماند
میرزا جلال الدین اسیر شهرستانی
(۱) روایت کرده اند میرزا جلال داماد شاه عباس دوم و در میگساری بسیار افراط می نموده و در جوانی جان خود بر سر آن نهاده است.
در این ابیات نیز از خماری می ناله سر داده است.
با وجود این بلیه ای که دامنگیر او بوده، قصاید فراوانی در مدح ائمه اطهار سروده است.
خداوند رحمان و رحیم از گناهان همه منجمله او در گذرد.
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
باغ صائب
🌲 ز خمار(۱)، عضو عضوم به شکسته خار ماند نفس از خرابی دل به کف غبار ماند سر زندگی ندارد چه شکفتگی فزاید ز خمار، خنده ما به گل مزار ماند نه همین پیاله ما شب جمعه بینوا شد نه به دیده خواب گنجد نه به دل قرار ماند میرزا جلال الدین اسیر شهرستانی (۱) روایت کرده…
🌲
گردیده ام اسیر* دوا، یا علی مدد
ضعفم رسا، فتاده رسا، یا علی مدد
مشکل گشای بی سر و پایان عالمی
خوش گشته ایم بی سر و پا، یا علی مدد
پیچیده ضعف چون رگ و پی در وجود من
رفتار گشته حسرت پا، یا علی مدد
ای خاکِ جلوه گاه سگانت، طبیب خیز
گردم به باد داد دوا، یا علی مدد
افتاده ام چو حرف عبث در میان خلق
شرمنده ام ز شاه و گدا، یا علی مدد
میرزا جلال الدین اسیر شهرستانی
* تخلص بجای مقطع در مطلع آمده است.
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
گردیده ام اسیر* دوا، یا علی مدد
ضعفم رسا، فتاده رسا، یا علی مدد
مشکل گشای بی سر و پایان عالمی
خوش گشته ایم بی سر و پا، یا علی مدد
پیچیده ضعف چون رگ و پی در وجود من
رفتار گشته حسرت پا، یا علی مدد
ای خاکِ جلوه گاه سگانت، طبیب خیز
گردم به باد داد دوا، یا علی مدد
افتاده ام چو حرف عبث در میان خلق
شرمنده ام ز شاه و گدا، یا علی مدد
میرزا جلال الدین اسیر شهرستانی
* تخلص بجای مقطع در مطلع آمده است.
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
میر عبدالعال نجات کهگیلویه ای
مشهور به میرنجات اصفهانی
میر عبدالعال متخلّص به «نجات» فرزند میر محمّدمؤمن حسینی کهگیلویه ای. شاعر ادیب و نویسنده ماهر در قرن یازدهم و دوازدهم هجری. پدرش در دستگاه میرزا حبیب اللّه صدر بوده، سپس مستوفی کهگیلویه و بعدا استرآباد شد. فرزندش در عداد منشیان دستگاه سلاطین صفویه بوده و مدتی در کتابخانه سلطنتی کار می کرده و خط خوشی داشته است.
فوتش در سال 1141ق به سن متجاوز از 90 سال روی داده قبرش در تکیه آقا حسین خوانساری است.
فوتش را در سال 1121ق نیز گفته اند.
شعر خوب می گفته و در آن «نجات» تخلّص می نموده است. دیوانش قریب به ده هزار بیت است. نسخه هایی از «دیوان نجات» در کتابخانه آکادمی علوم روسیه در لنینگراد، و کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار موجود است. «مثنوی مسیر الطّالبین» که در سال 1085ق سروده شده و حدود هزار و دویست بیت است و «منظومه گُل کشتی» در آداب و رسوم و فنون کُشتی که در سال 1112ق سروده شده و نسخه هایی از آن در کتابخانه ملّی تبریز، موزه بریتانیا، کتابخانه ملّی ملک، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، کتابخانه آکادمی علوم شوروی در لنینگراد و کتابخانه دانشگاه پنجاب لاهور در پاکستان موجود است. مقبره «میر نجات» تا سال های اخیر باقی بود و در تعمیراتی که در سال 1373ش توسط شهرداری اصفهان در تکیه آقا حسین خوانساری صورت گرفت مقبره او را از بین بردند.
از اوست:
می خواست سوی من نگرد سوی خویش دید خوش نوش کرد شربت بیمار خویش را
شب از فغان همه خلق را ز خواب برآرم
برای آنکه تو را هیچکس به خواب نبیند
به من دشنام زیر لب دهی اما نمیدانی
که من هم هر نفس قربان شوم ها زیر لب دارم
رسا افتاده لطف آن لب میگون به مشربها
به غیر از بوسه حرفی نیست عاشق را برآن لب ها
به گاه گریه پنهان است ازبهر تماشایش
به هر اشکم نگاهی چون نظر در سیر کوکب ها
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
میر عبدالعال نجات کهگیلویه ای
مشهور به میرنجات اصفهانی
میر عبدالعال متخلّص به «نجات» فرزند میر محمّدمؤمن حسینی کهگیلویه ای. شاعر ادیب و نویسنده ماهر در قرن یازدهم و دوازدهم هجری. پدرش در دستگاه میرزا حبیب اللّه صدر بوده، سپس مستوفی کهگیلویه و بعدا استرآباد شد. فرزندش در عداد منشیان دستگاه سلاطین صفویه بوده و مدتی در کتابخانه سلطنتی کار می کرده و خط خوشی داشته است.
فوتش در سال 1141ق به سن متجاوز از 90 سال روی داده قبرش در تکیه آقا حسین خوانساری است.
فوتش را در سال 1121ق نیز گفته اند.
شعر خوب می گفته و در آن «نجات» تخلّص می نموده است. دیوانش قریب به ده هزار بیت است. نسخه هایی از «دیوان نجات» در کتابخانه آکادمی علوم روسیه در لنینگراد، و کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار موجود است. «مثنوی مسیر الطّالبین» که در سال 1085ق سروده شده و حدود هزار و دویست بیت است و «منظومه گُل کشتی» در آداب و رسوم و فنون کُشتی که در سال 1112ق سروده شده و نسخه هایی از آن در کتابخانه ملّی تبریز، موزه بریتانیا، کتابخانه ملّی ملک، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، کتابخانه آکادمی علوم شوروی در لنینگراد و کتابخانه دانشگاه پنجاب لاهور در پاکستان موجود است. مقبره «میر نجات» تا سال های اخیر باقی بود و در تعمیراتی که در سال 1373ش توسط شهرداری اصفهان در تکیه آقا حسین خوانساری صورت گرفت مقبره او را از بین بردند.
از اوست:
می خواست سوی من نگرد سوی خویش دید خوش نوش کرد شربت بیمار خویش را
شب از فغان همه خلق را ز خواب برآرم
برای آنکه تو را هیچکس به خواب نبیند
به من دشنام زیر لب دهی اما نمیدانی
که من هم هر نفس قربان شوم ها زیر لب دارم
رسا افتاده لطف آن لب میگون به مشربها
به غیر از بوسه حرفی نیست عاشق را برآن لب ها
به گاه گریه پنهان است ازبهر تماشایش
به هر اشکم نگاهی چون نظر در سیر کوکب ها
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
جمیله اصفهانی
تذکرهها زادگاه او را اصفهان ، هرات و یزد نوشتهاند. ولی تقیالدین اوحدی که معاصر و مصاحب او بود ، زادگاه او را اصفهان میداند و مینویسد: "الحق به غایت حرّافه ، فهیمه ، ظریفه است". جمیله در جوانی با خواجه حبیبالله ترکه زندگی مشترکی را آغاز کرد. پس از مرگ خواجه مدتها در اصفهان بود ، تا اینکه در زمان اکبرشاه به قصد سیر و سیاحت به هندوستان رفت و در این سفر به دربار اکبر شاه راه یافت و در آن دیار به ثروت رسید. سپس به اصفهان بازگشت و باسرمایهای که فراهم آورده بود به تجارت پرداخت و ظاهراً به عقد اسماعیل بن خواجه میرکخان درآمد. بعضی را نظر بر آن است که بعضی از اشعار خواجه افضل الدین حبیب الله ترکه متخلص به افضل، شوی اول او، از جمیله بوده است.
از وی تعدادی رباعی و غزل بجای مانده است.
اشعار زیر از اوست:
دیگر نه ز غم نه از جنون خواهم خفت
نه زین دل غلطیده به خون خواهم خفت
زین گونه كه بسته نرگست خواب مرا
در گور به حیرتم كه چون خواهم خفت
رندان بساط عشق دُرد آشامند
فارغ ز می لعل و رخ گلفامند
بی منّت بال طایر فردوسند
بیزحمت صیاد اسیر دامند
جز خار غم نرست زگلزار بخت ما
آن هم خلید در جگر لخت لخت ما
گذار آنقدرم در رکاب دولت خویش
که خویش را برقیبان نمایم و بروم
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
#شعروشاعران
سبک اصفهانی-هندی
جمیله اصفهانی
تذکرهها زادگاه او را اصفهان ، هرات و یزد نوشتهاند. ولی تقیالدین اوحدی که معاصر و مصاحب او بود ، زادگاه او را اصفهان میداند و مینویسد: "الحق به غایت حرّافه ، فهیمه ، ظریفه است". جمیله در جوانی با خواجه حبیبالله ترکه زندگی مشترکی را آغاز کرد. پس از مرگ خواجه مدتها در اصفهان بود ، تا اینکه در زمان اکبرشاه به قصد سیر و سیاحت به هندوستان رفت و در این سفر به دربار اکبر شاه راه یافت و در آن دیار به ثروت رسید. سپس به اصفهان بازگشت و باسرمایهای که فراهم آورده بود به تجارت پرداخت و ظاهراً به عقد اسماعیل بن خواجه میرکخان درآمد. بعضی را نظر بر آن است که بعضی از اشعار خواجه افضل الدین حبیب الله ترکه متخلص به افضل، شوی اول او، از جمیله بوده است.
از وی تعدادی رباعی و غزل بجای مانده است.
اشعار زیر از اوست:
دیگر نه ز غم نه از جنون خواهم خفت
نه زین دل غلطیده به خون خواهم خفت
زین گونه كه بسته نرگست خواب مرا
در گور به حیرتم كه چون خواهم خفت
رندان بساط عشق دُرد آشامند
فارغ ز می لعل و رخ گلفامند
بی منّت بال طایر فردوسند
بیزحمت صیاد اسیر دامند
جز خار غم نرست زگلزار بخت ما
آن هم خلید در جگر لخت لخت ما
گذار آنقدرم در رکاب دولت خویش
که خویش را برقیبان نمایم و بروم
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
🌲
در زندگی مطالعهٔ دل غنیمت است
خواهی بخوان و خواه مخوان! ما نوشتهایم
شعر: مولانا بیدل
خط: استاد ملک زاده
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
در زندگی مطالعهٔ دل غنیمت است
خواهی بخوان و خواه مخوان! ما نوشتهایم
شعر: مولانا بیدل
خط: استاد ملک زاده
@bagh_saeb
---------------------
🌲🌲🌲
Forwarded from برکهی کهن (حمید زارعیِ مرودشت)
هرچند به عدل، دینِ حق رهبر بود
جهدِ علما پیروِ حکمِ زر بود
سلطان هرگه که ریخت خونِ پدرش
گفتند: جهاد کردی، او کافر بود!
«بیدلِ دهلوی»
ـ @berkeye_kohan ـ
هرچند به عدل، دینِ حق رهبر بود
جهدِ علما پیروِ حکمِ زر بود
سلطان هرگه که ریخت خونِ پدرش
گفتند: جهاد کردی، او کافر بود!
«بیدلِ دهلوی»
ـ @berkeye_kohan ـ
Forwarded from کتابخانه اسلامی و تصوف
Forwarded from کتابخانه اسلامی و تصوف
دیوان واله اصفهانی،محمد کاظم.pdf
18.5 MB
Forwarded from کتابخانه اسلامی و تصوف
Forwarded from کتابخانه اسلامی و تصوف
دیوان واله اصفهانی.PDF
4.7 MB