عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
در دست های چه کسی
اسراف می شوی تو
اکنون که من
به ذره ذره ات محتاجم ...

#ییلماز_اردوغان

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



در لبخندت اشارتی ست ، معنایی ست
که نمی توانی پنهانش کنی
در آغوش گرفتن ات
چه رویاها و چه پستی بلندی هایی
که توان پنهان نگه داشتن شان را نداری

دلتنگی های هم زمان
برای آن راه های مشترک
و تنهاترین مکان ها
ای هم درد تنهایی من ، ای زخم معده

معنایی در لبخند توست
که نمی توانی پنهانش کنی
خودت را فریب مده
در تمام عصیان های درون ام
این دل بود که گروگان گرفته می شد
این پاداش کدام بخت آزمایی ست
که نشان شرمساری دورترین عشق بازی هاست
البته عشق ، اندکی شرمساری از زندگی ست
که ناگزیرست

در لبخندت معنایی ست که نمی توانی پنهانش کنی
این عشق نیت که و فلاکت چه کسی خواهد شد
نخواهی فهمید

زهر ترک می شویم از درد
حال که عشق ، اندکی هم درد است
و هرگز
گریزی از این درد نمی توان داشت

در لبخندت حسرتی ست
هزار ساله
که نمی توانی پنهانش کنی

این ملاقات درمانده
رد پایی بر پیشانی مان خواهد گذاشت
اگر در تو ، جسارتی برای عشق نیست
پس به امید دیدار در روزی دیگر


#ییلماز_اردوغان
#شعر_ترکیه 🇹🇷
ترجمه :
#سیامک_تقی_زاده
@asheghanehaye_fatima



تمام شعرهایی که سروده‌ام
دیباچه‌ی کتابی‌ست
 که با تو می‌‌آغازد...

نگریستن به تو
هم‌چون خیره‌ماندن به کاغذی‌ست سفید
که مهیا‌ست برای هر چیزی !

نگریستن به تو
هم‌چون نگاه کردن به آب است
و شرم کردن است
 از چهره‌ای که می‌بینی !

نگریستن به تو 
هم‌چون انکارِ تمام رویدادهای اتفاقی‌
و فهم یک معجزه‌ست...

نگریستن به تو
هم‌چون
ایمان آوردن است به آفریدگار‌...

#ییلماز_اردوغان
@asheghanehaye_fatima



‍ جست‌وجو می‌کنم در میانِ سوزِ سردِ پاییزی
میانِ آفتابِ صبح
میانِ روشناییِ ماه
گم‌شده‌ی روزم را شب‌ام را

نبودن‌ات دردناک بود چون زخمِ خنجر
حرفهای‌ات دردناک بود چون گلوله
در روز قیامت تو را پیدا می‌کنم
خود را فراموش می‌کنم
تو را هرگز

#ییلماز_اردوغان
برگردان: #نادر_چگینی
تمام شعرهایی که سروده‌ام
دیباچه‌ی کتابی‌ست
 که با تو می‌‌آغازد...

نگریستن به تو
هم‌چون خیره‌ماندن به کاغذی‌ست سفید
که مهیا‌ست برای هر چیزی !

نگریستن به تو
هم‌چون نگاه کردن به آب است
و شرم کردن است
 از چهره‌ای که می‌بینی !

نگریستن به تو 
هم‌چون انکارِ تمام رویدادهای اتفاقی‌
و فهم یک معجزه‌ست...

نگریستن به تو
هم‌چون
ایمان آوردن است به آفریدگار‌...


#ییلماز_اردوغان


@asheghanehaye_fatima
من
احتمال اینکه تو دوستم بداری را،
دوست داشتم...

#ییلماز_اردوغان


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



■نام‌ات بهار بود

با خوابیدن‌ات تنهایی به سراغِ شهر می‌آمد
با بیدار شدن‌ات در رخ‌سارِ من فصل تغییر می‌کرد
تو از دوست داشتنِ پنهانی‌ام خبردار نمی‌شدی
عشق‌ات در دل‌ام می‌پژمرد نام‌ات بهار بود

دامن‌کشان از کوچه‌ی ما می‌گذشتی
کوچه در سکوت فرو رفته تو را می‌نگریست
از پاییدنِ پنهانی‌ام خبردار نمی‌شدی
چشمان‌ام از چشمان‌ات هراس داشت
به‌خاطر دارم نام‌ات بهار بود

به‌هنگام انتظارت در ایست‌گاه در کوچه سوری برپا می‌شد
مدرسه رفتن‌ات به‌سان وداع ابدی بود
تو آگاه نمی‌شدی از بدرقه‌کردن صبح‌گاهی‌ام
قلب من به درازای راه، از پی‌ات می‌گریید
به خاطر دارم نام‌ات بهار بود

#ییلماز_اردوغان | Yılmaz Erdoğan | ترکیه۱۹۶۷ |

برگردان: #علی‌رضا_شعبانی
نگریستن به تو
فهم
یک معجزه است...

■بریده‌‌ی شعری از: #ییلماز_اردوغان | Yılmaz Erdoğan | ترکیه، ۱۹۶۷ |

■برگردان: #علی‌رضا_شعبانی

#şiir_sokakta
#شعر_در_خیابان
#دیوار_نوشته_ترکی
#دیوار_نوشت


@asveghanehaye_fatima
نگریستن به تو
انکار تمام تصادف‌ها
و فهمِ یک معجزه‌ است
نگریستن به تو
باورداشتِ پروردگار است...

#ییلماز_اردوغان | Yılmaz Erdoğan | ترکیه، ۱۹۶۷ |
برگردان: #علیرضا_شعبانی


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من
احتمال اینکه تو دوستم بداری را،
دوست داشتم...

#ییلماز_اردوغان

@asheghanehaye_fatima
از تو چه پنهان؟
هنوز
احتمال اینکه دوستم بداری را
دوست دارم.

#ییلماز_اردوغان

@asheghanehaye_fatima
■نامت بهار بود

با خوابیدنت تنهایی به سراغِ شهر می‌آمد
با بیدار شدنت در رخسارِ من فصل تغییر می‌کرد
تو از دوست داشتنِ پنهانی‌ام خبردار نمی‌شدی
عشقت در دلم می‌پژمرد نامت بهار بود

دامن‌کشان از کوچه‌ی ما می‌گذشتی
کوچه در سکوت فرو رفته تو را می‌نگریست
از پاییدنِ پنهانی‌ام خبردار نمی‌شدی
چشمانم از چشمانت هراس داشت
به‌خاطر دارم نامت بهار بود

به‌هنگام انتظارت در ایستگاه در کوچه سوری برپا می‌شد
مدرسه رفتنت به‌سان وداع ابدی بود
تو آگاه نمی‌شدی از بدرقه‌کردن صبح‌گاهی‌ام
قلب من به درازای راه، از پی‌ات می‌گریید
به خاطر دارم نامت بهار بود

#ییلماز_اردوغان


@asheghanehaye_fatima
اگر در راه زیستن
باید چنین مرگی باشد
اگر در راه دوست داشتن
باید چنین دردهایی را تحمل کرد
اگر در راه زندگی
باید چنین جنگی باشد
بسیار خوب!
پس در راه تو
چرا باید آزرده شد؟

#ییلماز_اردوغان


@asheghanehaye_fatima
از تو چه پنهان؟
هنوز
احتمال اینکه دوستم بداری را
دوست دارم.

#ییلماز_اردوغان

@asheghanehaye_fatima
.


اکنون که تو می‌روی
همه شبیهِ تو خواهند شد.

#ییلماز_اردوغان [ Yılmaz Erdoğan | ترکیه، ۱۹۶۷ ] 

@asheghanehaye_fatima