@asheghanehaye_fatima
باش...
زنی خطرکردنی باش
تا وقتی در آغوشت میگیرم
دریابم ـ که بقایای درختی نیستی...
حرفی بزن...
چیزی بگو
آواز بخوان. گریه کن. بِزی. بمیر.
تا روزی دربارهام قصهساز نکنند
که محبوبه قلبم... درخت بود...
زهر باش... افعی باش
جادو باش... رازناکی باش
تا باور کنم ـ بانوی من ـ
شاخههایت، چوب نیستند...
ریشههایت هیزم نیستند...
سیل شو
غرق شو...
تا دربارهی من قصه ساز نکنند
که با درختی معاشقه میکردم... (ص ۵۰)
عشق با پاهای چوبین
#گونتر_گراس
باش...
زنی خطرکردنی باش
تا وقتی در آغوشت میگیرم
دریابم ـ که بقایای درختی نیستی...
حرفی بزن...
چیزی بگو
آواز بخوان. گریه کن. بِزی. بمیر.
تا روزی دربارهام قصهساز نکنند
که محبوبه قلبم... درخت بود...
زهر باش... افعی باش
جادو باش... رازناکی باش
تا باور کنم ـ بانوی من ـ
شاخههایت، چوب نیستند...
ریشههایت هیزم نیستند...
سیل شو
غرق شو...
تا دربارهی من قصه ساز نکنند
که با درختی معاشقه میکردم... (ص ۵۰)
عشق با پاهای چوبین
#گونتر_گراس
.
زنها زود اعتماد میکنند.
ولی اگر چیزی در دل یک زن بشکند،ترمیم ناپذیر است.
در این زمان،
هرگونه تلاشی برای بازگرداندنش به دایره ی رابطه،
از اساس بیهوده می نماید.
#گونتر_گراس
@asheghanehaye_fatima
زنها زود اعتماد میکنند.
ولی اگر چیزی در دل یک زن بشکند،ترمیم ناپذیر است.
در این زمان،
هرگونه تلاشی برای بازگرداندنش به دایره ی رابطه،
از اساس بیهوده می نماید.
#گونتر_گراس
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ترس به دلت نینداز
تا وقتی باران می بارد
احدی متوجه نخواهد شد
که عروسکت می گرید.
هراس به دل راه نده
تپانچه را از ضامن خارج کرده ام؛
تمام سرب ها مال خود ماست
می توانیم ساعت را با آن پر کنیم.
ترس به دلت نینداز
هیاهوها را جمع خواهم کرد
در قوطی های دربسته خواهمشان گذاشت
و تحویل پست خواهم داد.
هراس به دل راه نده
بر نام هایمان لباس مبدل خواهم پوشاند
احدی نباید بداند به چه اسمی
هم را صدا می زنیم.
#گونتر_گراس
برگردان : #علی_عبدالهی
ترس به دلت نینداز
تا وقتی باران می بارد
احدی متوجه نخواهد شد
که عروسکت می گرید.
هراس به دل راه نده
تپانچه را از ضامن خارج کرده ام؛
تمام سرب ها مال خود ماست
می توانیم ساعت را با آن پر کنیم.
ترس به دلت نینداز
هیاهوها را جمع خواهم کرد
در قوطی های دربسته خواهمشان گذاشت
و تحویل پست خواهم داد.
هراس به دل راه نده
بر نام هایمان لباس مبدل خواهم پوشاند
احدی نباید بداند به چه اسمی
هم را صدا می زنیم.
#گونتر_گراس
برگردان : #علی_عبدالهی
@asheghanehaye_fatima
خواب دیدم که باید وداع کنم
با تمام چیزهایی که مرا احاطه کردهاند
و بر من سایه میاندازند؛
وداع با خیل مدعیان مالکیت ضمیرها
وداع با فهرست موجودیها
وداع با فهرست اشیاء پیدا شده
وداع با تمام بوهای خسته کننده
با صداهایی که مرا بیدار نگه میدارند
با شیرینی تلخی، با خود ترشی
با تندی گرم کننده دانهی فلفل
وداع با تیک تاک زمان، با مشکلات روز اول هفته
با بخت آزمایی نخنمای چهارشنبه، با یکشنبه
و بدخواهیاش، وقتی که ملال جا خوش میکند
وداع با تمام قرارهایی که در آینده
فرا میرسند.
خواب دیدم باید وداع کنم با هر اندیشهای،
چه مرده، چه زنده.
با معنی، که پشت هر معنی
معنیای میجوید.
با امید، این دونده خستگی ناپذیر هم
باید وداع کنم.
باید وداع کنم با بهرههای خشم فرو خورده،
با عایدات رویاهای ذخیره شده
با آنچه که بر کاغذ آمده، یادآور حکایت زمانی
که سوار و اسب بنای یادبود شد
وداع با تمام تصاویری، که آدم ساخته است
وداع با ترانه، با نالههای قافیهدار
وداع با صداهای بافته شده، با تشویقهای شش همسرا
وداع با شور ساز
وداع با خدا و باخ
خواب دیدم باید وداع کنم
با شاخههای کل
با میوهها و شکوفهها و جوانههای کلمات
با فصول سال که از تغییر احوال دلزدهاند
و بر وداع اصرار میورزند
مه بهاری. آخر تابستان. پالتوی زمستانی.
آوریل آوریل گفتن
دوباره از گلهای موگه و زعفران گفتن
خشکسالی، یخبندان، ذوب شدن
رد پاها در برف. شاید
به وقت وداع گیلاسها رسیده باشند. شاید
فاخته دیوانهوار بازی کند و بخواند
دوباره نخودها را سبز از پوسته دربیاورد
گل قاصدک. تازه میفهمم چه میخواهد.
خواب دیدم باید وداع کنم
با تخت و در و میز
و تخت و در و میز را
سنگین کنم، تا آخر باز کنم،
برای وداع امتحان کنم
آخرین روز مدرسه است: نام دوستان را تلفظ میکنم
شماره تلفن ها را میگویم.
بدهکاریها را صاف میکنم.
در آخر اسم دشمنانم را مینویسم.
و یک جمله: "همه چیز فراموش"
یا اینکه: "دعوا صرف نمیکند."
ناگهان وقت زیادی پیدا میکنم.
#گونتر_گراس
ترجمه #فرشته_وزیری_نسب
خواب دیدم که باید وداع کنم
با تمام چیزهایی که مرا احاطه کردهاند
و بر من سایه میاندازند؛
وداع با خیل مدعیان مالکیت ضمیرها
وداع با فهرست موجودیها
وداع با فهرست اشیاء پیدا شده
وداع با تمام بوهای خسته کننده
با صداهایی که مرا بیدار نگه میدارند
با شیرینی تلخی، با خود ترشی
با تندی گرم کننده دانهی فلفل
وداع با تیک تاک زمان، با مشکلات روز اول هفته
با بخت آزمایی نخنمای چهارشنبه، با یکشنبه
و بدخواهیاش، وقتی که ملال جا خوش میکند
وداع با تمام قرارهایی که در آینده
فرا میرسند.
خواب دیدم باید وداع کنم با هر اندیشهای،
چه مرده، چه زنده.
با معنی، که پشت هر معنی
معنیای میجوید.
با امید، این دونده خستگی ناپذیر هم
باید وداع کنم.
باید وداع کنم با بهرههای خشم فرو خورده،
با عایدات رویاهای ذخیره شده
با آنچه که بر کاغذ آمده، یادآور حکایت زمانی
که سوار و اسب بنای یادبود شد
وداع با تمام تصاویری، که آدم ساخته است
وداع با ترانه، با نالههای قافیهدار
وداع با صداهای بافته شده، با تشویقهای شش همسرا
وداع با شور ساز
وداع با خدا و باخ
خواب دیدم باید وداع کنم
با شاخههای کل
با میوهها و شکوفهها و جوانههای کلمات
با فصول سال که از تغییر احوال دلزدهاند
و بر وداع اصرار میورزند
مه بهاری. آخر تابستان. پالتوی زمستانی.
آوریل آوریل گفتن
دوباره از گلهای موگه و زعفران گفتن
خشکسالی، یخبندان، ذوب شدن
رد پاها در برف. شاید
به وقت وداع گیلاسها رسیده باشند. شاید
فاخته دیوانهوار بازی کند و بخواند
دوباره نخودها را سبز از پوسته دربیاورد
گل قاصدک. تازه میفهمم چه میخواهد.
خواب دیدم باید وداع کنم
با تخت و در و میز
و تخت و در و میز را
سنگین کنم، تا آخر باز کنم،
برای وداع امتحان کنم
آخرین روز مدرسه است: نام دوستان را تلفظ میکنم
شماره تلفن ها را میگویم.
بدهکاریها را صاف میکنم.
در آخر اسم دشمنانم را مینویسم.
و یک جمله: "همه چیز فراموش"
یا اینکه: "دعوا صرف نمیکند."
ناگهان وقت زیادی پیدا میکنم.
#گونتر_گراس
ترجمه #فرشته_وزیری_نسب
@asheghanehaye_fatima
خواب دیدم که باید وداع کنم
با تمام چیزهایی که مرا احاطه کردهاند
و بر من سایه میاندازند؛
وداع با خیل مدعیان مالکیت ضمیرها
وداع با فهرست موجودیها
وداع با فهرست اشیاء پیدا شده
وداع با تمام بوهای خسته کننده
با صداهایی که مرا بیدار نگه میدارند
با شیرینی تلخی، با خود ترشی
با تندی گرمکننده دانهی فلفل
وداع با تیکتاک زمان، با مشکلات روز اول هفته
با بختآزمایی نخ نمای چهارشنبه، با یکشنبه
و بدخواهیاش، وقتی که ملال جا خوش میکند
وداع با تمام قرارهایی که در آینده
فرا میرسند.
خواب دیدم باید وداع کنم با هر اندیشهای،
چه مرده، چه زنده.
با معنی، که پشت هر معنی
معنیای میجوید.
با امید، این دوندهی خستگیناپذیر هم
باید وداع کنم.
باید وداع کنم با بهرههای خشم فروخورده،
با عایدات رویاهای ذخیره شده
با آنچه که بر کاغذ آمده، یادآور حکایت زمانی
که سوار و اسب بنای یادبود شد
وداع با تمام تصاویری، که آدم ساخته است
وداع با ترانه، با نالههای قافیهدار
وداع با صداهای بافته شده، با تشویقهای شش همسرا
وداع با شورساز
وداع با خدا و باخ
خواب دیدم باید وداع کنم
با شاخههای گل
با میوهها و شکوفهها و جوانههای کلمات
با فصول سال که از تغییر احوال دلزدهاند
و بر وداع اصرار میورزند
مه بهاری، آخر تابستان، پالتوی زمستانی.
آوریل آوریل گفتن
دوباره از گلهای موگه و زعفران گفتن
خشکسالی، یخبندان، ذوبشدن
رد پاها در برف. شاید
به وقت وداع گیلاسها رسیده باشند. شاید
فاخته دیوانهوار بازی کند و بخواند
دوباره نخودها را سبز از پوسته در بیاورد
گل قاصدک. تازه میفهمم چه میخواهد.
خواب دیدم باید وداع کنم
با تخت و در و میز
و تخت و در و میز را
سنگین کنم، تا آخر باز کنم، برای وداع امتحان کنم
آخرین روز مدرسه است: نام دوستان را تلفظ میکنم
شماره تلفنها را میگویم.
بدهکاریها را صاف میکنم.
در آخر اسم دشمنانام را مینویسم.
و یک جمله: " همه چیز فراموش"
یا اینکه: "دعوا صرف نمیکند."
ناگهان وقت زیادی پیدا می کنم.
■شاعر: #گونتر_گراس | Günter Grass | آلمان، ۲۰۱۵-۱۹۲۷ |
■برگردان: #فرشته_وزیرینصب
خواب دیدم که باید وداع کنم
با تمام چیزهایی که مرا احاطه کردهاند
و بر من سایه میاندازند؛
وداع با خیل مدعیان مالکیت ضمیرها
وداع با فهرست موجودیها
وداع با فهرست اشیاء پیدا شده
وداع با تمام بوهای خسته کننده
با صداهایی که مرا بیدار نگه میدارند
با شیرینی تلخی، با خود ترشی
با تندی گرمکننده دانهی فلفل
وداع با تیکتاک زمان، با مشکلات روز اول هفته
با بختآزمایی نخ نمای چهارشنبه، با یکشنبه
و بدخواهیاش، وقتی که ملال جا خوش میکند
وداع با تمام قرارهایی که در آینده
فرا میرسند.
خواب دیدم باید وداع کنم با هر اندیشهای،
چه مرده، چه زنده.
با معنی، که پشت هر معنی
معنیای میجوید.
با امید، این دوندهی خستگیناپذیر هم
باید وداع کنم.
باید وداع کنم با بهرههای خشم فروخورده،
با عایدات رویاهای ذخیره شده
با آنچه که بر کاغذ آمده، یادآور حکایت زمانی
که سوار و اسب بنای یادبود شد
وداع با تمام تصاویری، که آدم ساخته است
وداع با ترانه، با نالههای قافیهدار
وداع با صداهای بافته شده، با تشویقهای شش همسرا
وداع با شورساز
وداع با خدا و باخ
خواب دیدم باید وداع کنم
با شاخههای گل
با میوهها و شکوفهها و جوانههای کلمات
با فصول سال که از تغییر احوال دلزدهاند
و بر وداع اصرار میورزند
مه بهاری، آخر تابستان، پالتوی زمستانی.
آوریل آوریل گفتن
دوباره از گلهای موگه و زعفران گفتن
خشکسالی، یخبندان، ذوبشدن
رد پاها در برف. شاید
به وقت وداع گیلاسها رسیده باشند. شاید
فاخته دیوانهوار بازی کند و بخواند
دوباره نخودها را سبز از پوسته در بیاورد
گل قاصدک. تازه میفهمم چه میخواهد.
خواب دیدم باید وداع کنم
با تخت و در و میز
و تخت و در و میز را
سنگین کنم، تا آخر باز کنم، برای وداع امتحان کنم
آخرین روز مدرسه است: نام دوستان را تلفظ میکنم
شماره تلفنها را میگویم.
بدهکاریها را صاف میکنم.
در آخر اسم دشمنانام را مینویسم.
و یک جمله: " همه چیز فراموش"
یا اینکه: "دعوا صرف نمیکند."
ناگهان وقت زیادی پیدا می کنم.
■شاعر: #گونتر_گراس | Günter Grass | آلمان، ۲۰۱۵-۱۹۲۷ |
■برگردان: #فرشته_وزیرینصب
زنها زود اعتماد میکنند، ولی اگر چیزی در دل یک زن بشکند، ترمیم ناپذیر است. در این زمان، هرگونه تلاشی برای بازگرداندناش به دایره رابطه، از اساس بیهوده مینماید..
#گونتر_گراس
@asheghanehaye_fatima
#گونتر_گراس
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنها زود اعتماد میکنند،
ولی اگر چیزی در دل یک زن بشکند، ترمیم ناپذیر است.
در این زمان، هرگونه تلاشی برای بازگرداندناش به دایره رابطه،
از اساس بیهوده مینماید..
#گونتر_گراس
@asheghanehaye_fatima
ولی اگر چیزی در دل یک زن بشکند، ترمیم ناپذیر است.
در این زمان، هرگونه تلاشی برای بازگرداندناش به دایره رابطه،
از اساس بیهوده مینماید..
#گونتر_گراس
@asheghanehaye_fatima
جای ما روی صحنه و میان میدان است. ما باید نمایش بدهیم و بازی را هدایت کنیم. اگر نکنیم دیگران ما را به بازی میگیرند و این دیگران، سیلی زدن را بر نوازش ترجیح میدهند.
#گونتر_گراس
@asheghanehaye_fatima
#گونتر_گراس
@asheghanehaye_fatima
من فکر میکنم آنچه موجب رنجش آدمها از یکدیگر میشود این است که :
غالباً ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان، به تمام وقایع دنیا از زاویهی دید ما نگاه کند !
در صورتی که درون هر آدمی، دنیای متفاوتی وجود دارد که با پذیرش این تفاوتها، روابط شکل مناسبتری خواهند داشت ...!
#گونتر_گراس
@asheghanehaye_fatima
غالباً ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان، به تمام وقایع دنیا از زاویهی دید ما نگاه کند !
در صورتی که درون هر آدمی، دنیای متفاوتی وجود دارد که با پذیرش این تفاوتها، روابط شکل مناسبتری خواهند داشت ...!
#گونتر_گراس
@asheghanehaye_fatima