@asheghanehaye_fatima
کشتیهایم، همهگی
لنگرگاهها را فراموش کردهاند
و پاهایم راه را.
کسی دانهای نمیافشاند
و برداشتی هم نیست
از آن رو که نه گذشتهای در کار است
و نه آیندهای
و نه هیچ رویداد روزانهای
تنها فاصلهی کوتاه میان من و توست
که نمیخواهی از میان برداریاش...
■●شاعر: #هیلده_دومین | آلمان●۲۰۰۶-۱۹۰۹ |
■●برگردان: #علی_عبداللهی
کشتیهایم، همهگی
لنگرگاهها را فراموش کردهاند
و پاهایم راه را.
کسی دانهای نمیافشاند
و برداشتی هم نیست
از آن رو که نه گذشتهای در کار است
و نه آیندهای
و نه هیچ رویداد روزانهای
تنها فاصلهی کوتاه میان من و توست
که نمیخواهی از میان برداریاش...
■●شاعر: #هیلده_دومین | آلمان●۲۰۰۶-۱۹۰۹ |
■●برگردان: #علی_عبداللهی
■دو کبوتر زیر باران
پاهای من که بسیار رفتهاند
پاهای من، دو کبوتر
که هر شب
آشیانهی دستهای تو را جستوجو کردهاند
پاهای کودکیام
که تو بیرونشان انداختهای،
جلوی پاگرد
زیر باران نشسته
و در آغوش هم غنودهاند
دو کبوتر زیر باران
پاهای کودکیام.
■شاعر: #هیلده_دومین | Hilde Domin | آلمان، ۲۰۰۶-۱۹۰۹ |
■برگردان: #علیاصغر_فرداد
@asheghanehaye_fatima
پاهای من که بسیار رفتهاند
پاهای من، دو کبوتر
که هر شب
آشیانهی دستهای تو را جستوجو کردهاند
پاهای کودکیام
که تو بیرونشان انداختهای،
جلوی پاگرد
زیر باران نشسته
و در آغوش هم غنودهاند
دو کبوتر زیر باران
پاهای کودکیام.
■شاعر: #هیلده_دومین | Hilde Domin | آلمان، ۲۰۰۶-۱۹۰۹ |
■برگردان: #علیاصغر_فرداد
@asheghanehaye_fatima
کشتیهایم، همهگی
لنگرگاهها را فراموش کردهاند
و پاهایم راه را.
کسی دانهای نمیافشاند
و برداشتی هم نیست
از آن رو که نه گذشتهای در کار است
و نه آیندهیی
و نه هیچ رویداد روزانهیی
تنها فاصلهی کوتاه میان من و توست
که نمیخواهی از میان برداریاش...
#هیلده_دومین | Hilde Domin | آلمان، ۲۰۰۶-۱۹۰۹ |
@asheghanehaye_fatima
لنگرگاهها را فراموش کردهاند
و پاهایم راه را.
کسی دانهای نمیافشاند
و برداشتی هم نیست
از آن رو که نه گذشتهای در کار است
و نه آیندهیی
و نه هیچ رویداد روزانهیی
تنها فاصلهی کوتاه میان من و توست
که نمیخواهی از میان برداریاش...
#هیلده_دومین | Hilde Domin | آلمان، ۲۰۰۶-۱۹۰۹ |
@asheghanehaye_fatima