عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



دست هایت را پیدا نمی کردم
وقتی دنبال نوازش می گشتم
دست هایت را جا گذاشته بودی
یا از ذهنم پاک شده بودند؟

تو به نشانه ها اعتقاد نداری؟
امروزهم
قهوه ام زهربود
امروز هم
مار ته فنجان افتاده بود
امروز هم
فالم زهرمار شده بود

امروزهم
کلاغی دورخانه قارقار می کردو
این ساعت لعنتی دورم می زدو
تورفتی دوربزنی
دووور شدی

ترافیک که تاوان سنگینی ندارد
من به چراغ های قرمز مشکوک ترم
این لکه که بردامنم افتاد
نشانه است
من به عطر پیراهنت مشکوک ترم
وقتی در آغوشت گرم و زنانه است
من به جنون خودم مشکوک ترم
که بعدازاین همه شک
چگونه این همه دوست ترت می دارم

#منیره_حسینی
ازمجموعه ی حتا شبیه خودم زندگی نکرده ام
#نشرچشمه
@asheghanehaye_fatima



.
آیدا، نازنین ترین چیز من،
از ماده و روح!
چه قدر جای تو، این جا، در کنار من، توی نگاه من، خالی است... گو این که لحظه یی بی تو نیستم. خودت بهتر می دانی: من، برای آن که از خودم خبری بگیرم، باید از تو شروع کنم! -نفسی نمی کشم مگر این که با یاد تو باشد؛ قلبم نمی تپد مگر این که یادش باشد زندگی دوباره را از کجا شروع کرده است؛ مگر این که یادش باشد برای چه می تپد.
آه که اگر فقط این دوری اجباری از تو نبود، اگر فقط تو را در کنار خود داشتم، می توانستم بگویم که آرام ترین، شادترین و امیدوارترین روزهای عمرم را می گذرانم. ....
دیشب ناگهان یاد نقشه یی افتادم که برای خانه مان کشیدیم و تو فورا آن را بردی که بایگانی کنی. _ چه قدر تو بامزه ای. باری غرق رویای آن خانه شدم. تا به حدی که وقتی به خودم آمدم، انگاری سال ها در آن خانه، بر فراز تپه یی بر دامنه ی کوههای پوشیده از جنگل زندگی کرده ام!
کتیبه یی بر سر در آن خانه آویخته بودیم که بر آن نوشته بود:
«ای بیگانه که خلوت ما را می شکنی! همچنان که در خانه ی ما به روی تو باز است، تو نیز بزرگواری کن و ما را از شنیدن عقاید خویش معاف دار. ما از دوزخ بیگانگی ها گریخته ایم، تا از برخورد با هر آنچه خوشایندمان نیست در امان باشیم. اگر به خانه ی ما فرود می آیی ، خلوت ما را مقدس شمار!» ....
آیدای من! تا هنگامی که هنوز کلماتی دارم تا عشق خود را به تو ابراز کنم، زنده ام. _ به این زندگی دل بسته ام و آن را روز به روز پُربارتر می خواهم.
احمد تو






گرگان [آذر شهر]
اول دی ماه ١٣٤٢

#مثل_خون_در_رگ_های_من
از نامه های "احمد شاملو" به آیدا
#نشرچشمه
@asheghanehaye_fatima



دور نیستم از شما
فقط کمی فاصله بسیار است
دستِ کم اینجا.

مطمئن باش نمی میرم تا دوباره
بیایی، برگردی، بعد... من ببوسمت!



#سیدعلی_صالحی
📖: چند رویا مانده تا طلوع رنگین کمان
#نشرچشمه
@asheghanehaye_fatima




دور نیستم از شما
فقط کمی فاصله بسیار است
دستِ کم اینجا.

مطمئن باش نمی میرم تا دوباره
بیایی، برگردی، بعد... من ببوسمت!

#سیدعلی_صالحی
📖: چند رویا مانده تا طلوع رنگین کمان
#نشرچشمه
@asheghanehaye_fatima


...
باورت نمی شود
«دوستت دارم»
نام تمام شعرهایی ست
که جمله هایش را با دهان خودم بسته ام
باورت نمی شود
با همین انگشتان ظریفی که بارها برای تو نوشته ام
چه مشت ها که به دیوار اتاقم نکوبیده باشم
آن قدر که حساب بند بند عاشقانه هایم
از انگشتان دستم در رفته است
وسطر سطر شعرهای من
گام های بلند مردی ست
که واژه های غرورم را لگد کرده است

خواننده ی عزیز!
با احتیاط کتاب مرا ورق بزن
تمام عاشقانه هایم درد می کنند




#منیره_حسینی
#نشرچشمه
از کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکرده ام
@asheghanehaye_fatima



دورشد
و رفتنش را
جاده یکطرفه قضاوت کرد

مانده بودم
میان ترافیک سنگین سکوت جدایی بی برو
برگرد لعنتی
حرکت از پاهای من پریده بود
حرکت از قلب من پریده بود
روی لب هایم
رنگ لب هایم از این همه حرکت پریده بود
پریدم وسط جاده
جاده از قله پریده بود
توپریده بودی
و دره
مثل من دهانش باز مانده بودو
مثل من تودردهانش افتاده بودی و
صدایمان به پای کوه نمی رسید

می خواستم
از تصمیم پیچیده ی جاده برگردم
سرعت بالای رفتنت به کشتنم داد

#منیره_حسینی. #نشرچشمه
از کتاب حتا شبیه خودم زندگی نکرده ام