@asheghanehaye_fatima
عيناكِ جميلة،
كجمالَ القدس ألف عدو يتمنّى إحتلالها...!
چشمانت زيباست،
به زيبايىِ قدس كه هزاران دشمن در آرزوىِ اشغالِ آنهاست...!
#نزار_قبانى
عيناكِ جميلة،
كجمالَ القدس ألف عدو يتمنّى إحتلالها...!
چشمانت زيباست،
به زيبايىِ قدس كه هزاران دشمن در آرزوىِ اشغالِ آنهاست...!
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
زن نشست و ترس در چشمانش بود
با دقت به فنجانِ واژگونم نگریست
گفت:
پسرم… اندوهگین نباش
عشق در سرنوشت توست
پسرم،
بدون شک شهید است
آن که در راه محبوبش فدا شود.
طالع بسیار دیده ام و فالهای بسیار خواندهام
ولی… هرگز نخواندهام (فال) فنجانی شبیهِ فنجان تو
طالع بسیار دیده ام و فالهای بسیار خواندهام
و لی هرگز ندیدهام اندوهی شبیه اندوه تو
سرنوشت تو تا به ابد
راندن در دریای عشق است، بی بادبان
و زندگیات سراسر کتابی است از اشک
و سرنوشت تو زندانی شدن است بین آب و آتش
با وجود همه ی سوختن ها
و با وجود همه ی گذشته ها
و با جود غمی که در ما ساکن شده… شب و روز
و با وجود باد… و هوای بارانی… و طوفانها
عشق باقی خواهد ماند پسرم، زیباترین سرنوشت
پسرم، در زندگی تو زنیست
چشمهایش، شکوهمند
دهانش، خوشهی انگورِ نقاشی شده
خندههایش، ترانه و گل
و موهای کولیوار و مجنونش به همهی دنیا مسافرت میکند.
پسرم زنی میخواهی که دنیا دوست میداردش
ولی آسمان تو بارانیست
و راه تو بسته است، بسته..
پسرم، محبوبِ تو
در کاخی پر از نگهبان خوابیده است
هر که وارد اتاقش شود،
هرکه خواستگاریاش کند..
هر که به پرچین باغش نزدیک شود..
هرکه بخواهد گره از موهایش باز کند،
ای پسرم، ناپدید میشود، ناپدید
پسرم ، در همه جا به جستجوی او خواهی رفت
و سراغش را از موج های دریا و مرواریدهای کرانه خواهی گرفت
و می پیمایی دریاها و دریاها و اشکهایت رودخانه ها میشود
و اندوهت بزرگ خواهد شد
تا آنجاییکه درختانی سربرکشیده می شوند
و روزی خواهی برگشت،
شکست خورده و ناامید
و بعد از گذر عمر خواهی دانست
که همهی عمرت،
دنبال رشته ای از دود بودی
و معشوقت ، ای پسرم،
نه سرزمینی دارد و نه وطنی و نه نشانی
و چه سخت است پسرم،
عشق به زنی که برای او نام و نشانی نیست.
#نزار_قبانى
زن نشست و ترس در چشمانش بود
با دقت به فنجانِ واژگونم نگریست
گفت:
پسرم… اندوهگین نباش
عشق در سرنوشت توست
پسرم،
بدون شک شهید است
آن که در راه محبوبش فدا شود.
طالع بسیار دیده ام و فالهای بسیار خواندهام
ولی… هرگز نخواندهام (فال) فنجانی شبیهِ فنجان تو
طالع بسیار دیده ام و فالهای بسیار خواندهام
و لی هرگز ندیدهام اندوهی شبیه اندوه تو
سرنوشت تو تا به ابد
راندن در دریای عشق است، بی بادبان
و زندگیات سراسر کتابی است از اشک
و سرنوشت تو زندانی شدن است بین آب و آتش
با وجود همه ی سوختن ها
و با وجود همه ی گذشته ها
و با جود غمی که در ما ساکن شده… شب و روز
و با وجود باد… و هوای بارانی… و طوفانها
عشق باقی خواهد ماند پسرم، زیباترین سرنوشت
پسرم، در زندگی تو زنیست
چشمهایش، شکوهمند
دهانش، خوشهی انگورِ نقاشی شده
خندههایش، ترانه و گل
و موهای کولیوار و مجنونش به همهی دنیا مسافرت میکند.
پسرم زنی میخواهی که دنیا دوست میداردش
ولی آسمان تو بارانیست
و راه تو بسته است، بسته..
پسرم، محبوبِ تو
در کاخی پر از نگهبان خوابیده است
هر که وارد اتاقش شود،
هرکه خواستگاریاش کند..
هر که به پرچین باغش نزدیک شود..
هرکه بخواهد گره از موهایش باز کند،
ای پسرم، ناپدید میشود، ناپدید
پسرم ، در همه جا به جستجوی او خواهی رفت
و سراغش را از موج های دریا و مرواریدهای کرانه خواهی گرفت
و می پیمایی دریاها و دریاها و اشکهایت رودخانه ها میشود
و اندوهت بزرگ خواهد شد
تا آنجاییکه درختانی سربرکشیده می شوند
و روزی خواهی برگشت،
شکست خورده و ناامید
و بعد از گذر عمر خواهی دانست
که همهی عمرت،
دنبال رشته ای از دود بودی
و معشوقت ، ای پسرم،
نه سرزمینی دارد و نه وطنی و نه نشانی
و چه سخت است پسرم،
عشق به زنی که برای او نام و نشانی نیست.
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
سراغم آمدی
سحرگاه یکی از روزهای ماه مارس
مانند شعر زیبایی که روی دو پا راه میرفت
خورشید هم با تو آمد
بهار با تو آمد
روبرویم فنجانی قهوه بود
مرا نوشید پیش از آنکه او را بنوشم
و روی دیوار٬ یک تابلوی رنگ روغن
از اسب هایی بود که میدویدند
وقتی اسب ها تو را دیدند
رهایم کردند
و به سویت دویدند
*
به دیدنم آمدی
سحرگاه همان روز از ماه مارس بود
تب و لرز به جان زمین افتاد
و در یک گوشه از دنیا فرود آمد
مانند شهاب سنگی درخشان
...
کودکان پنداشتند که
تکه نانی آغشته به عسل هستی
زنان گمان کردند
که النگویی باشی تزیین شده با الماس
و مردان گفتند یکی از نشانه های شب قدر است
*
بارانی ات درآوردی
روبرویم نشستی
مانند پروانه ای که لباس های تابستانی اش را در چمدانی با خود حمل میکند
مطمئن شدم که کودکان درست پنداشته اند
حق با زنان بوده
و مردان راست گفته اند
تو
مانند عسل شیرینی
مثل الماس میدرخشی
و مانند شب قدر دلهره آوری...
#نزار_قبانى ❤️
سراغم آمدی
سحرگاه یکی از روزهای ماه مارس
مانند شعر زیبایی که روی دو پا راه میرفت
خورشید هم با تو آمد
بهار با تو آمد
روبرویم فنجانی قهوه بود
مرا نوشید پیش از آنکه او را بنوشم
و روی دیوار٬ یک تابلوی رنگ روغن
از اسب هایی بود که میدویدند
وقتی اسب ها تو را دیدند
رهایم کردند
و به سویت دویدند
*
به دیدنم آمدی
سحرگاه همان روز از ماه مارس بود
تب و لرز به جان زمین افتاد
و در یک گوشه از دنیا فرود آمد
مانند شهاب سنگی درخشان
...
کودکان پنداشتند که
تکه نانی آغشته به عسل هستی
زنان گمان کردند
که النگویی باشی تزیین شده با الماس
و مردان گفتند یکی از نشانه های شب قدر است
*
بارانی ات درآوردی
روبرویم نشستی
مانند پروانه ای که لباس های تابستانی اش را در چمدانی با خود حمل میکند
مطمئن شدم که کودکان درست پنداشته اند
حق با زنان بوده
و مردان راست گفته اند
تو
مانند عسل شیرینی
مثل الماس میدرخشی
و مانند شب قدر دلهره آوری...
#نزار_قبانى ❤️
🍂 @asheghanehaye_fatima
بگذار برايت چاى بريزم
امروز به شكل غريبى خوبى
بگذار برايت چاى بياورم
راستى گفتم كه دوستت دارم؟
گفتم كه از آمدنت چقدر خوشحالم؟
حضورت شادى بخش است،
مثل حضور شعر و حضور قايق ها
و خاطرات دور...
#نزار_قبانى
بگذار برايت چاى بريزم
امروز به شكل غريبى خوبى
بگذار برايت چاى بياورم
راستى گفتم كه دوستت دارم؟
گفتم كه از آمدنت چقدر خوشحالم؟
حضورت شادى بخش است،
مثل حضور شعر و حضور قايق ها
و خاطرات دور...
#نزار_قبانى
جنون ، شعر و
بودن در كنار زنى مثل تو،
و من آنقدر خوشبختم
كه از هر سه حال برخوردارم...!
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
بودن در كنار زنى مثل تو،
و من آنقدر خوشبختم
كه از هر سه حال برخوردارم...!
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from رخــــــــــنه
از تو به آسمان شکایت خواهم برد...
چگونه توانستهای، چگونه؟
که در خود خلاصه کنی
تمامی زنانِ
روی زمین را...
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
در سرنوشتت زنی میبینم...
با چشمانی سحرانگیز...
دهانی از انگور...
خندهای از ترانه و موسیقی...
دلت پر از او...
و او...
دنیای تو...
اما ...
آسمان تو بارانی...
و راهت بسته...
بسته...
#نزار_قبانى
در سرنوشتت زنی میبینم...
با چشمانی سحرانگیز...
دهانی از انگور...
خندهای از ترانه و موسیقی...
دلت پر از او...
و او...
دنیای تو...
اما ...
آسمان تو بارانی...
و راهت بسته...
بسته...
#نزار_قبانى
▫️
دوستت دارم و این ..
تنها حرفهای است که در آن ماهرم
و دوست و دشمن بهخاطرش ،
به من حسد میبرند .
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
دوستت دارم و این ..
تنها حرفهای است که در آن ماهرم
و دوست و دشمن بهخاطرش ،
به من حسد میبرند .
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
بیمِ آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم
مبادا خسته شوی و بیمِ آن دارم
که سکوت کنم مبادا گمان کنی
که دیگر برای قلبم مهم نیستی ..
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
مبادا خسته شوی و بیمِ آن دارم
که سکوت کنم مبادا گمان کنی
که دیگر برای قلبم مهم نیستی ..
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
دوستت دارم و
با تو لجبازى نمىكنم!
مانند كودكان،
سرِ ماهىها با تو قهر نمىكنم:
ماهى قرمز مالِ تو باشد
ماهى آبى مال من...
هر دو ماهى مال تو باشد،
تو مال من!
#باران_يعنى_تو_بر_مى_گردى
#نزار_قبانى
#يغما_گلرويى
@asheghanehaye_fatima
با تو لجبازى نمىكنم!
مانند كودكان،
سرِ ماهىها با تو قهر نمىكنم:
ماهى قرمز مالِ تو باشد
ماهى آبى مال من...
هر دو ماهى مال تو باشد،
تو مال من!
#باران_يعنى_تو_بر_مى_گردى
#نزار_قبانى
#يغما_گلرويى
@asheghanehaye_fatima
عشق در تنِ تو
كهن و ازلیست
آنسان که نمک، جزیى از تنِ دریاست...
الحب في جسدك
قديم و أزلي
كما الملح جزء من جسد البحر...
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
كهن و ازلیست
آنسان که نمک، جزیى از تنِ دریاست...
الحب في جسدك
قديم و أزلي
كما الملح جزء من جسد البحر...
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
مست شو بانو
مست از من
آن چنان مست كه دريا به رنگ گل سرخ درآيد
به رنگ شراب تيره
به رنگ خاكسترى
به رنگ زرد
و چه زيباست
زنى كه در حضور شعر
تلو تلو مى خورد
و مست مى شود
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
مست از من
آن چنان مست كه دريا به رنگ گل سرخ درآيد
به رنگ شراب تيره
به رنگ خاكسترى
به رنگ زرد
و چه زيباست
زنى كه در حضور شعر
تلو تلو مى خورد
و مست مى شود
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
«ما زلت تسألنی عن عید میلادی
سجل لدیک إذن
ما أنت تجهله تاریخ حبک لی
تاریخ میلادی...»
همیشه روز تولدم را میپرسی...
پس، پيش خودت يادداشت كن
تاريخ عشق تو، تاريخِ تولد من است.
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
سجل لدیک إذن
ما أنت تجهله تاریخ حبک لی
تاریخ میلادی...»
همیشه روز تولدم را میپرسی...
پس، پيش خودت يادداشت كن
تاريخ عشق تو، تاريخِ تولد من است.
#نزار_قبانى
@asheghanehaye_fatima
.
تو با کدام زبان صدایم می زنی
سکوت تو را لمسں می کنم
به من که نگاه می کنی
به لکنت می افتم
زبان عشق سکوت می خواهد
زبان عشق واژه ای ندارد
غربت ندارد
حضور تو آشناست
از ابتدای تاریخ بوده است
در همه زمان ها خاطره دارد
تو با کدام زبان سکوت می کنی
می خواهم زبان تو را بیاموزم..
#نزار_قبانى
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تو با کدام زبان صدایم می زنی
سکوت تو را لمسں می کنم
به من که نگاه می کنی
به لکنت می افتم
زبان عشق سکوت می خواهد
زبان عشق واژه ای ندارد
غربت ندارد
حضور تو آشناست
از ابتدای تاریخ بوده است
در همه زمان ها خاطره دارد
تو با کدام زبان سکوت می کنی
می خواهم زبان تو را بیاموزم..
#نزار_قبانى
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
این روزها
بر شنهای ساحل دراز میکشم
و فکر کردن به تو را تمرین میکنم !
اگر به دریا بگویم
وقتی به تو فکر میکنم
چه احساسی به او دارم
ساحلش را رها میکند ،
صدفهایش ،
ماهیهایش را رها میکند ،
و دنبالم راه میافتد ...!
#نزار_قبانى
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
این روزها
بر شنهای ساحل دراز میکشم
و فکر کردن به تو را تمرین میکنم !
اگر به دریا بگویم
وقتی به تو فکر میکنم
چه احساسی به او دارم
ساحلش را رها میکند ،
صدفهایش ،
ماهیهایش را رها میکند ،
و دنبالم راه میافتد ...!
#نزار_قبانى
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima