@asheghanehaye_fatima
در ابتدای شب
سه ساعت پشت هم
کلمات چون سیگارهای پی در پی
و تو به راه می افتی، در ایوان می ایستیم
دو پیکره ی باستانی : یک زن و یک مرد.
دانشوران قدیم در کتب قدیم
نگفته اند که ما از چیستیم
اینجا لرزان ایستاده ایم
در تاریک و روشنای هوایی سرد.
ذهنمان در بن بستی آشنا معلق مانده
بی آنکه از هم جدا شوند
دستت محکم دست مرا می گیرد
چون حصاری گرد شب یخ زده.
از دیوارهای خانه خون می چکد
ماه از هر طرف شکاف برداشته
بی وقفه هجوم می آورد.
#آدرین_ریچ
#شعر_آمریکا 🇺🇸
ترجمه:
#محمد_رضا_مهرزاد
در ابتدای شب
سه ساعت پشت هم
کلمات چون سیگارهای پی در پی
و تو به راه می افتی، در ایوان می ایستیم
دو پیکره ی باستانی : یک زن و یک مرد.
دانشوران قدیم در کتب قدیم
نگفته اند که ما از چیستیم
اینجا لرزان ایستاده ایم
در تاریک و روشنای هوایی سرد.
ذهنمان در بن بستی آشنا معلق مانده
بی آنکه از هم جدا شوند
دستت محکم دست مرا می گیرد
چون حصاری گرد شب یخ زده.
از دیوارهای خانه خون می چکد
ماه از هر طرف شکاف برداشته
بی وقفه هجوم می آورد.
#آدرین_ریچ
#شعر_آمریکا 🇺🇸
ترجمه:
#محمد_رضا_مهرزاد