عاشقانه های فاطیما
783 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
آغوش باز کردم
و در بَر گرفتم‌ش
با خرمنی شکوفه‌ی تَر روبه‌رو شدم
او محو عشقِ من شد
و من محو او شدم...

#فریدون_مشیری
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
برخیــز و برفــروز چراغِ سپیـده را
تابنڪَرم به روے تو صبح ندیـده را

تاســر برآورم به‌تماشـاے آفتـاب
روشن ڪُنم‌نگاه‌سیاهی‌ڪشیده را


#فریدون_مشیری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
در زلال لاجوردين سحرگاھي
پیش از آنی كه شوند از خواب خوش بیدار
مرغ يا ماھی
من در ايوان سرای خويشتن
تشنه كامی خسته را مانم درست
جان به در برده ز صحراھای وھم آلود خواب

تن برون آورده از چنگ ھیولاھای شب
دور مانده قرن ھا و قرن ھا از آفتاب
پیش چشمم آسمان : دريای گوھربار
از شراب زندگی بخشنده ای سرشار

دستها را می گشايم می گشايم بیشتر
آسمان را چون قدح در دست می گیرم
و آن زلال ناب را سر می كشم
سر می كشم تا قطره آخر
مي شوم از روشنی سیراب
نور اينك در رگهای من جاری است
آه اگر فريادم از اين خانه تا كوی و گذر می رفت
بانگ برمی داشتم
ای خفتگان ھنگام بیداری است



#فریدون_مشیری
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
شبی خیال تو از دشت خواب من بگذشت
دگر به خواب نرفت این دل خیال‌پرست



#فریدون_مشیری
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
باز، از یک نگاه گرم تو یافت، همه ذرات جان من هیجان!
همه تن بودم ای خدا، همه تن، همه جان گشتم ای خدا، همه جان!

چشم تو چشمه ی شراب من است، هر نفس، مست ازین شرابم کن
تشنه ام، تشنه ام. شراب، شراب! می بده، می بده، خرابم کن.

بی تو در این غروب خلوت و کور، من و یاد تو عالمی داریم.
چشمت آیینه دارِ اشک من است، شبچراغی و شبنمی داریم.

بال در بال هم پرستوها، پر کشیده، به آسمان بلند
همه چون عشق ما، به هم لبخند، همه چون جان ما، بهم پیوند.

پیش چشمت خطاست شعرِ قشنگ، چشمت از شعر من قشنگتر است!
من چه گویم که در پسند آید؟ دلم از این غروب تنگ تر است!

#فریدون_مشیری , ابر و کوچه
#عزیز_روزهام ❤️‍🔥

@asheghanehaye_fatima
کاش می دیدم، چیست
آنچه از عمق تو تا عمق وجودم جاریست!
*
آه، وقتی که تو، لبخند نگاهت را
می تابانی
بال مژگان بلندت را
می خوابانی
آه، وقتی که تو چشمانت،
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنهء جان سوخته، می گردانی
موج موسیقیِ عشق
از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم می گردد
دست ویران گر شوق
پر پرم میکند، ای غنچه رنگین!پر پر!
*
من، در آن لحظه، که چشم تو به من می نگرد
برگ خشکیدهء ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطانی خواهش را
درآتش سبز!
نورپنهانی بخشش را
درچشمهءمهر!
اهتزاز ابدیت رامی بینم
بیش ازاین،سوی نگاهت،نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را
یارای تماشایم نیست
کاش می گفتی چیست
آنچه از چشم تو، تا عمق وجودم جاریست.


#فریدون_مشیری , از خاموشی
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
روی
تو را
و یاس و سحر را
کنار هم
هر روز دیده ام
با این سه تابناک
دل و جان خویش را
سوی بهشت نور و طراوت کشیده ام
ای خوش تر از سپیده دم
ای خوب تر ز یاس
تا با منی چه کار به یاس و سپیده دم!


#فریدون_مشیری
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
روی
تو را
و یاس و سحر را
کنار هم
هر روز دیده ام
با این سه تابناک
دل و جان خویش را
سوی بهشت نور و طراوت کشیده ام
ای خوش تر از سپیده دم
ای خوب تر ز یاس
تا با منی چه کار به یاس و سپیده دم!


#فریدون_مشیری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
‌شب شد
ماه را بوسیده‌ام
خیال پریشانم را شانه زده‌ام
گلدان‌های شمعدانی را به نوازشی آرام
خوابانده‌ام
منتظرت می‌مانم
تا...
چون هر شب با صدای
" شبت بخیر ماه من "
رویای تو را به آغوش بگیرم...

#فریدون_مشیری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
معنای زنده بودن من، با تو بودن است.
نزدیک، دور
سیر، گرسنه
رها، اسیر
دلتنگ، شاد
آن لحظه‌ای که بی‌ تو سرآید مرا مباد!
مفهوم مرگِ من
در راه سرفرازی تو، در کنار تو
مفهوم زندگی‌ است.
معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو، همیشه با تو، برای تو، زیستن.

#فریدون_مشیری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرگز نمی‌پرسم که: آیا دوستم داری؟
قلب من و چشم تو می‌گوید به من: آری!

#فریدون_مشیری


@asheghanehaye_fatima
عمری به هر کوی و گذر
گشتم که پیدایت کنم ...
اکنون که پیدا کرده ام ،
بنشین تماشایت کنم ...

 الماس اشک شوق را
تاجی به گیسویت نهم ...
گل های باغ شعر را
زیب سراپایت کنم ...

#فریدون_مشیری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
كدام نشانه دویده است از تو در تن من؟
كه ذره های وجودم تو را كه می بینند،
به رقص می آیند
سرود می خوانند...

#فریدون_مشیری


@asheghanehaye_fatima
در بنفشه زار چشم تو
برگ های زرد و نیلی و بنفش،
عطرهای زرد و آبی و کبود،
نغمه های ناشنیده ساز می کنند،
بهتر از تمام نغمه ها و سازها!

روی مخمل لطیف گونه هات،
غنچه های رنگ رنگ ناز،
برگ های تازه تازه بازمی کنند،
بهتر از تمام رنگها و رازها!
*
خوب خوب نازنین من!
نام تو مرا همیشه مست می کند
بهتر از شراب.
بهتر از تمام شعرهای ناب!

نام تو، اگر چه بهترین سرود زندگیست
من تو را
به خلوت خدایی خیال خود:
« بهترینِ بهترینِ من » خطاب می کنم،
بهترینِ بهترین ِمن!


#فریدون_مشیری, بهار را باورکن
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
کاش می دیدم، چیست
آنچه از عمق تو تا عمق وجودم جاریست!
*
آه، وقتی که تو، لبخند نگاهت را
می تابانی
بال مژگان بلندت را
می خوابانی
آه، وقتی که تو چشمانت،
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنهء جان سوخته، می گردانی
موج موسیقیِ عشق
از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم می گردد
دست ویران گر شوق
پر پرم میکند، ای غنچه رنگین!پر پر!
*
من، در آن لحظه، که چشم تو به من می نگرد
برگ خشکیدهء ایمان را
در پنجه باد
رقصشیطانیخواهشرا
درآتش سبز!
نورپنهانیبخششرا
درچشمهءمهر!
اهتزاز ابدیت رامی بینم
بیش ازاین،سوی نگاهت،نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را
یارای تماشایم نیست
کاش می گفتی چیست
آنچه از چشم تو، تا عمق وجودم جاریست. 

#فریدون_مشیری
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
دیدی آن را
که تو خواندی به جهان یارترین, 
سینه را ساختی از عشقش,
سرشارترین.... 
آنکه می گفت:
منم بهر تو غمخوارترین،،،
چه دل آزارترین شد،
چه دل آزارترین....

#فریدون_مشیری



@asheghanehaye_fatima
بسی گفتند: دل از عشق برگیر
که نیرنگ است و افسون است و جادوست

ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است
اما نوشداروست ...

#فریدون_مشیری

@asheghanehaye_fatima

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی
از این شهر سفر کن

با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم
رفت در ظلمت غم
آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

#فریدون_مشیری


@asheghanehaye_fatima