آنجا که بناگوش تو شامم همه صبح است
و آنجا که سر زلف تو صبحم همه شام است
من سجده کنم بر تو اگر عین گناه است
من باده خورم با تو اگر ماه صیام است
تو حور و چمن جنت و ساغر لب کوثر
تا شیخ نگوید که می ناب حرام است
در دور سیه چشم تو مردم همه مستند
دوری به ازین چشمی اگر دیده کدام است
حسرت برم از مرغ اسیری که ز تقدیر
خال و خط مشکین تواش دانه و دام است
جان بر لبم آمد پی نظاره فروغی
آن ماه اگر جلوه کند، کار تمام است
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
و آنجا که سر زلف تو صبحم همه شام است
من سجده کنم بر تو اگر عین گناه است
من باده خورم با تو اگر ماه صیام است
تو حور و چمن جنت و ساغر لب کوثر
تا شیخ نگوید که می ناب حرام است
در دور سیه چشم تو مردم همه مستند
دوری به ازین چشمی اگر دیده کدام است
حسرت برم از مرغ اسیری که ز تقدیر
خال و خط مشکین تواش دانه و دام است
جان بر لبم آمد پی نظاره فروغی
آن ماه اگر جلوه کند، کار تمام است
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
مسلّم نیست عمر جاودان الّا وجودی را
که از زلف رسای او به کف مستمسکی دارد
حدیث بردباری را بپرس از عاشق صادق
که بر دل حسرت بسیار و طاقت اندکی دارد
فقیه و چشمهٔ کوثر، من و لعل لب ساقی
بهقدر خویشتن هرکس که بینی مدرکی دارد
″فروغی″ را بهجز مردن علاجی نیست دور از او
که داغِ اندرونسوزی و دردِ مهلکی دارد
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
که از زلف رسای او به کف مستمسکی دارد
حدیث بردباری را بپرس از عاشق صادق
که بر دل حسرت بسیار و طاقت اندکی دارد
فقیه و چشمهٔ کوثر، من و لعل لب ساقی
بهقدر خویشتن هرکس که بینی مدرکی دارد
″فروغی″ را بهجز مردن علاجی نیست دور از او
که داغِ اندرونسوزی و دردِ مهلکی دارد
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد
شب خود را به همین شیوه سحر خواهم کرد
مو به مو بندهٔ آن زلف سیه خواهم شد
سال ها خواجگی دور قمر خواهم کرد
با خم ابروی او نرد هوس خواهم باخت
پیش شمشیر بلا سینه سپر خواهم کرد
گندم خال وی از جنت او خواهم چید
من هم از روی صفا کار پدر خواهم کرد
زان لب تنگ شکربار سخن خواهم گفت
همهٔ شهر پر از تنگ شکر خواهم کرد
هم ز خاک در او سوی سفر خواهم رفت
هم لب خشک به آب مژه تر خواهم کرد
خون دل در غم یاقوت لبش خواهم ریخت
دیده را غرقه به خونآب جگر خواهم کرد
آخر از دست غمش چاک به دل خواهم زد
عاقبت از ستمش خاک به سر خواهم کرد
دل به زنار سر زلف بتان خواهم بست
خویشتن را به ره کفر سمر خواهم کرد
نعره خواهم زد و در دشت جنون خواهم تاخت
شعله خواهم شد و در سنگ اثر خواهم کرد
گر فروغی رخ او بار دیگر خواهم برد
کی به جز دادن جان کار دگر خواهم کرد
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
شب خود را به همین شیوه سحر خواهم کرد
مو به مو بندهٔ آن زلف سیه خواهم شد
سال ها خواجگی دور قمر خواهم کرد
با خم ابروی او نرد هوس خواهم باخت
پیش شمشیر بلا سینه سپر خواهم کرد
گندم خال وی از جنت او خواهم چید
من هم از روی صفا کار پدر خواهم کرد
زان لب تنگ شکربار سخن خواهم گفت
همهٔ شهر پر از تنگ شکر خواهم کرد
هم ز خاک در او سوی سفر خواهم رفت
هم لب خشک به آب مژه تر خواهم کرد
خون دل در غم یاقوت لبش خواهم ریخت
دیده را غرقه به خونآب جگر خواهم کرد
آخر از دست غمش چاک به دل خواهم زد
عاقبت از ستمش خاک به سر خواهم کرد
دل به زنار سر زلف بتان خواهم بست
خویشتن را به ره کفر سمر خواهم کرد
نعره خواهم زد و در دشت جنون خواهم تاخت
شعله خواهم شد و در سنگ اثر خواهم کرد
گر فروغی رخ او بار دیگر خواهم برد
کی به جز دادن جان کار دگر خواهم کرد
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گر کام جان توان یافت از روی و موی دلبر
روزی به شب توان بُرد، شامی سحر توان کرد
گر بر مراد بلبل آن شاخ گل بخندد
دامان گلسِتان را از گریه تر توان کرد
هرجا که حسن معشوق سرگرم جلوه گردد
جز عاشقی مپندار کار دگر توان کرد
در هر کمین که آن تُرک تیر از کمان گشاید
دل را هدف توان ساخت، جان را سپر توان کرد
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
روزی به شب توان بُرد، شامی سحر توان کرد
گر بر مراد بلبل آن شاخ گل بخندد
دامان گلسِتان را از گریه تر توان کرد
هرجا که حسن معشوق سرگرم جلوه گردد
جز عاشقی مپندار کار دگر توان کرد
در هر کمین که آن تُرک تیر از کمان گشاید
دل را هدف توان ساخت، جان را سپر توان کرد
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
به جای اینکه بهش بگی چقدر خوشگلی بگو:
اهل معنی همه از
حالت من حیرانند
بس ڪه حیرتزده
صورت زیبای توام...
#فروغی_بسطامی
@asheghanehaye_fatima
اهل معنی همه از
حالت من حیرانند
بس ڪه حیرتزده
صورت زیبای توام...
#فروغی_بسطامی
@asheghanehaye_fatima
گر طره نیفشٖانی
کی شـام شود صبحم
ور چهره نیفروزی
کی صبح شود شامم
هم حلقه ی گیسویت
ســر رشته ی امیدم
هم گوشه ی ابـــرویت
سـرمـایه ی آرامـم
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
کی شـام شود صبحم
ور چهره نیفروزی
کی صبح شود شامم
هم حلقه ی گیسویت
ســر رشته ی امیدم
هم گوشه ی ابـــرویت
سـرمـایه ی آرامـم
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تا عیان شد رخ زیبای تو از چنبر زلف
صبح امید من از شام غریبان سر زد..
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
صبح امید من از شام غریبان سر زد..
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
آنکه بوسید لب نوش تو شکر نچشید
وآنکه خسبید در آغوش تو بیدار نشد
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
وآنکه خسبید در آغوش تو بیدار نشد
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
شیوهٔ خوشمَنظران
چهره نشان دادن است
پیشهٔ اهلِ نظر
دیدن و جان دادن است
چون به لَبَش میرسی
جان بِدِه و دَم مزن
نرخِ چنین گوهری
نقدِ روان دادن است
خواهی اگر وصلِ یار
از غمِ هجران مَنال
ز آن که وصولِ بهار
تَن به خزان دادن است
چَشمِ وی آراسته
ابروی پیوسته را
زان که تقاضای ترک
زیبِ کمان دادن است
سُنبَلَش اَر میبَرد صبر و
قرارم
چه باک!
تا صفتِ نرگسَش
تاب و توان دادن است
شاهدِ شیرینلَبم
بوسه نهان میدهد
آری ... رَسمِ پَری
بوسه نهان دادن است
یارِ خراباتیام
رَطلِ گِران داد و گفت:
« شغلِ خراباتیان
رَطلِ گران دادن است! »
دوش هلاکِ مرا
خواجه به فردا فکند
چون رَوشِ خواجگی،
بنده امان دادن است
گر به تو دل دادهام
هیچ ملامت مکن
عادتِ پیرِ کُهن،
دل به جوان دادن است
نطقِ فروغی خوش است
با سخنِ عشقِ دوست
وَرنَه اَدای سخن
رنجِ زبان دادن است ...
#فروغی_بسطامی
@asheghanehaye_fatima
شیوهٔ خوشمَنظران
چهره نشان دادن است
پیشهٔ اهلِ نظر
دیدن و جان دادن است
چون به لَبَش میرسی
جان بِدِه و دَم مزن
نرخِ چنین گوهری
نقدِ روان دادن است
خواهی اگر وصلِ یار
از غمِ هجران مَنال
ز آن که وصولِ بهار
تَن به خزان دادن است
چَشمِ وی آراسته
ابروی پیوسته را
زان که تقاضای ترک
زیبِ کمان دادن است
سُنبَلَش اَر میبَرد صبر و
قرارم
چه باک!
تا صفتِ نرگسَش
تاب و توان دادن است
شاهدِ شیرینلَبم
بوسه نهان میدهد
آری ... رَسمِ پَری
بوسه نهان دادن است
یارِ خراباتیام
رَطلِ گِران داد و گفت:
« شغلِ خراباتیان
رَطلِ گران دادن است! »
دوش هلاکِ مرا
خواجه به فردا فکند
چون رَوشِ خواجگی،
بنده امان دادن است
گر به تو دل دادهام
هیچ ملامت مکن
عادتِ پیرِ کُهن،
دل به جوان دادن است
نطقِ فروغی خوش است
با سخنِ عشقِ دوست
وَرنَه اَدای سخن
رنجِ زبان دادن است ...
#فروغی_بسطامی
@asheghanehaye_fatima
عقل
پرسید
که
دشوارتر
از
کُشتن
چیست؟
عشق
فرمود
فراق
از
همه
دشوارتر
است ...!
#فروغی_بسطامی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
پرسید
که
دشوارتر
از
کُشتن
چیست؟
عشق
فرمود
فراق
از
همه
دشوارتر
است ...!
#فروغی_بسطامی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فروغی_بسطامی چه زیبا میگه:
🎙 #رشید_کاکاوند
چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی..!
دل دوستان شکستی ،بر دشمنان نشستی
سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول
که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی
به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم
ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی...؟
#فروغی_بسطامی
@asheghanehaye_fatima
🎙 #رشید_کاکاوند
چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی..!
دل دوستان شکستی ،بر دشمنان نشستی
سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول
که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی
به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم
ز غرور ناز گفتی که مگر هنوز هستی...؟
#فروغی_بسطامی
@asheghanehaye_fatima
هر گه به صد کرشمه پریوار بگذری
بر چشمِ خود فرشته کِشد خاکِ راهِ تو
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بر چشمِ خود فرشته کِشد خاکِ راهِ تو
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
«برقع از روی برافکن که همه خلق جهان
به یکی روز ببینند دو خورشید عیان»
رخ رخشان بنما، دیدهٔ جان را بفروز
لب میگون بگشا آتش دل را بنشان
مهر خورشید رخت هیچ نگنجد به ضمیر
وصف یاقوت لبت هیچ نیاید به زبان
دلستانی تو ولی از همه دلها به کنار
آفتابی تو ولی از همه ذرات نهان
موی عنبر شکنت سلسلهٔ گردن دل
روی خورشیدوشت شعلهٔ عالم جان
دستم از حلقهٔ مویت همه شب مشک فروش
چشمم از تابش رویت همه روز اشک افشان
راستی جز خم ابروی تو نشنیدم من
که مه نو بکشد بر سر خورشید کمان
#فروغی_بسطامی, دیوان اشعار, تضمینها
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
به یکی روز ببینند دو خورشید عیان»
رخ رخشان بنما، دیدهٔ جان را بفروز
لب میگون بگشا آتش دل را بنشان
مهر خورشید رخت هیچ نگنجد به ضمیر
وصف یاقوت لبت هیچ نیاید به زبان
دلستانی تو ولی از همه دلها به کنار
آفتابی تو ولی از همه ذرات نهان
موی عنبر شکنت سلسلهٔ گردن دل
روی خورشیدوشت شعلهٔ عالم جان
دستم از حلقهٔ مویت همه شب مشک فروش
چشمم از تابش رویت همه روز اشک افشان
راستی جز خم ابروی تو نشنیدم من
که مه نو بکشد بر سر خورشید کمان
#فروغی_بسطامی, دیوان اشعار, تضمینها
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
.
زد خنده به
خـورشيد
فروزنده فـروغی
هر صبح كه وصف رخ رخشان تو كردم
#فروغی_بسطامی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
زد خنده به
خـورشيد
فروزنده فـروغی
هر صبح كه وصف رخ رخشان تو كردم
#فروغی_بسطامی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
گر باغبان
نظر به گلستان کند تو را
بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
گر صبحدم
به دامن گلشن گذر کنی
دست نسیم گل به سرافشان کند تو را
#فروغی_بسطامی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
نظر به گلستان کند تو را
بر تخت گل نشاند و سلطان کند تو را
گر صبحدم
به دامن گلشن گذر کنی
دست نسیم گل به سرافشان کند تو را
#فروغی_بسطامی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
یک جا خراب بادهٔ آن چشم پر خمار
یک سو اسیر حلقهٔ آن زلف پر خمم
با خاک مقدم تو چه منت ز افسرم
با لعل دلکش تو چه حاجت به خاتمم
تا دست من به خاتم لعلت رسیدهاست
منت خدای را که سلیمان عالمم
در من ببین جمال خود ای آفتاب چهر
کز صیقل خیال تو آیینهٔ جمم
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
یک سو اسیر حلقهٔ آن زلف پر خمم
با خاک مقدم تو چه منت ز افسرم
با لعل دلکش تو چه حاجت به خاتمم
تا دست من به خاتم لعلت رسیدهاست
منت خدای را که سلیمان عالمم
در من ببین جمال خود ای آفتاب چهر
کز صیقل خیال تو آیینهٔ جمم
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
صدهزاران دل دیوانه به زنجیر کشم
گر به چنگ آورم آن سلسله پرچین را
گر شبی حلقهٔ آن طره مشکین گیرم
مو به مو عرضه دهم حال دل مسکین را
گر به رخ اشک مرا در دل شب راه دهی
بشکنی رونق بازار مه و پروین را
گر تو در باغ قدم رنجه کنی فصل بهار
برکنی ریشهٔ سرو و سمن و نسرین را
کفر زلف تو چنان زد ره دین و دل من
که مسلمان نتوان گفت من بی دین را
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گر به چنگ آورم آن سلسله پرچین را
گر شبی حلقهٔ آن طره مشکین گیرم
مو به مو عرضه دهم حال دل مسکین را
گر به رخ اشک مرا در دل شب راه دهی
بشکنی رونق بازار مه و پروین را
گر تو در باغ قدم رنجه کنی فصل بهار
برکنی ریشهٔ سرو و سمن و نسرین را
کفر زلف تو چنان زد ره دین و دل من
که مسلمان نتوان گفت من بی دین را
#فروغی_بسطامی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima