عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


دیوانه ای هستم
با جیب های پر از قلوه سنگ
شهر از من به پس کوچه ها پناه برده است
هر پنجره ای که قاب چهره ی خندانت نشود
فرو خواهد ریخت...

#علیرضا_راهب
@asheghanehaye_fatima


با عشق تو مشهور شده‌ام
طوری‌که بندر گم‌نامی باشی
دلباخته به نرمِ آبی اقیانوس
که در بمبارانی بزرگ زیر و رو شوی و از نقشه‌ی جغرافی
به کتاب‌های تاریخ بروی

آری با عشق تو
گرونیکا هستم قصبه‌ای غریب
که در هجوم فرانکو
که در خون طایفه‌ام
در موزه در تابلوی پیکاسو...

آری با عشق تو مشهور شده‌ام
طوری که نام ناشنیده‌ی شهری دور
در همخوابگی با زلزله‌ای چند ریشتری...
آری...

#علیرضا_راهب
کنار رودخانه زانو زدم
خنجرم را کشیدم
سوگند خوردم به عشق تو که زیبای شهر شده ای
گفتم از امروز شوالیه ی تو خواهم بود
نه به جنگ آسیاب های بادی خواهم رفت
نه اهریمنی را در لباس کشیشی خواهم کشت
گفتم دوستت دارم
و می دانم ‌رودخانه کلماتم را برای تو می آورد
و به نیت تصاحب تو سکه ای به رودخانه انداختم
کمی آن سو تر مردی عاشق
نامت را شنید
قلبش را به رودخانه انداخت...!

@asheghanehaye_fatima

#علیرضا_راهب

کتاب:
#دو_استکان_عرق_چهل_گیاه
@asheghanehaye_fatima


وقتی در انتظار تو هستم
سخت می‌تپد
فشرده می‌شود قلبم
كوچك می‌شود
به‌اندازه‌ی صفحه‌ی اين ساعت مچی ...


#علیرضا_راهب
@asheghanehaye_fatima



به خاطر داری که هرگز برای تصاحب تو
با هم‌نوعانم جنگیده باشم ؟
از وقتی تن جنگل
کاناپه ی عشقبازی ماست
از وقتی روی این همه پرنده می خوابیم
جنگی شده ام
اندامت را روی پوست گونه ی درخت طرح میزنم
و تو را ماغ می کشم
با گوزن های اردیبهشت
غزالک سفید من
مینیاتور!
پای نرمت را از این مار بیرون بکش
جاکلیدی ات،
تلفن ات،
وسایل زیبایی ات،
اوراق هویّت ات را
از شکم این تمساح بیرون بریز
من هم این گوزن را
از تنم در می آورم
بگذار لباس ها و کفش های ما بچرند و
شکار کنند و
برّه هایشان را شیر بدهند
بگذار از پیله ی تن ات
هزار پروانه
تن کشیده باشد به سمت نور
انسان ات را در برم میخواهم
با این برهنگی بی گناه
اصلاً کسی ماهتاب را
با شلوار کتانی
یا پیراهن ابریشم شنیده‌است؟



#علیرضا_راهب_۱۳۸۱
شعر #برهنگی ،
ازمجموعه‌ی #عشق_پاره‌_وقت
دیگر هیچ چیزی خودش نخواهد بود
نه این آسمان، آسمان
نه درخت، درخت
نه دریا، دریا
این قلب هم که به تو بخشیدم
دیگر نمی‌تواند قلب باشد
سیگار مرد دیگری را در آن خاموش کرده‌ای...!

#علیرضا_راهب
@Asheghanehaye_fatima




دریافته‌ام که تمام مردم‌دنیا به یک زبان سخن می‌گویند
به‌ یک‌زبان خسته می‌شوند
به یک‌زبان می‌میرند

زبان‌مادری همه‌جا بوسه
زبان رسمی همه‌جا گلوله است !

به‌همین‌سادگی
در تمام دنیا رو به مردم تیر هوایی می‌اندازند
تیرهای هوایی شقیقه‌ی ابرها را سوراخ می‌کنند
من به ابن باران‌ها مشکوکم
این باران‌ها سرخ هم اگر نباشند
بوی خون، دارند...!

#علیرضا_راهب
@asheghanehaye_fatima




هیچ کاری برای ماندگار شدن نکرده ام
همیشه پشت به آفتاب
روی برف راه رفته‌ام
واژه‌ها به آخر خط رسیده‌اند
و من
با این که هرگز به ستون هیچ روزنامه‌ای
تکیه نداده‌‌ام
باز هم نتوانستم زبان پر رنگی بسازم
تا به آن زبان بنویسم

وقتی تو نیستی
حوض کوچک خانه، سراب بزرگی است
تا بنویسم
در این ثانیه ها که معکوس می‌شمارند
می‌توان نمرد
اما نمی‌توان زندگی کرد




#علیرضا_راهب
@asheghanehaye_fatima




نقطه یعنی این‌که یک جمله تمام شد
جمله‌ای که در آن دو نام آشنا
می‌توانستند کنار هم قرار بگیرند.

نقطه یعنی سطر دیگری آغاز شده،
سطری که در آن نام‌ها می‌توانند یک‌دیگر را به یاد نیاورند،
سطری که اصلا شاید نقل قولی باشد از کسی!
یا سطری که در آن نامی آشنا بر دوش کلماتی غریب و ماتم زده رفته است.

نقطه می‌تواند پایان یک متن باشد
پس آغازگر متن دیگر...
نقطه می‌تواند پایان چیزهایی باشد که آغاز نشده‌اند

نقطه دهان توست مینیاتور!
پایان تمام تلخی‌ها
نقطه.

#علیرضا_راهب
@asheghanehaye_fatima



دریافته‌ام که تمام مردم‌دنیا به یک زبان سخن می‌گویند
به‌ یک‌زبان خسته می‌شوند
به یک‌زبان می‌میرند

زبان‌مادری همه‌جا بوسه
زبان رسمی همه‌جا گلوله است!

به‌همین‌سادگی
در تمام دنیا رو به مردم تیر هوایی می‌اندازند
تیرهای هوایی شقیقه‌ی ابرها را سوراخ می‌کنند
من به این باران‌ها مشکوکم
این باران‌ها سرخ هم اگر نباشند
بوی خون دارند...

#علیرضا_راهب
@asheghanehaye_fatima



وقتی در انتظار تو هستم
سخت می‌تپد
فشرده می‌شود قلبم
كوچك می‌شود
به‌اندازه‌ی صفحه‌ی اين ساعت مچی ...


#علیرضا_راهب
-جنگل
ردپای باران است.
ویرانه،
ردپای طوفان.

من؛
رد پای توام!
همیشه پشت در خانه ات تمام میشوم…

#علیرضا_راهب
@asheghanehaye_fatima




جنگل
رد پای باران است

ویرانه
رد پای توفان

من
رد پای توام

همیشه پشت در خانه ات
تمام می شوم…

#علیرضا_راهب
ای کاش آسمان بودم
حتی اگر تنها یک پرنده در من پر می زد...

#علیرضا_راهب

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


"آن دو چشم"

دو تیله، دو پاره شب، دوتا سیاه‌مست خراب
دو گیلاس آبدار در دو استکانِ شراب

دوتا شاه‌ماهی سیاه حاکمان دو شط
پریزادگان مردم‌آشنای ناز و عتاب

به رقصیدنی که از سماع سرخوشان یله‌تر (۱)
دو درویش هوکشان، هلا ! دو گردبادِ شتاب

دوپیکر (۲)، دو جاذبه، دوتا سیاه‌چاله‌ی عشق
دو خورشید تیره در دو آسمان خلسه‌وخواب

دو مُرواریِ سیاه، در دو گَرم‌جای صدف
دو دوشیزه تب، دوشعله تن، دوپاره ماه‌مذاب

دو شبدیز خسروانی از روایتی چه غریب!
دو بیگانه‌ای که از هر آشنا گرفته رکاب!

دو آشوبگر، دو سوءقصدکارِ حادثه‌جو!
چه تاراجگر! چه راهزن! چه بی‌حساب‌وکتاب!

دو تیله، دو پاره شب، دوتا سیاه‌مست خراب
دو گیلاس آبدار در دو استکانِ شراب...!
___________
پ.ن:
۱ - رهاتر، آزادتر
۲- صورت فلکی جوزا، تیرانداز، خرداد

#علیرضا_راهب
#عزیز_روزهام❤️
چشم‌هایت را ببند
تصور کن یک‌ سایه دست دراز کرده به نوازش صورتت آرام
تصور کن آغوش سایه را
که آهسته در گوشت‌ گفته باشد; زیبا!

#علیرضا_راهب
@asheghanehaye_fatima