عاشقانه های فاطیما
808 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



زمانی باهم به این آینه نگاه می‌کردیم 
حالا جای تو در این آینه خالی‌ست 
هرچند شاید لبی، پلکی، یا ابرویی 
از تو در جان آینه جامانده باشد
بل‌که اشک‌های تو هنوز در جان آینه است 
و این آینه را قطره‌قطره ذوب خواهد کرد 
بل‌که روزی با پاهایی که از تو در آن جامانده 
پاگرفته و راه خواهد رفت 
بل‌که دنبال تو دنیا را جست‌وجو خواهد کرد 
میان میلیون‌ها انسان 
و به محض دیدن، تو را خواهد شناخت 
حتا در تاریک‌ترین غروب‌ها 
آن‌وقت تو از دست آینه فرار خواهی کرد 
از این گذر به آن گذر از این پیچ به آن یکی 
وآدم‌ها، ماشین‌ها و خانه‌ها را 
پشت‌سرت به جنگ با آینه خواهی فرستاد 
باز هم آینه از تعقیب‌ات دست برنخواهد داشت 
او یک شهر را پشت سرت خواهد بلعید 
او چشم از تو برنخواهد داشت 
زمین و آسمان را پشت‌سرت خواهد آمد 
همین‌طوری که فرار می‌کنی گیسوان‌ات در باد خواهد وزید 
و تار مویی از آن‌ها در دست آینه خواهد افتاد 
هم‌چنان که دامن ابریشمی‌ات در باد به اهتزاز درمی‌آید 
زنگار بر چهره‌ی آینه خواهد افتاد 
تو هم‌چنان در فرار از آینه خودت را خسته خواهی کرد 
و ناگهان آن سنگ را خواهی دید 
با آن سنگ این آینه را خواهی شکست 
از آینه قطرات بی‌شمار اشک به اطراف خواهد پاشید 
وهر تکه‌اش مثل قایقی کوچک در آن اشک‌ها 
که آینه‌ی شکسته را در برگرفته‌اند 
شناور خواهد شد 
بل‌که از هر تکه‌ی این آینه 
لب‌هایت پشت‌سرت جیغ خواهد کشید 

این هم قصه‌ای دروغین بود که همین‌جوری سرهم کردم 
تو نیستی 
و رفتن‌ات همان رفتن آخر واپسین رفتن بود.

■●شاعر: #رامیز_روشن | Ramiz Rüşən | جمهوری آذربایجان، ۱۹۶۴ |

■●برگردان: #صالح_سجادی

📗●از کتاب: #سگ‌پرندگی | #نشر_نیماژ