عاشقانه های فاطیما
805 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
.

هر بار که با دلم می جنگم
تو برنده می شوی،
جهان
جای خوبی
برای عاشقانه زیستن نیست
این حرف را اما
با هیچ گلوله ای نمی شود
در مغز دل فرو کرد!
می میرد اما
باور نمی کند!


#رویا_شاه_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
من این شهر را میشناسم،
درست مثل کفِ دستم،
و یادم نمی رود
رویِ کدام خطِ این کف دست بود
که دیدمت و شدی
یکی از خطوط پیشانیم،
عمیق ترین خطم،
عزیزترین خط...

#رویا_شاه_حسین‌_زاده

@asheghanehaye_fatima
مکالمه های کوتاه...
کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد! 
تا کی سلام کنیم؟
حال هم را بپرسیم؟ 
و به هم دروغ بگوییم که خوبیم؟! 
دروغ هایمان از سیم های تلگراف
و کوهها و دشت ها عبور کنند
و صادقانه به هم برسند! 
ما فقط... 
دروغهایمان به هم می رسد! 
من خوب نیستم!!! 
اصلا...

#رویا_شاه_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
و عشق آنقدر ها هم می‌گفتند عادلانه نبود
زن همسایه عاشق شد دیگر دامن گلدار نپوشید
من عاشق شدم موهایم را کوتاه کردم
تو عاشق شدی گریه هایت سر به فلک کشید
در زمان ما
ما  همیشه دیر رسیده ایم
یکی به قطار
یکی به اتوبوس
یکی به یکی
ویکی به عشق
عشق......

#رویا_شاه_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
.. بگذارم لکه‌ها
دنیای روی رومیزی  را فتح کنند
و لیوان‌ها
تا دلشان می‌خواهد نشسته بماند
اصلا شاید این پیراهن
آرزو دارد
برای یک شب هم که شده
لکه‌ی دلخواهش را در آغوش بگیرد و آرام.
دلم می‌خواهد
زندگی را نشسته رها کنم امشب
پلک‌هایم را ببندم

در این جهان
خوابی هست
که من حتما باید آن را ببینم ...

#رویا_شاه‌_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
بهار من
از اوایل اسفند آغاز می شود
حتی اگر برف باریده باشد!

تا زانو پاییزم
از اواسط شهریور
حتی اگر تقویم ها قسم بخورند که هنوز
تابستان است ....

پاییز من از شهریور ....
وقتی گوزن ها آرام
در گوش جفت هایشان زمزمه می کنند:
مرا دوست تر بدار
که زمستان بلندی در پیش است.

#رویا_شاه_حسین_زاده
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
.
درگیر این آشپزخانه ی کوچکم ...
در جهانی که باید خیلی بزرگ باشد ...
سرزمین هایش را دیده ام ...
کوه هایش را ...
دریاهایش را ...
در کتاب جغرافیای دخترم ...
من اما ...
همچنان درگیر این آشپزخانه ام ...
که آسمان کوچکش را ...
حتی بخار یک فنجان چای هم ...
می تواند برایم ابری کند ...


#رویا_شاه_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
همه ی آن هایی که گفته بودند
بی تو می میرم،
بی هم زنده اند؛
به کجای این زندگی اعتماد کنم؟


#رویا_شاه_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
‏ما به اندوه‌هایمان آب و دانه دادیم
‏پرنده شدند، ‏پرشان دادیم
‏اهلی‌تر از آن بودند که تنهایمان بگذارند
اما ‏دوباره برگشتند
‏با جفت‌هایشان ..

#رویا_شاه‌_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
بگو دوباره به این جهان باز خواهیم گشت
و مرا
حتی اگر درخت گیلاسی آفریده شده باشم 
خواهی شناخت!

#رویا_شاه‌_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
و عشق
آنقدرها هم که فکر می کردیم
عادلانه نبود !
زنِ همسایه عاشق شد ،
پیراهنِ بلندتری دوخت ...
من عاشق شدم ،
گریه هایِ بلند تری سَر دادم ...
در عصرِ ما
همه همیشه دیر می رسند !
یکی به اتوبوس ،
یکی به قطار ،
یکی
به یکی ...

#رویا_شاه_حسین_زاده

@asheghanehaye_fatima
بالاخره یک روز
از اینجا میروم
از مرتب کردن صبح به صبح تختخواب
از رژهای ملایم و ضد چروک های حوالی سی سالگی
از کیفم را برمیدارم میروم اداره
از آدم های فکر می کنم خوشبخت تره ماشین های بغل دستی
از سلام های بی جان تکراری

سال ها قبل
خیلی سال قبل
یک روز
برای همیشه از اینجا میروم
انقدر دور
تا فردایش که امروز است این شکلی نباشد
می فهمی...؟!

تو تا حالا سال ها قبل
از اینجا رفته ای
که سال ها بعد
به اینجا نرسیده باشی؟!

#رویا_شاه_حسین_زاده



@asheghanehaye_fatima
ما در شرایط مشابه
زندگی‌های مشابه
اتفاق‌های مشابه
غصه‌های نامتشابهی داشتیم.
و با بغض‌های شبیه به هم 
گریه‌های متفاوتی
که زمستان بر هر کدام‌مان 
جور دیگری سخت می‌گرفت

گذشتیم اما
شاید هم نه ایستادیم 
تا اتفاق‌ها و زمان از رگ و ریشه مان بگذرد ..


#رویا_شاه_حسین_زاده



@asheghanehaye_fatima
هر یک از زنانی
که زمانی
بی تفاوت از کنارشان گذشته ای
تمام دنیای مردی بوده اند...
همین زن که از اتوبوس پیاده شد،
با چشم های معمولی
و کیفی معمولی تر
و تو معصومش پنداشتی
روزی
جایی
کسی را آتش زده،
با همان ساق های معمولی
و انگشت های کشیده ...
شک ندارم
مردی هست
که هنوز
در جایی از جهان
منتظر است آن زن
خوشبختی را در همان کیف چرم معمولی
به خانه اش ببرد...!

#رویا_شاه_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
.
‌تنها دو چشم،
تنها دو چشم داشتم؛
دو دریچه‌ی کوچک و این
برای دنبالِ کسی گشتن
در جهانی که خیلی بزرگ است،
کم بود؛
مرا ببخش اگر پیدایت نکردم.

#رویا_شاه_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
.بعد از آن روز،
دیگر هیچ شادمانی
به حد کافی خوشحالم نکرد
اما تاثیر اندو‌ه‌ها

هزار برابر شد...

#رویا_شاه_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
بیدار میشوی
به خودت صبح بخیر میگویی
برای خودت چای میریزی
تکیه میدهی به خودت
و فکر میکنی
دلت برای چه کسی باید تنگ میشده است؟
و چرا هیچکس
آنقدرها که باید خوب نبود
که این صبح بی او
از گلوی آدم پایین نرود؟!

#رویا_شاه_حسین_زاده
@asheghanehaye_fatima
بچه ک بودم
"پاییز"
با روپوش سرمه ای از راه میرسید
بزرگتر که شدم
پسرهمسایه بود
سربازی که اسمم را
توی کلاهش نوشته بود!

مادرش می گفت:
گروهبان جریمه اش کرده که هفت شب کشیک بدهد!

آن وقتها دوستت دارم را نمی گفتند
کشیک می دادند...............


#رویا_شاه_حسین_زاده


@asheghanehaye_fatima
و عشق آنقدر ها هم می‌گفتند عادلانه نبود
زن همسایه عاشق شد دیگر دامن گلدار نپوشید
من عاشق شدم موهایم را کوتاه کردم
تو عاشق شدی گریه هایت سر به فلک کشید
در زمان ما
ما  همیشه دیر رسیده ایم
یکی به قطار
یکی به اتوبوس
یکی به یکی
ویکی به عشق
عشق ......


#رویا_شاه_حسین_زاده
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima