پاییزِ کوچکِ من،
گنجایشِ هزار بهار،
گنجایشِ هزار شکفتن دارد؛
پاییز کوچک من،
دنیایِ سازشِ همه رنگهاست
با یکدیگر . . .
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
پاییزِ کوچکِ من،
گنجایشِ هزار بهار،
گنجایشِ هزار شکفتن دارد؛
پاییز کوچک من،
دنیایِ سازشِ همه رنگهاست
با یکدیگر . . .
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
جز همين دربدر دشت و صحاری بودن
ما به جایی نرسيديم ز جاری بودن
چالشت چيست؟ كه تقدير تو هم، زين دو يكی است:
از كبوتر شدن و باز شكاری بودن
چه نشانی است به جز داغ خيانت به جبين؟
اين يهودا صفتان را ، ز حواری بودن
دوستخواهی است، به تعبير تو يا خودخواهی؟
در قفس، عاشق آواز قناری بودن
مرهمی زندگیام، زخمی اگر، مرگم باش
كه به هر كار خوشا، يكسره كاری بودن
گر خزان اينهمه رنگين و اگر مرگ اين است
دل كند گل به تمامی، ز بهاری بودن
عشق را ديده و نشناخت ترنج از دستش
آنكه میخواست ز هر وسوسه عاری بودن
باز ((بودن و نبودن؟)) اگر این است سؤال
همچنان ((بودن)) اگر با توام آری ((بودن!))
دل من دشت پر از آهوكان شد، تا چند،
تو و در قلعهء يك ياد، حصاری بودن؟
آتش عشقی از امروز بتابان ، تا كی
زير خاكستر پيراری و پاری بودن؟
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
ما به جایی نرسيديم ز جاری بودن
چالشت چيست؟ كه تقدير تو هم، زين دو يكی است:
از كبوتر شدن و باز شكاری بودن
چه نشانی است به جز داغ خيانت به جبين؟
اين يهودا صفتان را ، ز حواری بودن
دوستخواهی است، به تعبير تو يا خودخواهی؟
در قفس، عاشق آواز قناری بودن
مرهمی زندگیام، زخمی اگر، مرگم باش
كه به هر كار خوشا، يكسره كاری بودن
گر خزان اينهمه رنگين و اگر مرگ اين است
دل كند گل به تمامی، ز بهاری بودن
عشق را ديده و نشناخت ترنج از دستش
آنكه میخواست ز هر وسوسه عاری بودن
باز ((بودن و نبودن؟)) اگر این است سؤال
همچنان ((بودن)) اگر با توام آری ((بودن!))
دل من دشت پر از آهوكان شد، تا چند،
تو و در قلعهء يك ياد، حصاری بودن؟
آتش عشقی از امروز بتابان ، تا كی
زير خاكستر پيراری و پاری بودن؟
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
من کجا توانم بود جز به یادِ تو ،وقتی
خاطراتِ تو چون خون، در رگانِ من جاری است
هر که را که غیر از تو گوش میکنم ،ناچار
قصّهٔ ملالانگیز، داستانِ تکراری است
با منیّ و تصویرت در صفِ تداعیها
اختتامِ پیش از خواب، افتتاحِ بیداری است
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
خاطراتِ تو چون خون، در رگانِ من جاری است
هر که را که غیر از تو گوش میکنم ،ناچار
قصّهٔ ملالانگیز، داستانِ تکراری است
با منیّ و تصویرت در صفِ تداعیها
اختتامِ پیش از خواب، افتتاحِ بیداری است
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تخیّل نازکآراییش را، ام از تو میگیرد
تغزّل در شکوفاییش الهام از تو میگیرد
تو لب تر کن، تو از چشمت شرابِ من به ساغر کن
که تنها میپرستِ مستِ من، جام از تو میگیرد
بیا آبی بزن بر آتشِ تندِ تنشهایم
که دل در بیقراریهاش، آرام از تو میگیرد
لبم زنبورِ صحراگردِ وحشی، تو سراپا گل
که چون نوشِ لبت را میمکد، کام از تو میگیرد
تو میگویی چیام من یا کجایی، یا کدامینم؟
که نفسِ خویشتن گُم کردهام نام از تو میگیرد
دلم بعد از بسی منزل به منزل در به در گشتن
نشانِ آرزویش را سرانجام از تو میگیرد
نگارینا! زمانه بیتو جُز طرحی مشوّش نیست
که آب و زنگ اگر میگیرد ایّام، از تو میگیرد
تو پایانِ تمامِ جستوجوهای منی، ای یار!
خوشا بختِ تکاپویی که فرجام از تو میگیرد
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تغزّل در شکوفاییش الهام از تو میگیرد
تو لب تر کن، تو از چشمت شرابِ من به ساغر کن
که تنها میپرستِ مستِ من، جام از تو میگیرد
بیا آبی بزن بر آتشِ تندِ تنشهایم
که دل در بیقراریهاش، آرام از تو میگیرد
لبم زنبورِ صحراگردِ وحشی، تو سراپا گل
که چون نوشِ لبت را میمکد، کام از تو میگیرد
تو میگویی چیام من یا کجایی، یا کدامینم؟
که نفسِ خویشتن گُم کردهام نام از تو میگیرد
دلم بعد از بسی منزل به منزل در به در گشتن
نشانِ آرزویش را سرانجام از تو میگیرد
نگارینا! زمانه بیتو جُز طرحی مشوّش نیست
که آب و زنگ اگر میگیرد ایّام، از تو میگیرد
تو پایانِ تمامِ جستوجوهای منی، ای یار!
خوشا بختِ تکاپویی که فرجام از تو میگیرد
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گفتم به خویش:
«دردِ مرا چاره میکند!
پلکی نگاه، بر منِ آواره میکند.»
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند:
«نامههای تو را پاره میکند..»
#حسین_دهلوی
@asheghanehaye_fatima
«دردِ مرا چاره میکند!
پلکی نگاه، بر منِ آواره میکند.»
از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند!
گفتند:
«نامههای تو را پاره میکند..»
#حسین_دهلوی
@asheghanehaye_fatima
خزان
به لطفِ تو
چشم و چراغِ تقویم است
که دیدنِ تو
در این فصل اتفاق افتاد ...
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
به لطفِ تو
چشم و چراغِ تقویم است
که دیدنِ تو
در این فصل اتفاق افتاد ...
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره؟
نمیشه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره؟
***
دوس دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو
ببره از اینجا و اون وَرِ ابرا بذاره
دلامون قرار گذاشتن همیشه به هم باشن
رو قرارش نکنه یههو دلی پا بذاره
دلم از اون دلایِ قدیمییه، از اون دلا
که میخواد عاشق که شد، پا رویِ دنیا بذاره
یه پا مجنونه دلم، به شوقِ لیلی، که می خواد
بار و بندیل و ببنده، سر به صحرا بذاره
تو دلت بوسه میخواد، من میدونم، امّا لبت
سرِ هر جُمله دلش میخواد یه امّا بذاره
بیتو دنیا نمیارزه، تو با من باش و بذار
همهٔ دنیا منو، همیشه تنها بذاره
***
من میخوام تا آخرِ دنیا تماشات بکنم
اگه زندگی برام، چشمِ تماشا بذاره
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
نمیشه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره؟
***
دوس دارم یه دست از آسمون بیاد ما دو تا رو
ببره از اینجا و اون وَرِ ابرا بذاره
دلامون قرار گذاشتن همیشه به هم باشن
رو قرارش نکنه یههو دلی پا بذاره
دلم از اون دلایِ قدیمییه، از اون دلا
که میخواد عاشق که شد، پا رویِ دنیا بذاره
یه پا مجنونه دلم، به شوقِ لیلی، که می خواد
بار و بندیل و ببنده، سر به صحرا بذاره
تو دلت بوسه میخواد، من میدونم، امّا لبت
سرِ هر جُمله دلش میخواد یه امّا بذاره
بیتو دنیا نمیارزه، تو با من باش و بذار
همهٔ دنیا منو، همیشه تنها بذاره
***
من میخوام تا آخرِ دنیا تماشات بکنم
اگه زندگی برام، چشمِ تماشا بذاره
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
سفر به خیر گل من که میروی با باد
ز دیده میروی اما نمیروی از یاد
کدام دشت و دمن یا کدام باغ و چمن
کجاست مقصدت ای گل کجاست مقصد باد
مباد بیم خزانت که هرکجا گذری
هزار باغ به شکرانهی تو خواهد زاد
خزان عمر مرا داشت در نظر دستی
که بر بهار تو نقش گل و شکوفه نهاد
تمام خلوت خود را اگر نباشی تو
به یاد سرخترین لحظهی تو خواهم داد
تو هم به یاد من او را ببوس اگر گذرت
به مرغ خستهپر دلشکستهای افتاد
غم چه میشود از دل بران که هر دو عنان
سپردهایم به تقدیر هر چه بادا باد
بیایم از پی تو گردباد اگر نبرد
مرا به همره خود سوی ناکجاآباد
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
ز دیده میروی اما نمیروی از یاد
کدام دشت و دمن یا کدام باغ و چمن
کجاست مقصدت ای گل کجاست مقصد باد
مباد بیم خزانت که هرکجا گذری
هزار باغ به شکرانهی تو خواهد زاد
خزان عمر مرا داشت در نظر دستی
که بر بهار تو نقش گل و شکوفه نهاد
تمام خلوت خود را اگر نباشی تو
به یاد سرخترین لحظهی تو خواهم داد
تو هم به یاد من او را ببوس اگر گذرت
به مرغ خستهپر دلشکستهای افتاد
غم چه میشود از دل بران که هر دو عنان
سپردهایم به تقدیر هر چه بادا باد
بیایم از پی تو گردباد اگر نبرد
مرا به همره خود سوی ناکجاآباد
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
بعداز تو گيجم بی قرارم خالی ام منگم
بر داربستی از چه خواهد شد چه خواهم کرد آونگم
صلح است عشق اما اگر پای تو روزی در ميان باشد
با چنگ و با دندان برای حفظ تو با هر که می جنگم
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
بر داربستی از چه خواهد شد چه خواهم کرد آونگم
صلح است عشق اما اگر پای تو روزی در ميان باشد
با چنگ و با دندان برای حفظ تو با هر که می جنگم
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
انگار با تمام جهان وصل میشوم
در لحظهای که میکِشَمت تنگ در بغل
من در بهشتِ حتم گناهم، مرا چه کار
با وعدهی ثواب و بهشتان محتمل؟
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
در لحظهای که میکِشَمت تنگ در بغل
من در بهشتِ حتم گناهم، مرا چه کار
با وعدهی ثواب و بهشتان محتمل؟
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
📝
خانواده يعنى چى؟
خانواده يعنى بىپولى و بىكارى و بيمارى و فشار روانى و جسمى و اجتماعى و عشقى تو را از پا درنمىآورد، ولى وقتى عصر جمعه صداى مادر پشت تلفن دورگه مىشود يا سر سفره نگاهت مىافتد به دست پدر كه مىلرزد، كمرت مىشكند. یعنی كه دايم بغض داشته باشى براى خاطر عزيزترين چيزها، كه از دست مىرود.
#حسین_وحدانی
@asheghanehaye_fatima
خانواده يعنى چى؟
خانواده يعنى بىپولى و بىكارى و بيمارى و فشار روانى و جسمى و اجتماعى و عشقى تو را از پا درنمىآورد، ولى وقتى عصر جمعه صداى مادر پشت تلفن دورگه مىشود يا سر سفره نگاهت مىافتد به دست پدر كه مىلرزد، كمرت مىشكند. یعنی كه دايم بغض داشته باشى براى خاطر عزيزترين چيزها، كه از دست مىرود.
#حسین_وحدانی
@asheghanehaye_fatima
نم برمیدارد چشمانت
با ملایمترین گریه
این ظرافت بیش از اندازه
خانه را زیباتر و غمگینتر کرده است.
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima
با ملایمترین گریه
این ظرافت بیش از اندازه
خانه را زیباتر و غمگینتر کرده است.
#حسین_صفا
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال
نصیبی نمیبرید از من...
شعرخوانی زندهیاد #حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
که جز ملال
نصیبی نمیبرید از من...
شعرخوانی زندهیاد #حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
@asru1
مادیان من! پس کی میبری سوارت را؟
میکشی به چشمانش سرمهٔ غبارت را
میشناسمت آری تاختن در آزادیست
آنچه میدهد تسکین روح بیقرارت را
آسمان بارانی با کمان رنگینش
در خوشآمدت طاقی بسته رهگذارت را
کاکل بلندت را باد میزند شانه،
صبحدم که میگیری دوش آبشارت را
ز آفتاب میپیچد، حولهای بر اندامت
آسمان که مهتروار دارد انتظارت را
دشت پیش روی تو، سفرهای است گسترده
میچری در آرامش قوت سبزه زارت را
تا تو آب از آن نوشی، اندکی بمان تا گل
بگذراند از صافی، آب چشمه سارت را...
چار پرترین شبدر با تو هست و هر سویی
میروی و همراهت میبری بهارت را
مژده سفر دارد چون به اهتزاز آرد
در نسیمها یالت، بیرق بشارت را
آسمان نمازش را رو به خاک میخواند
ماهِ نو که میبوسد نعل نقره کارت را
شاعر توام چون باد، شاعری که در شعرش
دشت و درّه میبوسند پای راهوارت را
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
مادیان من! پس کی میبری سوارت را؟
میکشی به چشمانش سرمهٔ غبارت را
میشناسمت آری تاختن در آزادیست
آنچه میدهد تسکین روح بیقرارت را
آسمان بارانی با کمان رنگینش
در خوشآمدت طاقی بسته رهگذارت را
کاکل بلندت را باد میزند شانه،
صبحدم که میگیری دوش آبشارت را
ز آفتاب میپیچد، حولهای بر اندامت
آسمان که مهتروار دارد انتظارت را
دشت پیش روی تو، سفرهای است گسترده
میچری در آرامش قوت سبزه زارت را
تا تو آب از آن نوشی، اندکی بمان تا گل
بگذراند از صافی، آب چشمه سارت را...
چار پرترین شبدر با تو هست و هر سویی
میروی و همراهت میبری بهارت را
مژده سفر دارد چون به اهتزاز آرد
در نسیمها یالت، بیرق بشارت را
آسمان نمازش را رو به خاک میخواند
ماهِ نو که میبوسد نعل نقره کارت را
شاعر توام چون باد، شاعری که در شعرش
دشت و درّه میبوسند پای راهوارت را
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
من دلم میخواهد خیلی زیاد با تو حرف بزنم. دلم میخواهد خیلی زیاد برای تو بنویسم. نه به این خاطر که تو میفهمی که چه میگویم، به این خاطر که من تو را دوست دارم. تو پدر و مادر پیر من هستی که رهایت نمیکنم. تو فرزند کوچک من هستی که رهایت نمیکنم، حتی وقتی که فکر میکنی دیگر فرزند کوچک هیچکس نیستی. من رفیق تو هستم وقتی که فکر میکنی دیگر هیچ رفیقی نداری. من آخرین کسی هستم که فنجان زهرآلودی را که به همه دادی از تو خواهم گرفت و بیفکر خواهم نوشید. من تو را دوست دارم، مرا آسان قربانی نکن.
#حسین_دریابندی
@asheghanehaye_fatima
#حسین_دریابندی
@asheghanehaye_fatima
Daryaye Aroomi موزیکدل
Hossein Tavakoli موزیکدل
`
🎼●آهنگ: «دریای آرومی»
🎙●خواننده: #حسین_توکلی
●آهنگ: #حسین_توکلی
●ترانه: #مریم_ذاکری
@asheghanehaye_fatima
🎼●آهنگ: «دریای آرومی»
🎙●خواننده: #حسین_توکلی
●آهنگ: #حسین_توکلی
●ترانه: #مریم_ذاکری
@asheghanehaye_fatima
به #بهشت نمی روم ؛
اگر #مادرم آنجا نباشد...
#حسین_پناهی
🌹روز مادر؛
برترین روز سال مبارک🌹
@asheghanehaye_fatima
اگر #مادرم آنجا نباشد...
#حسین_پناهی
🌹روز مادر؛
برترین روز سال مبارک🌹
@asheghanehaye_fatima
آدم همین یک چیز را یاد بگیرد٫ که جایی که باید گریه کند، گریه کند. نریزد تو خودش؛ چون بزرگ شده یا چون آدم بزرگها گریه نمیکنند. (عجب دروغ بزرگی!) که یاد بگیرد جایی که باید فریاد بزند، فریاد بزند. که وقتی باید عصبانی باشد، عصبانی باشد واقعا، نه تندیس صبر و حلم و شکیبایی! که یاد بگیرد قرار نیست خون خونش را بخورد، ولی به همه لبخند احمقانهی نایس و کول تحویل بدهد و در عوضش مدالِ بدردنخورِ « فلانی؟ وای! هیچوقت ندیدم عصبانی باشه، همیشه ریلکس و آرومه، دلش مثل دریاست! » را تحویل بگیرد.
یاد بگیرد وقتی نمیخواهد کسی بماند، حالیِ طرف کند که نباید بماند؛ و وقتی نمیخواهد کسی برود، به موقعش داد بزند: « آهای! نمیخواهم بروی.»
آدم تا آخر عمرش مدیون خودش است، اگر همانجا، همانوقت؛ به همانکس، همان حرفی را که باید بزند، نزند.
#حسین_وحدانی
@asheghanehaye_fatima
یاد بگیرد وقتی نمیخواهد کسی بماند، حالیِ طرف کند که نباید بماند؛ و وقتی نمیخواهد کسی برود، به موقعش داد بزند: « آهای! نمیخواهم بروی.»
آدم تا آخر عمرش مدیون خودش است، اگر همانجا، همانوقت؛ به همانکس، همان حرفی را که باید بزند، نزند.
#حسین_وحدانی
@asheghanehaye_fatima
مرا به بوی خوشَت جان ببخش و زنده بدار
کـه از تـوُ چیزی از ایـن بیشتر نمی خواهم
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
کـه از تـوُ چیزی از ایـن بیشتر نمی خواهم
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima