عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
اوضاعِ زشتِ عالمِ دون، دیدنی نبود
آسوده آن‌که در شبِ مستی به خواب مُرد

#حزین_لاهیجی
#عزیز_روزهام❤️


@asheghanehaye_fatima
💠

آمد ز طرْفِ کویَت صبحِ ازل نسیمی
بوی تو را گرفتیم ما و بهار هر دو


🔺 #حزین_لاهیجی
#عزیز_روزهام

💠 @asheghanehaye_fatima
💠


دل در پریدن است چو شبنم ز روی تو
خون مشک می شود به رگِ گل ز بوی تو

باید به سینه نیشترِ ناله بشکنم
نازک تر است از دلِ عشّاق خوی تو

یک صبح سینه چاک گذشتی ز گلستان
گل پاره کرده است گریبان به بوی تو

خواهد نشست خونِ من از جوش اضطراب
ساقی اگر چو باده کند در سبوی تو

خلقی به هم نشان مه عید می دهند
انگشتِ من چو قبله نما مانده سوی تو

از چشم شور خود کندش مشک،روزگار
خونی که می کند به دلِ نافه،موی تو

تَر شد ز ابرِ کلک تو مغز خرد ، حزین
جان تازه می کند ، رقم مشکبوی تو



🔺 #حزین_لاهیجی |
#عزیز_روزهام


💠 @asheghanehaye_fatima
پس از ما تیره روزان روزگاری میشود پیدا
قفای هر خزان آخر بهاری میشود پیدا

مکش ای طور با افسرده حالان گردن دعوی
که در خاکستر ما هم شراری میشود پیدا

پس از فرهاد باید قدر این جانسخت دانستن
که بعد از روزگاری مرد کاری میشود پیدا

من خونین جگر از بسکه با خود داغ او بردم
کنی هرجا بخاکم لاله زاری میشود پیدا

به استغنا چنین مگذر ز من ای برق سنگین دل
مرا در آشیان هم مشت خاری میشود پیدا

فراموشم نخواهد کرد آن سرو روان اما
بهار رفته بعد از انتظاری میشود پیدا

"حزین" ار خویشتن را از میان گمگشته انگاری
درین دریای بی پایان کناری میشود پیدا


#حزین_لاهیجی

@asheghanehaye_fatima
ْْْ ْْْ
در هجر تو، هر پاره‌ی دل محشر داغی‌ست...

#حزین_لاهیجی_____✒️
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
▪️

تنگ است دلم قدرت فریاد کجایی ؟

#حزین_لاهیجی


@asheghanehaye_fatima
گناه من اگر عشق است،استغفار نتوانم
نگاهی گرد دل می‌گردد و اظهار نتوانم

گریبان‌پاره می‌آیم به کویت هر سحر، ترسم
که مستم محتسب پندارد و انکار نتوانم

تو را تا دیده‌ام، گلشن به چشمم خار می‌آید
توانم دیده ازگل بست، از آن رخسار نتوانم

اگر زآلایشم آزرده‌ای، اوّل قدح دَردِه
به مستی میتوانم پاک شد،هشیار نتوانم

به راه او، دل و دستم حزین از کار می‌ماند
دراین مستی،پریشان کردنِ دستار نتوانم

#حزین_لاهیجی


@asheghanehaye_fatima
گناه من اگر عشق است،استغفار نتوانم
نگاهی گرد دل می‌گردد و اظهار نتوانم

گریبان‌پاره می‌آیم به کویت هر سحر، ترسم
که مستم محتسب پندارد و انکار نتوانم

تو را تا دیده‌ام، گلشن به چشمم خار می‌آید
توانم دیده ازگل بست، از آن رخسار نتوانم

اگر زآلایشم آزرده‌ای، اوّل قدح دَردِه
به مستی میتوانم پاک شد،هشیار نتوانم

به راه او، دل و دستم حزین از کار می‌ماند
دراین مستی،پریشان کردنِ دستار نتوانم

#حزین_لاهیجی


@asheghanehaye_fatima
از آن شبی که به زلفِ تو کرد شانه‌کشی
نمی‌رود دل و دستم به هیچ کار هنوز

#حزین_لاهیجی
@asheghanehaye_fatima
دل در پریدن است چو شبنم ز روی تو
خون مشک می شود به رگِ گل ز بوی تو

باید به سینه نیشترِ ناله بشکنم
نازک تر است از دلِ عشّاق خوی تو

یک صبح سینه چاک گذشتی ز گلستان
گل پاره کرده است گریبان به بوی تو

خواهد نشست خونِ من از جوش اضطراب
ساقی اگر چو باده کند در سبوی تو

خلقی به هم نشان مه عید می دهند
انگشتِ من چو قبله نما مانده سوی تو

از چشم شور خود کندش مشک،روزگار
خونی که می کند به دلِ نافه،موی تو

تَر شد ز ابرِ کلک تو مغز خرد ، حزین
جان تازه می کند ، رقم مشکبوی تو



#حزین_لاهیجی
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
💠

ای از رخت مشّاطه را صد چشمِ حیران در بغل
مانند صبح، آیینه را خورشیدِ تابان در بغل

هندویِ خالت را بوَد چین و ختن زیرِ نگین
زنّارِ زلفت را بوَد صد کافرستان در بغل

لعلِ قدح‌نوشِ تو را میخانه‌ها در آستین
خطّ زره‌پوشِ تو را صد جوشِ توفان در بغل

صبحِ بناگوشِ تو را خورشید تابان خوشه‌چین
داغِ سیه‌پوشِ تو را صد شامِ هجران در بغل

چشمت عجب نبوَد اگر دل را نگه‌داری کند
در می‌پرستی شیشه را دارند مستان در بغل

بویِ محبّت می‌شود پوشیده ما را در سخن
گر بوی گل پنهان کند باد بهاران در بغل

از دستِ جورت در چمن ای یوسف گل‌پیرهن
دارد دلِ صد پاره‌ای هر غنچه پنهان در بغل

چاکِ گریبان می‌کند چون لاله رسوا، عشق را
چندان‌که می‌سازد دلم داغِ تو پنهان در بغل

دیگر کجا عشق و جنون چون لاله پنهان می‌توان
داغم هم‌آغوشِ جگر، چاکِ گریبان در بغل

دارم دلی کز ناله‌اش نالد به صد شیون، «حزین»
اسلامیان کعبه را ناقوسِ رهبان در بغل

#حزین_لاهیجی
#عزیز_روزهام
💠 @asheghanehaye_fatima
خلقی به هم نشان مه عید می دهند
انگشت من چو قبله نما مانده سوی تو


#حزین_لاهیجی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ز چشمم دیدهٔ خورشید محشر خیره میگردد
چو خوابم شد شبیخون خوردهٔ خیل خیال تو

#حزین_لاهیجی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
آمد ز طرفِ کویت
        صبحِ ازل نسیمی

بوی تو را گرفتیم
            ما و بهار،  هر دو

#حزین_لاهیجی


@asheghanehaye_fatima
.

ما را به چه تقصیر، فلک در به در انداخت؟

#حزین_لاهیجی
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
نهفته‌ام به خموشی خیال روی تو را
مباد کز نفَسم بشنوند بوی تو را

شده‌ست شیفته بلبل به باغ و حور به خلد
ندیده‌اند گلستانِ رنگ و بوی تو را

اگر به دامنِ وصل تو دست ما نرسد
کشیده‌ایم در آغوش، آرزوی تو را

چه خوش بوَد که نماید به ما دلت را گرم
محبّتی که به ما گرم ساخت خوی تو را

شود ز باختنِ رنگم آتشین، لعلت
چه نازکی‌ست عتابِ بهانه‌جوی تو را

به طورِ عشق، «حزین»! آستین‌فشان گردد
کلیم اگر شنود طرزِ های و هوی تو را.

#حزین_لاهیجی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
جایی که نگاه تو بود حاجت می نیست

#حزین_لاهیجی
@asheghanehaye_fatima
اگر به دامنِ وصلِ تو دستِ ما نرسد
کشیده‌ایم در آغوش آرزوی تو را !

#حزین_لاهیجی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
کار رسوایی ما، حیف به پایان نرسید
نارسا طالعِ چاکی که به دامان نرسید
دیده دیری‌ست که در راهِ غبار درِ توست
نکهت مصر سفر کرد و به کنعان نرسید
دل بر آن شبنم لب‌تشنه مرا می‌سوزد
که به سرچشمۀ خورشید درخشان نرسید
شمعِ بالين منِ خسته شد آنگاه رخش
کز ضعیفی نگهم تا سرِ مژگان نرسید

#حزین_لاهیجی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
اگر به دامنِ وصلِ تو دستِ ما نرسد
کشیده‌ایم در آغوش، آرزوی تو را..

#حزین_لاهیجی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima