@asheghanehaye_fatima
خورشیدِ پریده رنگ را
به کدامین روز
گواه گیرم
وقتی نجابت نور
در دهان شب
بلعیده می شود
#فرناز_جعفرزادگان
#کتاب #آدم_از_کدام_فصل_به_زمین_افتاد
خورشیدِ پریده رنگ را
به کدامین روز
گواه گیرم
وقتی نجابت نور
در دهان شب
بلعیده می شود
#فرناز_جعفرزادگان
#کتاب #آدم_از_کدام_فصل_به_زمین_افتاد
@asheghanehaye_fatima
📯مرا به اسم صدا کن
تا بیایم
ای جانِ من
مرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرنده ای ست در حال پرواز ؟
یا بوته ای
که ریشه اش در خاک فرو رفته است ؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته می کند
و نپرس
که اسمم چیست !
خودم نمیدانم
می جویم
اسمم را می جویم
و می دانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از تَهِ جهنم
می آیم ...
جلویت زانو می زنم
و سَرِ خسته ی خود را
به دست های تو می سپارم .
✍: #هالینا_پوشفیا_توفسکا
📜: #آدم_مترسک_عاشق
📯مرا به اسم صدا کن
تا بیایم
ای جانِ من
مرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرنده ای ست در حال پرواز ؟
یا بوته ای
که ریشه اش در خاک فرو رفته است ؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته می کند
و نپرس
که اسمم چیست !
خودم نمیدانم
می جویم
اسمم را می جویم
و می دانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از تَهِ جهنم
می آیم ...
جلویت زانو می زنم
و سَرِ خسته ی خود را
به دست های تو می سپارم .
✍: #هالینا_پوشفیا_توفسکا
📜: #آدم_مترسک_عاشق
@asheghanehaye_fatima
خورشیدِ پریده رنگ را
به کدامین روز
گواه گیرم
وقتی نجابت نور
در دهان شب
بلعیده می شود
#فرناز_جعفرزادگان
#کتاب #آدم_از_کدام_فصل_به_زمین_افتاد
خورشیدِ پریده رنگ را
به کدامین روز
گواه گیرم
وقتی نجابت نور
در دهان شب
بلعیده می شود
#فرناز_جعفرزادگان
#کتاب #آدم_از_کدام_فصل_به_زمین_افتاد
@asheghanehaye_fatima
سال بعد روزی که فکرش را هم نمیکنیم
توی خیابان با هم روبرو میشویم.
تو از روبرو میآیی. هنوز با همان پرستیژ مخصوص به خودت قدم بر میداری فقط کمی جا افتاده تر شده ای...
قدمهایم آهسته تر میشود...
به یک قدمیام میرسی و با چشمان نافذت مرا کامل برانداز میکنی!
درد کهنه ای از اعماق قلـ ـبم تیر میکشد...
و رعشه ای میاندازد بر استخوان فقراتم.
هنوز بوی عطر فرانسویات را کامل استنشاق نکردهام که از کنارم رد شده ای...
تمام خطوط چهرهات را در یک لحظه کوتاه در ذهنم ثبت میکنم...
میایستم و برمی گردم و میبینم تو هم ایستاده ای!
می دانم به چه فکر میکنی!
من اما به این فکر میکنم که چقدر دیر ایستاده ای!
چقدر دیر کرده ای!
چقدر دیر ایستادهام!
چقدر به این ایستادنها سالها پیش نیاز داشتم
قدمهای سستم را دوباره از سر میگیرم...
تو اما هنوز ایستاده ای...
خداحافظیها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشتها بدترند.
حضور عینی انسان نمیتواند با سایه درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!
#مارگارت_آتوود
کتاب #آدم_کش_کور
ترجمه #شهین_آسایش
سال بعد روزی که فکرش را هم نمیکنیم
توی خیابان با هم روبرو میشویم.
تو از روبرو میآیی. هنوز با همان پرستیژ مخصوص به خودت قدم بر میداری فقط کمی جا افتاده تر شده ای...
قدمهایم آهسته تر میشود...
به یک قدمیام میرسی و با چشمان نافذت مرا کامل برانداز میکنی!
درد کهنه ای از اعماق قلـ ـبم تیر میکشد...
و رعشه ای میاندازد بر استخوان فقراتم.
هنوز بوی عطر فرانسویات را کامل استنشاق نکردهام که از کنارم رد شده ای...
تمام خطوط چهرهات را در یک لحظه کوتاه در ذهنم ثبت میکنم...
میایستم و برمی گردم و میبینم تو هم ایستاده ای!
می دانم به چه فکر میکنی!
من اما به این فکر میکنم که چقدر دیر ایستاده ای!
چقدر دیر کرده ای!
چقدر دیر ایستادهام!
چقدر به این ایستادنها سالها پیش نیاز داشتم
قدمهای سستم را دوباره از سر میگیرم...
تو اما هنوز ایستاده ای...
خداحافظیها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشتها بدترند.
حضور عینی انسان نمیتواند با سایه درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!
#مارگارت_آتوود
کتاب #آدم_کش_کور
ترجمه #شهین_آسایش
@asheghanehaye_fatima
#اندیشیدن
فسق و فجوری بدتر از اندیشیدن وجود ندارد.
مثل گردهافشانی علفی هرز، این بیبندوباری تكثیر میشود
در ردیفی كه برای گل مارگریت كرتبندی شده.
هیچ چیز برای آنهایی كه میاندیشند مقدس نیست
هرچیزی را همان مینامند كه هست
تجزیههای عیاشانه
تركیبهای فاحشهوار
شتابی وحشی و هرزه دنبال واقعهای عریان
لمس شهوانی موضوعهای حساس
فصل تخمریزی نظریهها ـ اینها خوشایند آنهاست.
چه در روز روشن چه در تاریكی شب
به هم میآمیزند در شكل زوج، مثلث، دایره.
جنسیت و سن طرف مقابل اینجا مطرح نیست
چشمهاشان برق میزند، گونههاشان گل میاندازد.
دوست دوست را از راه به در میكند
دختر بچههای حرامزاده پدر را منحرف میكنند
برادری خواهر كوچكترش را وادار به فحشا میكند.
میوههای دیگری از درخت ممنوع
متفاوت با باسنهای صورتی مجلات مستهجن
بیشتر از تصاویر واقعا مبتذلِ این مجلات، به مزاجشان خوش میآید
كتابهایی كه آنها را سرگرم میكند تصویر ندارد
تنها تنوع آنها
جملات خاصیست كه با ناخن یا مداد رنگی
زیرشان خط میكشند.
چه وحشتناك آن هم در چه حالاتی
و با چه سادهگی افسارگسیختهای
ذهن موفق میشود در ذهن دیگر نطفه ببندد
از آن حالات حتا #كاماسوترا خبری ندارد.
به هنگام این قرارهای مخفی عاشقانه، حتا چایی به سختی دم میكشد.
آدمها روی صندلی مینشینند، لبهایشان را تكان میدهند
هر كسی خودش پا روی پا میاندازد
اینگونه یك پا كف اتاق را لمس میكند
پای دیگر آزادانه در هوا میچرخد
گاهبهگاه کسی بلند میشود نزدیك پنجره میرود
و از روزنهی پرده
خیابان را دید میزند. □
(کاماسوترا : کتابی هندیست از آثار مذهبی هندوان که دانایی به نام واتسیایانا آن را در باب مسایل جنسی نوشته است)
#ویسواوا_شیمبورسکا
ترجمه :
#مارک_اسموژنسکی
#چوکا_چکاد
#شهرام_شیدایی
از کتاب #آدم_ها_روی_پل
#نشرمرکز
پ ن : این شعر از چاپ چهارم به بعد از کتاب آدم ها روی پل حذف شد
#اندیشیدن
فسق و فجوری بدتر از اندیشیدن وجود ندارد.
مثل گردهافشانی علفی هرز، این بیبندوباری تكثیر میشود
در ردیفی كه برای گل مارگریت كرتبندی شده.
هیچ چیز برای آنهایی كه میاندیشند مقدس نیست
هرچیزی را همان مینامند كه هست
تجزیههای عیاشانه
تركیبهای فاحشهوار
شتابی وحشی و هرزه دنبال واقعهای عریان
لمس شهوانی موضوعهای حساس
فصل تخمریزی نظریهها ـ اینها خوشایند آنهاست.
چه در روز روشن چه در تاریكی شب
به هم میآمیزند در شكل زوج، مثلث، دایره.
جنسیت و سن طرف مقابل اینجا مطرح نیست
چشمهاشان برق میزند، گونههاشان گل میاندازد.
دوست دوست را از راه به در میكند
دختر بچههای حرامزاده پدر را منحرف میكنند
برادری خواهر كوچكترش را وادار به فحشا میكند.
میوههای دیگری از درخت ممنوع
متفاوت با باسنهای صورتی مجلات مستهجن
بیشتر از تصاویر واقعا مبتذلِ این مجلات، به مزاجشان خوش میآید
كتابهایی كه آنها را سرگرم میكند تصویر ندارد
تنها تنوع آنها
جملات خاصیست كه با ناخن یا مداد رنگی
زیرشان خط میكشند.
چه وحشتناك آن هم در چه حالاتی
و با چه سادهگی افسارگسیختهای
ذهن موفق میشود در ذهن دیگر نطفه ببندد
از آن حالات حتا #كاماسوترا خبری ندارد.
به هنگام این قرارهای مخفی عاشقانه، حتا چایی به سختی دم میكشد.
آدمها روی صندلی مینشینند، لبهایشان را تكان میدهند
هر كسی خودش پا روی پا میاندازد
اینگونه یك پا كف اتاق را لمس میكند
پای دیگر آزادانه در هوا میچرخد
گاهبهگاه کسی بلند میشود نزدیك پنجره میرود
و از روزنهی پرده
خیابان را دید میزند. □
(کاماسوترا : کتابی هندیست از آثار مذهبی هندوان که دانایی به نام واتسیایانا آن را در باب مسایل جنسی نوشته است)
#ویسواوا_شیمبورسکا
ترجمه :
#مارک_اسموژنسکی
#چوکا_چکاد
#شهرام_شیدایی
از کتاب #آدم_ها_روی_پل
#نشرمرکز
پ ن : این شعر از چاپ چهارم به بعد از کتاب آدم ها روی پل حذف شد
@asheghanehaye_fatima
مرا به اسم صدا کن
تا بیایم
ای جانِ من
مرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرنده ای ست در حال پرواز ؟
یا بوته ای
که ریشه اش در خاک فرو رفته است ؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته می کند
و نپرس
که اسمم چیست !
خودم نمیدانم
می جویم
اسمم را می جویم
و می دانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از تَهِ جهنم
می آیم ...
جلویت زانو می زنم
و سَرِ خسته ی خود را
به دست های تو می سپارم .
👤 #هالینا_پوشفیا_توفسکا
📚#آدم_مترسک_عاشق
مرا به اسم صدا کن
تا بیایم
ای جانِ من
مرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرنده ای ست در حال پرواز ؟
یا بوته ای
که ریشه اش در خاک فرو رفته است ؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته می کند
و نپرس
که اسمم چیست !
خودم نمیدانم
می جویم
اسمم را می جویم
و می دانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از تَهِ جهنم
می آیم ...
جلویت زانو می زنم
و سَرِ خسته ی خود را
به دست های تو می سپارم .
👤 #هالینا_پوشفیا_توفسکا
📚#آدم_مترسک_عاشق
@asheghanehaye_fatima
#اندیشیدن
فسق و فجوری بدتر از اندیشیدن وجود ندارد.
مثل گردهافشانی علفی هرز، این بیبندوباری تكثیر میشود
در ردیفی كه برای گل مارگریت كرتبندی شده.
هیچ چیز برای آنهایی كه میاندیشند مقدس نیست
هرچیزی را همان مینامند كه هست
تجزیههای عیاشانه
تركیبهای فاحشهوار
شتابی وحشی و هرزه دنبال واقعهای عریان
لمس شهوانی موضوعهای حساس
فصل تخمریزی نظریهها ـ اینها خوشایند آنهاست.
چه در روز روشن چه در تاریكی شب
به هم میآمیزند در شكل زوج، مثلث، دایره.
جنسیت و سن طرف مقابل اینجا مطرح نیست
چشمهاشان برق میزند، گونههاشان گل میاندازد.
دوست دوست را از راه به در میكند
دختر بچههای حرامزاده پدر را منحرف میكنند
برادری خواهر كوچكترش را وادار به فحشا میكند.
میوههای دیگری از درخت ممنوع
متفاوت با باسنهای صورتی مجلات مستهجن
بیشتر از تصاویر واقعا مبتذلِ این مجلات، به مزاجشان خوش میآید
كتابهایی كه آنها را سرگرم میكند تصویر ندارد
تنها تنوع آنها
جملات خاصیست كه با ناخن یا مداد رنگی
زیرشان خط میكشند.
چه وحشتناك آن هم در چه حالاتی
و با چه سادهگی افسارگسیختهای
ذهن موفق میشود در ذهن دیگر نطفه ببندد
از آن حالات حتا #كاماسوترا خبری ندارد.
به هنگام این قرارهای مخفی عاشقانه، حتا چایی به سختی دم میكشد.
آدمها روی صندلی مینشینند، لبهایشان را تكان میدهند
هر كسی خودش پا روی پا میاندازد
اینگونه یك پا كف اتاق را لمس میكند
پای دیگر آزادانه در هوا میچرخد
گاهبهگاه کسی بلند میشود نزدیك پنجره میرود
و از روزنهی پرده
خیابان را دید میزند. □
(کاماسوترا : کتابی هندیست از آثار مذهبی هندوان که دانایی به نام واتسیایانا آن را در باب مسایل جنسی نوشته است)
#ویسواوا_شیمبورسکا
ترجمه :
#مارک_اسموژنسکی
#چوکا_چکاد
#شهرام_شیدایی
از کتاب #آدم_ها_روی_پل
#نشرمرکز
پ ن : این شعر از چاپ چهارم به بعد از کتاب آدم ها روی پل حذف شد
@asheghanehaye_fatima
#اندیشیدن
فسق و فجوری بدتر از اندیشیدن وجود ندارد.
مثل گردهافشانی علفی هرز، این بیبندوباری تكثیر میشود
در ردیفی كه برای گل مارگریت كرتبندی شده.
هیچ چیز برای آنهایی كه میاندیشند مقدس نیست
هرچیزی را همان مینامند كه هست
تجزیههای عیاشانه
تركیبهای فاحشهوار
شتابی وحشی و هرزه دنبال واقعهای عریان
لمس شهوانی موضوعهای حساس
فصل تخمریزی نظریهها ـ اینها خوشایند آنهاست.
چه در روز روشن چه در تاریكی شب
به هم میآمیزند در شكل زوج، مثلث، دایره.
جنسیت و سن طرف مقابل اینجا مطرح نیست
چشمهاشان برق میزند، گونههاشان گل میاندازد.
دوست دوست را از راه به در میكند
دختر بچههای حرامزاده پدر را منحرف میكنند
برادری خواهر كوچكترش را وادار به فحشا میكند.
میوههای دیگری از درخت ممنوع
متفاوت با باسنهای صورتی مجلات مستهجن
بیشتر از تصاویر واقعا مبتذلِ این مجلات، به مزاجشان خوش میآید
كتابهایی كه آنها را سرگرم میكند تصویر ندارد
تنها تنوع آنها
جملات خاصیست كه با ناخن یا مداد رنگی
زیرشان خط میكشند.
چه وحشتناك آن هم در چه حالاتی
و با چه سادهگی افسارگسیختهای
ذهن موفق میشود در ذهن دیگر نطفه ببندد
از آن حالات حتا #كاماسوترا خبری ندارد.
به هنگام این قرارهای مخفی عاشقانه، حتا چایی به سختی دم میكشد.
آدمها روی صندلی مینشینند، لبهایشان را تكان میدهند
هر كسی خودش پا روی پا میاندازد
اینگونه یك پا كف اتاق را لمس میكند
پای دیگر آزادانه در هوا میچرخد
گاهبهگاه کسی بلند میشود نزدیك پنجره میرود
و از روزنهی پرده
خیابان را دید میزند. □
(کاماسوترا : کتابی هندیست از آثار مذهبی هندوان که دانایی به نام واتسیایانا آن را در باب مسایل جنسی نوشته است)
#ویسواوا_شیمبورسکا
ترجمه :
#مارک_اسموژنسکی
#چوکا_چکاد
#شهرام_شیدایی
از کتاب #آدم_ها_روی_پل
#نشرمرکز
پ ن : این شعر از چاپ چهارم به بعد از کتاب آدم ها روی پل حذف شد
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
اين جا، مردم قدرِ #صبح را نمى دانند.
با بيدار باشِ زنگِ ساعت كه همچون تيشه اى خوابشان را قطع مى كند، به طرزِ خشنى از #خواب بر مى خيزند و بلافاصله خود را به دستِ تعجيلى شوم مى سپارند.
مى توانى به من بگويى روزى كه با چنين عملِ خشنى شروع شود چگونه روزى خواهد بود؟
باور كن همين صبح هاست كه خلق و خوى #آدم را تعيين مى كند.
#میلان_کوندرا
اين جا، مردم قدرِ #صبح را نمى دانند.
با بيدار باشِ زنگِ ساعت كه همچون تيشه اى خوابشان را قطع مى كند، به طرزِ خشنى از #خواب بر مى خيزند و بلافاصله خود را به دستِ تعجيلى شوم مى سپارند.
مى توانى به من بگويى روزى كه با چنين عملِ خشنى شروع شود چگونه روزى خواهد بود؟
باور كن همين صبح هاست كه خلق و خوى #آدم را تعيين مى كند.
#میلان_کوندرا
فقط این سکوتو پر از حرف کن
زمانِ منو با خودت صرف کن
نذار خنده هاتو مجسم کنم
به دادم برس تا بهت مومنم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@asheghanehaye_fatima
زمانِ منو با خودت صرف کن
نذار خنده هاتو مجسم کنم
به دادم برس تا بهت مومنم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@asheghanehaye_fatima
هفت سالم بود صبح زود وقتی از خواب بیدار شدم تا به مدرسه بروم دیدم زمین مثل عروس ها پیرهن سفید پوشیده برف آمده بود... چه خبر خوبی، برف آمده بود و مدرسه ها تعطیل شده بود قرار بود برای اولین بار آدم برفی درست کنم... یک آدم برفی فقط و فقط برای خودملباس گرم پوشیدم و دستکش هایم را دست کردم و به کوچه رفتم ...خیلی سرد بود...شروع کردم به جمع کردن برف ها... دست هایم یخ زده بود ولی من آدم برفی می خواستمبدتر از سرما حرف های عابرانی بود که تا من را می دیدند می گفتند سرد است برو به خانه، سرما می خوری...با یک آفتاب زود آب می شود " اصلا شاید کسی دلش بخواهد سرما بخورد " این را می گفتم و دست هایم را هاااا می کردم تا کمی گرم شوندتمام شد... زیباترین آدم برفی دنیا را من با دست های یخ زده ساختمهویج و دکمه و... از خانه برداشتم و کاملش کردم... نزدیک ظهر شد دستکش و شال و کلاهم را به آدم برفی دادم و رفتم خانه تا کمی گرم شومچشم هایم داد می زد که سرما خورده ام اما چه اهمیتی داشت ... من آدم برفی داشتم یک آدم برفی برای خودماز خستگی و اثرات قرص سرما خوردگی کنار بخاری خوابم برد بیدار که شدم دیدم انگار چند فصل خوابیده ام... آفتاب شده بود...خودم را به کوچه رساندم دیدم یادگاری هایم را گذاشته و رفتهحرف عابران در گوشم مثل یک نوار ضبط شده مدام تکرار می شد سرد است برو به خانه، سرما می خوری... با یک آفتاب زود آب می شودبعد از آن دیگر آدم برفی درست نکردم ...این روزها وقتی چشم هایم را می بندم تعداد زیادی آدم برفی جلوی چشم هایم می آیند که هیچ کدام از برف ساخته نشده اند ولی مرامشان همان مرام آدم برفی ست ... با اولین آفتاب آب می شوند
و می روند توی زمین... یادگاری هایشان می ماند و حرف عابران
#آدم_برفی
متن: #حسین_حائریان
@asheghanehaye_fatima
و می روند توی زمین... یادگاری هایشان می ماند و حرف عابران
#آدم_برفی
متن: #حسین_حائریان
@asheghanehaye_fatima