@asheghanehaye_fatima
یک بار طعم "عشق" را چشیده ام !
مزه تلخ قهوه سیاه می داد ،
تپش قلبم را تند کرد ،
بدن زنده ام را دیوانه ،
حواسم را بهم ریخت و رفت ...!
#هالینا_پوشفیا_توفسکا
یک بار طعم "عشق" را چشیده ام !
مزه تلخ قهوه سیاه می داد ،
تپش قلبم را تند کرد ،
بدن زنده ام را دیوانه ،
حواسم را بهم ریخت و رفت ...!
#هالینا_پوشفیا_توفسکا
شاخهی عشق را شکستم
آن را در خاک دفن کردم
و ديدم که
باغم گلکرده است.
کسی نمی تواند عشق را بکشد
اگر در خاک دفنش کنی
دوباره میرويد
اگر پرتابش کنی به آسمان
بالهايی از برگ در میآورد
و در آب میافتد.
با جویها میدرخشد
و غوطهور در آب
برق میزند.
خواستم آن را در دلم دفن کنم
ولی دلم خانهی عشق بود
درهای خود را باز کرد
و آن را احاطه کرد با آواز از ديواری تا ديواری
دلم بر نوک انگشتانم میرقصيد
عشقم را در سرم دفن کردم
و مردم پرسيدند
چرا سرم گل داده است
چرا چشم هايم مثل ستارهها میدرخشند
و چرا لبهايم از صبح روشنترند
می خواستم اين عشق را تکهتکه کنم
ولی نرم و سيال بود، دور دستم پيچيد
و دستهايم در عشق به دام افتادند
حالا مردم میپرسند که من زندانی کيستم...!
از کتاب خیانت شعرهای شور و شکست
@asheghanehaye_fatima
#هالینا_پوشفیا_توفسکا
💫
آن را در خاک دفن کردم
و ديدم که
باغم گلکرده است.
کسی نمی تواند عشق را بکشد
اگر در خاک دفنش کنی
دوباره میرويد
اگر پرتابش کنی به آسمان
بالهايی از برگ در میآورد
و در آب میافتد.
با جویها میدرخشد
و غوطهور در آب
برق میزند.
خواستم آن را در دلم دفن کنم
ولی دلم خانهی عشق بود
درهای خود را باز کرد
و آن را احاطه کرد با آواز از ديواری تا ديواری
دلم بر نوک انگشتانم میرقصيد
عشقم را در سرم دفن کردم
و مردم پرسيدند
چرا سرم گل داده است
چرا چشم هايم مثل ستارهها میدرخشند
و چرا لبهايم از صبح روشنترند
می خواستم اين عشق را تکهتکه کنم
ولی نرم و سيال بود، دور دستم پيچيد
و دستهايم در عشق به دام افتادند
حالا مردم میپرسند که من زندانی کيستم...!
از کتاب خیانت شعرهای شور و شکست
@asheghanehaye_fatima
#هالینا_پوشفیا_توفسکا
💫
تو فریاد چشم هایم هستی
که تا بی نهایت ادامه دارند
تا سایه ای که به وسعت هزار سایه ست
سایه ای از هزار روز بی نام و نشان
چقدر نور
در دستان گسترده ات داری
چقدر شب
در ناگهانی ستارگانی که فرو می افتند
به دنبال تو می گردم
با انگشتانم در میان ابرها جستجو می کنم
در میان بال های پرندگان و برگ ها
و تنها منظره رنگ پریده میدان شهر پیداست
[ عاشقانه های: #هالینا_پوشفیا_توفسکا
از کتاب: آدمک ، مترسک و عاشق ... ]
@asheghanehaye_fatima
که تا بی نهایت ادامه دارند
تا سایه ای که به وسعت هزار سایه ست
سایه ای از هزار روز بی نام و نشان
چقدر نور
در دستان گسترده ات داری
چقدر شب
در ناگهانی ستارگانی که فرو می افتند
به دنبال تو می گردم
با انگشتانم در میان ابرها جستجو می کنم
در میان بال های پرندگان و برگ ها
و تنها منظره رنگ پریده میدان شهر پیداست
[ عاشقانه های: #هالینا_پوشفیا_توفسکا
از کتاب: آدمک ، مترسک و عاشق ... ]
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
📯مرا به اسم صدا کن
تا بیایم
ای جانِ من
مرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرنده ای ست در حال پرواز ؟
یا بوته ای
که ریشه اش در خاک فرو رفته است ؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته می کند
و نپرس
که اسمم چیست !
خودم نمیدانم
می جویم
اسمم را می جویم
و می دانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از تَهِ جهنم
می آیم ...
جلویت زانو می زنم
و سَرِ خسته ی خود را
به دست های تو می سپارم .
✍: #هالینا_پوشفیا_توفسکا
📜: #آدم_مترسک_عاشق
📯مرا به اسم صدا کن
تا بیایم
ای جانِ من
مرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرنده ای ست در حال پرواز ؟
یا بوته ای
که ریشه اش در خاک فرو رفته است ؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته می کند
و نپرس
که اسمم چیست !
خودم نمیدانم
می جویم
اسمم را می جویم
و می دانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از تَهِ جهنم
می آیم ...
جلویت زانو می زنم
و سَرِ خسته ی خود را
به دست های تو می سپارم .
✍: #هالینا_پوشفیا_توفسکا
📜: #آدم_مترسک_عاشق
@asheghanehaye_fatima
مرا به اسم صدا کن
تا بیایم
ای جانِ من
مرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرنده ای ست در حال پرواز ؟
یا بوته ای
که ریشه اش در خاک فرو رفته است ؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته می کند
و نپرس
که اسمم چیست !
خودم نمیدانم
می جویم
اسمم را می جویم
و می دانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از تَهِ جهنم
می آیم ...
جلویت زانو می زنم
و سَرِ خسته ی خود را
به دست های تو می سپارم .
👤 #هالینا_پوشفیا_توفسکا
📚#آدم_مترسک_عاشق
مرا به اسم صدا کن
تا بیایم
ای جانِ من
مرا به اسم صدا کن
نپرس
آیا اسمم
اسم پرنده ای ست در حال پرواز ؟
یا بوته ای
که ریشه اش در خاک فرو رفته است ؟
و آسمان را با رنگ خون
آغشته می کند
و نپرس
که اسمم چیست !
خودم نمیدانم
می جویم
اسمم را می جویم
و می دانم که اگر بشنومش
از هر جای جهان که باشد
حتی از تَهِ جهنم
می آیم ...
جلویت زانو می زنم
و سَرِ خسته ی خود را
به دست های تو می سپارم .
👤 #هالینا_پوشفیا_توفسکا
📚#آدم_مترسک_عاشق
اگر میخواهی نگهام داری
اگر میخواهی نگهام داری دست دراز کن
ببين دارم میروم
گرمای دستات هنوز میتواند نگهام دارد
لبخند هم جذبام میکند، شک نکن
اگر میخواهی نگهام داری اسمام را صدا بزن
مرزهای شنوايی خطهايی تيز هستند
تيز و از پرتو آفتاب باريکتر
اگر میخواهی نگهام داری شتاب کن
داد بزن وگرنه صدایات به من نمیرسد
شتاب کن، خواهش میکنم
اگر رفته باشم چه سود از واژههای تلخات
چه سود از آنکه زمين را برنجانی
با نوشتن اسم پريده رنگام بر روی شن
اگر میخواهی نگهام داری دست دراز کن
نگاه کن که دارم میروم
نفس به نفس من بده
آنگونه که غريق را نجات میدهند
اميد زيادی نيست، ديرزمانی تنهايی با من بوده است
اما نگهام دار، خواهش میکنم
نه برای من، برای خودت.
🔘شاعر: #هالینا_پوشفیا_توفسکا |لهستان، ۱۹۶۷-۱۹۳۵|
@asheghanehaye_fatima
اگر میخواهی نگهام داری دست دراز کن
ببين دارم میروم
گرمای دستات هنوز میتواند نگهام دارد
لبخند هم جذبام میکند، شک نکن
اگر میخواهی نگهام داری اسمام را صدا بزن
مرزهای شنوايی خطهايی تيز هستند
تيز و از پرتو آفتاب باريکتر
اگر میخواهی نگهام داری شتاب کن
داد بزن وگرنه صدایات به من نمیرسد
شتاب کن، خواهش میکنم
اگر رفته باشم چه سود از واژههای تلخات
چه سود از آنکه زمين را برنجانی
با نوشتن اسم پريده رنگام بر روی شن
اگر میخواهی نگهام داری دست دراز کن
نگاه کن که دارم میروم
نفس به نفس من بده
آنگونه که غريق را نجات میدهند
اميد زيادی نيست، ديرزمانی تنهايی با من بوده است
اما نگهام دار، خواهش میکنم
نه برای من، برای خودت.
🔘شاعر: #هالینا_پوشفیا_توفسکا |لهستان، ۱۹۶۷-۱۹۳۵|
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
تو فریاد چشم هایم هستی
که تا بی نهایت ادامه دارند
تا سایه ای که به وسعت هزار سایه ست
سایه ای از هزار روز بی نام و نشان
چقدر نور
در دستان گسترده ات داری
چقدر شب
در ناگهانی ستارگانی که فرو می افتند
به دنبال تو می گردم
با انگشتانم در میان ابرها جستجو می کنم
در میان بال های پرندگان و برگ ها
و تنها منظره ی رنگ پریده ی میدان شهر پیداست...
#هالینا_پوشفیا_توفسکا
تو فریاد چشم هایم هستی
که تا بی نهایت ادامه دارند
تا سایه ای که به وسعت هزار سایه ست
سایه ای از هزار روز بی نام و نشان
چقدر نور
در دستان گسترده ات داری
چقدر شب
در ناگهانی ستارگانی که فرو می افتند
به دنبال تو می گردم
با انگشتانم در میان ابرها جستجو می کنم
در میان بال های پرندگان و برگ ها
و تنها منظره ی رنگ پریده ی میدان شهر پیداست...
#هالینا_پوشفیا_توفسکا
تو فریاد چشم هایم هستی
که تا بی نهایت ادامه دارند
تا سایه ای که به وسعت هزار سایه ست
سایه ای از هزار روز بی نام و نشان
چقدر نور
در دستان گسترده ات داری
چقدر شب
در ناگهانی ستارگانی که فرو می افتند
به دنبال تو می گردم
با انگشتانم در میان ابرها جستجو می کنم
در میان بال های پرندگان و برگ ها
و تنها منظره ی رنگ پریده ی میدان شهر پیداست...
#هالینا_پوشفیا_توفسکا
@asheghanehaye_fatima
که تا بی نهایت ادامه دارند
تا سایه ای که به وسعت هزار سایه ست
سایه ای از هزار روز بی نام و نشان
چقدر نور
در دستان گسترده ات داری
چقدر شب
در ناگهانی ستارگانی که فرو می افتند
به دنبال تو می گردم
با انگشتانم در میان ابرها جستجو می کنم
در میان بال های پرندگان و برگ ها
و تنها منظره ی رنگ پریده ی میدان شهر پیداست...
#هالینا_پوشفیا_توفسکا
@asheghanehaye_fatima