عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
با لب هایت در سکوت
و این گل سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف تر

این درخششِ لبخند، ناگاه بی درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز

اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لب های تو در سکوت
خاموش، خاموش در میانه ی این چرخش ها
آه ای پریِ بادها، در قلمروِ ارغوانی ات
بوسه ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرندگان

اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.




#استفان_مالارمه
Forwarded from دستیار
@asheghanehaye_fatima



#استفان_مالارمه
۱۸ مارس ۱۸۴۲ - ۹ سپتامبر ۱۸۹۸
شاعر فرانسوی

استفان مالارمه؛ رئیس مکتب سمبولیست‌های فرانسه، شیوه‌ی شعر خود را در یک جمله این‌طور تعریف کرده است: «تنها توصیف احساسی که یک چیز می‌آفریند نه خود آن چیز».
بنابراین شعر مالارمه قبل از اینکه با واژه‌ها ساخته شود با احساس‌ ساختمان می‌گیرد. و اگر قدری مشکل می نماید به این خاطر است که در میان سمبل و اشاره‌ها سیر میکند.

@asheghanehaye_fatima



"بادزن"

تا غوطه‌ور شوم
در لذتی بزرگ و نیالوده
ای خوابگرد دختر اندیشه‌ساز من
دست مرا به دروغی شیرین
در دست خود همیشه نگهدار

گویی طراوت سپیده‌دمان
با هر تکان دست می‌آید به سوی تو
و از روی دست تو
ضربه‌ی زندانی
رم می‌دهد به نرمی افق را

سرگیجه است این‌که جهان بزرگ را
لرزانده است چون بوسه‌ای بزرگ
چون بوسه‌ای که بر لب تو
دیوانه‌ی تولد خویش است
با کس نمی‌شکوفد و اما
مانده‌ست بی‌قرار شکفتن

آن‌سان که خنده‌ای مدفون
عریان شود به گوشه‌ی باز دهان تو
بر روی این شکنج هم آهنگ
تو آن بهشت وحشی را
احساس می‌کنی

در پنجه‌های خویشتن احساس می‌کنی
چوگان پادشاهی
فرمانروایی سواحل گلرنگ را
که در غروب‌های طلایی
ساکن نشسته‌اند
و این مشرق دمیده را
و این پرواز سفید بسته را
که در کنار آتش بازوبند رخشانت می‌نهی

#استفان_مالارمه
برگردان:
#یدالله_رویایی
@asheghanehaye_fatima



اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
با لب هایت در سکوت
و این گل سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف تر

این درخششِ لبخند، ناگاه بی درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز

اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لب های تو در سکوت
خاموش، خاموش در میانه ی این چرخش ها
آه ای پریِ بادها، در قلمروِ ارغوانی ات
بوسه ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرندگان

اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.



#استفان_مالارمه

#شعر
@asheghanehaye_fatima



:
آن‌گه که مرگ، رویای پیرانه‌ی مرا
- این میل و درد استخوان‌هایم را - به هراس می‌نشاند،
او، اندوهگین از پایان گرفتن در زیر این سقف‌های شوم،
بال آرام‌بخشش را در من گسترانیده است.

ای تالار آبنوسی پرشکوه که سبزه‌ها و گل‌های درخشانت
در مرگشان پیچ و تاب می‌خورند تا شهریاری را گمراه سازند!
شما در برابر جشمان این خلوت‌نشینی که شیفته‌ی ایمان خوش است
غروری هستید که در ظلمات، دروغین گشته‌اید.

آری من می‌دانم که در دوردست این شب،
زمین، با درخشش عظیمی معمای شگفت اندیشه‌ها را
در طول قرن‌هایی که هرگز تیره‌اش نمی‌دارند،
بر می‌افروزد.

این پهنه‌ی بی‌مانندی که گسترش می‌گیرد و انکار می‌شود.
در ملال اخگرهای کوچک دیگر در می‌غلطد
تا آشکار کند که نبوغ از سیاره‌ی زمین برافروخته است.


#استفان_مالارمه
#شاعر_فرانسه
ترجمه:
#یداله_رویایی 🌱
@asheghanehaye_fatima




اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
با لب هایت در سکوت
و این گل سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف تر

این درخششِ لبخند، ناگاه بی درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز

اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لب های تو در سکوت
خاموش، خاموش در میانه ی این چرخش ها
آه ای پریِ بادها، در قلمروِ ارغوانی ات
بوسه ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرندگان

اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.




#استفان_مالارمه
@asheghanehaye_fatima


Offert avec un verre d'eau


Ta lèvre contre le cristal
Gorgée à gorgée y compose
Le souvenir pourpre et vital
De la moins éphémère rose.


Stéphane Mallarmé


@asheghanehaye_fatima

لیوانِ آب


لبت بر لبِ جام بلور
خاطرهٔ ارغوانی و زندهٔ پایدارترین گلِ سرخ را،
جرعه به جرعه به جای می‌نهد.


#استفان_مالارمه
ترجمه : دکتر محمدتقی غیاثی

این قطعه شعر به آن مناسبت گفته شد که در ضیافتی، اندکی از روژِ لبِ خانم مِری لوران، بر لبهٔ جام مانده بود.
لب‌ات
بر لب جام‌بلور
خاطره‌ی ارغوانی و زنده‌ی
میراترین گل‌سرخ را
جرعه‌جرعه بر جای می‌گذارد.
Ta lèvre
Contre le cristal
Gorgée à gorgée y compose
Le souvenir pourpre et vital
De la moins éphémère rose.


○■○شاعر: #استفان_مالارمه | "Stéohane Mallarmé" |فرانسه |

○■○برگردان: #مریم_قربانی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
با لب هایت در سکوت
و این گل سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف تر
این درخششِ لبخند، ناگاه بی درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لب های تو در سکوت
خاموش، خاموش در میانه ی این چرخش ها

آه ای پریِ بادها، در قلمروِ ارغوانی ات
بوسه ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرندگان
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.

#استفان_مالارمه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر بخواهی یک‌دیگر را دوست خواهیم داشت
با لب‌هایت در سکوت
و این گل‌سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف‌تر


این درخششِ لب‌خند، ناگاه بی‌درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز
اگر بخواهی یک‌دیگر را دوست خواهیم داشت
با لب‌های تو در سکوت


خاموش، خاموش در میانه‌ی این چرخش‌ها
آه ای پریِ بادها، در قلمروِ ارغوانی‌ات
بوسه‌ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرند‌گان
اگر بخواهی یک‌دیگر را دوست خواهیم داشت.

■●شاعر: #استفان_مالارمه | Stéphane Mallarmé
| فرانسه، ۱۸۹۸--۱۸۴۲ |

■●برگردان: #سارا_سمیعی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



تا غوطه‌ور شوم
در لذتی بزرگ و نیالوده،
ای خواب‌گرد دختر اندیشه‌ساز من
دست مرا به دروغی شیرین
در دست خود همیشه نگهدار!

گویی طراوت سپیده‌دمان
با هر تکان دست می‌آید به سوی تو
و ز روی دست تو، ضربه‌ی زندانی
رم می‌دهد به نرمی افق را

سرگیجه است! این‌که جهان بزرگ را
لرزانده است، چون بوسه‌ای بزرگ
چون بوسه‌ای که بر لب تو،
دیوانه‌ی تولد خویش است
با کس نمی‌شکوفد و اما
مانده‌ست بی‌قرار شکفتن.

آن‌سان که خنده‌ای مدفون
عریان شود به گوشه‌ی باز دهان تو،
بر روی این شکنج هم آهنگ،
تو آن بهشت وحشی را
احساس می‌کنی،

در پنجه‌های خویشتن احساس می‌کنی
چوگان پادشاهی
فرمان‌روایی سواحل گل‌رنگ را
که در غروب‌های طلایی، ساکن نشسته‌اند.
وین مشرق دمیده را
و این پرواز سفید بسته را
که در کنار آتش بازوبند رخشان‌ات می‌نهی.


■●شاعر: #استفان_مالارمه | Stéphane Mallarmé
| فرانسه، ۱۸۹۸--۱۸۴۲ |

■●برگردان: #یداله_رویایی
لب‌ات
بر لب جام‌بلور
خاطره‌ی ارغوانی و زنده‌ی
میراترین گل‌سرخ را
جرعه‌جرعه بر جای می‌گذارد.

#استفان_مالارمه


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



تن غمين است افسوس! من همه‌ىِ كتاب‌ها را خوانده‌ام
گريختن! گريختن به دورادور، حس می‌كنم تمامىِ پرندگان
مستِ آن‌اند كه مه و آسمان‌هاىِ ناشناخته در ميان‌شان گيرد!
هيچ چيز نه باغ‌هاىِ قديمىِ منعكس در چشم‌ها
اين دل را از غرقِ خويش در دريا باز نخواهد داشت
آه شب‌ها، هيچ چيز، نه پرتو غم‌بارِ فانوسِ من
بر كاغذهاىِ خالى كه در سپيدىِ خودشان پناه جسته‌اند
و نه زنِ جوانى كه كودکِ خود را غذا مي‌دهد.
من
خواهم رفت...
كشتى با بادبان‌هاىِ برافراشته
به سوىِ مناظرِ غريب لنگر مى‌كِشد!

ملالى كه اميدهاىِ بي‌رحم غمين‌اش كرده‌اند
هنوز به آخرين وداعِ دستمال‌ها باور دارند
و شايد اين بادبان‌ها،دعوت كننده‌ىِ توفان‌ها
از آنان‌اند كه با تندبادى بر فرازِ تخته‌پاره‌هاىِ گم‌شده‌ىِ بى‌بادبان خم مى‌شوند
بدونِ بادبان يا جزايرِ حاصل‌خيز..
ليك اى دلِ من،
به آوازِ ملاحان گوش سپار!

■●شاعر: #استفان_مالارمه | Stéphane Mallarmé | فرانسه، ۱۸۹۸-۱۸۴۲ |

■●برگردان: #مراد_فرهادپور
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لب‌هایت در سکوت
و این گل‌سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف‌تر

این درخششِ لبخند، ناگاه بی‌درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لبهای تو در سکوت

خاموش، خاموش در میانه‌ی این چرخش‌ها
آه ای پریِ بادها، در قلمروی ارغوانی‌ات
بوسه‌ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرند‌گان
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.





#استفان_مالارمه
برگردان: #سارا_سمیعی
@asheghanehaye_fatima

بهار بیمارگون
زمستان فرزانه را به خواری راند...
سپیده بر سر من
که چیزی آهنین، چون گوری کهنه می فشاردش
رنگ می بازد
و من، غمناک به جستجوی رویایی گنگ و فریبا
در باغ هایی که شهد بیکران در آن مواج است
سر گردانم.....

#استفان_مالارمه
شاعر بزرگ سمبولیست فرانسه

اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
با لب هایت در سکوت
و این گل سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف تر
این درخششِ لبخند، ناگاه بی درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لب های تو در سکوت
خاموش، خاموش در میانه ی این چرخش ها

آه ای پریِ بادها، در قلمروِ ارغوانی ات
بوسه ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرندگان
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.

#استفان_مالارمه

@asheghanehaye_fatima
■‌زمین

آن‌گه که مرگ، رؤیای پیرانه‌ی مرا
- این میل و درد استخوان‌هایم را - به هراس می‌نشاند،
او، اندوه‌گین از پایان گرفتن در زیرِ این سقف‌های شوم،
بالِ آرام‌بخش‌اش را در من گسترانیده است.

ای تالارِ آبنوسیِ پرشکوه که سبزه‌ها و گل‌های درخشان‌ات
در مرگ‌شان پیچ‌و‌تاب می‌خورند تا شهریاری را گم‌راه سازند!
شما در برابرِ چشمانِ این خلوت‌نشینی که شیفته‌ی ایمانِ خوش است
غروری هستید که در ظلمات، دروغین گشته‌اید.
آری من می‌دانم که در دوردست این شب،
زمین، با درخششِ عظیمی معمای شگفتِ اندیشه‌ها را
در طولِ قرن‌هایی که هرگز تیره‌اش نمی‌دارند،
برمی‌افروزد.
این پهنه‌ی بی‌مانندی که گسترش می‌گیرد و انکار می‌شود.
در ملالِ اخگرهای کوچک دیگر در می‌غلطد
تا آشکار کند که نبوغ از سیاره‌ی زمین برافروخته است.

شاعر: #استفان_مالارمه [ Stéphane Mallarmé
| فرانسه، ۱۸۹۸-۱۸۴۲ ]

برگردان: #یدالله_رویایی


@asheghanehaye_fatima