آدم از خود میپرسد که:
تو با این سالها که گذشت چه کردی؟
بهترین سالهای عمرت را کجا در خاک کردی؟
زندگی کردی یا نه؟
با خود میگویی نگاه کن، ببین این دنیا چه سرد میشود. سالها همچنان میگذرد و بعد از آنها تنهایی غمبار است و عصای نااستوار پیری به دستت میدهد و بعد حسرت است و نومیدی.
دنيای رویاهای رنگین رنگ میبازد، رویاهایت مثل گلهای پژمرده گردن خم میکنند و مثل برگ های زرد
از درخت خزان زده میریزند.
وای ناستنکا، #تنها ماندن سخت محزون خواهد
بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که
افسوسش را بخوری، زیرا آنچه بر باد رفته چیزی جز زندگی نبوده است.
✍ #داستایوفسکی
📙 #شب_های_روشن
@asheghanehaye_fatima
تو با این سالها که گذشت چه کردی؟
بهترین سالهای عمرت را کجا در خاک کردی؟
زندگی کردی یا نه؟
با خود میگویی نگاه کن، ببین این دنیا چه سرد میشود. سالها همچنان میگذرد و بعد از آنها تنهایی غمبار است و عصای نااستوار پیری به دستت میدهد و بعد حسرت است و نومیدی.
دنيای رویاهای رنگین رنگ میبازد، رویاهایت مثل گلهای پژمرده گردن خم میکنند و مثل برگ های زرد
از درخت خزان زده میریزند.
وای ناستنکا، #تنها ماندن سخت محزون خواهد
بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که
افسوسش را بخوری، زیرا آنچه بر باد رفته چیزی جز زندگی نبوده است.
✍ #داستایوفسکی
📙 #شب_های_روشن
@asheghanehaye_fatima
#شب_آرزوها
کودک که بود آرزو کرد بزرگ شود، بزرگ شد... بزرگ که شد آرزو کرد کودک شود، اما نشد... کودک که بود آرزو کرد مثل بزرگتر ها یک شب بیدار بماند... بیدار ماند... بزرگ که شد آرزو کرد یک شب راحت بخوابد ، اما نشد... کودک که بود آرزو کرد حافظه ی قوی ای داشته باشد... حافظه اش قوی شد
بزرگ که شد آرزو کرد همه چیز را فراموش کند ، اما نشد
کودک که بود آرزو کرد یک بار تنها به مدرسه برود، تنها رفت
بزرگ که شد آرزو کرد تنهایی را ترک کند، اما نشد
کودک که بود آرزو کرد به خواسته های دنیای کودکی اش برسد... رسید
بزرگ که شد آرزو کرد به خواسته ی دلش برسد ، اما... شب آرزوهاست... یک امشب را کودک باش... با دل کودکیت آرزو کن... می دانی کودک ها خیلی زود به آرزوهایشان می رسند...
#حسین_حائریان
#شما_فرستادید بهار
@asheghanehaye_fatima
کودک که بود آرزو کرد بزرگ شود، بزرگ شد... بزرگ که شد آرزو کرد کودک شود، اما نشد... کودک که بود آرزو کرد مثل بزرگتر ها یک شب بیدار بماند... بیدار ماند... بزرگ که شد آرزو کرد یک شب راحت بخوابد ، اما نشد... کودک که بود آرزو کرد حافظه ی قوی ای داشته باشد... حافظه اش قوی شد
بزرگ که شد آرزو کرد همه چیز را فراموش کند ، اما نشد
کودک که بود آرزو کرد یک بار تنها به مدرسه برود، تنها رفت
بزرگ که شد آرزو کرد تنهایی را ترک کند، اما نشد
کودک که بود آرزو کرد به خواسته های دنیای کودکی اش برسد... رسید
بزرگ که شد آرزو کرد به خواسته ی دلش برسد ، اما... شب آرزوهاست... یک امشب را کودک باش... با دل کودکیت آرزو کن... می دانی کودک ها خیلی زود به آرزوهایشان می رسند...
#حسین_حائریان
#شما_فرستادید بهار
@asheghanehaye_fatima