@asheghanehaye_fatima
کاش آن #آینه ای بودم من
که به هر #صبح تو را می دیدم
می کشیدم همه اندام تو را در آغوش
سرو اندام تو با آنهمه پیچ
آنهمه تاب
آنگه از باغ تنت می چیدم
گل صد #بوسه ناب
#حمید_مصدق
کاش آن #آینه ای بودم من
که به هر #صبح تو را می دیدم
می کشیدم همه اندام تو را در آغوش
سرو اندام تو با آنهمه پیچ
آنهمه تاب
آنگه از باغ تنت می چیدم
گل صد #بوسه ناب
#حمید_مصدق
@asheghanehaye_fatima
نقره ام،دقیقم،بی هیچ نقش پیشین
هرچه می بینم بی درنگ می بلعم
همان گونه که هست ،نیالوده به عشق یا نفرت
بی رحم نیستم ،فقط راستگو هستم
چشمان خدایی کوچک،چهار گوشه
اغلب به دیوار رو به رو می اندیشم
صورتی ست و لکه دار
آنقدر به آن نگاه کرده ام که فکر
می کنم
پاره ی دل من است
ولی پیدا و ناپیدا می شود
صورت ها و تاریکی بارها ما را از هم جدا می کنند
حالا دریاچه ام
زنی روبروی من خم شده است
برای شناختن خود سرا پای مرا می کاود
آنگاه به شمع ها یا ماه ،این دروغگویان،باز می گرد د
پشت او را می بینم و هما نگونه که هست منعکس می کنم
زن با اشک و تکان دادن دست پاداشم می دهد
برای او اهمیت دارم ،می آید و می رود
این صورت اوست که هر صبح جانشین تاریکی می شود
درمن دختری راغرق کرده است
ودر من زنی سالخورده هر روز به جستجوی او
مثل ماهی هولناکی بر می خیزد .
#آینه
#سیلویا_پلات
#شعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه:
#ضیا_موحد
نقره ام،دقیقم،بی هیچ نقش پیشین
هرچه می بینم بی درنگ می بلعم
همان گونه که هست ،نیالوده به عشق یا نفرت
بی رحم نیستم ،فقط راستگو هستم
چشمان خدایی کوچک،چهار گوشه
اغلب به دیوار رو به رو می اندیشم
صورتی ست و لکه دار
آنقدر به آن نگاه کرده ام که فکر
می کنم
پاره ی دل من است
ولی پیدا و ناپیدا می شود
صورت ها و تاریکی بارها ما را از هم جدا می کنند
حالا دریاچه ام
زنی روبروی من خم شده است
برای شناختن خود سرا پای مرا می کاود
آنگاه به شمع ها یا ماه ،این دروغگویان،باز می گرد د
پشت او را می بینم و هما نگونه که هست منعکس می کنم
زن با اشک و تکان دادن دست پاداشم می دهد
برای او اهمیت دارم ،می آید و می رود
این صورت اوست که هر صبح جانشین تاریکی می شود
درمن دختری راغرق کرده است
ودر من زنی سالخورده هر روز به جستجوی او
مثل ماهی هولناکی بر می خیزد .
#آینه
#سیلویا_پلات
#شعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه:
#ضیا_موحد
@asheghanehaye_fatima
نمی دانی چقدر تنها هستم، این تنهائی مرا اذیت میکند، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم مثل اینست که با تو حرف میزنم، اگر در این کاغذ " تو " مینویسم مرا ببخش، اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
روزها چقدر دراز است -عقربک ساعت آنقدر آهسته و کُند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است؟ شاید در آنجا با دختری آشنایی پیدا کرده باشی، اگرچه من مطمئنم که همیشه سرت توی کتاب است، همانطوری که در پاریس بودی. در آن اتاق محقر که هر دقیقه جلو چشم من است حالا یک مُحَصل چینی آن را کرایه کرده ، ولی من پشت شیشههایم را پارچه کلفت کشیدهام تا بیرون را نبینم ، چون کسی را که دوست داشتم آنجا نیست - همانطوری که برگردان تصنیف میگوید: «پرندهای که به دیار دیگر رفت برنمیگردد»
#صادق_هدایت
از کتاب #آینه_شکسته
نمی دانی چقدر تنها هستم، این تنهائی مرا اذیت میکند، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم مثل اینست که با تو حرف میزنم، اگر در این کاغذ " تو " مینویسم مرا ببخش، اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
روزها چقدر دراز است -عقربک ساعت آنقدر آهسته و کُند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است؟ شاید در آنجا با دختری آشنایی پیدا کرده باشی، اگرچه من مطمئنم که همیشه سرت توی کتاب است، همانطوری که در پاریس بودی. در آن اتاق محقر که هر دقیقه جلو چشم من است حالا یک مُحَصل چینی آن را کرایه کرده ، ولی من پشت شیشههایم را پارچه کلفت کشیدهام تا بیرون را نبینم ، چون کسی را که دوست داشتم آنجا نیست - همانطوری که برگردان تصنیف میگوید: «پرندهای که به دیار دیگر رفت برنمیگردد»
#صادق_هدایت
از کتاب #آینه_شکسته
@asheghanehaye_fatima
نمیدانی چقدر تنها هستم، این تنهایی مرا اذیت میکند، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم. چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم، مثل اینست که با تو حرف میزنم. اگر در این کاغذ "تو" مینویسم مرا ببخش.
اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
روزها چقدر دراز است - عقربک ساعت آنقدر آهسته و کند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است؟
#آینه_شکسته
#صادق_هدایت
نمیدانی چقدر تنها هستم، این تنهایی مرا اذیت میکند، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم. چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم، مثل اینست که با تو حرف میزنم. اگر در این کاغذ "تو" مینویسم مرا ببخش.
اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
روزها چقدر دراز است - عقربک ساعت آنقدر آهسته و کند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است؟
#آینه_شکسته
#صادق_هدایت
@asheghanehaye_fatima
نمیدانی چقدر تنها هستم، این تنهایی مرا اذیت میکند، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم. چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم، مثل اینست که با تو حرف میزنم. اگر در این کاغذ "تو" مینویسم مرا ببخش.
اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
روزها چقدر دراز است - عقربک ساعت آنقدر آهسته و کند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است؟
#آینه_شکسته
#صادق_هدایت
نمیدانی چقدر تنها هستم، این تنهایی مرا اذیت میکند، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم. چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم، مثل اینست که با تو حرف میزنم. اگر در این کاغذ "تو" مینویسم مرا ببخش.
اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است!
روزها چقدر دراز است - عقربک ساعت آنقدر آهسته و کند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است؟
#آینه_شکسته
#صادق_هدایت
@asheghanehaye_fatima
نمی دانی چقدر تنها هستم ، این تنهائی مرا اذیت میکند ، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم مثل اینست که با تو حرف میزنم ، اگر در این کاغذ " تو " مینویسم مرا ببخش ، اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است !
روزها چقدر دراز است -عقربک ساعت آنقدر آهسته و کُند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است ؟ شاید در آنجا با دختری آشنائی پیدا کرده باشی، اگرچه من مطمئنم که همیشه سرت توی کتاب است ، همانطوری که در پاریس بودی . در آن اتاق محقر که هر دقیقه جلو چشم من است حالا یک مُحَصل چینی آن را کرایه کرده ، ولی من پشت شیشه هایم را پارچهٔ کلفت کشیدهام تا بیرون را نبینم ، چون کسی را که دوست داشتم آنجا نیست - همانطوری که برگردان تصنیف میگوید : «پرندهای که به دیار دیگر رفت برنمیگردد»
#صادق_هدایت
از کتاب #آینه_شکسته
نمی دانی چقدر تنها هستم ، این تنهائی مرا اذیت میکند ، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم مثل اینست که با تو حرف میزنم ، اگر در این کاغذ " تو " مینویسم مرا ببخش ، اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است !
روزها چقدر دراز است -عقربک ساعت آنقدر آهسته و کُند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است ؟ شاید در آنجا با دختری آشنائی پیدا کرده باشی، اگرچه من مطمئنم که همیشه سرت توی کتاب است ، همانطوری که در پاریس بودی . در آن اتاق محقر که هر دقیقه جلو چشم من است حالا یک مُحَصل چینی آن را کرایه کرده ، ولی من پشت شیشه هایم را پارچهٔ کلفت کشیدهام تا بیرون را نبینم ، چون کسی را که دوست داشتم آنجا نیست - همانطوری که برگردان تصنیف میگوید : «پرندهای که به دیار دیگر رفت برنمیگردد»
#صادق_هدایت
از کتاب #آینه_شکسته
@asheghanehaye_fatima
نمی دانم
در کجای #پاییز بود
که اینچنین از خودم فرو ریختم؛
که اینچنین
چشمانم را به باران سپردم و
خیابان ها را قدم به قدم به گریه انداختم!
نفهمیدم
در کجای تقویم ها بود
که دیگر هیچ قرار عاشقانه ای ثبت نشد
وَ فرداها فقط
فال نافرجامی بود که فالگیران
بیهوده در کفِ دستانم می دیدند!
آنچنان
از خودم رفته بودم
که #آینه ها هم نشانم نمی دادند...!
در شکسته های خود
زنی را می دیدم که لنگ لنگان
نشانیِ بهار را از برگ ها می گرفت!
تا چشم کار می کرد ،
شب بود و من هنوز نمی دانستم
چرا #عشق اینگونه مرا از پا درآورده بود...
#مینا_آقازاده
نمی دانم
در کجای #پاییز بود
که اینچنین از خودم فرو ریختم؛
که اینچنین
چشمانم را به باران سپردم و
خیابان ها را قدم به قدم به گریه انداختم!
نفهمیدم
در کجای تقویم ها بود
که دیگر هیچ قرار عاشقانه ای ثبت نشد
وَ فرداها فقط
فال نافرجامی بود که فالگیران
بیهوده در کفِ دستانم می دیدند!
آنچنان
از خودم رفته بودم
که #آینه ها هم نشانم نمی دادند...!
در شکسته های خود
زنی را می دیدم که لنگ لنگان
نشانیِ بهار را از برگ ها می گرفت!
تا چشم کار می کرد ،
شب بود و من هنوز نمی دانستم
چرا #عشق اینگونه مرا از پا درآورده بود...
#مینا_آقازاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آینه_کاری🥽
آموزش راحت اما زیبا
فقط زمان و حوصله میخواد وگرنه بسیار ساده و راحته. دوستش داشته باشید حتما مدل های حرفه ای که تابلو دکوری آینه کاری هست هم میذارم👌
وسایلش هم سرچ کردم تمام رو لوازم هنری و یا بعضی خرازی ها دارند❤
#آینه_کاری
#کدبانو
@asheghanehaye_fatima
آموزش راحت اما زیبا
فقط زمان و حوصله میخواد وگرنه بسیار ساده و راحته. دوستش داشته باشید حتما مدل های حرفه ای که تابلو دکوری آینه کاری هست هم میذارم👌
وسایلش هم سرچ کردم تمام رو لوازم هنری و یا بعضی خرازی ها دارند❤
#آینه_کاری
#کدبانو
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آینه_دکوراتیو
#پارتسوم
.
.اگه بخایید روی کنسول استفاده کنید که مشکلی نداره اما بخایید روی دیوار بزنید از قابسازی بست بخرید و با چسب آیینه پشت کارتون بزنید و یا اینکه ی ام دی اف گرد سایز آیینتون برش بدید براتون بزنن و با چسب سیلیکون مخصوص آیینه پشت کارتون بزنید و بست رو به ام دی اف پیچ کنید
#کدبانو
@asheghanehaye_fatima
#پارتسوم
.
.اگه بخایید روی کنسول استفاده کنید که مشکلی نداره اما بخایید روی دیوار بزنید از قابسازی بست بخرید و با چسب آیینه پشت کارتون بزنید و یا اینکه ی ام دی اف گرد سایز آیینتون برش بدید براتون بزنن و با چسب سیلیکون مخصوص آیینه پشت کارتون بزنید و بست رو به ام دی اف پیچ کنید
#کدبانو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
نمی دانی چقدر تنها هستم ، این تنهائی مرا اذیت میکند ، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم مثل اینست که با تو حرف میزنم ، اگر در این کاغذ " تو " مینویسم مرا ببخش ، اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است !
روزها چقدر دراز است -عقربک ساعت آنقدر آهسته و کُند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است ؟ شاید در آنجا با دختری آشنائی پیدا کرده باشی، اگرچه من مطمئنم که همیشه سرت توی کتاب است ، همانطوری که در پاریس بودی . در آن اتاق محقر که هر دقیقه جلو چشم من است حالا یک مُحَصل چینی آن را کرایه کرده ، ولی من پشت شیشه هایم را پارچهٔ کلفت کشیدهام تا بیرون را نبینم ، چون کسی را که دوست داشتم آنجا نیست - همانطوری که برگردان تصنیف میگوید : «پرندهای که به دیار دیگر رفت برنمیگردد»
#صادق_هدایت
از کتاب #آینه_شکسته
نمی دانی چقدر تنها هستم ، این تنهائی مرا اذیت میکند ، میخواهم امشب با تو چند کلمه صحبت بکنم چون وقتی که به تو کاغذ مینویسم مثل اینست که با تو حرف میزنم ، اگر در این کاغذ " تو " مینویسم مرا ببخش ، اگر میدانستی درد روحی من تا چه اندازه زیاد است !
روزها چقدر دراز است -عقربک ساعت آنقدر آهسته و کُند حرکت میکند که نمیدانم چه بکنم. آیا زمان به نظر تو هم اینقدر طولانی است ؟ شاید در آنجا با دختری آشنائی پیدا کرده باشی، اگرچه من مطمئنم که همیشه سرت توی کتاب است ، همانطوری که در پاریس بودی . در آن اتاق محقر که هر دقیقه جلو چشم من است حالا یک مُحَصل چینی آن را کرایه کرده ، ولی من پشت شیشه هایم را پارچهٔ کلفت کشیدهام تا بیرون را نبینم ، چون کسی را که دوست داشتم آنجا نیست - همانطوری که برگردان تصنیف میگوید : «پرندهای که به دیار دیگر رفت برنمیگردد»
#صادق_هدایت
از کتاب #آینه_شکسته