@asheghanehaye_fatima
اولین باری که حس کردم دوستش دارم رو یادم نمیاد، اما اولین باری که گفت «دوستت دارم » رو فراموش نمیکنم. یه روزایی توی زندگی هست که دیگه بر نمیگرده، یه آدمایی به زندگیت میان که دیگه تکرار نمیشن، یه کسایی از زندگیت میرن که جاشون همیشه خالی میمونه.
اگه این شانس رو داشتم که به عقب برگردم، میرفتم به اولین روزی که اسمم رو صدا زد. به اولین باری که میخواست یه حرفی رو بزنه و نتونست. به روزی که دوستم داشت و نگفت. انقدر توی اون روز میمونم که همونجا بمیرم.
مگه آدم چندبار این شانس رو داره که خودش رو توی چشمای کسی ببینه!؟
#پویا_جمشیدی
#دلتنگی_های_احمقانه
#خطنوشته ها
اولین باری که حس کردم دوستش دارم رو یادم نمیاد، اما اولین باری که گفت «دوستت دارم » رو فراموش نمیکنم. یه روزایی توی زندگی هست که دیگه بر نمیگرده، یه آدمایی به زندگیت میان که دیگه تکرار نمیشن، یه کسایی از زندگیت میرن که جاشون همیشه خالی میمونه.
اگه این شانس رو داشتم که به عقب برگردم، میرفتم به اولین روزی که اسمم رو صدا زد. به اولین باری که میخواست یه حرفی رو بزنه و نتونست. به روزی که دوستم داشت و نگفت. انقدر توی اون روز میمونم که همونجا بمیرم.
مگه آدم چندبار این شانس رو داره که خودش رو توی چشمای کسی ببینه!؟
#پویا_جمشیدی
#دلتنگی_های_احمقانه
#خطنوشته ها
Forwarded from اتچ بات
#دلتنگی
#آریا_آرام_نژاد
تقدیم شما عزیزانم😔💚
همراه همیشه ی کانال #فاطمه قدردانتم
@asheghanehaye_fatima
#آریا_آرام_نژاد
تقدیم شما عزیزانم😔💚
همراه همیشه ی کانال #فاطمه قدردانتم
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
شايد اگر به عقب بر میگشتم طور ديگری زندگی میكردم.
طور ديگری نفس میكشيدم و طور ديگری دنيا را میديدم.
اگر به عقب بر میگشتم، باز هم برای ديدنت میآمدم، باز هم برای بودنت لحظه شماری میكردم، باز هم دلتنگت میشدم.
اگر به عقب بر میگشتم، باز هم دوستت داشتم، فقط به رويت نمیآوردم، تا هميشه غريبه بمانی.
آدم، از غريبهها انتظاری ندارد.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگی_های_احمقانه
شايد اگر به عقب بر میگشتم طور ديگری زندگی میكردم.
طور ديگری نفس میكشيدم و طور ديگری دنيا را میديدم.
اگر به عقب بر میگشتم، باز هم برای ديدنت میآمدم، باز هم برای بودنت لحظه شماری میكردم، باز هم دلتنگت میشدم.
اگر به عقب بر میگشتم، باز هم دوستت داشتم، فقط به رويت نمیآوردم، تا هميشه غريبه بمانی.
آدم، از غريبهها انتظاری ندارد.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگی_های_احمقانه
📌
در زبان فرانسه واژهای هست به اسم «لیفون سیسیته» در معنای انسانی که از شدت دلتنگی توان هر حرکتی رو از دست میده...
#دلتنگی
@asheghanehaye_fatima
در زبان فرانسه واژهای هست به اسم «لیفون سیسیته» در معنای انسانی که از شدت دلتنگی توان هر حرکتی رو از دست میده...
#دلتنگی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
.
گاهی حتی با #دلتنگی هایت هم لجبازی می کنی
تمام ثانیه هایت هم که تنگ شوند
هی میگویی:
الان است که نگرانم شود
دیگر باید سراغم را بگیرد...
گاهی گوشه ترین جای ممکن قایم می شوی
و در پس ذهنت می گذرد:
دنبالم می گردد
او پیدایم خواهد کرد...
گاهی دلت می خواهد
دلش را به شور بیندازی
و به شوق بیایی از این همه خواستن
از داشتن مهر کسی که نبضهایت را برای آرامش خیالش می شمارد
مبادا تند بزند
مبادا بگیرد...
گاهی دلت میخواهد
در شلوغی روزگارش
بیاید
تنگ در آغوشت گیرد
نفست که آرام گرفت
بگوید:تمام حواسم با توست!
با تو خوب من...!
کاش بداند...
گاهی این سوی دنیا می نشینی
دست نوازش بر سر اطمینانت می کشی
با بغض و لبخند میگویی:
میداند دلتنگم!
#عادل_دانتیسم
.
گاهی حتی با #دلتنگی هایت هم لجبازی می کنی
تمام ثانیه هایت هم که تنگ شوند
هی میگویی:
الان است که نگرانم شود
دیگر باید سراغم را بگیرد...
گاهی گوشه ترین جای ممکن قایم می شوی
و در پس ذهنت می گذرد:
دنبالم می گردد
او پیدایم خواهد کرد...
گاهی دلت می خواهد
دلش را به شور بیندازی
و به شوق بیایی از این همه خواستن
از داشتن مهر کسی که نبضهایت را برای آرامش خیالش می شمارد
مبادا تند بزند
مبادا بگیرد...
گاهی دلت میخواهد
در شلوغی روزگارش
بیاید
تنگ در آغوشت گیرد
نفست که آرام گرفت
بگوید:تمام حواسم با توست!
با تو خوب من...!
کاش بداند...
گاهی این سوی دنیا می نشینی
دست نوازش بر سر اطمینانت می کشی
با بغض و لبخند میگویی:
میداند دلتنگم!
#عادل_دانتیسم
@asheghanehaye_fatima
شايد اگر به عقب بر میگشتم طور ديگری زندگی میكردم.
طور ديگری نفس میكشيدم و طور ديگری دنيا را میديدم.
اگر به عقب بر میگشتم، باز هم برای ديدنت میآمدم، باز هم برای بودنت لحظه شماری میكردم، باز هم دلتنگت میشدم.
.
اگر به عقب بر میگشتم، باز هم دوستت داشتم، فقط به رويت نمیآوردم، تا هميشه غريبه بمانی.
آدم، از غريبهها انتظاری ندارد.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگی_های_احمقانه
شايد اگر به عقب بر میگشتم طور ديگری زندگی میكردم.
طور ديگری نفس میكشيدم و طور ديگری دنيا را میديدم.
اگر به عقب بر میگشتم، باز هم برای ديدنت میآمدم، باز هم برای بودنت لحظه شماری میكردم، باز هم دلتنگت میشدم.
.
اگر به عقب بر میگشتم، باز هم دوستت داشتم، فقط به رويت نمیآوردم، تا هميشه غريبه بمانی.
آدم، از غريبهها انتظاری ندارد.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگی_های_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
اگر هفتهها، جمعه رو نداشتن، آدما از ديدن خاطره انگيزترين غروب زندگیشون محروم میشدن.
اينكه از اين همه نعمت خدا، نعمت بينايی رو فقط داشته باشی تا توی چند دقيقه، از هزار رنگ آسمون لذت ببری، فقط يه بهونهی كوچيك میخواد...
من به اين فكر میكنم كه توی دنيا،
چندنفر اين شانس رو داشتن كه تو رو ببينن؟
چند نفر تونستن صدای تورو بشنون؟
چندنفر اين امكان رو داشتن كه كنارت قدم بزن؟
به نظرم هيچكدوم از اينا انقدری مهم نيست كه من این فرصت رو داشتم تا پشت به خورشيد، روبهروی تو بشينم و بينهايتترين غروب هفته رو از توی چشمات تماشا كنم.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگی_های_احمقانه
اگر هفتهها، جمعه رو نداشتن، آدما از ديدن خاطره انگيزترين غروب زندگیشون محروم میشدن.
اينكه از اين همه نعمت خدا، نعمت بينايی رو فقط داشته باشی تا توی چند دقيقه، از هزار رنگ آسمون لذت ببری، فقط يه بهونهی كوچيك میخواد...
من به اين فكر میكنم كه توی دنيا،
چندنفر اين شانس رو داشتن كه تو رو ببينن؟
چند نفر تونستن صدای تورو بشنون؟
چندنفر اين امكان رو داشتن كه كنارت قدم بزن؟
به نظرم هيچكدوم از اينا انقدری مهم نيست كه من این فرصت رو داشتم تا پشت به خورشيد، روبهروی تو بشينم و بينهايتترين غروب هفته رو از توی چشمات تماشا كنم.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگی_های_احمقانه
Deltang
Alireza Assar
به قول #جبران_خلیل_جبران
و همیشه این گونه است که عشق ژرفای خود را تا لحظهی جدایی در نمییابد.
#علیرضا_عصار
#دلتنگی
@asheghanehaye_fatima
و همیشه این گونه است که عشق ژرفای خود را تا لحظهی جدایی در نمییابد.
#علیرضا_عصار
#دلتنگی
@asheghanehaye_fatima
هیچ قسمتی از شاهنامه، به تلخی لحظهای نیست که رستم، سر ژندهرزم رو از تنش جدامیکنه.
وقتی سهراب، با لشکر توران برای پیدا کردن و به تخت نشوندن پدرش رستم به ایران حمله میکنه، فقط یه بازوبند از پدرش نشونه داشته. با اینکه تهمینه تمام نشونیهای رستم رو به سهراب داده بوده، اما با اینحال برادر خودش یعنی ژندهرزم رو هم به همراه سهراب میفرسته.
خبر حملهی سهراب به ایران و فتح دژ سپید و از همه مهمتر اسیر شدن هژیر، کیکاوس رو به شدت نگران میکنه و دست به دامن رستم میشه.
خبر دلاوریهای این پهلوون چهارده ساله، دهان به دهان میچرخه و به گوش رستم میرسه. رستم که تقریبا تمام جنگاوران توران رو میشناخته، شبانه و با لباس مبدل خودش رو به اردوگاه دشمن میرسونه تا از این دلاور ناشناخته اطلاعاتی بدست بیاره. پس با تاریکی هوا به درون اردوگاه میره و از دور سران سپاه توران رو برانداز میکنه. توی همون نگاه اول هومان و بارمان رو میشناسه. اما بیش از همه توجهش به کسی جلب میشه که کنار ژندهرزم نشسته. حدس میزنه که باید خودش باشه، سرحال، قبراق و نترس.
اما ناگهان رستم چشم توی چشم ژندهرزم میشه. از بیم اینکه نکنه ژندهرزم شناخته باشدش و سپاه توران رو باخبر کنه به سرعت اونجا رو ترک میکنه. از طرف دیگه ژندهرزم هم متوجه حضور کسی توی تاریکی میشه و با توجه به هیکل و جثه احتمال میده که رستم رو دیده.
ژندهرزم از سالها قبل رستم رو میشناخته، از همون روزی که رستم و رخش اشتباهی وارد خاک توران میشن، از همون لحظهای که مهر رستم به دل تهمینه میفته. از همون شبی که نطفهی سهراب توی رحم خواهرش بسته میشه.
شاید اونشب ژندهرزم بیش از هر کس دیگهای هیجان داشته، شاید بیش از هرکس دیگهای لحظه شماری میکرده تا رستم رو زودتر ببینه. شاید دلش میخواسته اولین نفری باشه که رستم رو بغل كنه و بهش بگه سهراب پسرته. پسری که چهارده ساله ندیدیش.
ژندهرزم به دنبال رستم توی تاریکی میره و داد میزنه که هرجا هست خودت رو نشون بده. رستم که جایی پشت سر ژندهرزم پنهان شده، ناغافل بیرون میاد و ضربهای محکم به گردنش میزنه و قبل از اینکه فرصت حرف زدن رو به ژندهرزم بده، خنجرش رو بیرون میکشه و سر ژندهرزم رو گوش تا گوش میبره. گوش تا گوش.
اون شب اگه فقط چند ثانیه رستم فرصت داده بود، اونوقت ژندهرزم گفتن خبر خوش رو به گور نمیبرد. دیگه جنگی بین رستم و سهراب در نمیگرفت و پسر به دست پدر کشته نمیشد. برزو داغ دیدن پدرش رو به دل نداشت و گردآفرید این شانس رو داشت که سهراب رو دوباره ببینه.
.
تلخی از دست دادن، هميشه بیشتر از شیرینی به دست آوردنه. گاهی برای اینکه کسی رو از دست ندی، فقط کافیه هیچکاری نکنی... هیچکاری.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگی_های_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
وقتی سهراب، با لشکر توران برای پیدا کردن و به تخت نشوندن پدرش رستم به ایران حمله میکنه، فقط یه بازوبند از پدرش نشونه داشته. با اینکه تهمینه تمام نشونیهای رستم رو به سهراب داده بوده، اما با اینحال برادر خودش یعنی ژندهرزم رو هم به همراه سهراب میفرسته.
خبر حملهی سهراب به ایران و فتح دژ سپید و از همه مهمتر اسیر شدن هژیر، کیکاوس رو به شدت نگران میکنه و دست به دامن رستم میشه.
خبر دلاوریهای این پهلوون چهارده ساله، دهان به دهان میچرخه و به گوش رستم میرسه. رستم که تقریبا تمام جنگاوران توران رو میشناخته، شبانه و با لباس مبدل خودش رو به اردوگاه دشمن میرسونه تا از این دلاور ناشناخته اطلاعاتی بدست بیاره. پس با تاریکی هوا به درون اردوگاه میره و از دور سران سپاه توران رو برانداز میکنه. توی همون نگاه اول هومان و بارمان رو میشناسه. اما بیش از همه توجهش به کسی جلب میشه که کنار ژندهرزم نشسته. حدس میزنه که باید خودش باشه، سرحال، قبراق و نترس.
اما ناگهان رستم چشم توی چشم ژندهرزم میشه. از بیم اینکه نکنه ژندهرزم شناخته باشدش و سپاه توران رو باخبر کنه به سرعت اونجا رو ترک میکنه. از طرف دیگه ژندهرزم هم متوجه حضور کسی توی تاریکی میشه و با توجه به هیکل و جثه احتمال میده که رستم رو دیده.
ژندهرزم از سالها قبل رستم رو میشناخته، از همون روزی که رستم و رخش اشتباهی وارد خاک توران میشن، از همون لحظهای که مهر رستم به دل تهمینه میفته. از همون شبی که نطفهی سهراب توی رحم خواهرش بسته میشه.
شاید اونشب ژندهرزم بیش از هر کس دیگهای هیجان داشته، شاید بیش از هرکس دیگهای لحظه شماری میکرده تا رستم رو زودتر ببینه. شاید دلش میخواسته اولین نفری باشه که رستم رو بغل كنه و بهش بگه سهراب پسرته. پسری که چهارده ساله ندیدیش.
ژندهرزم به دنبال رستم توی تاریکی میره و داد میزنه که هرجا هست خودت رو نشون بده. رستم که جایی پشت سر ژندهرزم پنهان شده، ناغافل بیرون میاد و ضربهای محکم به گردنش میزنه و قبل از اینکه فرصت حرف زدن رو به ژندهرزم بده، خنجرش رو بیرون میکشه و سر ژندهرزم رو گوش تا گوش میبره. گوش تا گوش.
اون شب اگه فقط چند ثانیه رستم فرصت داده بود، اونوقت ژندهرزم گفتن خبر خوش رو به گور نمیبرد. دیگه جنگی بین رستم و سهراب در نمیگرفت و پسر به دست پدر کشته نمیشد. برزو داغ دیدن پدرش رو به دل نداشت و گردآفرید این شانس رو داشت که سهراب رو دوباره ببینه.
.
تلخی از دست دادن، هميشه بیشتر از شیرینی به دست آوردنه. گاهی برای اینکه کسی رو از دست ندی، فقط کافیه هیچکاری نکنی... هیچکاری.
#پویا_جمشیدی
#دلتنگی_های_احمقانه
@asheghanehaye_fatima