عاشقانه های فاطیما
783 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
□تا بود چنین بود


می‌گفتی: «این اندوهِ غریب از کجا آمده است
که چون دریا روی صخره‌های عریان و سیاه را می‌گیرد؟»
می‌گویم: از آن دم که دل یک‌بار کینه ورزد.
زیستن دردی‌ست! این راز را همه‌گان می‌دانند.

رنجی بسیار ساده و بی‌رمزوراز
و هم‌چون شادیِ تو در چشمِ همه عیان.
پس ای زیباروی مشتاق، از پُرس‌وجو دست بدار
و کرَم نما آهسته سخن بگو، خاموش باش!

خاموش باش ای بی‌خبر! ای جانِ هماره‌شیفته!
دهانِ شِکَرخند!
مرگ بیش از زنده‌گی
اغلب با رشته‌های ظریف ما را در بند می‌کشد

بگذار، بگذار تا دل‌ام از دروغی سرمست شود
چون رؤیایی شیرین در چشمانِ زیبای‌ات غرق شود
و در سایه‌سارِ مژگان‌ات به خوابی عمیق فرورود.


○●شاعر: #شارل_بودلر | ○●برگردان: #محمد_زیار


🔺معرفی شاعر

□«شارل بودلر» با نامِ کاملِ شارل پی‌یر بودلر Charles" "Pierre Baudelaire شاعر و نویسنده‌ی فرانسوی در ۹ آوریلِ ۱۸۲۱ در پاریس زاده شد. او تحتِ تأثیرِ پدر به سمتِ هنر گرایش پیدا کرد، زیرا به‌ترین دوستانِ پدرش هنرمند بودند. شارل بیش‌ترِ روزها با پدرش به دیدنِ موزه‌ها و نگارخانه‌ها می‌رفت. در شش ساله‌گی پدرش را از دست داد. یک‌ سال بعد از مرگِ پدر، مادرش با سروانی به نام ژاک اوپیک ازدواج کرد. شارل هم‌واره از این پیوند ناخشنود بود. در یازده ساله‌گی مجبور شد به هم‌راهِ خانواده به لیون مهاجرت کند. در مدرسه‌ی شبانه‌روزی با هم‌کلاسی‌های‌اش سازگار نبود و دچارِ کش‌مکش‌های زیادی با آن‌ها می‌شد تا این‌که سرانجام در آوریلِ ۱۸۳۹ او را از مدرسه اخراج کردند. شارل در بیست‌ویک ساله‌گی میراثِ مالیِ پدر را به ارمغان برد، اما با بی‌پروایی این میراث را به نابودی کشاند. او در همان بیست‌ویک ساله‌گی ازدواج کرد و بعدها هم علاوه بر شعر به کار نقد روی آورد. شارل بودلر از مطرح‌ترین ادیبان مکتب سمبولیسم بود. او در 31 اوتِ ۱۸۶۷ بر اثر سکته‌ی قلبی و از کار افتادن نیمی از بدن‌اش از دنیا رفت. شارل اولین کسی بود که واژه‌ی مدرنیته را در مقالاتِ خود به کار برد. «گل‌های رنج» و «بهشت‌های مصنوعی» نام دو کتاب از میانِ آثارِ اوست.
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




‍ آغازین بامداد جهان است،
همچون گلی آشفته،
دمیده از شب،
از نفسی نو برآمده از دریا،
باغی آبی شکوفا می شود.

همه چیز هنوز در هم است
و در هم می آمیزد،
جنبش برگ‌ها،
آواز پرندگان،
سُرِش بال ها،
چشمه هایی که می جوشند،
صدای بادها، صدای آبها
نجوای سترگی
که با اینهمه از جنس سکوت است.

حوّای جوان و الهی
با چشمان آرام و پُر رازِ گشوده به روشنی
از وجود خدا بر انگیخته شد
و جهان پیش پایش
چون رؤیایی دلپسند گسترده می شود.

پس خدا وی را گفت: برو ای آدمیزاده دُخت،
و به جمله موجوداتی که آفریده ام
سخنی از لبانت بده،
نوایی برای شناختن آنان.


#شارل_وان_لربرگ
#شاعر_بلژیک
ترجمه :
#محمد_زیار
@asheghanehaye_fatima


نیایش در بهار

آی! رویِ سخن‌ام با توست
که به هر چه دست می‌زنی شکوفه‌باران می‌شود
در بیشه‌ها به کُنده‌ها نیروی جوانی،
به لب‌ها لب‌خند
و به دل‌ها زنده‌گی می‌بخشی
تو که گِل را به سبزه بدل می‌کنی
به پای ژنده‌پوشان زر و گوهر می‌پاشی
و تا آستانه‌ی سلاخ‌خانه‌ها پرتو می‌افشانی!

ای بهار! اینک که همه‌چیز عشق می‌ورزد
حتا گور هم با چترِ سبزه زیبا می‌شود

در دلِ درگذشته‌گان نیز رستاخیزی عظیم پدید آر
تا آنان نیز در دنیا تنها کسانی نباشند
که از نعمتِ تو بی‌نصیب می‌مانند
ای فصلِ عاشقی! بیا و از تربتِ آنان
امیدِ خدایی به نور و بازگشت برویان.

#سولی_پرودوم | Sully Prudhomme‏ | فرانسه، ۱۹۰۷-۱۸۳۹ | | برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۰۱ |
برگردان: #محمد_زیار
@asheghanehaye_fatima


■در دریاچه‌ی چشمان‌ات

در دریاچه‌ی ژرف چشمان‌ات
بی‌چاره دل‌ام غرق می‌شود، آب می‌شود
آن‌جا، در دریای عشق و جنون
خاطره و حسرت
تباه‌اش می‌کنند

■Au lac de tes yeux

Au lac de tes yeux très profond
Mon pauvre cœur se noie et fond
Là le défont
Dans l’eau d’amour et de folie
Souvenir et Mélancolie


#گیوم_آپولینر | "Guillaume Apollinaire" | فرانسه، ۱۹۸۰--۱۹۱۸ |

برگردان: #محمد_زیار