@asheghanehaye_fatima
■"آواز شبانه هارلم"
بيا
بگذار شب را با هم سير كنيم
آوازخوان
دوستات دارم.
از ميان
پشتبامهای هارلم
ماه ميدرخشد
آسمان شب آبی است
ستارهها قطرههایی درشتاند
از شبنم طلایی
پايين خيابان
گروهی دارد مینوازد
دوستات دارم.
بيا
بگذار شب را با هم سير كنيم
آوازخوان●
#لنگستون_هیوز
برگردان: #علیرضا_بهنام
از کتابِ "عشق ستارهای درخشان است"، عاشقانههای لنگستون هیوز، برگردان: علیرضا بهنام، انتشارات: #سرزمین_اهورایی
چقدر شب
اضافه میآید
وقتی تو نیستی...
#افشینصالحی
■"آواز شبانه هارلم"
بيا
بگذار شب را با هم سير كنيم
آوازخوان
دوستات دارم.
از ميان
پشتبامهای هارلم
ماه ميدرخشد
آسمان شب آبی است
ستارهها قطرههایی درشتاند
از شبنم طلایی
پايين خيابان
گروهی دارد مینوازد
دوستات دارم.
بيا
بگذار شب را با هم سير كنيم
آوازخوان●
#لنگستون_هیوز
برگردان: #علیرضا_بهنام
از کتابِ "عشق ستارهای درخشان است"، عاشقانههای لنگستون هیوز، برگردان: علیرضا بهنام، انتشارات: #سرزمین_اهورایی
چقدر شب
اضافه میآید
وقتی تو نیستی...
#افشینصالحی
هر کجا که باشد برای من یکسان است:
در اسکلههای سییرالئون
در پنبهزارهای آلاباما
در معادن الماس کیمبرلی
در تپههای قهوهزار هائیتی
در موزستانهای برکلی
در خیابانهای هارلم
در شهرهای مراکش و طرابلس
سیاه
استثمار شده و کتک خورده
و غارت شده
گلوله خورده به قتل رسیده است
خون جاری شده تا به صورت
دلار
پوند
فرانک
پزتا
لیر
درآید و بهرهکشان را بهرهورتر کند:
خونی که دیگر به رگهای من بازنمیگردد.
پس آن بهتر که ِ خون من
در جویهای عمیق انقلاب جریان یابد
و حرص و آزی را که پروایی ندارد،
از
سییرالئون
کیمبرلی
آلاباما
هائینی
آمریکای مرکزی
هارلم
مراکش
طرابلس،
و از سراسر زمینهای سیاهان در همه جا، بیرون براند.
پس آن بهتر که خون من
با خون تمامی ِ کارگران مبارز دنیا یکی شود
تا هر سرزمینی از چنگال ِ
غارتگران دلار
غارتگران پوند
غارتگران فرانک
غارتگران پزتا
غارتگران لیر
غارتگران زندهگی
آزاد شود،
تا زحمتکشان جهان
با رخسارههای سیاه، سفید، زیتونی و زرد و قهوهیی
یگانه شوند و پرچم خون را که
هرگز به زیر نخواهد آمد برافرازند!
#لنگستون_هیوز
#احمد_شاملو
@asheghanehay_fatima
در اسکلههای سییرالئون
در پنبهزارهای آلاباما
در معادن الماس کیمبرلی
در تپههای قهوهزار هائیتی
در موزستانهای برکلی
در خیابانهای هارلم
در شهرهای مراکش و طرابلس
سیاه
استثمار شده و کتک خورده
و غارت شده
گلوله خورده به قتل رسیده است
خون جاری شده تا به صورت
دلار
پوند
فرانک
پزتا
لیر
درآید و بهرهکشان را بهرهورتر کند:
خونی که دیگر به رگهای من بازنمیگردد.
پس آن بهتر که ِ خون من
در جویهای عمیق انقلاب جریان یابد
و حرص و آزی را که پروایی ندارد،
از
سییرالئون
کیمبرلی
آلاباما
هائینی
آمریکای مرکزی
هارلم
مراکش
طرابلس،
و از سراسر زمینهای سیاهان در همه جا، بیرون براند.
پس آن بهتر که خون من
با خون تمامی ِ کارگران مبارز دنیا یکی شود
تا هر سرزمینی از چنگال ِ
غارتگران دلار
غارتگران پوند
غارتگران فرانک
غارتگران پزتا
غارتگران لیر
غارتگران زندهگی
آزاد شود،
تا زحمتکشان جهان
با رخسارههای سیاه، سفید، زیتونی و زرد و قهوهیی
یگانه شوند و پرچم خون را که
هرگز به زیر نخواهد آمد برافرازند!
#لنگستون_هیوز
#احمد_شاملو
@asheghanehay_fatima
@asheghanehaye_fatima
■من به رویاهایام ادامه میدهم
رویاهایام را بر میدارم و از آنها گلدانی برنزی میسازم
و فوارهای گرد با مجسمهای زیبا در مرکزش
و آوازی با قلب شکسته و آنوقت از تو میپرسم:
آیا رویاهایام را میفهمی؟
بعضی وقتها میگویی میفهمی
بعضی وقتها میگویی نه
هر کدام را بگویی فرقی ندارد
من به رویاهایام ادامه خواهم داد.
■●شاعر: #لنگستون_هیوز | Langston Hughes | آمریکا، ۱۹۶۷-۱۹۰۲ |
■●برگردان: #اسدالله_مظفری
■من به رویاهایام ادامه میدهم
رویاهایام را بر میدارم و از آنها گلدانی برنزی میسازم
و فوارهای گرد با مجسمهای زیبا در مرکزش
و آوازی با قلب شکسته و آنوقت از تو میپرسم:
آیا رویاهایام را میفهمی؟
بعضی وقتها میگویی میفهمی
بعضی وقتها میگویی نه
هر کدام را بگویی فرقی ندارد
من به رویاهایام ادامه خواهم داد.
■●شاعر: #لنگستون_هیوز | Langston Hughes | آمریکا، ۱۹۶۷-۱۹۰۲ |
■●برگردان: #اسدالله_مظفری
@asheghanehaye_fatima
عشق
گوجهای رسیده است
روییده بر درختی باشکوه
و طلسم جادویاش
هرگز به تو مجال بودن نمیدهد
عشق ستارهای درخشان است
چشمکزنان در آسمانهای دوردست جنوب
و شعلههای سوزاناش
همواره چشمهایات را میآزارد
عشق
قلهای بلند است
سرسخت در میان آسمانی طوفانی
اگر نمیخواهی نفس کم بیاوری
بیش از حد به ارتفاعاش صعود نکن...
شاعر: #لنگستون_هیوز
برگردان: #احمد_شاملو
عشق
گوجهای رسیده است
روییده بر درختی باشکوه
و طلسم جادویاش
هرگز به تو مجال بودن نمیدهد
عشق ستارهای درخشان است
چشمکزنان در آسمانهای دوردست جنوب
و شعلههای سوزاناش
همواره چشمهایات را میآزارد
عشق
قلهای بلند است
سرسخت در میان آسمانی طوفانی
اگر نمیخواهی نفس کم بیاوری
بیش از حد به ارتفاعاش صعود نکن...
شاعر: #لنگستون_هیوز
برگردان: #احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
عشق
گوجهای رسیده است
روییده بر درختی باشکوه
و طلسم جادویاش
هرگز به تو مجال بودن نمیدهد
عشق ستارهای درخشان است
چشمکزنان در آسمانهای دوردست جنوب
و شعلههای سوزاناش
همواره چشمهایات را میآزارد
عشق
قلهای بلند است
سرسخت در میان آسمانی طوفانی
اگر نمیخواهی نفس کم بیاوری
بیش از حد به ارتفاعاش صعود نکن...
شاعر: #لنگستون_هیوز
عشق
گوجهای رسیده است
روییده بر درختی باشکوه
و طلسم جادویاش
هرگز به تو مجال بودن نمیدهد
عشق ستارهای درخشان است
چشمکزنان در آسمانهای دوردست جنوب
و شعلههای سوزاناش
همواره چشمهایات را میآزارد
عشق
قلهای بلند است
سرسخت در میان آسمانی طوفانی
اگر نمیخواهی نفس کم بیاوری
بیش از حد به ارتفاعاش صعود نکن...
شاعر: #لنگستون_هیوز
اینک رویاها
برای رویاپردازها
دست نیافتنیاند
همچنان که ترانهها
برای ترانهخوانها.
شب تاریک و آهن سرد
بر شماری از سرزمینها
چیره میشود
اما رویا
باز خواهد گشت
و ترانه
قفس خود را در هم میشکند
■●شاعر: #لنگستون_هیوز | Langston Hughes | آمریکا، ۱۹۶۷-۱۹۰۲ |
■●برگردان: #رامین_خواجهپور
@asheghanehaye_fatima
برای رویاپردازها
دست نیافتنیاند
همچنان که ترانهها
برای ترانهخوانها.
شب تاریک و آهن سرد
بر شماری از سرزمینها
چیره میشود
اما رویا
باز خواهد گشت
و ترانه
قفس خود را در هم میشکند
■●شاعر: #لنگستون_هیوز | Langston Hughes | آمریکا، ۱۹۶۷-۱۹۰۲ |
■●برگردان: #رامین_خواجهپور
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رهروان سپیدهدمان
و بامدادانیم
رهروان خورشیدها
و سحرگاهان
نه از شب مان پرواییست
نه از روزگاران غمزده
و نه از ظلمات
ما را که رهروان
خورشیدها و سحرگاهانیم...
#لنگستون_هیوز
درس امروز
میدانستی واژه "کلمه" به معنای زخمی کردن هم هست! "کَلم"، زخمی کردن و جراحت، و "کلیم" به معنای مجروح است. ای دوست، یک کلمه آنقدر قدرت دارد که می تواند روح آدمی را دگرگون کند و او را از یک لایه ی آگاهی به لایه ای دیگر روانه کند. میتوان با کلمهای جان کسی را گرفت و یا به او جان داد. مراقب کلماتت باش که آنها چون تیرهایی است که چون از کمان زبانت خارج شوند، سرنوشت سازند.
#مسعود_ریاعی
@asheghanehaye_fatima
#صبح
و بامدادانیم
رهروان خورشیدها
و سحرگاهان
نه از شب مان پرواییست
نه از روزگاران غمزده
و نه از ظلمات
ما را که رهروان
خورشیدها و سحرگاهانیم...
#لنگستون_هیوز
درس امروز
میدانستی واژه "کلمه" به معنای زخمی کردن هم هست! "کَلم"، زخمی کردن و جراحت، و "کلیم" به معنای مجروح است. ای دوست، یک کلمه آنقدر قدرت دارد که می تواند روح آدمی را دگرگون کند و او را از یک لایه ی آگاهی به لایه ای دیگر روانه کند. میتوان با کلمهای جان کسی را گرفت و یا به او جان داد. مراقب کلماتت باش که آنها چون تیرهایی است که چون از کمان زبانت خارج شوند، سرنوشت سازند.
#مسعود_ریاعی
@asheghanehaye_fatima
#صبح
@asheghanehaye_fatima
"هارلم"
سرِ یه رویای جور دیگه چی میاد؟
مثِ کیشمیش زیر آفتاب
میخشکه؟
یا مثِ یه زخم
سیم میکشه و چرکابهش
راه میافته؟
یا مثِ گوشتی که بگنده
تعفنش عالمو ورمیداره؟
یا مثِ مربا
روش شیکَرَک میبنده؟
شاید مثِ یه بار سنگین
شونه رو خم کنه.
یا شایدم ــ بومم! ــ
منفجر شه!
لنگستون هیوز | شاعر آمریکایی
برگردان: احمد شاملو
نوازندگان گیتار: پیمان فخاریان و لیلی مرتضوی
ناشر صوتی: موسسه فرهنگی هنری ماهور
#لنگستون_هیوز
#احمد_شاملو
"هارلم"
سرِ یه رویای جور دیگه چی میاد؟
مثِ کیشمیش زیر آفتاب
میخشکه؟
یا مثِ یه زخم
سیم میکشه و چرکابهش
راه میافته؟
یا مثِ گوشتی که بگنده
تعفنش عالمو ورمیداره؟
یا مثِ مربا
روش شیکَرَک میبنده؟
شاید مثِ یه بار سنگین
شونه رو خم کنه.
یا شایدم ــ بومم! ــ
منفجر شه!
لنگستون هیوز | شاعر آمریکایی
برگردان: احمد شاملو
نوازندگان گیتار: پیمان فخاریان و لیلی مرتضوی
ناشر صوتی: موسسه فرهنگی هنری ماهور
#لنگستون_هیوز
#احمد_شاملو
Forwarded from اتچ بات
بخشی از شعر
"بگذار این وطن دوباره وطن شود"
آه، بگذارید این وطن بار دیگر وطن شود
ــ سرزمینی که هنوز آنچه میبایست بشود نشده است
و باید بشود! ــ
سرزمینی که در آن هر انسانی آزاد باشد.
سرزمینی که از آنِ من است.
از آنِ بینوایان، سرخپوستان، سیاهان، من،
که این وطن را وطن کردند،
که خون و عرق جبینشان، درد و ایمانشان،
در ریختهگریهای دستهاشان، و در زیر باران خیشهاشان
بار دیگر باید رویای پُرتوان ما را بازگرداند.
آری، هر ناسزایی را که به دل دارید نثارِ من کنید
پولادِ آزادی زنگار ندارد.
از آنکسان که زالووار به حیاتِ مردم چسبیدهاند
ما میباید سرزمینمان را بار دیگر بازپس بستانیم.
آه، آری
آشکارا میگویم،
این وطن برای من هرگز وطن نبود،
با وصف این سوگند یاد میکنم که وطنِ من، خواهد بود!
رویای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماقِ جان من نهفته است.
ما مردم میباید
سرزمینمان، معادنمان، گیاهانمان، رودخانههامان،
کوهستانها و دشتهای بیپایانمان را آزاد کنیم:
همه جا را، سراسر گسترهی این ایالات سرسبز بزرگ را ــ
و بار دیگر وطن را بسازیم!
لنگستون هیوز - شاعر آمریکایی
برگردان و دکلمه: احمد شاملو
کتاب: همچون کوچهای بیانتها
#لنگستون_هیوز
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
"بگذار این وطن دوباره وطن شود"
آه، بگذارید این وطن بار دیگر وطن شود
ــ سرزمینی که هنوز آنچه میبایست بشود نشده است
و باید بشود! ــ
سرزمینی که در آن هر انسانی آزاد باشد.
سرزمینی که از آنِ من است.
از آنِ بینوایان، سرخپوستان، سیاهان، من،
که این وطن را وطن کردند،
که خون و عرق جبینشان، درد و ایمانشان،
در ریختهگریهای دستهاشان، و در زیر باران خیشهاشان
بار دیگر باید رویای پُرتوان ما را بازگرداند.
آری، هر ناسزایی را که به دل دارید نثارِ من کنید
پولادِ آزادی زنگار ندارد.
از آنکسان که زالووار به حیاتِ مردم چسبیدهاند
ما میباید سرزمینمان را بار دیگر بازپس بستانیم.
آه، آری
آشکارا میگویم،
این وطن برای من هرگز وطن نبود،
با وصف این سوگند یاد میکنم که وطنِ من، خواهد بود!
رویای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماقِ جان من نهفته است.
ما مردم میباید
سرزمینمان، معادنمان، گیاهانمان، رودخانههامان،
کوهستانها و دشتهای بیپایانمان را آزاد کنیم:
همه جا را، سراسر گسترهی این ایالات سرسبز بزرگ را ــ
و بار دیگر وطن را بسازیم!
لنگستون هیوز - شاعر آمریکایی
برگردان و دکلمه: احمد شاملو
کتاب: همچون کوچهای بیانتها
#لنگستون_هیوز
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎