Forwarded from اتچ بات
〇🍂
پس بهسان خانهای خالی
بر کنار خیابانی خلوت
به انتظارت مینشینم
تا که روزی از روزها در دیدرس تو واقع شوم،
در درونام جلوس کنی و زندگانی کنی.
و تا آن هنگام نیک آگاهام
که پنجرههایام از شدت انتظار پوستهپوسته گشته
ترک خواهند خورد●
✍ #پابلو_نرودا
🔺Pablo Neruda(1904-1973)
🔘برگردان: #کامبیز_جعفرینژاد
@asheghanehaye_fatima
پس بهسان خانهای خالی
بر کنار خیابانی خلوت
به انتظارت مینشینم
تا که روزی از روزها در دیدرس تو واقع شوم،
در درونام جلوس کنی و زندگانی کنی.
و تا آن هنگام نیک آگاهام
که پنجرههایام از شدت انتظار پوستهپوسته گشته
ترک خواهند خورد●
✍ #پابلو_نرودا
🔺Pablo Neruda(1904-1973)
🔘برگردان: #کامبیز_جعفرینژاد
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
□روز دلبران و جانان | Valentine
نه شاخهای گل سرخ،
نه قلبی از دیبای زَربَفت.
پیازی به تو پیشکش میکنم.
ماه تابانی پیچیده به لفافی قهوه فام،
نویدی از آفتاب و نور
تو گویی که باز میگشایند
حریر نرم و نازک از تنِ عشق.
پیشکشات باد،
هر چند چنان بگریاندت زار
که به مِثال عاشقان،
خاره خون کنی و دیده کور.
عکس رخ خوبات را به زردی روا دارد،
تنات را سست کند و دلات را ملول.
همه کس
به یک خوی و خواست نیستند
اما من راستِ خود گویم.
چرا که از کارت پُستالهای مُلَون
و قاصدکهای بوسه بیزارم.
من پیازی به تو تقدیم میدارم
تا بوسههای تند و بیامانش
لبانات را
به غیرت و وفا بیالایند؛
همانگونه که ماییم
و باشد که بدینگونه نیز
دیر بمانیم و دور نمانیم.
باشد که قبول افتد
و اگر رخصت دهی
و مراد و کام تو بر این باشد:
آن حلقههای طلای سفیدِ تو در تویاش
قدر یکی حلقه ی ازدواج
جمع و کوچک گردند.
مُهلک است و مرگبار.
بویاش به سرانگشتانات بماند،
وفا دارد
و تیغهی تیز کاردت را
گندِ مداوم بردارد.
●□شاعر: #کارول_آن_دافی | Carol Ann Duffy |
●□برگردان: #کامبیز_جعفرینژاد
برگرفته از کتاب شعر مدرن قرن بیستم و بیست شاعر مدرن
□روز دلبران و جانان | Valentine
نه شاخهای گل سرخ،
نه قلبی از دیبای زَربَفت.
پیازی به تو پیشکش میکنم.
ماه تابانی پیچیده به لفافی قهوه فام،
نویدی از آفتاب و نور
تو گویی که باز میگشایند
حریر نرم و نازک از تنِ عشق.
پیشکشات باد،
هر چند چنان بگریاندت زار
که به مِثال عاشقان،
خاره خون کنی و دیده کور.
عکس رخ خوبات را به زردی روا دارد،
تنات را سست کند و دلات را ملول.
همه کس
به یک خوی و خواست نیستند
اما من راستِ خود گویم.
چرا که از کارت پُستالهای مُلَون
و قاصدکهای بوسه بیزارم.
من پیازی به تو تقدیم میدارم
تا بوسههای تند و بیامانش
لبانات را
به غیرت و وفا بیالایند؛
همانگونه که ماییم
و باشد که بدینگونه نیز
دیر بمانیم و دور نمانیم.
باشد که قبول افتد
و اگر رخصت دهی
و مراد و کام تو بر این باشد:
آن حلقههای طلای سفیدِ تو در تویاش
قدر یکی حلقه ی ازدواج
جمع و کوچک گردند.
مُهلک است و مرگبار.
بویاش به سرانگشتانات بماند،
وفا دارد
و تیغهی تیز کاردت را
گندِ مداوم بردارد.
●□شاعر: #کارول_آن_دافی | Carol Ann Duffy |
●□برگردان: #کامبیز_جعفرینژاد
برگرفته از کتاب شعر مدرن قرن بیستم و بیست شاعر مدرن
@asheghanehaye_fatima
پس بهسان خانهای خالی
بر کنار خیابانی خلوت
به انتظارت مینشینم
تا که روزی از روزها در دیدرس تو واقع شوم،
در درونام جلوس کنی و زندگانی کنی.
و تا آن هنگام نیک آگاهام
که پنجرههایام از شدت انتظار پوستهپوسته گشته
ترک خواهند خورد.
○●شاعر: #پابلو_نرودا ●"Pablo Neruda"●شیلی، ۱۹۷۳--۱۹۰۴●
○●برگردان: #کامبیز_جعفرینژاد
پس بهسان خانهای خالی
بر کنار خیابانی خلوت
به انتظارت مینشینم
تا که روزی از روزها در دیدرس تو واقع شوم،
در درونام جلوس کنی و زندگانی کنی.
و تا آن هنگام نیک آگاهام
که پنجرههایام از شدت انتظار پوستهپوسته گشته
ترک خواهند خورد.
○●شاعر: #پابلو_نرودا ●"Pablo Neruda"●شیلی، ۱۹۷۳--۱۹۰۴●
○●برگردان: #کامبیز_جعفرینژاد
🎼●آهنگ: «به نرمی از عشق سخن بگو» | Speak Softly, Love |
■●خواننده: #اندی_ویلیامز
■●آهنگ: #نینو_روتا (بر اساس موسیقی متن فیلم «پدرخوانده»)
■●برگردان: #کامبیز_جعفرینژاد
محبوبام! به نرمی از عشق سخن بگو
بر گرمگاه سینهات گرمام کن
و با قلب پر مهرت امیدم بخش
حرفهای تو در اعماق جانام مینشینند
و لحظات اضطراب
لطیف و شکننده آغاز میشوند
جهان در دستهای ماست
و ما عشقی نهان در سینه داریم
روزها شراب رنگاند
و به نور آفتاب گرم گشتهاند
شبها بر خلوت ما سایه افکندهاند
و ظُلماتاند و مخملین
محبوبام! عاشقانهها را نرم و آهسته گو
و جز بلند آسمان مباد که زمزمهی ما را
حریفی یا غریبی به گوش ایستد
و ما آن عهدها که با عشق پیوستیم
تا دم مرگ از دل برنداریم
و هستی من از آن تو باد
چرا که عاشقانه به دنیایام پا نهادی
و عشق چندین نرم و زیبا بود
Speak softly, love
And hold me warm against your heart
I feel your words
The tender trembling moments start
We're in a world, our very own
Sharing a love that only few have ever known
Wine-colored days warmed by the sun
Deep velvet nights when we are one
Speak softly, love
So no one hears us but the sky
The vows of love
We make will live until we die
My life is yours and all because
You came into my world with love so softly love
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
پس بهسان خانهای خالی
بر کنار خیابانی خلوت
به انتظارت مینشینم
تا که روزی از روزها در دیدرس تو واقع شوم،
در درونام جلوس کنی و زندگانی کنی.
و تا آن هنگام نیک آگاهام
که پنجرههایم از شدت انتظار پوستهپوسته گشته
ترک خواهند خورد
#پابلو_نرودا | "Pablo Neruda" | شیلی، ۱۹۷۳--۱۹۰۴ |
برگردان: #کامبیز_جعفرینژاد
@asheghanehaye_fatima
بر کنار خیابانی خلوت
به انتظارت مینشینم
تا که روزی از روزها در دیدرس تو واقع شوم،
در درونام جلوس کنی و زندگانی کنی.
و تا آن هنگام نیک آگاهام
که پنجرههایم از شدت انتظار پوستهپوسته گشته
ترک خواهند خورد
#پابلو_نرودا | "Pablo Neruda" | شیلی، ۱۹۷۳--۱۹۰۴ |
برگردان: #کامبیز_جعفرینژاد
@asheghanehaye_fatima