@asheghanehaye_fatima
□شعر عاشقانه
هیچِ عزیزم
با عشق و واژهها
سعی میکنم
نفسِ زندگی را در تو بدمام
با چنین همآغوشی
دارم تکًهای از تو میشوم
هیچِ عزیز من
دخترِ پوچیِ انسان
مرده و از دست رفته میخواهمات
اما تو فناناپذیر
لمسناشدنی
مثل هر چیزی که به خیال درآمده است
میشود از تو آزاد شوم روزی، شاید؟
یا تو پنهان شوی
در ژرفای درونِ من
حالی که هر چیز اطراف مرا
تو به دنیا آوردهای
به شکل اشباح و هیولاها
همیشه همان قصه را
زمزمه میکنی
همان خاکسترِ سیاه را
بر سرم میریزی
بیآنکه لکههای خون را
از کودکیام پاک کنی
شیرینِ من بیشکل
بیخون و بیرنگِ من
بهترین عشق هیچ
با کدام چشم نگاهات کنم
تا واقعا ببینمات
و چهرهات را به یاد آورم.
○■شاعر: #میلان_جورجویچ |صربستان، زادهی ۱۹۵۴ |Milan Đorđević |
○■برگردان: #حسین_مکیزاده
□شعر عاشقانه
هیچِ عزیزم
با عشق و واژهها
سعی میکنم
نفسِ زندگی را در تو بدمام
با چنین همآغوشی
دارم تکًهای از تو میشوم
هیچِ عزیز من
دخترِ پوچیِ انسان
مرده و از دست رفته میخواهمات
اما تو فناناپذیر
لمسناشدنی
مثل هر چیزی که به خیال درآمده است
میشود از تو آزاد شوم روزی، شاید؟
یا تو پنهان شوی
در ژرفای درونِ من
حالی که هر چیز اطراف مرا
تو به دنیا آوردهای
به شکل اشباح و هیولاها
همیشه همان قصه را
زمزمه میکنی
همان خاکسترِ سیاه را
بر سرم میریزی
بیآنکه لکههای خون را
از کودکیام پاک کنی
شیرینِ من بیشکل
بیخون و بیرنگِ من
بهترین عشق هیچ
با کدام چشم نگاهات کنم
تا واقعا ببینمات
و چهرهات را به یاد آورم.
○■شاعر: #میلان_جورجویچ |صربستان، زادهی ۱۹۵۴ |Milan Đorđević |
○■برگردان: #حسین_مکیزاده
■زنی که عاشقانی دارد
زنی که عاشقانی دارد
شب و روز در خیابانها عریان راه میرود
گاهی لباسی میپوشد
از جنس کفدست عشاقاش
آنها که درآغوش کشیدناش را با خود دارند،
همه همزمان
دهبار در ثانیه
زنی که عاشقانی دارد
ساکت است اغلب، اما در خواب میخندد
تو فکر میکنی در خانه تنهاست
اما عمیقتر او میاندیشد که رختخوابها
برای مردان رازآمیز ساخته شدهاند.
زنی که عاشقانی دارد جاودانهگی را
طولانیتر از همه ما میزید،
طولانیتر از واژهی عشق و آخرین بوسه.
وقتی زنی که عاشقانی دارد، میگوید خداحافظ
هرگز تو را در تنهایی ترک نمیکند
کلماتاش مانند چندین جایپا هستند
اگر دنبالشان بروی، به خانهای متروک میرسی
آنجا دو فنجان قهوهی دستنخورده بر میز مانده
دارم به تو میگویم و لطفن
سعی نکن به معنیاش پی ببری
زنی که عاشقانی دارد
دیگر به جغد نیازی ندارد.
■○شاعر: #ماتئی_ویسنییک
■○برگردان: #حسین_مکیزاده | ○●منبع: «آشفتار»
🔺«ماتئی ویسنییک» یا «ماتِی ویشنیِک» ( Matei Vişniec) زادهی ۲۹ ژانویه ۱۹۵۶ در رادیوتس رومانی، نمایشنامهنویس، شاعر و روزنامهنگار فرانسوی رومانیاییتبار است.
زنی که عاشقانی دارد
شب و روز در خیابانها عریان راه میرود
گاهی لباسی میپوشد
از جنس کفدست عشاقاش
آنها که درآغوش کشیدناش را با خود دارند،
همه همزمان
دهبار در ثانیه
زنی که عاشقانی دارد
ساکت است اغلب، اما در خواب میخندد
تو فکر میکنی در خانه تنهاست
اما عمیقتر او میاندیشد که رختخوابها
برای مردان رازآمیز ساخته شدهاند.
زنی که عاشقانی دارد جاودانهگی را
طولانیتر از همه ما میزید،
طولانیتر از واژهی عشق و آخرین بوسه.
وقتی زنی که عاشقانی دارد، میگوید خداحافظ
هرگز تو را در تنهایی ترک نمیکند
کلماتاش مانند چندین جایپا هستند
اگر دنبالشان بروی، به خانهای متروک میرسی
آنجا دو فنجان قهوهی دستنخورده بر میز مانده
دارم به تو میگویم و لطفن
سعی نکن به معنیاش پی ببری
زنی که عاشقانی دارد
دیگر به جغد نیازی ندارد.
■○شاعر: #ماتئی_ویسنییک
■○برگردان: #حسین_مکیزاده | ○●منبع: «آشفتار»
🔺«ماتئی ویسنییک» یا «ماتِی ویشنیِک» ( Matei Vişniec) زادهی ۲۹ ژانویه ۱۹۵۶ در رادیوتس رومانی، نمایشنامهنویس، شاعر و روزنامهنگار فرانسوی رومانیاییتبار است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
■شادی کوچک
آری، تو نیز میآیی سرانجام
شادیِ کوچکِ عادیِ روزانه
برشی از نان چاودار خواهی بود
یا لیوانی پر از شیرِ خنک
و چون ابرهای تار در آسمان پرواز کنند
و خوشید خندان سرک بکشد
حس میکنم تو را، روی زبانام حتا بر سقف دهانام
پس برای من چون دختری میشوی با پستانهای زیبا
آهای! شادی کوچک سرخ عیدانه
هر تکّه از تنات را میبوسم
و نوازشکنان به رختخواب میبرمات
و میخوابم آنسان که خاک خوابیده
درست نزدیک بهار.
■●شاعر: #میلان_جورجویچ |صربستان، زادهی ۱۹۵۴ |Milan Đorđević |
■●برگردان: #حسین_مکیزاده
@asheghanehaye_fatima
آری، تو نیز میآیی سرانجام
شادیِ کوچکِ عادیِ روزانه
برشی از نان چاودار خواهی بود
یا لیوانی پر از شیرِ خنک
و چون ابرهای تار در آسمان پرواز کنند
و خوشید خندان سرک بکشد
حس میکنم تو را، روی زبانام حتا بر سقف دهانام
پس برای من چون دختری میشوی با پستانهای زیبا
آهای! شادی کوچک سرخ عیدانه
هر تکّه از تنات را میبوسم
و نوازشکنان به رختخواب میبرمات
و میخوابم آنسان که خاک خوابیده
درست نزدیک بهار.
■●شاعر: #میلان_جورجویچ |صربستان، زادهی ۱۹۵۴ |Milan Đorđević |
■●برگردان: #حسین_مکیزاده
@asheghanehaye_fatima
■زنی که عاشقانی دارد
زنی که عاشقانی دارد
شب و روز در خیابانها عریان راه میرود
گاهی لباسی میپوشد
از جنس کفدست عشاقاش
آنها که درآغوش کشیدناش را با خود دارند،
همه همزمان
دهبار در ثانیه
زنی که عاشقانی دارد
ساکت است اغلب، اما در خواب میخندد
تو فکر میکنی در خانه تنهاست
اما عمیقتر او میاندیشد که رختخوابها
برای مردان رازآمیز ساخته شدهاند.
زنی که عاشقانی دارد جاودانهگی را
طولانیتر از همه ما میزید،
طولانیتر از واژهی عشق و آخرین بوسه.
وقتی زنی که عاشقانی دارد، میگوید خداحافظ
هرگز تو را در تنهایی ترک نمیکند
کلماتاش مانند چندین جایپا هستند
اگر دنبالشان بروی، به خانهای متروک میرسی
آنجا دو فنجان قهوهی دستنخورده بر میز مانده
دارم به تو میگویم و لطفن
سعی نکن به معنیاش پی ببری
زنی که عاشقانی دارد
دیگر به جغد نیازی ندارد.
■●شاعر: #ماتئی_ویسنییک
■●برگردان: #حسین_مکیزاده
🔺«ماتئی ویسنییک» یا «ماتِی ویشنیِک» ( Matei Vişniec) زادهی ۲۹ ژانویه ۱۹۵۶ در رادیوتس رومانی، نمایشنامهنویس، شاعر و روزنامهنگار فرانسوی رومانیاییتبار است.
@asheghanehaye_fatima
زنی که عاشقانی دارد
شب و روز در خیابانها عریان راه میرود
گاهی لباسی میپوشد
از جنس کفدست عشاقاش
آنها که درآغوش کشیدناش را با خود دارند،
همه همزمان
دهبار در ثانیه
زنی که عاشقانی دارد
ساکت است اغلب، اما در خواب میخندد
تو فکر میکنی در خانه تنهاست
اما عمیقتر او میاندیشد که رختخوابها
برای مردان رازآمیز ساخته شدهاند.
زنی که عاشقانی دارد جاودانهگی را
طولانیتر از همه ما میزید،
طولانیتر از واژهی عشق و آخرین بوسه.
وقتی زنی که عاشقانی دارد، میگوید خداحافظ
هرگز تو را در تنهایی ترک نمیکند
کلماتاش مانند چندین جایپا هستند
اگر دنبالشان بروی، به خانهای متروک میرسی
آنجا دو فنجان قهوهی دستنخورده بر میز مانده
دارم به تو میگویم و لطفن
سعی نکن به معنیاش پی ببری
زنی که عاشقانی دارد
دیگر به جغد نیازی ندارد.
■●شاعر: #ماتئی_ویسنییک
■●برگردان: #حسین_مکیزاده
🔺«ماتئی ویسنییک» یا «ماتِی ویشنیِک» ( Matei Vişniec) زادهی ۲۹ ژانویه ۱۹۵۶ در رادیوتس رومانی، نمایشنامهنویس، شاعر و روزنامهنگار فرانسوی رومانیاییتبار است.
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
هیچِ عزیزم
با عشق و واژهها
سعی میکنم
نفسِ زندگی را در تو بِدمام
با چنین همآغوشی
دارم تکًهای از تو میشوم
هیچِ عزیز من
دخترِ پوچیِ انسان
مرده و از دست رفته میخواهمات
اما تو فناناپذیر
لمسناشدنی
مثل هر چیزی که به خیال درآمده است
میشود از تو آزاد شوم روزی، شاید؟
یا تو پنهان شوی
در ژرفای درونِ من
حالی که هر چیز اطراف مرا
تو به دنیا آوردهای
به شکل اشباح و هیولاها
همیشه همان قصه را
زمزمه میکنی
همان خاکسترِ سیاه را
بر سرم میریزی
بیآنکه لکههای خون را
از کودکیام پاک کنی
شیرینِ من بیشکل
بیخون و بیرنگِ من
بهترین عشق هیچ
با کدام چشم نگاهات کنم
تا واقعن ببینمات
و چهرهات را به یاد آورم.
#میلان_جورجویچ | Milan Đorđević | صربستان، ۱۹۵۴ |
برگردان: #حسین_مکیزاده
@asheghanehaye_fatima
هیچِ عزیزم
با عشق و واژهها
سعی میکنم
نفسِ زندگی را در تو بِدمام
با چنین همآغوشی
دارم تکًهای از تو میشوم
هیچِ عزیز من
دخترِ پوچیِ انسان
مرده و از دست رفته میخواهمات
اما تو فناناپذیر
لمسناشدنی
مثل هر چیزی که به خیال درآمده است
میشود از تو آزاد شوم روزی، شاید؟
یا تو پنهان شوی
در ژرفای درونِ من
حالی که هر چیز اطراف مرا
تو به دنیا آوردهای
به شکل اشباح و هیولاها
همیشه همان قصه را
زمزمه میکنی
همان خاکسترِ سیاه را
بر سرم میریزی
بیآنکه لکههای خون را
از کودکیام پاک کنی
شیرینِ من بیشکل
بیخون و بیرنگِ من
بهترین عشق هیچ
با کدام چشم نگاهات کنم
تا واقعن ببینمات
و چهرهات را به یاد آورم.
#میلان_جورجویچ | Milan Đorđević | صربستان، ۱۹۵۴ |
برگردان: #حسین_مکیزاده
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
عاشق چه میگوید
آنان که دوستاش داشتند، مردند
و آنان که دوستشان داشت، او را کشتند
ای چشمههای عشق آن یار
اگر کسی پرسان عاشق آمد
پناهاش دهید و بگویید
از همینجا گذشت
نه ناماش را گفت
نه درنگی کرد.
#آدونیس | «علی احمد سعید إسبر» | سوریه، ۱۹۳۰ |
برگردان: #حسین_مکیزاده_تفتی
عاشق چه میگوید
آنان که دوستاش داشتند، مردند
و آنان که دوستشان داشت، او را کشتند
ای چشمههای عشق آن یار
اگر کسی پرسان عاشق آمد
پناهاش دهید و بگویید
از همینجا گذشت
نه ناماش را گفت
نه درنگی کرد.
#آدونیس | «علی احمد سعید إسبر» | سوریه، ۱۹۳۰ |
برگردان: #حسین_مکیزاده_تفتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاید که روی زمین هیچ عشقی نیست
مگر همین که در خیالاش میپروریم
که روزی تن به لذتاش میسپریم
نه نایست
دنبال رقص را بگیر ای عشق، ای شعر
حتا اگر مرگ باشد.
🎥 شعرخوانی: #آدونیس | «علی احمد سعید إسبر» | سوریه، ۱۹۳۰ |
■lبرگردان: #حسین_مکیزاده_تفتی
@asheghanehaye_fatima
مگر همین که در خیالاش میپروریم
که روزی تن به لذتاش میسپریم
نه نایست
دنبال رقص را بگیر ای عشق، ای شعر
حتا اگر مرگ باشد.
🎥 شعرخوانی: #آدونیس | «علی احمد سعید إسبر» | سوریه، ۱۹۳۰ |
■lبرگردان: #حسین_مکیزاده_تفتی
@asheghanehaye_fatima