عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
■فقط این که

زندگی
شاید
آسان‌تر می‌بود
اگر هرگز
ندیده بودم‌ات

اندوه‌مان کم‌تر می‌بود
هر بار
که ناگزیریم از هم جدا شویم
ترس‌مان کم‌تر می‌بود
از جدایی بعدها
و بعدترها

و نیز وقتی نیستی
این همه
در اشتیاق توان‌سوزت نمی‌سوختم
که می‌خواهد به‌هر قیمتی
ناممکن را ممکن سازد
آن‌هم فوری
در اولین فرصت
و آن‌گاه که تحقق نیافت
سرخورده می‌شود و
به نفس‌نفس می‌افتد

زندگی
چه‌بسا
آسان‌تر می‌بود
اگر تو را
ندیده بودم
فقط این‌که در آن صورت
دیگر زندگی من نبود.

■●شاعر: #اریش_فرید | Erich Fried | زاده ۶ مه ۱۹۲۱ در وین (اتریش) - درگذشته ۲۲ نوامبر ۱۹۸۸ |

■●برگردان: #علی_عبداللهی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



‌اتاقی که در رؤیای من است
یک میز دارد، دو صندلی
و دیگر هیچ.
روی میز اما
یک رز است
و روی صندلی‌ها
نشسته‌ایم، من و تو.

روشنی پشت شیشه‌ها
کنار می‌زند تاریکی را.
تاریکی، روشنی را کنار می‌زند.
در تاریکی، می‌درخشد رز سفید برای‌مان،
هنگام‌که با هم حرف می‌زنیم،
تو روی یکی صندلی،
من روی آن دیگری،
میز
مابینِ ماست.

■●شاعر: #راینر_مالکوفسکی | Rainer Malkowski | آلمان، ۲۰۰۳-۱۹۳۹ |

■●برگردان: #علی_عبداللهی
@asheghanehaye_fatima



عشق به چه کار ما می‌آید؟
چه کمکی
عشق به ما کرده است؟
در برابر بی‌کاری
در برابر هیتلر
در برابر جنگ اخیر
یا دیروز و امروز
در برابر هراس‌های نو به نو
و باران بمب‌ها؟

چه از دست‌اش برمی‌آید
برابر هر آن‌چه
ویران‌مان می‌کند
هیچ:
عشق به ما خیانت کرده است

به چه کارمان می‌آید عشق؟
عشق را با ما چه کار؟
چه کمکی؟
به عشق رسانده‌ایم ما؟
در برابر بی‌کاری
در برابر هیتلر
در برابر جنگ اخیر
یا دیروز و امروز
در برابر هراس‌های نو به نو
و باران بمب‌ها؟

از ما چه کمکی بر می آید
برابر همه آن چه
ویران‌اش می‌کند؟
هیچ :
ما به عشق خیانت کرده‌ایم.

■●شاعر: #برتولت_برشت | آلمان، ۱۹۵۶-۱۸۹۸ | Berthold Brecht |

■●برگردان: #علی_عبداللهی
@asheghanehaye_fatima



کشتی‌هایم، همه‌گی
لنگرگاه‌ها را فراموش کرده‌اند
و پاهایم راه را.
کسی دانه‌ای نمی‌افشاند
و برداشتی هم نیست
از آن رو که نه گذشته‌ای در کار است
و نه آینده‌ای
و نه هیچ رویداد روزانه‌ای
تنها فاصله‌ی کوتاه میان من و توست
که نمی‌خواهی از میان برداری‌اش...

■●شاعر: #هیلده_دومین | آلمان●۲۰۰۶-۱۹۰۹ |

■●برگردان: #علی_عبداللهی
@asheghanehaye_fatima



آن‌چه را دیگران
گرسنگی می‌نامند
سیری من است
آن‌چه را دیگران
شوربختی می‌نامند
نیک‌بختی من است

نه گلی هستم
نه خزه‌ای
بلکه لکه‌ای هزارساله‌ام
چنگ انداخته در سیمای سنگی

کاش درختی می‌بودم
کاش می‌توانستم
در سرتاسر حیات‌ام
ریشه‌های تو را بنوازم
و شب و روز بنوشم

کاش می‌توانستم آدمی باشم
مثل آدمی‌زاد زندگی کنم
و مثل آدمی‌زاد بمیرم

آه
چقدر دوست‌ات می‌دارم!

■●شاعر: #اریش_فرید | Erich Fried | زاده ۶ مه ۱۹۲۱ در وین (اتریش) - درگذشته ۲۲ نوامبر ۱۹۸۸ |

■●برگردان: #علی_عبداللهی

📕●از کتاب: «فقط تو را دوست دارم» | ●نشر: #سرزمین_اهورایی
@asheghanehaye_fatima





زندگی
شاید
آسان‌تر می‌بود
اگر هرگز
ندیده بودم‌ات

اندوه‌مان کم‌تر می‌بود
هر بار
که ناگزیریم از هم جدا شویم
ترس‌مان کم‌تر می‌بود
از جدایی بعدها
و بعدترها

و نیز وقتی نیستی
این همه
در اشتیاق توان‌سوزت نمی‌سوختم
که می‌خواهد به‌هر قیمتی
ناممکن را ممکن سازد
آن‌هم فوری
در اولین فرصت
و آن‌گاه که تحقق نیافت
سرخورده می‌شود و
به نفس‌نفس می‌افتد

زندگی
چه‌بسا
آسان‌تر می‌بود
اگر تو را
ندیده بودم
فقط این‌که در آن صورت
دیگر زندگی من نبود.



#اریش_فرید | Erich Fried | اتریش، ۱۹۸۸-۱۹۲۱ |

■برگردان: #علی_عبداللهی